خبر کوتاه بود: اعدامشان کردند*
با این که از اول سال مسیحی تاکنون بطور متوسط هر ۸ ساعت انسانی در جمهوری اسلامی ایران اعدام گردیده است، و با وجود این که مامورین انتظامی حکومت بنا به شهادت مقامات افغانی و آذربایجانی خود در انتقال بیش از ۹۵ در صد هروئین ساخت افغانستان و ایران به بازارهای جهان نقش تعیین کننده دارند، و با وجود این که از هر ۴ جوان ایرانی بدلیل سیاستهای اختناقی، خفقان و اقتصادی جمهوری اسلامی یکی در معرض اعتیاد به مواد مخدر قرار دارد، مع الوصف هر روز خبری در ارتباط با اعدام عده ای به جرم “قاچاق مواد مخدر” منتشر می گردد. خبرها کوتاه اند و در آنها نه نشانی از نحوه برگزاری دادگاهی است و نه از دلایل صدور چنین احکامی خبری.
این روزها کمترین نشریه ای، تارنمایی را می توان یافت که رنگ و روی اپوزیسیون جمهوری اسلامی را داشته باشد و گزارشی از اعدامهای روزانه و پی در پی در ایران را منتشر نکند. کمترین ایرانی طرفدار حقوق بشر را می توان یافت که از هر فرصتی استفاده نکرده و سعی نداشته باشد که صدای اعتراضش را به شکنجه ها، زندانهای طویل المدت، و اعدام انسانهای بیگناه در کشور را بکوش جهانیان برساند. سازمانهای بین المللی طرفدار حقوق بشر، شخصیتهای شناخته شده بین الملی و پارلمانهای کشورهای دموکراتیک نیز در اعتراض به نقض حقوق اولیه انسانها توسط رژیم حاکم در ایران با ایرانیان همنظرند و اعتراضهای خود را تاکنون بکرات اعلام داشته اند. ولی تمام این کوششها تاکنون کمتر به نتیجه رسیده وسردمداران نظام جمهوری اسلامی بی اعتنا به آنها هر روز کشتاری جدید را دایر و تعداد بیشتری انسان را به بهانه های مختلف به جوخه های اعدام می سپارند.
بی اعتنایی مسئولین نظام جمهوری اسلامی به حقوق وجان انسانها از جمله خصایل بارز این حکومت است. آنان حتی قبل از روی کار آمدن این نظام و در جریان انقلاب اسلامی از کشتار حدود ۵۰۰ انسان بیگناه با آتش زدن سینما رکس آبادان بعنوان وسیله ای برای رسیدن بقدرت استفاده کردند. هنوز خمینی در مدرسه “رفاه” جا خوش نکرده بود که فرمان اعدام افسران ارشد ارتش را، افسرانی که خود و کل ارتش را تسلیم او نموده بودند، صادر کرد. اعدام صدها نفر دیگر از کادرهای نظام گذشته، اعدام هموطنان کرد که بقول اقای احمد رافت: “در پایگاه نظامی سنندج یک میز کوچک که متعلق به معلم کلاس بود را از دبستانی آوردند و گذاشتند وسط پادگان. آقای خلخالی پشت آن نشست. چند نفر از همراهان نزدیکش هم بودند، بعد سه چهار نفر از هموطنان کرد را یکی یکی آوردند و در مجموع، در نیم ساعت همه این افراد محکوم به اعدام شدند. محاکمه به این شکل بود که یک نفر در یکی دو دقیقه اسم و فامیل و نام پدر و شماره شناسنامه و جرم افراد را می خواند. سپس آقای خلخالی از فرد می پرسید که توبه کرده ای یا می خواهی توبه کنی؟ افرادی که من دیدم هیچ یک توبه نکردند بلکه سعی در رد اتهامات خود داشتند که بلافاصله حرفشان قطع و حکم اعدامشان صادر می شد و بعد می بردند در همان پایگاه کمی آن طرف تر و اعدام می کردند. اگر اشتباه نکنم و حافظه یاری کند در مریوان بود که آقای خلخالی خودش تیر خلاص را زد.”
اعدام جوان ۱۵ ساله ای بجرم داشتن یک روزنامه، تجاوز بدختران باکره قبل از اعدام و دادن “مهریه عروسی” به خانواده آنها همه برای خمینی کافی نبودند و این ضحاک زمانه طالب خونریزی باز هم بیشتری بود. او از مسامحه خود توبه می کند و اعلام می دارد که: “ااشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد. و دولت انقلابی و ارتش انقلابی و پاسداران انقلابی، هیچ یک ازاینها عمل انقلابی نکردند و انقلابی نبودند. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم، و رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم، و رؤسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم، و چوبه های دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمی آمد. این توطئه گرها در صف کفار واقع هستند. این توطئه گرها در کردستان و غیر آن در صف کفار هستند، با آنها باید با شدت رفتار کرد. دولت با شدت رفتار کند، ژاندارمری با شدت رفتار کند؛ ارتش با شدت رفتار کند. اگر با شدت رفتار نکنند، ما با آنها با شدت رفتار می کنیم. ما با خود همینها، با خود همینها که مسامحه بکنند، اگر مسامحه بکنند، با شدت رفتار می کنیم… می آیم تهران و رؤسایی که مسامحه می کنند با آنها انقلابی عمل می کنم. قشرهایی از ارتش که اطاعت از بالاترها نمی کنند و امر آنهارا اطاعت نمی کنند باید بدانند که من با آنها اگر آمدم، انقلابی عمل می کنم. عذرها راکنار بگذارید! بروید فاسدها را سرکوب کنید، بروید توطئه گرها را سرکوب کنید؛ مسامحه نکنید! دولت مسامحه نکند، ارتش مسامحه نکند، ژاندارمری مسامحه نکند؛ پاسداران مسامحه نکنند… ما نمی ترسیم از این که درروزنامه های سابق، در روزنامه های خارج از ایران، برای ما چیزی بنویسند. ما نمی خواهیم وجاهت در ایران، در خارج کشور پیدا بکنیم. ما می خواهیم به امر خدا عمل کنیم، و خواهیم کرد. اشدا علی الکفار رحما بینهم”
خمینی از قم به تهران آمد و در سال ١۳۶۷ “کمیسیون مرک” را تشکیل و به سه نفر حکم داد به زندانها بروند و
“کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می کنند محارب و محکوم به اعدام می باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجه الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماینده ای از وزارت اطلاعات می باشد، اگر چه احتیاط در اجماع است، و همین طور در زندانهای مراکز استان کشور رای اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می باشد.”
او در جواب سوٵلات احمد خمینی مبنی بر این که “۱- آیا این حکم مربوط به آنهاست که در زندانها بوده اند و محاکمه شده اند و محکوم به اعدام گشته اند ولی تغییر موضع نداده اند و هنوز هم حکم در مورد آنها اجرا نشده است، یا آنهایی که حتی محاکمه هم نشده اند، محکوم به اعدامند؟ ۲- آیا منافقین که محکوم به زندان محدود شده اند و مقداری از زندانشان را هم کشیده اند ولی بر سر موضع نفاق می باشند محکوم به اعدام می باشند؟ ۳- در مورد رسیدگی به وضع منافقین آیا پرونده های منافقینی که در شهرستانهایی که خود استقلال قضایی دارند و تابع مرکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود می توانند مستقلاً عمل کنند؟”
با شقاوت جواب داد که “در تمام موارد فوق هر کسی در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید. در مورد رسیدگی به وضع پرونده ها در هر صورت که حکم سریعتر انجام گردد همان مورد نظر است.”
چنین شد که بروایتی بین ۸ تا ۱٠ هزار نفر در فاصله کوتاهی اعدام و درگورهای دستجمعی مدفون گردیدند، و کشتار انسانها و بی حرمتی به قانون وحیثت و شرف انسانی بعنوان جزو لاینفک نظام جمهوری اسلامی تبدیل گردید.
پس از مرگ خمینی جانشینانش به باورهای او وفادار ماندند، آنان ابتدا بسراغ مخالفین خود در خارج از کشوررفته و آنان را به فجیعترین شکلهای ممکنه بقتل رساندند، سپس نوبت به قتلهای زنجیره ای رسید و بالاخره کهریزک و آنچه اکنون شاهد آن هستیم.
برای ما ایرانیان بایستی تاکنون روشن شده باشد که … برای خاتمه دادن اعدامها و بیعدالتیها راه دیگری جز جانشین نمودن نظامی متکی به رآی مردم و مقید به قانون وجود ندارد.
————————————————————————————————
* با درود به روان همه آنانی که در میدانهای مرگ جمهوری اسلامی جان خود را از دست داده اند، تیتر شعر ابتهاج را بعاریت گرفته و آن را تقدیم می کنم:
خبر کوتاه بود
اعدام شان کردند!
خروش دخترک برخاست
لبش لرزید
دو چشم خستهاش از اشک پر شد
گریه را سر داد
و من با کوششی پر درد
اشکم را نهان کردم
چرا اعدامشان کردند؟
میپرسد ز من، با چشم اشکآلود
عزیزم، دخترم
آنجا شگفتانگیز دنیاییست
دروغ و دشمنی فرمانروایی میکند آنجا
طلا، این کیمیای خون انسانها
خدایی میکند آنجا
شگفتانگیز دنیاییست
که همچون قرنهای دور
هنوز از ننگ آزار سیاهان، دامن آلودهست
در آنجا حق و انسان حرفهای پوچ و بیهودهست
در آنجا رهزنی، آدمکشی، خونریزی آزادست
و دست و پای آزادی در زنجیر
عزیزم، دخترم
آنان برای دشمنی با من
برای دشمنی با تو
برای دشمنی با راستی اعدام شان کردند
و هنگامی که یاران
با سرود زندگی بر لب
به سوی مرگ میرفتند
امید آشنا میزد چو گل در چشمشان لبخند
به شوق زندگی، آواز میخواندند
و تا پایان به راه روشن خود با وفا ماندند
عزیزم
پاک کن از چهره اشکت را، ز جا برخیز
تو در من زندهای، من در تو
ما هرگز نمیمیریم
من و تو با هزارانِ دگر
این راه را دنبال میگیریم
از آن ماست پیروزی
از آن ماست فردا
با همه شادی و بهروزی
عزیزم
کار دنیا رو به آبادیست
و هر لاله که از خون شهیدان میدمد امروز
نوید روز آزادیست.