تاریخ مبارزات زنان ایران ما را با نام هایی مانند طاهره قرهالعین آشنا می کند. طاهره قره العین از رهبران مهم جنبش بابیان، و زنی بود که در دهه ۱۸۴۰ میلادی درایران حجاب از سر برداشت و در جمع زنان و مردان بابی بدون حجاب ظاهر شد. او در مخالفت با حجاب برای زنان و تعدد زوجات برای مردان سخنرانی کرد و خواستار منع این قوانین شد. طاهره همچنین سایر خواستهای زنان، مانند تحصیل و آموزش، حق کار و شرکت در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی را طرح کرد. اگر چه طاهره به واسطه جسارت، تهور و افکار برابری طلبانه اش در سال ۱۸۵۰ میلادی، در سن ۲۷ سالگی بدستور امیرکبیر کشته شد، ولی تاثیر حرکت او در انقلاب مشروطه و بعد از آن بوضوح باقی ماند. برخی از شعرا و روشنفکران دوران مشروطیت مانند میرزاده عشقی، عارف قزوینی، ملک الشعرا بهار، ایرج میرزا و بعدها پروین اعتصامی نیز، با سرودن اشعار ونوشتن نمایشنامه و قطعات ادبی، به نکوهش حجاب و تشبیه چادر به کفن سیاه پرداختند. می بینیم که در این دوران بیشتر، روشنفکرانِ مرد هستند که به حجاب زنان به عنوان یک سنت و قانون ارتجاعی و ضد زن می تازند تا خود زنان. جنبش نو پای زنان در این دوره عمده نیروی خود را برای رسیدن به خواستهای اولیه مثل امکان و اجازه سواد آموزی و تحصیل علم برای زنان گذاشته بود.
نظام جمهوری اسلامی، دراسفند ۱۳۵۷ (ماه مارس سال۱۹۷۹ میلادی)، یعنی تنها چند روز پس از به قدرت رسیدن، حجاب اجباری را به مثابه یک خشونت تمام عیاربرزنان ایران اعمال کرد تا بتوانند موجودیت نظام اسلامی شان را به مردم ایران ، منطقه و جهان، اعلام کند. پس از آن بود که قوانین زن ستیزیکی پس ازدیگری بتصویب رسیدند و به اجرا درآمدند. هزاران زن در واکنش به اولین یورش رژیم یعنی فرمان حجاب اجباری برای چند روز متوالی به خیابانهای تهران ریختند و با شعار«ماانقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم»، به مخالفت با قانون حجاب اجباری پرداختند. این مبارزه توانست رژیم را تا مدتی به عقب نشینی وا دارد و آغازی بود برای دورجدیدی از مبارزات جنبش زنان.
در سالهای بعد از انقلاب همواره شاهد مبارزه دختران جوان با حجاب اجباری بوده ایم. بخصوص در جریان تظاهرات های خیابانی سالهای ۱۳۸۸ به بعد، بارها دختران جوان برای نشان دادن مخالفت خود، همچون طاهره قره العین، دراماکن عمومی حجاب از سر برگرفتند. اشکال مختلف مبارزه زنان با حجاب اجباری، از جمله بی اعتناعی به فرم های تعیین شده حجاب قانونی، یعنی آنچه رژیم جمهوری اسلامی آن را “بد حجابی” نام نهاد، مانع بزرگی برای نمایش ثبات و اقتدار حاکمان مرد سالار ایران بود. حجاب زنان بمثابه پرچم موجودیت و هویت برای جمهوری اسلامی عمل می کند. به همین دلیل برای اولین بار در تاریخ، یک نیروی سرکوبگر ویژه، برای اجرای طرح مبارزه با بدحجابی یا همان طرح حجاب و عفاف ایجاد شد. این طرح با صرف بودجه و نیروی انسانی عظیم، دستگاه عریض و طویلی را به کار انداخت. نیروهای ویژه ای اززنان و مردان مورد آموزش قرار گرفتند تا در ابعاد وسیع، در اماکن عمومی به کنترل کوچکترین انحرافی از چارچوب قانونی حجاب پردازند. نگاهی بیاندازیم به نمونه هائی ازعملکرد مجریان این طرح که توسط نیروی انتظامی گزارش شده:
به گزارش سردار بهمن کارگر، معاون اجتماعی نیروی انتظامی، تنها در خرداد ۱۳۸۹ تعداد ۱۵۲۴ زن به جرم بدحجابی دستگیر شدند. همچنین رئیس پلیس فرودگاههای کشور اعلام کرد که تنها در سه ماهه اول سال ۱۳۸۹در فرودگاههای کشور تعداد ۷۰۰ نفر به دلیل بدحجابی باز داشت شده واز ۳۵۰۶ نفر دیگر تعهد کتبی گرفته شده است.
این یورش همه جانبه، برای سرکوب و تحقیر زنانی که در مقابل قوانین قرون وسطایی مقاومت می کنند، وبه حقِ انتخاب خود احترام می گذارند برنامه ریزی شده است. خشونتی که با اعمال حجاب اجباری بر زنان تحمیل می شود، سعی دارد تا در برابرحضور و حرکت زنان در عرصه های مختلف جامعه محدودیت ایجاد کند. اما این داستان روی دیگری هم دارد. با وجود همه این فشارها و محدودیتها، آمار بالای دستگیری و جریمه و تعهد گرفتنها، نشانی است از مقاومت و مبارزه هزاران زن که علی رغم سرکوب و خشونت دولتی، هیچگاه پرچم مخالفت خود را با حجاب اجباری در جامعه به زمین ننهادند. این زنان بدرستی از وضع موجود ناراضی و برای تغییر این شرایط حاضر به پرداخت هر هزینه ای هستند.
مبارزه علیه حجاب اجبارى بطور قطع مقام مهمى را در کل این مبارزه دارد. جان زنان از اینهمه ستم به لب رسیده است. خشم آنان چون گدازه هاى آتشفشان، میتواند نظام جمهورى اسلامى را بسوزاند و خاکستر کند و راه را براى ایجاد جامعه اى نوین بگشاید.
ما بعنوان انسانهای آگاه وظیفه داریم در مورد هر نوع ستمگری و هر نوع ابزاری که برای سرکوب و تحقیرو فرودست نگاه داشتن زنان بکار گرفته می شود، روشنگری کرده و بی رحمانه آنرا افشا نمائیم.