رسم است که نورز را باید با کلمات و جملاتی شادی آفرین و زندگی زا تزئین کرد! البته که رسمی زیباست.
رسم است که فرارسیدن بهار و سال نو را به همه دوستان و آشنایان شادباش باید گفت! البته که رسمی است مهربانانه و بجا.
درست است که در این روزها شرکت در جشن و سرور؛ مسافرت به جاهای دور؛ ماچ و بوسه به مرور؛ دادن عیدی به نزدیک و دور؛ امید رسیدن به آرزوهای جوراجور؛ خرامیدن در طبیعت با سبزه و نور؛ فراموش کردن سختی ها و مشکلات با پایکوبی و سرور؛عین زندگی و زنده بودن است!
اما یادآوری از دوستان و رفقائی که در جوانی در زندانها جان خودرا از دست دادند؛ آنانی که در هر لحظه زندگی در زندان،حسرت در آغوش گرفتن پدر و مادر،همسر و فرزندانشان داشته، ولی بجایش گلوه داغ دژخیمان زندان را در سینه خود دریافت کردند؛ کسانی که جرمشان خواست زندگی بهتر برای همه؛ و تلاش شان همواره برای زایش، تغییر و تحول، و دوستی و مهربانی بود. انسان دوستانی که از دیدن و لذت بردن رشد فرزندان شان؛ روز اول مدرسه رفتن و دانشجو شدن شان؛ یار گرفتن هایشان؛ عروسی و بچه دار شد نشان؛ محروم شدند!
اگر چه آنها دیگر با ما نیستند، اما به خاطر انسانیت و انسان دوستی شان؛ با امید سبز بودن همیشگی آرزوهای والائی که در دل داشتند؛باید به ایستادگی و مقاومت شان در لحظات سخت و دهشتناک در زندان سر خم کرده؛ و با ادای احترام به چنین انسانهائی؛باید فرارسیدن هر نوروز را به تک تک آنها،شاد باش گفت!
با یاد همه این انساهای شریف، و شادباش های بهاری به خانواده هایشان که نوروز را همیشه با گذاشتن عکس یار زندگی شان ؛و یا پدر و مادر ندیده شان در کنار سفره های هفت سین جشن گرفته اند.
منوچهر مقصودنیا ۲۸ اسفند ۱۳۹۴