پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴ - ۲۲:۲۲

پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴ - ۲۲:۲۲

کمیته سیاسی جبهه اصلاحات ایران: باید اصلاح‌طلبی را از نو بسازیم و در کنار مردم بایستیم
ما اکنون در یکی از حساس‌ترین و خطرناک‌ترین مقاطع تاریخ معاصر ایران ایستاده‌ایم. تحریم‌های شورای امنیت بازگشته، روابط خارجی کشور محدود شده، فشار اقتصادی بر مردم به مرز بحران معیشتی...
۲۲ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: جبهه اصلاحات ایران
نویسنده: جبهه اصلاحات ایران
به یاد فواد شمس
فواد از تنگ‌نظری‌ها و انحصارطلبی‌های حاکمیت کم آسیب ندید، اما هرگز این فشارها نتوانستند در باور عدالت‌خواهانه و میهن‌دوستانه‌اش خللی وارد کنند. عشق به میهن و باور به اندیشهٔ رهایی‌بخش...
۲۲ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مرتضی صادقی
نویسنده: مرتضی صادقی
پدیدۀ زهران ممدانی؟
حزب دموکرات از جنبش اشغال وال‌استریت به بعد، از اوباما به این سو ، برای پیروزی درانتخابات به اشکال مختلف از ائتلاف با جنبش‌های اجتماعی و برخی شعارهای چپ بهره...
۲۲ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: تقی روزبه
نویسنده: تقی روزبه
نسل‌کشی در سودان و سکوت سلطه‌گران
شهر فاشر (در سودان) نمادِ رهاشدگی بشر در عصر مجازی‌ست. عصری که درآن شهری در آتش می‌سوزد و مردمی سلاخی می‌شوند و جهانی که صرفاً نظاره‌گر است، انگشت ِ شصت...
۲۲ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کانون نویسندگان ایران
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
مرگ در سایۀ جنگ و اعدام
اگر امروز سخن از «تحول بنیادین» می‌گوییم، مقصود انقلابی خونین و سرنگونی کور نیست؛ بلکه دگرگونی‌ای است که از آگاهی، همبستگی و سازمان‌یابی نیروهای اجتماعی برخیزد.
۲۲ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: علی جنوبی
نویسنده: علی جنوبی
مكران؛ از كولبری زنان برای آب تا دلبری برای پايتخت!
محمد بلوچ‌زهي: چند وقت پیش، در یکی از گزارش‌های مربوط به کول‌بری آب که پزشکان و کارشناسان مربوطه پیامدها و عوارض جدی چنین پدیده‌ای را بررسی کرده بودند، آسیب‌های مفصلی...
۲۱ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: محمد بلوچ‌زهي
نویسنده: محمد بلوچ‌زهي
«جوانِ پارک بهجت‌آباد» و دشواری زیستن در زمانه دیکتاتوری
فواد شمس از همان میانۀ دهه ۸۰ عزمش را جزم کرد برای زندگی بجنگد. عاشق دانشگاه بود و کوشید به هر بهایی که لازم است بازگشتش به دانشگاه را تضمین...
۲۱ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: علی رسولی
نویسنده: علی رسولی

شبانه

خیابان را جارو کرده بودند
و پیاده رو نفس تازه می کرد
که فردا خورشید طلوعش را آغاز کنه
شب حوصله ام را ندارد، باید صبور باشم

 

 

من خودم هم نمی دانستم

گفتند، قسمتی از مغزم

سالها از کار افتاده

 آذرخشی که از چشمانم زد

و نعره ام بر ستیغ کوه نشست

چشمانم به تاریکی عادت کرد

در میانِ ملیونها سلولهای تنم

در میانِ ملیونها آدم که شب رفتند

و دیگر بازنگشتند

مثل آنکه با چشمانِ روشن رفت

هنوز پرواز نگاهش در سرخیِ شفق 

مانده است

چیزی از شقیقه ام بیرون زده بود

پیراهن خونین اش بوی یوسف را می داد

خبر از بیابانهای کرج آوردند

حاج سعید خلعت می خواست،

خونابه ای را در صندوق ماشینش

سوغات آورده بود،

خیابان را جارو کرده بودند

و پیاده رو نفس تازه می کرد 

که فردا خورشید طلوعش را آغاز کنه

شب حوصله ام را ندارد، باید صبور باشم

شروع کار، بی صدا بود

دیدم جمجه ام تکان خورد، 

نفهمیدم کی بود و از کجا آمد؟

انگار فریادش از قعر چاهی می آمد

مانند کسی که خود را

از تالاب سیاهی بیرون بکشد

گفتم بگذار بیاید،

آسمان که قَهرش نمیگیره

مثل همه آنها که آمدند و رفتند

شاید خبر از حریق آتش

در نیستان دارد…؟

و یا آتشی که به جانِ جنگل افتاده!

شاید هم از پسِ این ظلمت طولانی 

پیام نور با خود می آورد!

من که ۴ سال یکبار کارتها را

سوزاندم

دیگر چه فرقی میکند

روزها و هفته ها، یکدفعه سال می شود

دنیا هم وارونه پیر شده

و آدمها  پشت دیوارِ آرزوهاشان ناپدید

یکی کنارم تو صف گفت:

– بی خیال دادش، همیشه همینطوره

-کک تو تنبانت بیافته کارت تمامه

شب بود، دنبال مداد بودم 

اگر منحرف به ارتداد شدم ،

فقط خدا به دادم برسه ،  

خسته شدم از جاده های خاکی

خسته شدم از حرفها پوچ و تکراری 

خودکار از رو میز برداشتم

شروع کردم به نوشتن،

وسط کار کمی لغزیدم،

 به راست زدم،

دیدم کسینجر پشت میز نشسته

جرعه جرعه ویسکی بالا میاندازه

نگاهش رفته به خاورمیانه

رفته روی پوست نرم و نازک گُربه

گفتم، کِی بوی نفت و چلچله تیربار

تمام میشه،

گفتم، هنوز زوده

همیشه آخر کار وُ باید ببینی

دیدم آخرش هم گَند زده به بهار

مثل همه آنها که با بهار آمدند

برگهای زرد و نارنجی پاییز را ندیدند

دست به دامن بهار شدند و رفتند

و ما در زمستان ماندیم

و در سوز سرما سوختیم

فهمیدم، همه چیز را به باد داده 

فهمیدم باز هم میخواهد

دست به شعبده تازه ای بزنه 

چیزی از آستین دربیاره

که مثلِ دستِ مردم خالیه

پیش خودم گفتم، 

بیکاری عقلت را دادی دست کسی که

بوی کافور از استخوانهاش بلنده شده 

و از میان مرده ها بازگشته

عقلت را دادی دست کسی که

فرق بین علف و غزل را نمی دانه

مثل چند شب پیش

که سیاه مشقِ شبهای دلتنگی را

جای شعر تحویلت داد

دست بردار از این توهم شبانه.

 

۲۵ / ۴ / ۱۴۰۰

 

تاریخ انتشار : ۲۷ آبان, ۱۴۰۰ ۶:۲۰ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

احضار و بازداشت کنشگران و کارشناسان مترقی، آزادی‌خواه، عدالت‌جو و میهن‌دوست کشورمان را به شدت محکوم می‌کنیم

احضار و بازداشت این روشنفکران هراس از گسترش و تعمیق نظرات عدالت‌خواهانۀ چپ و نیرویی میهن‌دوست، آزادی‌خواه و عدالت‌جو را نشان می‌دهد که به عنوان بخشی از جامعۀ مدنی ایران، روز به روز از مقبولیت بیشتری برخوردار می‌شوند.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

جامعهٔ مدنی ایران و دفاع از حقوق دگراندیشان

جامعۀ مدنی امروز ایران آگاه‌تر و هوشیارتر از آن است که در برابر چنین یورش‌هایی سکوت اختیار کند. موج بازداشت اندیشمندان چپ‌گرا طیف وسیعی از آزاداندیشان و میهن‌دوستان ایران با افکار و اندیشه‌های متفاوت را به واکنش واداشته است

مطالعه »

هیچ انقلابی از تلویزیون پخش نخواهد شد!

گودرز اقتداری: اکنون رییس جمهور ترامپ با حمایت اخلاقی که کمیته نروژی صلح نوبل به رهبر جدید اپوزیسیون ونزوئلا هدیه کرد، نیروی دریایی ایالات متحده را به دریای کارائیب گسیل داشته و حلقه محاصره نظامی حول تنها کشور نفت‌خیز منطقه را تنگ کرده است. در جهان یک قطبی قاره آمریکا نیروهای نظامی ایالات متحده بدنبال پا پس کشیدن اتحاد جماهیر شوروی از کوبا در ۱۹۶۳ هفت دهه است که رقیبی ندارند.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
WP Twitter Auto Publish Powered By : XYZScripts.com
آخرین مطالب

کمیته سیاسی جبهه اصلاحات ایران: باید اصلاح‌طلبی را از نو بسازیم و در کنار مردم بایستیم

به یاد فواد شمس

پدیدۀ زهران ممدانی؟

نسل‌کشی در سودان و سکوت سلطه‌گران

مرگ در سایۀ جنگ و اعدام

مکران؛ از کولبری زنان برای آب تا دلبری برای پایتخت!