دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۲۲:۱۰

دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۲۲:۱۰

مثل یک باد
مثل یک باد وزان شد بر من، همچون رنگین کمان، پس از باران ...
۶ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
تایید حکم مصادره اموال مرضیه محبی، وکیل دادگستری، توسط دادگاه تجدیدنظر تهران
استناد این دادگاه به «قاعده استیمان» در حالی است که نه تنها اساسا این قاعده فقهی ناظر به وضعیت این وکیل دادگستری نیست، بلکه سلب حقوق شهروندی حتی در قالب...
۶ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: دادبان
نویسنده: دادبان
ولودیمیر ایشچنکو: بار جنگ در اوکراین بر دوش فقرا است!
بسیج جمعیت روستایی و کارگران فقیرتر به خدمت نظامی آسان‌تر است، زیرا پنهان‌شدن آنها دشوارتر و بیشتر در دسترس مقامات هستند. آنها حتی فرصت های کمتری برای اجتناب از استخدام...
۶ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: جرکو باکوتین
نویسنده: جرکو باکوتین
سلطنت‌طلبان در گذر تاریخ "تاریخ در حال نگارش است؛ امروز و همین حالا!"
تاریخی که با خون دل نوشتیم، اکنون در معرض تهدید جدی قرار دارد. آیا باز هم شاهد تکرار فجایع گذشته خواهیم بود؟ یا اینکه این بار، با آگاهی و مسئولیت‌پذیری...
۶ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
فرخنده باد روز زبان مادری؛ روز زبان‌های مردم ایران!
به‌جاست بر این نکته انگشت تاکید بگذاریم که علی‌العموم هیچ زبانی در تضاد و تعارض با زبان عمومی و رسمی یا همان زبان میانجی و مشترک ِ زبان‌های گوناگون در...
۶ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
زمستان
بیدارم مکن, با قلبِ سردم, در کنار ستاره ها, خاموش بخواب می روم, ستاره سرخی از میان کهکشانها, خطی بر آسمان انداخت, پایان زمستان نزدیک است,
۵ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: رحمان-ا
نویسنده: رحمان-ا
روایتگری بس است ، باید راهی جست
فرض کنیم تمامی مطالب مطرح‌شده در نوشته‌ی آقای بهزاد کریمی با عنوان «در مونیخ چه گذشت»، که در سایت به پیش متعلق به حزب چپ ایران منتشر شده، با تمام...
۵ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: کامران
نویسنده: کامران

در شب جشن تولدت، ۴۸ شمع خواهیم افروخت تابناک

9 خرداد سالروز تولد نسرین ستوده، وکیل و فعال جنبش زنان است. مادری که 47 سالگی را پشت سر گذاشته و بهار 48 سالگی اش را اکنون در زندان اوین سر می کند، به دور از فرزندان و خانواده اش. لابد در روز تولد نسرین زندانبانان اش، در چشمان او، شعله های تصویر فرزندان اش را نظاره خواهند کرد و گرمای آن را تاب نخواهند آورد. لابد در روز تولد او، همبندان اش 48 سالگی اش را در آغوش می گیرند ولی احساس خواهند کرد که نمی توانند آغوش مادری که دلتنگ بغل کردن فرزندانش است، پُر کنند.

و قطعا ما در این سوی دیوارهای زندان، هیچ نداریم که پیشکش سالروز تولدش کنیم، به جز نشان دادن زخمی که هر روز در قلب مان عمیق تر می شود. و شاید گفتن تبریکی از سوی یاران او در مدرسه فمینیستی به نسرین و خانواده اش، فقط یارای کم کردن التهاب این زخم باشد. در ادامه، دل نوشته آزاده دواچی را که به همین مناسبت به نگارش درآمده می خوانید.

 

تو قلم به دست می گیری و بر پاره های دستمال کاغذی که شاید بارها از دوری کودکان ات بر آن گریسته ای، دردل های مادرانه ات را می نویسی، و من می خواهم با خطوطی بر کاغذ دوباره و چندباره نام تو را جاری کنم و از تو بنویسم، تا راوی روایت های ناگفته ات باشم. از روزهایی حرف بزنم که اینجا نبوده ای، از روزهایی که بر تو گذشته است بگویم، از رنجی که از دوری فرزندات کشیده ای، از دوری از خانواده ات، از ندیدن پدرت برای آخرین بار. باید از تو بنویسم، از مادری که در آن سوی میله ها با کوچکترین امکاناتش، حس مادری اش را به فرزندنش منتقل می کند، دل می سوزاند و نگران حقوق از دست رفته اش است. راستی می دانم که در آن سو هم هنوز به این فکر می کنی مبادا حق کسی ضایع شده باشد، به حکمی فکر می کنی که به ناحق به تو داده شده، گاهی غمگین می شوی  از رنجی که تو و کسانی چون تو برای بازگردان حقوق از دست رفته، برای برقراری عدالت کشیدند و آخر میله های زندان نصیب شان شد. اما می دانی که حتی آنهایی که تو را به بند کشیده اند در خلوتشان به زنی چون تو فکر می کنند که هرگز تسلیم بی عدالتی نشد.

می خواهم از تو بگویم، از تو که سردی میله ها، از پایت نیانداخته است و همچنان از قانون می گویی، از ظلمی که بر تو روا داشته اند. بارها برایت اشک ریخته ایم، از خواندن دردل هایت، بارها هرکدام از ما در هر گوشه از جغرافیایی که شاید فکرش را هم نکنی، از تو یاد کرده ایم با تو همدردی کرده ایم و از تو نوشته ایم. تو در گوشه ی سلولی انفرادی، در روزهای حساس زندگی ات، وقتی قرار بوده است باشی، غایب بوده ای. وقتی نیاز به همدردی داشته ای، وقتی می خواستی دستی را در دست بفشاری و سر بر شانه های کسی بگذاری، اشکهایت را در سلول های سرد و تاریک فرو خورده ای و بغض ات را آرام آرام فرو خورده ای، ولی  ما صدای تو را شنیده ایم. تو دست فرزندانت را در دل شب های سرد و بی کسی کم داشتی و فرزندانت صدای مهربان قلب ات را . تو اشک ریختی در نبودن روزهایی که گذشته اند و در تنهایی هایت سوگواری کردی، خبر نداشتی که در این سو، ما از تو نوشته ایم. تو صبوری، آن قدر که این همه رنج نه تنها تو را از پای در نیاورد که محکم و استوارتر کرد.

شاید ندانی، شاید هنوز دیوارها و حصارهای بلند نگذاشته اند انعکاس حق خواهی ات  به گوشت برسد،  اما کاش می دانستی  که مادران از این پس نام کسانی چون تو را به افسانه های شبانه شان می افزایند، از تو در قصه ها دوباره نام خواهند برد. مگر می شود تو را کسی از خاطر ببرد؟ نامت روزهاست که بر زبان های این مردم جاری است. آدم هایی که هرگز تو را ندیده اند اما داستان روزهای پرهراست  را خوانده اند و شنیده اند.  داستان صبوری هایت را و همان ها را دوباره برای فرزندان شان باز می گویند، روایت کسانی چون تو، نسل به نسل در هر افسانه ای جاری خواهد گشت. کاش بدانی که هر درد دلت که از دل سرد زندانت بیرون آمد، دل چند مادر را به لرزه درآورد و اشک را بر هرچشمی جاری ساخت.

دیگر برای تو و زنان دربندی چون تو که صبورند و استوار، غمگین نیستیم. برای آنهایی تأسف می خوریم که مادرانه هایت را، اشک های گرمت را و صدای حق خواهی اند را نشنیدند و ندیدند و به خیال شان تو را به بند کشیدند تا دیگران را خاموش کنند، تا صداهایی چون تو نباشد. خبر ندارند که صدای تو و صدای همه زندانیان دیگری چون تو، آن قدر بلند است که لرزه بر دل هر ظالمی می افکند.  می خواهم صفتی برای تو بیابم و هنوز در گستره ی کلماتم آن چیزی را که لایق ات باشد، نمی یابم.

روز تولدت است و تو نمی توانی مثل هزاران زن دیگر در این روز در کنار فرزندانت باشی، نمی توانی دست در دست همسرت بگذاری و شادی ات را با آنها قسمت کنی، تو آزاد نیستی. اما سرخم نمی کنی،  دستانت را با افتخار بالا می بری،  به میله های سرد زندان، به زندانبان ها لبخند می زنی و در دلت به رؤیای آزادی فکر می کنی که حضور تو در زندان هم از میانش نبرده است. احساس پیشمانی نمی کنی، هدف تو والاتر از پیشمانی است و این را می شود در دردل هایت، در حرفهایت و در نگاه محکم و استوارت دید.

لبخند بزن، ما از این سو هم خنده های مهربان تو را می بینیم. سرزمین ما از وجود مادرانی چون تو جان می گیرد،  آزادی به سراغ مان می آید تا پایه های  ظلم و بی عدالتی  آن هایی که تو و کسانی چون تو را به زندان افکندند، به لرزه اندازد.

وجودت در هر سویی که باشد یک تولد است،  تو نه یک بار، که هزاران بار در نسل های متفاوت این سرزمین متولد شده ای. از تو می نویسم و تو را می ستایم.  عاشقانه های مادرانه ات را نیز، و چه خیال باطلی داشتند آنهایی که کاغذ و قلم را از تو دریغ کردند. امروز را به یادت هستیم و به خاطر می آوریم که سرزمین مان از حضور کسانی چون تو روزی رنگ آزادی را خواهد دید.

نمی دانم از تو چگونه باید نوشت.  هرچند از تو بارها نوشته ام و بازهم می نویسم و نامت را در قابی بر دیوار خانه ام آویزان می کنم تا تو برگردی، تا از پشت آن میله های سرد و سیاه بیرون آیی و دیر نیست لحظه ای که من و تو در خردادی دیگر شنیدن صدای پای آزادی  را  همراه با روز تولدت جشن گیریم.

به تو امید داریم، هم من و هم همه ی مردان و زنان سرزمینم.  به زنانی چون تو که هرگز در برابر ظلم و بی عدالتی سر خم نکردند. زنانی چون من از حضور کسانی چون تو معنای بودن را می یابند.

آن روز باز می گردد، روزی که تو را در میان مان داشته باشیم، روزی که برای چند کلمه حرف حساب  به زندان مان نیافکنند. روزی که هر زن از خود گذشته ای چون تو جایش آن سوی میله ها نباشد.  روزی که قلم را از کسی دریغ نکنند و تا آن روز از تو می نویسیم. از صبوری هایت، از دلگرمی هایت، از تو که به ما نشان دادی چه طور به خاطر دفاع از حقوق انسانی از حق مادر بودنت درگذری و حتی از آن سوی میله ها هم هنوز در کنار فرزندات باشی. روز میلادت را بارها باید تبریک گفت چرا که میلاد کسی چون تو یک اتفاق نیست، بلکه موهبتی برای سرزمینی است که اسطوره هایش را هر روز به بند می کشند.

تاریخ انتشار : ۷ خرداد, ۱۳۹۰ ۹:۱۷ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

انقلاب بهمن؛ آرمان‌های ماندگار و راه‌های ناتمام!

ما بر این باوریم که طیف گستردهٔ نیروهای چپ موجود در میهن ما موظف است با حضور  و تمرکز کنش‌گری خود در این تلاش هم‌گرایانه، در تقویت جایگاه ٔ عدالت‌‌ اجتماعی و حقوق بنیادین بشری در جمهوری آیندۀ ایران کوشا باشد. ما، همراه سایر نیروهای میهن‌دوست و ترقی‌خواه ایران در راه گذار به جمهوری‌ای مبتنی بر صلح، آزادی، دمکراسی برابری، حقوق بشر و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنیم.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

اروپا قربانی کیست؟

به‌عنوان یک اروپایی، من فقط می‌توانم از بی‌کفایتی و ساده‌دلی رهبرانمان گله کنم که این اتفاق را ندیدند و با وجود همه فرصت‌ها و انگیزه‌هایی که برای انجام این کار وجود داشت، ابتدا خود را با آن سازگار نکردند. آنها احمقانه ترجیح دادند به نقش خود به عنوان شریک کوچک آمریکا بچسبند، حتی در شرایطی که این مشارکت به طور فزاینده ای علیه منافع آنها بود!

مطالعه »
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

انقلاب بهمن؛ آرمان‌های ماندگار و راه‌های ناتمام!

ما بر این باوریم که طیف گستردهٔ نیروهای چپ موجود در میهن ما موظف است با حضور  و تمرکز کنش‌گری خود در این تلاش هم‌گرایانه، در تقویت جایگاه ٔ عدالت‌‌ اجتماعی و حقوق بنیادین بشری در جمهوری آیندۀ ایران کوشا باشد. ما، همراه سایر نیروهای میهن‌دوست و ترقی‌خواه ایران در راه گذار به جمهوری‌ای مبتنی بر صلح، آزادی، دمکراسی برابری، حقوق بشر و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنیم.

مطالعه »
پيام ها

مراسم بزرگ‌داشت پنجاه‌وچهارمین سالگرد جنبش فدایی!

روز جمعه ۱۹ بهمن ۱۴۰۳، به مناسبت پنجاه‌وچهارمین سالگرد بنیان‌گذاری جنبش فدایی، در نشستی در سامانۀ کلاب‌هاوس این روز تاریخی و نمادین جنبش فدایی را پاس می‌داریم و روند شکل‌گیری و تکامل این جنبش را به بحث و بررسی می‌نشینیم

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

مثل یک باد

تایید حکم مصادره اموال مرضیه محبی، وکیل دادگستری، توسط دادگاه تجدیدنظر تهران

ولودیمیر ایشچنکو: بار جنگ در اوکراین بر دوش فقرا است!

سلطنت‌طلبان در گذر تاریخ “تاریخ در حال نگارش است؛ امروز و همین حالا!”

فرخنده باد روز زبان مادری؛ روز زبان‌های مردم ایران!