گاهی به آمار مکانهای تاریخی و آثار جاودانه ی تاریخ، مشخص می کند که از نگاه یونسکو حدود ۹۰۰ بنای تاریخی در گرداگرد دنیا وجود دارد. حال اگر قیاسی بگیریم میان قدمت کشور ما و آثار ثبت شده و باقی مانده از تاریخمان، دستگیرمان می شود که در کمال ناباوری تمدنی کهن چون ایران تنها کمتر از یک درصد این بناها را از آن خود دارد…
سخن از شوشتر است. یکی از همان بازماندگان تاریخی ایرانیان. آسیابها و بناهای آبی شوشتر که چونان نگین معماری ایران اند. بناهایی که در عصر هخامنشی بنیان نهاده شدند و در زمان ساسانیان به اوج شکوه خود در دنیای کهن رسیدند.
آبیاری به منظور رونق دادن به کشاورزی و اقتصاد و اهدافی دیگر در زمینه های داد و ستد بازرگانی و حتی دفاع از شهر با مرزهای آبی. این ها همه در کنار تصاویری بدیع از شکوه معماری و تاریخ… چنین می نماید که اینها همه نتوانسته اند دلایلی قانع کننده برای حکومتی باشد که هنوز نمی داند ارزش واقعی کجاست و ثروت راستین چه معنا دارد. چرا که تنها چندی پس از ثبت نام شوشتر در لیست یونسکو، قسمت وسیعی از تشکیلات آبی این شهر از کار افتاد… به واقع چرا؟ کیست که در این میانه پاسخگوی این بی کفایتی و بی مسئولیتی باشد؟
احمدی نژاد در برنامه های دوره ی دوم ریاست جمهوری اش به حفظ آثار باستانی ایران اشاره کرده بود و به استفاده ی بهتر از آب و خاک کشور در میان برنامه های تبلیغاتی اش تاکید کرده بود. حالا لابد ایشان از وضعیت کارون و بناهای شوشتر بیخبر است.
یعنی احمدی نژاد که خودش را کارشناس ارشد معرفی می کرد و دانای کل، نمی داند که آب کارون در چند ساله به نیم تقلیل رفته؟ لابد احمدی نژاد نمی داند که خطر فضولات شیمیایی که به کارون می ریزند، تا چه میزان سلامت آب و محیط را به خطر انداخته است؟
میلیونها دلار از ثروت ملی ایرانیان خرج رویاهای شخصی و جاه طلبی های بیمارگونه ی آقایان می شود و میراث تاریخی و پربهای ما در نبود دستی که به کمکشان دراز شود، در پستوی تنهایی جان می دهند. کسر عظیمی از بودجه ی کشور صرف فعالیتهای هسته ای می شود. هزینه ی گزافی که به مردم تحمیل می شود، بی آن که تاثیری حتی ناچیز در زندگی شخصی مردم داشته باشد.
از سویی دیگر، آمار کشورهایی که درگیر فساد مالی هستند، روشنگر این موضوع است که چه پولی از حقوق طبیعی و ملی مردم ایران به جیب افرادی می رود که در این سالها آشایش و امن و آرام را از زندگی مردم گرفته اند.
در لیست ارائه شده، ایران در رتبه ی ۱۳۱ دنیا در زمینه ی اقتصاد سالم قرار دارد. جایگاهی که در طی یک سال به رتبه ی صد و چهل و یکم نزول کرد و همچنان هم در سراشیبی سقوط بیشتر قرار دارد.
چه جای تعجب است اگر مردمی از حکومت بخواهند که به مسائل فرهنگی و تاریخی توجه بیشتری داشته باشند؛ چه ثروت واقعی مردم هر سرزمینی ادبیات و تاریخ و فرهنگ آن مردم است، آنچه از گذشته مانده و به امروزیان رسیده…
ادبیات و فرهنگی که دنیایی را شیفته ی قدرت و یگانگی اش کرده در چهارجوب مرزهای جغرافیایی اش مورد بیمهری قرار می گیرد. برای این همه درد و فغان، کدام گوش است که صدای ما را بشنود؟
رئیس جمهوری که با تفکر و اندیشه ی باز سر نزاع دارد و دنیا را به جنگ و درگیری فرا می خواند، اویی که به زندگی مردمان زنده کشورش نمی اندیشد، عجب نیست که به ثروتهای ادبی و فرهنگی مان هم بی توجه باشد. ریس جمهوری که می خواهد رابطه ی ایرانیان را با تاریخ پیشینیان قطع کند و همه چیز را از نو و مطابق بر سلایق متحجرانه اش بسازد.
آنچه آقای احمدی نژاد آن را مدرنیسم نام کرده است، نه آن مدرنیسم و فکر گشوده ی واقعی است بلکه از تحجر هم سیاهتر و کثیف تر است. این ادبیات و تاریخ در کشاکش هزاران هزار روز خونی و جنگ و تاراج خود را به دست امروزیان رسانده است. آنچه جاوید است، بی شک جاوید خواهد ماند.