در سوگ کشتار انسان می نویسم. در سوگ کشتار لاله های اوین! به احترام آنان در آن کس که بودند. کشتار ناگهانی بوده، هیچیک از پنج زندانی سیاسی – عقیدتی که در سحرگاه یکشنبه ۱۹ اردیبهشت در اوین به دار آویخته شدند، تا آخرین ساعت از اجرای حکم خبر نداشتند! وکلا و خانواده- هاشان نیز بی خبر بودند. همۀ جریان محاکمه و صدور حکم، پشت در های بسته، بدون حضور وکیل، بدون هیأت منصفه ای، بدون شاهد یا ناظری؛ و بدون آن که مجال دفاعی در کار باشد، فقط ۷ دقیقه طول کشید که ۳ دقیقه آن قرائت کیفر خواست دادستانی بوده! تعیین بود و نابود ۵ انسان در ۴ دقیقه!! و… کشتار ۵ انسان تنها به این خاطر که مثل باز جویان و شکنجه گرانشان نمی اندیشیدند! و حاضر نشده بودند به خواست آنان گردن نهند و خود و شرافت-شان را به بدترین استبداد بفروشند!
در بی کسی و بی حق و حقوقی و در بی قانونی محض، شیرین علم هولی – فرهاد وکیلی – علی حیدریان – مهدی اسلامیان و فرزاد کمانگر در قتلگاه اوین به دار آویخته می شوند!
مادر فرزاد مویه نمی کند! خواهر فرزاد می گوید؛ ” به همه-ی انسان هائی که وجدان بیدار دارند تبریک می گوئیم … احتیاجی به تسلیت نیست!” و وکیل اعدام شدگان می گوید: ” کسانی که فکر می کنند با اجرای حکم، این پرونده ها مختومه می شوند اشتباه می کنند … پرونده موکلین من مختومه نیست … این پرونده ها بعد از اجرای احکام زنده می شوند و قابل پیگیری هستند.”
این یک آموزه از جنس زمان و نمونه ای از آگاهی امروزین مردم ماست! استبداد، پرونده کشتارها را مختومه می خواهد و راه دست یافتن به چند و چون احکامش را می بندد. اما آزادی، خواهان روشنگری این پرونده ها، و گسترش آگاهی نسبت به احکام آن در میان مردم است.
کشتار اوین موج تازه ای از تأثر و انزجار، و خشم و نفرت علیه استبداد دینی در ایرانیان برانگیخته است. ایرانیان برون مرز در شش قاره جهان؛ در همبستگی با مردم درون مرز، یکپارچه علیه اعدام جوانان کشور به اعتراض برخا سته و آنرا محکوم کرده-اند.
شاید این کشتار، نخستین حلقه از زنجیره- ی کشتارهائیست که حکومت برای ارعاب همگانی و بازداشتن مردم از خیزش اعتراضی در سالروز کودتا، تدارک دیده است. تنها در حال حاضر ۱۶ زتدانی کرد دیگر و ۱۱ تن از معترضین به انتخابات که به مرگ محکوم شده اند در خطر اعدام قریب الوقوع بسر می برند! این بیم و خطر را همه احساس کرده- ایم و این موج فراگیر اعتراض، یک نیروی برانگیزنده اش، همین احساس است.
“موجی بر موجی می بندد… ۳۰ سال، نه! ۱۴۰۰ سال است که این طور است! اصلا” همۀ تاریخ ما این طور بوده است؛ موجی بر موجی می بندد … و ما در تسلسل امواج برخاسته از کشتار استبداد دینی و استبداد سیاسی، میراث این تسسلسل خونین و خونریز را همیشه از نسل قبل گرفته و به نسل بعد تحویل داده ایم!
کشتار اوین، نشانه هراس مرگبار حکومت ولائی – نظامی از بیداری مردم و گسترش آگاهی شهروندی در صفوف ملت ایران است. در پرتو همین آگاهی است که اعدام هر زندانی سیاسی – عقیدتی ، با هر مرام و مسلک، با هر دین و آئین، با هر زبان و فرهنگ و از هر قوم و در هر موقعیت اجتماعی، موضوع مخالفت و موجب اعتراض ماست. این نشانه آنست که ما از نکبت تقسیم ایرانیان به خودی و غیرخودی در حال رهائی هستیم و آزادی را برای همه و ایران را برای همه ایرانیان می خواهیم.
“هگل” فیلسوف آلمانی که نظام فلسفی بزرگ قرن نوزده را آفرید، در باره ما داوری دارد؛ او نوشته: “ایرانیان نخستین قوم در تاریخ بودند که به مفهوم آزادی دست یافتند! اما درک آنها این بود که آزادی برای یک تن است: شاه- پیامبر!”. چاره استبداد؛ رهیدن از این آزادی وحدانی است.
همۀ معنای استبداد ایرانی عبارت از آزادی سلطان ظل الله، ولی فقیه بوده است. اعتراض یکپارچه علیه اعدام پنج تن از زندانیان سیاسی – عقیدتی و انزجار توفنده از آمران بیدادگر آن؛ خود نشانه پیدائی امکان شرایط رهائی از آزادی وحدانی و نوید عبور ایران از استبداد دینی است.
انتظار این است که سران نمادین جنبش سبز، از رنج کشتار لاله های اوین یک فضیلت بسازند و در پایبندی به مواعید خود دایر بر دفاع از آزادی و حقوق اساسی مردم، آزادی را برای همه-ی نحله-ی دینی- مسلکی – قومی- سیاسی و اجتماعی ایران زمین بخواهند و در اعتراض به کشتار جنایتبار اوین، خاموشی اختیار نکنند و آنرا محکوم بشناسند.
کشتار اوین که بر لاله زاران کردستان خون باریده است، آزمون آزادیخواهی همۀ ماست. بایسته ماست که از این آزمون سربلند برآئیم؛ به احترام آرمان آزادی، آرمان سربداران این سرزمین که میهن همه ی ماست، در اعتراض به نقض بربرمنشانه حقوق بشری و شهروندی هموطنان مان، در پاسداشت حق حیات انسان و محکومیت اصل اعدام، برای آن که انسانیت از جنس زمان پایدار بماند و استواری بیشتر پیدا کند، بپا می خیزیم!
بگذار دستهامان یکدیگر را در مقام شهروندان برابرحقوق و صاحب حق انتخاب شهروندی، پیدا کند و در آن کس که هستیم؛ بلوچیم و یا کردیم، ترک یا ترکمنیم، فارس و یا عرب تباریم، به گرمی بفشرد، در میهنی یگانه و با یک نام؛ بنام ایران.