خنجرهای خون آلوده
پاسخ را از چه کس باید گرفت ؟
آنگاه که
بر سردر عدالتخانه ،
پرده ای از رسوائی آویخته اند،
تا چٌرتِ میانه ی روز عدالت بهم نخورد .
پاسخ را از کدام دریچه ،
باید چشم انتظار بود ؟
شایدا!!
از سایه ای نشسته بر دیوار جهل
و یا رنگی حجاب شده
بر قامت درب محبس ؟
پاسخ را کدام قاصدِ
بی قصد و غرض ،
در پاکتی از جنسِ چرمِ کرگدن ،
در جعبه پستِ ،
وزارتخانه ای بی نام و نشان
و یا روزی نامه ای پراز آگهی های خجالتی
رها خواهد کرد .
سئوال چندان هم مشکل نیست،
بدانگونه
که فرشتگان طبقه آخر آسمان ،
و یا نگهبانان کم کار
دربِ بهشت ،
و یا جلادان دوزخِ پٌر مشتری
پاسخش را
از جدول حروف متقاطع
پیدا نتوانند کردن .
سئوال چندان هم مشکل نیست ،
آنگونه
که میرغضب را وادارد
به اندک تفکری،
تا تسمه ای را که
برآن بوی گٌرده ها نقش دارد
زمین بگذارد
و انگشت بر شقیقه نهد
تا شاید فشار انگشت
خواب آسوده ذهنش را آشفته سازد.
سئوال چندان هم مشکل نبودست و نیست
تنها باید یافت شود
که ،
[ آنگاه که افسردگی قامت خیابان
فریادِ بر آمده
از
حنجره های خنجر خورده است ]
خنجرهای خون آلوده
در پشتِ پرده ی کدام حجره
پنهان است ؟
رضا بایگان
سی تیر ماه هشتادو هشت
فرانکفورت – المان
reza@ baygan .net