من یک پناهنده سیاسی از ایران در کشور نروژ هستم، و حال بیشتر از سه سال است که در این کشور زندگی می کنم.
ارتباط من با سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به ایران بر می گردد، ولی کار تشکیلاتی نکردەام. پدرم از فعالان حزب توده ایران بود، و بعد از سالها زندانی و بیماری قلبی، دو سال پیش وقتی نیروهای اطلاعاتی بعد از روز عاشورا و حوادث انتخابات برای دستگیری من به خانه مراجعه می کنند، دستگیر می شود. ایشان بر اثر شکنجه نیروهای امنیتی بشدت سلامتی اش در معرض خطر قرار می گیرد و در جریان مداوا در بیمارستان فوت می کنند.
من در هنگام دستگیری ام همراه با فعالان سیاسی ایران در زندان دست به اعتصاب غذا زدم، و حتی با اعلام اتمام اعتصاب آنها باز هم ادامه دادم. اکنون نیز در کشور نروژ، در اعتراض بە حکمی کە از طرف ادارە مهاجرت نروژ دایر بر ترک خاک این کشور بە من دادە شدەاست، ۵۷ روز است که در اعتصاب هستم تا مراتب اعتراض خود را بە این حکم نشان دادە باشم.
ابتدا باید اعتراف کرد که اداره مهاجرت نروژ نشان داده که نگران وضعیت پناهجوبان ایرانی در مسئلە حقوق بشر در ایران نیست. بر طبق آمارهای معتبر موجود، سالانه صدها نفر در ایران خصوصاُ بنا به دلایل سیاسی اعدام می شوند. به علاوه تعداد زندانیان اعدامیها در سال ۲۰۱۱ به نحو چشمگیری افزایش یافته است.
اینکه انسانها به خاطر عقاید سیاسی خود اعدام می شوند طبعاُ بیانگر جامعه ای است که در آن دگراندیشی و آزادی عقیده به شدت محدود است.
نمونه بارز آن می تواند پدرم باشد که به خاطر سابقه سیاسی خود و عدم همکاری با نیروهای اطلاعاتی با وجود بیماری قلبی ناشی از سالها ی زندان، در زیر شکنجه ددمنشان و جلادان نظام تحمل نیاورد، و بخاطر ندادن اطلاعات در مورد من، بعد از انتقال به بیمارستان از میان ما رفت.
اعمال اداره مهاجرت نروژ متاسفانه نشان می دهند که این ارگان بر مبنای حقوق بین الملل استوار نیست و غافل از این است که فرد متفاضی در صورت بازگشت در معرض خطر پیگرد، مرگ، شکنجه و یا بدرفتاری قرار خواهد گرفت و این بدین معناست که تمرکز روی گروه قرار گرفته و نه فرد.
همانطور که در پروندەام آمدەاست، در ۲۰۰۸/۶/۱۷ طی تحمل مشقات فراوان وارد نروژ شدم، و خودم را به پلیس معرفی کردم. اما بعد از حدود ۱۳ ماه با جواب منفی مواجه شدم و تفریباُ در طی همین زمان با جواب منفی دوم و سرانجام حکم ترک خاک کشور نروژ.
اکنون بیش از سه سال از آمدن من به نروژ سپری می شود، و از زمان اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در بند رژیم، من نیز به عنوان عضو کوچکی از جامعه سیاسی ایران درست به اعتصاب غذا زدم، و حتی با پایان اعتصاب غذای آنها به اعتصاب غذای خود ادامه دادم، چرا که این نیز حق طبیعی من هست که در اعتراض به وضعیت خود بصورت مدنی اعتراض کنم.