جنبش سبز وارد سومین سال حیات خود شده است. گرچه این جنبش به دنبال تقلب و کودتای انتخاباتی حکومت در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و در اعتراض به هیچ گرفتن آرای مردم و جا به جا شدن برنده و بازنده اننتخابات توسط جریان حاکم، با همایشهای اعتراضی میلیونی و پرشکوه اقشار و طبقات اجتماعی و با شعار «رأی من کو؟» متولد شد، اما واقعیت این است که نطفه این جنبش ازسالها پیش به دنبال تغییرات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نسلی و ارتباطاتی در جامعه ایران و تضادها و شکافهای شکل گرفته از این تغییرات شکل گرفته بود.
جنبش سبز در بستر تکوین این فرایند اجتنابناپذیر رشد و نمو یافت و با وجود تلاشهایی که برای سقط نمودن آن توسط حکومت انجام گرفت، جان بدر برده و در حال تولد بود.
بنابراین، همچنان که در فرایند تجربه دو ساله جنبش نیز دیده شد، نه کسی میتوانست مانع از تولد آن شود و نه کسی میتوانست و میتواند آنرا از آن خود کند یا به انحصار خود در آورد و یا آن را از میان بردارد و مانع تداوم و تعمیق آن شود، نه به رغم این که مطالبه اساسی «رأی من کو؟» بسیاری از مطالبات عمومی اکثریت طبقات و گروههای اجتماعی ترقیخواه جامعه امروز ایران را در دل خود داشت، میتوانست یگانه مطالبه جنبش باشد و باقی بماند.
بنابر همین حقایق، این یک جنبش تاریخی، عمومی فراگیر، ترقیخواه با مطالبات و آرزوهای گروههای مختلف اجتماعی است که شانس بسیاری برای کامیابی دارد.
به همین جهت تاکنون علی رغم سرکوبها و انواع جنایات و فشارهایی که توسط حکومت بر فعالین جنبش روا داشته شده و به یک معنا، همه نیروهای ارتجاعی ایران که منافع نامشروع و موقعیت سرورانه خود را به واسطه این جنبش در معرض تهدید میبینند، بطور یک پارچه در مقابل آن ایستادهاند و برای از میان برداشتن آن از هیچ کاری دریغ نمیورزند.
در دو سال گذشته مطالبات مهم دیگری بر مطالبه نخست «رأی من کو؟» اضافه شده است و مطالباتی مانند دموکراسی، حقوقق بشر، انتخابات آزاد، آزادی فعالیت احزاب و تشکلهای مدنی و صنفی، لغو سانسور، آزادی دین و عقیده و غیره در بستر فعالیتهای مبارزاتی و به یمن شرکت گروههای بیشتری از مردم و در پاسخ گویی به نیازهای اساسی جامعه در درون جنبش سبز نهادینه شده و یا در حال نهادینه شدن هستند.
پذیرش این گونه مطالبات و نهادینه شدن آنها در درون جنبش سبز، نشانه بارز دیگری از ظرفیت و گستردگی و واقعگرایی و مردمگرایی جنبش سبز و اهمیت تقویت هر چه بیشتر این جنبش تاریخی امیدآفرین مردم ایران و تضمین پیروزی آن توسط نیروها و طبقات اجتماعی ترقی و عدالتخواه بویژه طبقه کارگر را نشان میدهد.
نیروهای ترقیخواه ایران برای تحقق این مطالبات دهها سال پیکار کرده و در جریان این پیکار، تاکنون خسارات و درد و رنجهای بسیاری را تحمل کرده و انبوه پرشماری از مبارزان در این راه قربانی شدهاند.
اجماعی که اکنون برای نهادینه کردن این آزادیها در جامعه ما به وجود آمده، یک اجماع تاریخی نادر است. اگر این مطالبات اساسی در دوران انقلاب مشروطه و در پس آن انقلاب امکان عملی شدن نیافتند، اگر در پس شهریور ۱۳۲۰ نروئیده، درو شدند، اگر در پس انقلاب بهمن، به دنبال تسلط نیروهای واپسگرا میدان رشد نیافتند و شمار بزرگی از حاملان این اندیشهها به شکلی خونین قربانی شدند، شاید از جمله به این دلیل بود که نه چنین اجماع بزرگی پیرامون این مطالبات در میان نیروهای اجتماعی ترقیخواه وجود داشت، نه اهمیت آنها به اندازه امروز برای جامعه ما ملموس بود و نه جامعه ما چنین تحولاتی را از سر گذرانده بود.
اینک باید از این فرصت تاریخی و حیاتی برای کامیابی جنبش و نهادینه کردن این مطالبات اساسی و حیاتی نهایت استفاده را برد. همه نیروهای ترقیخواه، بویژه طبقه کارگر، بیگمان با پیروزی جنبش، در برچیده شدن بساط استبداد و خودکامگی و ایجاد فرصت برای نهادینه کردن این مطالبات و مطالبات خاص دیگر خویش ذینفع خواهند شد. از این رو نباید در پیوستن و همراهی با جنبش و تلاش برای جلب هر چه بیشتر مردم به آن درنگ کنند. چنین جنبشهایی به آسانی و هر وقت که ما اراده کنیم، به وجود نمیآیند.
کثرتگرایی اینک به صورت یکی از پرنسیبهای جنبش در آمده است. این خود بدان معنی است که هر نیروی که با مطالبات عمده جنبش معتقد است، میتواند با حفظ هویت و استقلال اجتماعی و گروهی خود در درون جنبش حضور یابد. تغییر و تحولات و سمتگیری جنبش و رهبران نمادین آن در طول دو سال گذشته نشان داده است که جنبش در مسیر درست قرار دارد.
بخش پیشرو طبقه کارگر ایران نیز از ابتدا با تشخیص درست مسیر و آماج این جنبش، با وجود این که هنوز مطالبات خاص طبقه کارگر به طور مستقیم و صریح در درون آن بازتاب نیافته، از آن فعالانه حمایت کرد و به آن پیوست.
با گذشت زمان بخشهای بیشتری از مزدبگیران که برخی از مطالبات خود را در این جنبش جستجو میکنند، به امید این که بتوانند فضا و مجالی برای طرح و پذیرش مطالبات خاص خود و قرار گرفتن این مطالبات در ردیف مطالبات عمومی جنبش، که مورد حمایت آنها نیز بود، به سوی جنبش کشانده شده و به اشکال مختلف بیش از پیش به حمایت از جنبش برخواسته و در تلاشی دو سویه میکوشند کارگران بیشتری را به همراهی فعال به جنبش ترغیب و تشویق نمایند و رهبران و فعالین جنبش را نیز به حمایت از مطالبات و اعتراضهای صنفی و حقوق سندیکایی کارگران و پذیرش حقوق بنیادین کار توسط جنبش ترغیب کنند.
با این وجود به نظر میرسد جذب و مشارکت فعال کارگران به شکل تودهای به جنبش و جای گرفتن مطالبات بنیادین کارگران مستلزم تلاشها و مساعدت بیشتری، بویژه از طرف رهبران و فعالین جنبش سبز است.
طبقه کارگر از دیرباز تاکنون در تغییر و تحولات در ایران نقش اساسی داشته است؛ در جریان ملی کردن صنعت نفت، کارگران فعالانه در آن شرکت کردند و به انجام آن یاری رساندند.
پس از فاجعه کشتار مردم در میدان ژاله تهران، با آغاز اعتصاب کارگران نفت و پیوستن تدریجی کارگران و کارکنان سایر واحدهای تولیدی و اداری به اعتصابها، موج بیسابقهای از اعتصابها سراسر ایران را فرا گرفت که در سقوط دیکتاتوری سلطنتی نقش اساسی داشت.
اما در پی این تحولات و انقلاب اساسیترین حقوق کارگران و مزدبگیران اندکی بعد زیر پا گذاشته شدند، تغییرات انجام شده در قانون کار ملغی و مسکوت ماندند، و رهبران اعتصابهایی که در پیروزی اولیه انقلاب نقش داشتند، مجازات شدند و احزاب و سازمانهای کارگری مورد شدیدترین پیگردها قرار گرفتند. این رویه در سالهای بعد نیز ادامه یافت.
در سالیان اخیر، آقای احمدینژاد با وعده آوردن پول نفت بر سر سفره مردم در دور نخست ریاست جمهوری توانست آرای تعدادی از تهیدستان را از آن خود کند، اما همان گونه که ملاحظه شد، در عمل نتیجه خلاف آنچه گفته بود، شد.
با این حال کارگران همچنان به رغم سرکوب و فشار و بیکاری و از میان برداشتن امنیت شغلی و اجتماعی همچنان روی خواستههای خود ایستادهاند و بر روی به رسمیت شناخته شدن آنها تلاش میکنند. در این میان تجربه تلخ برخورد حکومتها با کارگران آنها را محتاط کرده است.
بدون تردید کارخانه و کارگر همچنان نقش مهم خود در تغییر و تحولات اجتماعی و سیاسی را حفظ کردهاند.
پیروزی جنبش مستلزم جلب کارگران است
وجود شرایط لازم برای شکلگیری جنبش سبز البته مهم و دارای اهمیت است، ولی به تنهایی برای کامیابی جنبش کافی نیست. یک جنبش اجتماعی برای پیروزی بیش از هر چیز نیازمند جلب وسیعترین نیروی اجتماعی است.
پس از پیروزی نیز جنبش بدون حفظ گستردگی پایگاه اجتماعی خود و متعهد ماندن به مطالباتش نمیتواند جامعه را در مسیری که به مردم وعده داده است، قرار دهد و مانع از بازگشت دیکتاتوری به قدرت شود.
اگر واقعاً قصد انجام آنچه را به مردم وعده میدهیم، داریم، اگر مایلیم هر چه زودتر و کم دردتر کشور و ایرانیان را توسط این جنبش، یک بار و برای همیشه از شر نظامهای مستبد و فاسدرها کنیم و طرحی نو در اندازیم، بدون پذیرش حقوق بنیادین پرشمارترین نیروی اجتماعی جامعه و وفادار ماندن به آن نمیتوانیم به آسانی و با کمترین هزینه به این اهداف دست یابیم.
پیروزی جنبش مستلزم جلب هر چه گسترده کارگران، پذیرش حقوق بنیادین سندیکایی کارگران و شرط بهبود شرایط زندگی آنان است و برقراری حقوق سندیکایی کارگران و بهبهود زندگیشان نیز مستلزم پیروزی جنبش و از میان برداشتن استبداد و خودکامگی است.