بعد از عادی شدن روابط میان ایران و عربستان، حال خبر از تلاش بغداد و مسقط برای عادیسازی روابط میان ایران و مصر و نیز تلاش ترکیه برای سوق دادن کشورهای عربی جهت عادیسازی رابطه با سوریه میرسد. به نظر میرسد خاورمیانه و یا غرب آسیا در شرف تحولات نوینی قرار دارد.
ضمن دفاع از عادیسازی روابط میان این کشورها و تأئید سیاست تنشزدایی که به نفع ملتهای این منطقه و امر صلح در این پرتشنجترین منطقهٔ دنیا است، باید گفت که خاورمیانه لبریز از حکومتهای دیکتاتور و استبدادی است که کاملاً دارای پتانسیل ایجاد تشنج، شروع درگیریهای سیاسی، دیپلماتیک و حتی جنگ در میان خود هستند. به جز ترکیه و عراق که از دموکراسی نسبی برخوردارند، دیگران همه کشورهاییاند بنا شده بر ارزشهای ضددموکراتیک، آزادیکش و اتوریتهای که ارزشی برای شهروندان خود قائل نیستند. این حکومتها به علت عدم دارا بودن ارزشهای عام دموکراتیک که بتواند همگان را به هم نزدیک کند، سیاست خارجی صددرصد بنا شده بر رئالیسم سیاسی را پی میگیرند که عمدهٔ مسائل در آن تنها بر اساس منافع کشوری (البته بهتر است گفت گروهی)، و نه همگانی به پیش میرود. در چنین نگاهی همه چیز وسیله است، بنا بر این علیرغم روابط فیمابین، هر لحظه از ظرفیت شروع بحران و درگیری برخوردارند.
بیگمان عادیسازی روابط میان این کشورها، به ویژه ایران، عربستان و مصر (به عنوان کشور مهم عربی در شمال آفریقا) بسیار مهم است، اما اگر این کشورها نتوانند به ارزشهای دموکراتیک و آزادیخواهانه مسلح شوند، کماکان مورد سوءاستفادهٔ نیروهای مرتجع داخلی و نیز خارجی که در پی ماهیگرفتن از آب گلآلوداند، قرار خواهند گرفت و دوباره روز از نو و روزی از نو!
تنها ضامن رقابت صلحآمیز و دموکراتیک در خاورمیانه از درون ایجاد حکومتهای دموکراتیک و مردمی میگذرد. بدون برپایی چنین حکومتهایی ما باید به طور مداوم شاهد جنگ، آشوب و بیکفایتی وحشتناک رهبرانی باشیم که برای آنها همه چیز مهم است الا مردمانشان.
البته عادی شدن روابط میان این کشورها به معنای حل فوری مشکلات فیمابین نخواهد بود. هنوز راه درازی در پیش است که آنان در استراتژیها و رویکردهای خود تغییر جدی به وجود بیاورند. به نظر میرسد تلاش برای عادیسازیها و میل آنان در این جهت بیشتر بعلت انباشته شدن روزافزون و خطرناک مسائلی باشد که هیچ کدام عملاً راه حلی برای آن نیافتهاند و همه در زیر امواج سهمناک آن گرفتار آمدهاند. در واقع تلاش برای همگرایی نسبی، ناشی از ضرورت و فشار واقعیت است، و نه عقلانیت درازمدت سیاسی.
البته در این میان نباید نقش چین و حضور و رویکرد سیاسی – اقتصادی آن با توجه محوری به مجموع آسیا و آفریقا، به شمول منطقهٔ تاریخی ما را از نظر دور داشت. در این ارتباط یادآوری این نکته اهمیت دارد که تلاش برای برقراری مجدد روابط میان ایران و عربستان و عادیسازی روابط میان این دو کشور، پس از عقد قراردادهای راهبردی بلندمدت و جداگانهٔ چین با عربستان و ایران به توافقهای متناظر انجامید.
خاورمیانه، زادگاه سه دین بزرگ و تمدنهای باستانی، در آتش بدبختیهای عمدتاً خودساخته میسوزد و دیگران از آن سوی آبها به راحتی برای آنها یا تعیین تکلیف میکنند، و یا با سوءاستفاده از اختلافات میانشان، ثروت و استقلالشان را به غارت میبرند.
و آیا خاورمیانهٔ مدعی حقیقت مطلق الهی، روزی به حقیقت مطلق عقبماندگی خود پی خواهد برد؟ آیا از آسمانها بر زمین آمده، و اقرار خواهد کرد که جهانش را طرحی نوین باید؟