مادام که رهبران یک ملت بجای ترسیم یک چشم انداز روشن برای کشور و ملت خود بخواهند، همچنان با نگاه به گذشته، مشکلات جاری را با الگوها و روشهای قدیمی و تکراری حل کنند، آن ملت محکوم به سردرگمی، ظهور پوپولیسم و حتی مرگ تدریجی است.
آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان که نظر ایشان را در مورد شعار تدبیر و اعتدال آقای حسن روحانی جویا شده بود، گفت که خود ایشان باید سیاست جدیدش را توضیح دهد و بدین وسیله از پاسخ به این سوال طفره رفت.
رهبر جمهوری اسلامی اما چه در این دیدار و چه در دیدار خداحافظی محمود احمدی نژاد همچنان بر شعارهای همیشگی خود تاکید کرد و از جمله نقاط مثبت دولت احمدی نژاد را زنده کردن شعارها و آرمانهای انقلاب اسلامی دانست. وی در این دو دیدار نشان داد که مادام که او رهبر جمهوری اسلامی است درب بر همان پاشنه همیشگی خواهد چرخید و سیاستهای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی را همان شعارها و اهدافی که آیت الله خمینی ترسیم کرده بود و وی پاسدار آنها است، رقم خواهند زد.
تجربه روسای جمهور دوره های اخیر نیز نشان می دهد که سیاستهای کلان داخلی و خارجی جمهوری اسلامی همواره توسط رهبری آن تعیین می شده اند و روسای جمهوری اسلامی فقط یک مقام اجرایی در چهارچوب این سیاستهای کلان بوده اند.
اگرچه برخی از روسای جمهوری ایران گاه تلاش داشته اند که چشم اندازی متفاوت با رهبر تنظیم و به اجرا بگذارند، اما این رهبر جمهوری اسلامی بوده است که با رجوع به سرچشمه های انقلاب اسلامی و آرمانها و اهداف آن، تضاد بین خود و روسای جمهورش را به نفع خود حل کرده است.
وی در حقیقت با اتخاذ این روش همواره اراده خود را بعنوان پاسدار انقلاب اسلامی و شعارهای آن بر جامعه ایران تحمیل کرده است. اگر خوب دقت کنیم در تمامی برنامه هایی که کنترل و هدایت آن در دست رهبر جمهوری اسلامی است (از جمله نمازهای جمعه، نیروهای امنیتی و نظامی و حمایت و همکاری با حزب الله لبنان و سایر نیروهایی که به حمایتهای جمهوری اسلامی وابسته اند) همچنان روح انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ و شعارها و اهداف رهبر این انقلاب به طرز بارزی به چشم می خورند.
رهبر جمهوری اسلامی با قرار دادان خود در موقعیت پاسدار ارزشهای انقلاب اسلامی در واقع امر از خود یک رهبرِ فاقد چشم انداز روشن برای آینده کشور و استراتژی به روز شده برای رهبری ملت ایران بسوی آینده ای بهتر ساخته است. وی به همین دلیل همواره رو به گذشته دارد و با تکرار هر روزه شعارهای انقلاب سال ۱۳۵۷ و مبارزه با دشمنان این انقلاب اسیر توهمات بر خاسته از جوش و خروشهای انقلاب اسلامی است.
در شرایطی که جامعه ایران در معرض تهدید از هم گسیختگی و چند قطبی شدن است و درست پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر که موجب برخاستن موج جدیدی از امید برای یک چشم انداز روشن و بهتر برای آینده کشور شد، آیت الله خامنه ای بار دیگر گَرد توهمات خود از انقلاب اسلامی و مبارزه با دشمنان این انقلاب را بر این موج امید می پراکند و حتی اعلام می دارد که معترضان به نتایج انتخابات سال ۱۳۸۸ باید عذرخواهی کنند و اعتراضات میلیونی مردم به کوتادی انتخاباتی بیت رهبری را اردوکشیهای خیابانی نامید.
این یک واقعیت انکار ناپذیر است که علی رغم حضور جناحهای سیاسی متفاوت در درون نظام جمهوری اسلامی، آیت الله خامنه ای تنها رهبر و تعیین کننده سیاستهای کلان این نظام بوده است، اما رهبری بدون چشم انداز روشن برای این نظام و مردم ایران. مردمی که زیر سایه این رهبری همواره شاهد افول کیفیت زندگی، از هم گسیختگی روابط اجتماعی و سقوط فرهنگی بوده و هستند.
ما اکنون در مقطعی از تحولات جهانی بسر می بریم که حتی فردای یک ملت، بدلیل سرعت این تحولات، سریعا به گذشته می پیوندد. فردای یک ملت در حقیقت روز دیگری اضافه بر روزهای سپری شده است. به همین دلیل داشتن یک چشم انداز روشن و برنامه ریزی شده برای بقا و شکوفایی یک ملت نقش بسیار حیاتی پیدا کرده است. برای آیت الله خامنه ای اما گویی جهان و جامعه بشری در چند دهه اخیر، که ایشان سکان رهبری کشور را بعهده داشته است درجا زده اند. در کادر توهمات ایشان آینده ایران و بطور کلی آینده روابط بین الملل چیزی جز انعکاس گذشته نیست و گویی هیچ تغییر و تحولی اتفاق نیفتاده است. همانطور که نامه آقای عسکراولادی به آقای اوباما به نمایندگی از رهبر جمهور اسلامی انعکاس گذشته به آینده بود.
رهبران فاقد چشم انداز روشن اما یا خود سرانجام به رهبری پوپولیست تبدیل می شوند و یا افراد و عناصر پوپولیست و عوام زده را پیرامون خود جمع می کنند. اینگونه رهبران بدلیل نداشتن یک برنامه روشن عمدتا به شعارهای عوام فریبانه و دروغ روی می آورند و برای پاسداری از کرسی قدرت و تحمیل توهمات خود دست به تربیت نیروهای پاسدار این توهمات می زنند.
در نبود یک چشم انداز برنامه ریزی شده و مبتنی بر شرایط امروز جهان بحثهای روز میان جناحهای داخلی یک رژیم و نیروهای مخالف آن عمدتا متمرکز بر تفاسیر مختلف از آمارها و ارقام می شوند. رهبر اعلام می دارد که دولت قبلی کارهای بسیار خوبی کرده است و شبانه روز زحمت کشیده و مهمتر از همه ارزشهای انقلاب را بار دیگر زنده ساخته است و بخشهایی از اپوریسیون داخلی و خارجی این رژیم نیز وارد این بازی با ارقام و آمار می شوند و می خواهند خلاف آنرا اثبات کنند.
اما واقعیت این است که آیت الله خامنه ای همواره تصور و ایداه آل خود را از نظام مطلوب خویش اعلام کرده است و قدم کوچکی نیز از این اهداف و آمالها پاپس نگذاشته است. ایده آل او حاکمیت اسلام و روحانیت شیعه بر ایران زمین و شیعیان منطقه است. هدف او تبدیل ایران بعنوان یک قدرت منطقه ای در مقابل غرب و بویژه امریکا است. آرزوی او توانایی ایران به تولید سلاحهای اتمی است. وی پس از برگزیده شدن به رهبری جمهوری اسلامی و با نقل مکان به مرکز دولت و خیابان پاستور نشان داد که قصد ندارد یک رهبر تشریفاتی در جماران باقی بماند. موقعیتی که هیچگاه بطور جدی توسط جناحهای داخلی این رژیم به چالش کشیده نشده است و اگر هم برخی به این تلاش برخاسته اند، سریعا مطرود شده اند.
اما مردم ما اکنون در دوران نوینی از شرایط جهانی بسر می برند که واقعیتهای اجتماعی و واکنش مردم نسبت به آنها عمدتا توسط ایده اجماع و جهانی شده شکل می گیرند و تعین پیدا می کنند، تا بوسیله آمار و ارقام و دعواهای جناحی در مورد آنها. نحوه ورود مردم به انتخابات ریاست جمهوری در چند دوره اخیر بخوبی نشان می دهد که بحثهای پیچیده ایدئولوژیک و یا شعارهای انقلابی نقشی تعیین کننده در نحوه برخوردشان با انتخابات ریاست جمهوری نداشته اند. آنچه که در درجه اول واکنش مردم را رقم زده، همانا تصویر عمومی و اجماع شده آنان نسبت به شرایط زمان انتخابات و سیاستهای نظام حاکم بوده است.
در انتخابات ریاست جمهوری اخیر مردم در درجه اول در مقابل سیاستهای کلان رهبر جمهور اسلامی موضع گرفته اند و به تدوام روح انقلاب اسلامی در بدن رهبری این نظام پاسخ منفی داده اند، بعبارت دیگر این واکنش را هیچگاه آمار و ارقامی که بر سر صحت آن بحث و مجادله است رقم نزده اند.
اثری که رهبری این نظام در چندین دهه اخیر بر دهنیت مردم گذاشته با تکرار شبانه روزی که اسلام و روحانیت ستون اصلی این نظام را تشکیل می دهند دائما تقویت می شود. این اثر آنقدر پایدار و ریشه دوانده است که مردم ما تنها از این طریق است که موقعیت و حتی هویت خود را در برابر این رژیم می شناسند. در این پروسه مردم ما به یک خودآگاهی عمومی و اجماع علیه سیاستهای کلان رهبری این نظام رسیده اند و هر بار خود را آن باز می یابند و آنرا از راه های گوناگون، یا انتخابات و صندوق رای و یا اعتراضات خیابانی نشان می دهند.
در واقع مردم ما هر بار در انتخابات ریاست جمهوری که به تنها میدان ابراز جدی مخالفتهای خود با سیاستهای رهبری شده، نشان داده اند که در درجه اول در جستجوی رهبری هستند که چشم انداز جدید و مطابق با شرایط اجتماعی و روانی مردم ارائه دهد و بجای نگاه به گذشته و پاسداری از آن نگاه به آینده داشته باشد. مردم ما با عبور از انقلاب اسلامی دیگر در انتظار شنیدن پاسخهای کلیشه ای و بسیار ساده شده مانند: آرمانهای آیت الله خمینی، مبارزه با دشمنان خارجی، امت اسلام، مردم مومن و انقلابی و امثال آن نیستند.
به همین علت است که به محض شنیدن حرف جدیدی که ندای چشم انداز تازه ای را سر می دهد بسرعت و با امید به آن روی می آورند و به همین علت است که زمانی که متوجه میشوند که این ندای تازه نیز با دیوارهای بلند و سخت اندیشه ها و سیاستهای رهبری این نظام برخورد می کند و تبدیل به یک انعکاس پوچ می شود بسرعت نیز از آن روی بر می گردانند.