واردشدن بە دورانهای جدید معمولا با جنگهای بزرگ همراهند. جنگها تجلی شدید حرکات و گسلهای بنیادین در اعماق هستند کە در سطح رو می شوند و با خود چە خوب یا بد دوران جدیدی را بە همراە می آورند. حال چە شکست چە پیروزی، فرقی نمی کند.
بعنوان مثال تکانەهای انقلاب کبیر فرانسە از طریق جنگهای ناپلئون دنیا را درنوردید، با جنگ اول و متعاقب آن انقلاب اکتبر جهان وارد مرحلە جدیدی در تاریخ خود شد، با جنگ دوم جهانی باز شاهد بروز دنیای دو قطبی هستیم کە دهها سال جهان را در امواج خروشان خود فرو می برد، دو جنگ خلیج فارس اوج تسلط لیبرالیسم و یکەتازی آن بر جهان را رقم می زند،… و حال با شروع جنگ اوکراین باز جهان در آستانە تغییر بزرگ دیگری ایستادەاست. و روسیە چە در این جنگ شکست بخورد چە نە، ما را از این تغییر اجتنابی نیست.
پوتین و شی در جریان سفر رئیس جمهور چین بە روسیە بیانیە مشترکی را امضاء کردند. آنها در این بیانیە از دوران نوین می گویند، از تغییراتی کە در صد سالە اخیر نظیر آن دیدە نشدەاست، و از هدایت این تغییر توسط خود گفتند، و جهانی که از توازن جهانی شکل گرفته در سال ۱۹۴۵ میلادی دور میشود.
اما جالب است کە نگاە ایدئولوژیکی و اقتصادی آنها برای این دنیای جدید چیز تازەای ندارد. از جملە پوتین از تقابل جهان سنتی با نئولیبرالیسم می گوید و بیانیە ضمن رد نگاە غربی بە دمکراسی از عدم برتری دمکراسی بر دمکراسی دیگری می گوید! در واقع یک نگاە نسبی گرایانە جهت توجیە استبداد در کشورهای خود. و جالب است کە بیانیە در بخش اقتصادی همان نگاە غربی را در مورد اقتصاد تکرار می کنند. در این بیانیە ضمن انتقاد از امریکا آمده است کە “هژمونیسم، یکجانبه گرایی و حمایت گرایی (حمایت از صنایع داخلی) هم چنان بیداد میکند”. آنها تاکید می کنند کە دو طرف از ساختن یک اقتصاد جهانی باز حمایت میکنند از یک سیستم تجاری چندجانبه که هسته اصلی آن سازمان تجارت جهانی است و ترویج آزادسازی و سادهسازی شرایط تجارت و سرمایهگذاری حمایت میکنند و خواستار توسعه باز، عادلانه، عادلانه و بدون تبعیض هستند” یعنی در واقع همان سیستم نئولیبرالیسم و بازار آزاد کە مشخصە نظام سرمایەداری است و بنابراین فراتر از سیستم موجود جهانی چیز جدیدی ارائە نمی دهند. بە نظر می رسد کە درگیری بر اساس کسب منافع بیشتر و موقعیت برتر است، نە ایجاد سیستمی جایگزین نئولیبرالیسم کە هر دو مدعی تقابل با آن هستند.
باید تاکید کرد کە آری جهان در آستانە دوران نوینی است، دورانی کە در آن چین قدرت اقتصادی محرکە آن و روسیە قدرت نظامی پیشبرندە است. یعنی تکرار همان منطق تاریخ کە جنگها بهترین موتور محرکە و جلوە گذار بە چنین دنیائی هستند.
اما همزمان باید تاکید کرد کە این جهان جدید، از لحاظ مناسبات اقتصادی ـ اجتماعی در واقع پدیدە جدیدی نیست زیرا چنانکە از مفاهیم اقتصادی بیانیە بر می آید ما با همان جهان سرمایەداری روبرو هستیم، و اگر بر جنبە ایدئولوژیکی مفاد بیانیە تکیە کنیم با جهانی سرمایەداری مواجە خواهیم شد با روبنای استبدادی و غیردمکراتیک. یعنی در واقع از لحاظ تاریخی قدمی بە عقب.
رقابت و جنگ میان روسیە و چین از یک طرف و غرب از طرف دیگر نشان می دهد کە ما کماکان در داخل خود مناسبات و نیروهای سرمایەداری وارد دوران جدیدی می شویم، و نە بیرون آن. در واقع نە بر اساس پارامترهای غیرکاپیتالیستی.
1 Comment
چین به شکل خزنده به سوی سوسیالیزم پیش می رود ودر روسیه هم حزب کمونیست جان تازه ای گرفت و هم پیمان روسیه، بلاروس، کماکان باشرایط روز به نوعی دارد سوسیالیزم را پیاده می کند.
در این میان، این فدائیان اکثریت است که جلوتر از شرایط زمانه به کاپیتالیسم گرایش پیدا می کند