سخن گفتن از آن ماهها و روزهای سخت، از اردیبهشت تا تیر ماه آن سال که روزهای تعقیب و جنگ و گریز خیابانی چریکهای فدایی خلق با ساواک شاه بود، آسان نیست.
هر ساله در این تاریخ، ۸ تیر ماه ۱۳۵۵، روز کشته شدن رفیق حمید اشرف، این چریک نامدار، و دیگر یاران، خاطرات تلخ زنده می شوند.
باید نوشت تا نسل ها بدانند که در تاریخ کشورمان چه کسانی علیه ظلم و بیعدالتی بپاخاستند؛ چه میخواستند، چگونه مبارزه کردند و چگونه به دست مزدوران ساواک که حافظ استبداد و دیکتاتوری رژیم شاه بود، به خاک افتادند.
اخیراً یک ویدئو – کلیپ در فضای مجازی انتشار یافت که به شرح چگونگی ۱۰ بار فرار حمید اشرف از محاصره ساواک می پردازد. در این ویدیو، گوینده اشاره ای کوتاه به زندگی حمید می کند، از تولد و دوران کودکی و دبستان، تا دبیرستان و دانشگاه و بعد پیوستن او به یک جریان سیاسی، و در ادامه، گام نهادن او به مبارزه چریکی را توضیح می دهد؛ به جنگ و گریز و فرارهای متعدد حمید اشرف از چنگ ساواک اشاره می کند و در نهایت به حمله ساواک به خانه تیمی رفقا در مهرآباد جنوبی و کشته شدن همه اعضای حاضر در این خانه می پردازد. ضمن قدردانی از سازندگان چنین ویدئوهایی که در آن تلاش شده شرح رخداد را درست به واقعیت بنویسند، به فکر فرو رفتم و پرسشی در ذهنم نقش بست. پرسش من این بود که چرا تاریخ نگاران و یا تهیه کنندگان تاریخ شفاهی کشورمان در مورد شخصیتهای مهم به این اندازه ساده برخورد می کنند؟
به باور من، نسل جوان و کنجکاو ما باید بیشتر و عمیقتر در مورد شخصیت های استوره ای تاریخ خود بداند؛ باید کتابها نوشته شوند و بررسی های عمیقتری در این عرصه صورت گیرند؛ هر چند گام های در این راه برداشته شده اند، اما در پاسخ گویی به نسل جوان پرسشگر، هنوز کافی نیستند. دریغا که اکثر رفقایی که با حمید اشرف، زندگی کرده و از نزدیک با افکار، نظرات و خصوصیات اخلاقی و خصائل بسیار انسانی او آشنا بودند، کشته شدند و آن تعداد محدودی هم که زنده ماندند، بسیار کم از زندگی این رفیق می دانند.
تاریخ هر ملتی مملو از شخصیت ها و افراد تأثیر گذار است که پرداختن به آنها و معرفی و شناساندن آنها به نسل جوان موجب بالا بردن آگاهی این نسل شده و در مجموع باعث غنای بررسی های تاریخی کشور می شود. وظیفه پژوهشگران و تاریخ نویسان است که با کالبد شکافی تاریخی و شناختن شخصیت هریک از این قهرمانان و عملکرد آنان از زوایای مختلف رفتاری، فرهنگی و اجتماعی به آگاهی مردم از کُنه آرمان کوشندگان جنبش چپ یاری رسانند. وظیفه پژوهشگران و تاریخ نویسان است تا منصفانه و بیطرفانه به پرسش های نسل جوان ما که در جستجوی کنجکاوانه با آن ها برخورد می کنند پاسخ دهند.
پرسش های مانند:
– شرایط شکلگیری شخصیت حمید اشرف؛ چرا او این شیوه مبارزه علیه رژیم دیکتاتوری شاه را انتخاب کرد و در این راه گام نهاد؟
– نظر حمید اشرف نسبت به دیگر جریانات سیاسی سنتی از قبیل جبهه ملی و حزب توده ایران چه بود؟
– تحولات و دگرگونی فکری حمید در طول ۶ سال مبارزه مخفی چه بودند؟
– نظر حمید اشرف در مورد جزوه مسعود احمد زاده «مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک» و همچنین نظرش در مورد اعتقادات بیژن حزنی و نظرات او چه بود؟
– حمید بیشتر از همه تحت تاثیر کدامیک از رفقای سازمانی خود بود؟
– برخورد حمید اشرف در مواجهه با انتقاد تعدادی از همرزمان نسبت به خط مشی سازمان چه بود؟
– چرا در زمان رهبری حمید اشرف، سازمان از یک انسجام نسبی درونی برخوردار بود؟
– کشته شدن حمید اشرف چه تاثیری بر عملکرد های بعدی سازمان گذاشت؟
– اگر حمید اشرف زنده بود چه راهی را برای ادامه مبارزه برمی گزید؟
و بسیاری پرسش های دیگر.
تا کنون جسته و گریخته مطالبی گفته و نوشته شده اند. ضمن ارج نهادن به تمامی این زحمات، باید اذعان داشت که این مطالب هنوز بسیار محدود هستند و کافی و پاسخگو به بسیاری از پرسش ها نیستند؛ از معدود کتابهایی که در مورد حیات کل سازمان چریکهای فدائی خلق نوشته شده اند، یکی هم کتابی است به قلم محمود نادری. این شخص با همکاری و کمک سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی و با هدف تخریب شخصیت حمید اشرف کتابش را نوشت. این تلاشی عبث و بی ثمر بود و اکثر اطلاعات این شخص رونویسی بود از اسناد ساواک و تعدادی اقرارهای افراد شکار شده توسط ساواک که در نتیجه شکنجه های هولناک علیه این انسان ها بدست آمده بودند.
کسانی که با حمید اشرف زندگی کردند و از خصوصیات اخلاقی این رقیق آگاهی داشتند دیدند که او چگونه انسانی سرشار از عشق به مردم و نیز رفقای هم سازمانی اش بود.
هر جریانی برای رشد و شکوفایی خود باید به بازبینی گذشته خود بپردازد تا با نگاه دقیق و موشکافانه، نقاط مثبت و منفی عملکرد خود را بررسی کند و از تکرار اشتباهات بپرهیزد. تنها از این طریق است که ما خود را با شجاعت و بردباری در معرض قضاوت عموم قرار میدهیم. از اینطریق است که نسل امروز خواهد دید که در این مسیر طی شده، که بودیم، چه می گفتیم، چه تحولی را از سرگذارندیم و اکنون در کجا ایستاده ایم.
این کالبد شکافی باید در مورد شخصیت های مهم و تاثیر گذار نیز صورت گیرد تا به دگرگونی های فکری و عملکرد آن شخصیت ها پیبرد. بدینطریق درخواهیم یافت که با آگاهی بر مکانیسم رهبری یک جنبش زیرزمینی و پیچیده، در یک کشور دیکتاتوری زده، با سازمان امنیتی نیرومند، چگونه رفیق حمید اشرف موفق شد با هوش و ذکاوت و متانتی کمنظیر، با تحرک و فعالیت شبانه روزی، با اراده ای نیرومند در پذیراشدن هرخطری، و سرانجام، واکنشهای غیر منتظره در مواجهه با ساواک، به مدت ۶ سال رهبری جنبش فدایی را به عهده گیرد و از احترام تمام اعضا و کادرهای سازمان برخوردار شود. او در رهبری جنبشی قرارداشت که در آن دوره تاریخی، یکی از جنبش های بزرگ چپ در خاورمیانه محسوب می گردید.
در یکی از نوشته هایم به نکاتی اشاره کردم که حمید اشرف آنها را در جزوه جمعبندی سه ساله تجزیه و تحلیل کرد و ارایه داد. حمید از انجایی که انسانی دقیق و موشکاف بود و هر حرکت و عملی از جانب سازمان را مورد بررسی دقیق انجام می داد، به بررسی و نقد حرکت سه ساله «سازمان چریکهای فدایی خلق» نشست و به نکاتی اشاره کرد که همین امروز هم رعایت این نکات برای هر حرکت و جنبش سیاسی ارزشمند و قابل تأمل است.
حمید به بی تجربگی خود و اعضای سازمان در همان سه سال اول حرکت فدایی اشاره می کند؛ این که ما بسیار عجول بودیم و میخواستیم خیلی سریع به آرزوهای نیک خود برسیم. ولی یک چنین حرکت بزرگی احتیاج به حوصله و کار مداوم و طولانی دارد. حمید اشاره می کند که ما در ارزیابی از توان خود به نیروی خود بهای زیاد داده و طرف مقابل را کم بها دادیم. این نشانه ناپختگی ما بود. بسیاری از ضربات هم از این خصوصیت نادرست ناشی میشدند.
حمید احترام به تجارب و رعایت آنها را طرح می کند، تجاربی را که با خون بدست آمده بودند و ما به این تجارب، کم بها می دادیم . حمید به تندروی اشاره می کند؛ برخوردهای رادیکال و عدم تعادل در انجام یکسری برنامه ها ؛ او به عملی بودن اهداف و برنامههایی اشاره میکند که همین امروز هم کا ربُردی بسیار دارند و می توانند مورد توجه بسیاری از جریانات سیاسی قرار گیرند. برنامه ها باید مرحله ای، زمینی و در توان انجام آن جریان سیاسی باشد نه در آسمانها سیر کند.
و در آخر حمید اشرف اشاره می کند که به اعضا و نیروهای سازمان باید احترام گذاشت، به نظرات آنها توجه کرد، از آنها یاد گرفت و در صورت مفید بودن، سعی کرد آنها را در زندگی سازمان بکارگرفت. چنین برخوردی در حمید نهادینه شده بود، او با حوصله و تواضع به نظرات رفقا گوش می داد و روی آنها فکر می کرد.
۵۰ سال مبارزه جنبش فدایی و جریان چپ نشان میدهند که با توجه به تجربه تلخی که در جهان از شکست جریان چپ وجود دارد، فضای مسمومی چاشنی این شکست ها شده که جریان چپ را در یک حالت تدافعی قرار داده است. بیش از هر چیز مردم خواهان بررسی موشکافانه و دقیق عملکردهای سازمان فدایی هستند. اگر چه من معتقدم در میان تمام جریانات چپ، سازمان فدایی بیش از هر جریانی به انتقاد از عملکرد خویش پرداخته است، ولی قطعاً این کافی نیست. باید به دردها و زخم ها پرداخت، به پرسش های مردم پاسخ گفت و از این طریق اعتماد ضربه خورده را ترمیم نمود.
1 Comment
مکاتبات شادروان حمید اشرف و شادروان جرج حبش و ارتباطات تشکیلاتی انان ، و نیز دیگر رهبران فداییان خلق و جنبش فلسطین و تاثیرات متقابل انان بر یکدیگر ، چون بخشی حقیقی و مستند از تاریخ سیاسی ایران و خاورمیانه است میتواند که پایه پژوهش و تحقیقی بسیار خوب و مفید باشد .
آن زمانی که فداییان خلق در فلسطین اشغالی عملا علنا و مسلحانه بر علیه صهیونیسم و فاشیسم میجنگیدند هیچیک از اخوندها و گروههای دیگر چپ و راست ایرانی ، جرات این حرفها را نداشتند .
به گمانم این بخش خودش یکی از اصیل ترین سرمایه های جنبش فداییان خلق و سوسیالیست های ایران میباشد و باید که آن را برجسته نمود .
شاید که هزار کمی و کاستی و یا حتی اشتباه در آن یافته شود اما سرشار از اصالت شجاعت و حق طلبی است و به شناخت جایگاه و وزنه حقیقی این سازمان در تاریخ سیاسی ایران و منطقه بسیار کمک خواهد نمود .