طرح برچیدن یارانه ها که بخشهایی از آن در شرایط ادامه ابهام آفرینی در مورد جزئیات و ویژگیهای دقیق بخشهای دیگرش عملا به اجرا گذاشته شده، فاجعه ای است که با عبور از نارضایتی پراکنده به نافرمانی سازمان یافته در سطح مناطق کار و زیست زحمتکشان می شود با آن مقابله کرد. تبلیغات دولت در مورد بهبود وضع معیشتی مردم در صورت اجرای این طرح یک دروغ بزرگ است و سرنوشتی بهتر از دو طرح بزرگ دیگر احمدی نژاد ندارد. از میان این طرحهای عوام فریبانه پرسروصدا یکی طرح سهام عدالت بود؛ طرحی که حالا حتی بخشی از مخالفان داخلی احمدی نژاد نیز می گویند که با وجود آن همه هیاهو در باره آن در حقیقت یک رشوه تبلیغاتی برای خرید رای بوده و جمعبندی داده های آماری خود دولتمردان رژیم در باره سرنوشت این طرح نشان می دهد که پشت همه گردوخاک تبلیغاتی صورت گرفته، وجه نقد داده شده در قالب این سهام عملا چیزی کمتر از معادل یک و نیم کیلو گوشت گوسفند بوده و تازه همین هم حالا ماه هاست بکلی متوقف شده است. دومین طرح بزرگ احمدی نژاد که قرار بود نشانه عدالت ورزی دولتش باشد، طرح ایجاد بنگاه های زودبازده بود. اما طرح بنگاه های زودبازده که طرحی بود برای اشتغال زایی و در اسفند سال ۸۴ کلید آن از طرف دولت احمدی نژاد زده شد، به گل نشسته است و باد به دست مردم رسیده است. به بهانه ایجاد اشتغال ۲۰ هزار میلیارد تومان، معادل۲۱ میلیارد دلار سرمایه هزینه کردند، اما این طرح نه تنها نتوانست رقم بیکاری کشور را کاهش دهد، بلکه با افزایش نقدینگی و ایجاد تورم، طبقات ضعیف جامعه را که قرار بود شغلی از این رهگذر بیابند، بیشتر تحت فشار قرار داد و خود باری شد بر دوش مردم.
رژیم جمهوری اسلامی که دو پایش بر دروغ و تقلب راه می رود، هرگز آمار و اعداد واقعی را بیرون نمی دهد .اما حتی همان آمارهای رسمی نیز شکست این طرح را نشان می دهند. براساس جمعبندی این آمارهای متناقض، طرح بنگاه های زودبازده از ۴ تا ۳۸ درصد انحراف داشته و میزان شغلی که ادعای ایجاد آن از سوی مسئولین دولتی مطرح شده، بین ۹۰۰ هزار تا ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر بوده است. براساس روایت خود رژیم، عملکرد بنگاه های زودبازده از اسفند ماه ۸۴ تا پایان فروردین ماه ۸۸ نشان می دهد، از ۴۹۱ هزار و ۳۰۶ طرحی که به بهره برداری رسیده، ۹۴۶ هزار و ۱۳۲ شغل در قالب بنگاه های زودبازده از ابتدای اجرای طرح تا پایان فروردین ماه ۸۸ ایجاد شده است. حتی اگر همین روایت را مبنا قرار دهیم معلوم می شود که مهار بیکاری در قالب اجرای این طرح محقق نشده، زیرا در همین بازه زمانی چهار ساله، حدود ۴ میلیون و ۲۰۰هزارنفر به جمعیت فعال کشور افزوده شد و تعریف فرد شاغل از فردی که باید ۲ روز در هفته کار می کرد به فردی با ۲ ساعت کار در هفته تنزل یافت، که خود این نکته به تنهایی ۱ تا ۲ درصد آمار بیکاری در کشور را کاهش می دهد.
با در نظر داشتن تعداد شغلهای ایجاد شده و افزایش جمعیت و عدم تناسب این طرح با نیازهای رشد جمعیت جامعه، توجه به دو نکته اهمیت دارد:
اولا، تعداد زیادی از بنگاه های زودبازده به دلیل عدم تولید و ورشکستگی با عدم بازپرداخت وامها روبرو بوده اند و کارشان به تعطیلی کشیده شده است. در حقیقت ایجاد اشتغال پایدار نمی تواند در شرایط فقدان استراتژی جامع توسعه محور، به شیوه ضربتی متحقق شود.
ثانیا، هیچ نظارت مستقل توده ای، هیچ فشار اجتماعی سازمان یافته ای از سوی توده بیکاران، یا حتی نظارت موثری از سوی سازمانها و نهادهای وابسته به حاکمیت نظیر مجلس یا دیوان محاسبات بر نحوه هزینه کرد و اجرائیات طرح وجود نداشت. در نتیجه بخش اصلی وامها به جیب وابستگان رژیم رفت؛ سیستم بانکی به گاوی شیرده تبدیل شد که از سوی همین وابستگان رژیم درشهرستانها تا سرحد امکان دوشیده شد و وقتی در واکنش به این مصادره فجیع تدریجی، حتی از نظر تسهیلات دهی “سه قفله ” شد، بازهم پنجاه میلیارد دلار طلبکار شد که تا به امروز بازپرداخت نشده است. معلوم شد که پنجاه درصد کل تسهیلات بانکی که در قالب طرح اشتغال از طریق بنگاه های زودبازده داده شده در اختیار ۱۶۸ نفر قرار گرفته است و معلوم شد که کل این طرح تنها بهانه ای تازه بود برای انباشت هر چه بیشتر ثروت از سوی باند حاکم و رشوه دهی به لایه محدود دسته های ضربت آن.
سرنوشت دو طرح کلان دولت احمدی نژاد، یعنی سهام عدالت و ایجاد اشتغال از طریق بنگاههای زودبازده که هر دو نمادهای اصلی سیاست این دولت و نمودهای کلان مهرورزی و وعده آوردن پول نفت بر سر سفره های مردم بوده اند، جای تردیدی باقی نمی گذارد که طرح برچیدن یارانه ها هم سرنوشت بهتری نخواهد داشت. با این طرح تنها می خواهند سفره کارگران و زحمتکشان را، خالی تر از گذشته کنند. با توجه به سرنوشت این طرحهای پرخرج شکست خورده، طرح برچیدن یارانه ها در همه ی اجزای آن فاجعه سیاه دیگری است برای اکثریت مردم ایران.