هنری جیمس، نویسنده آمریکایی قرن ۱۹ که بعدها تبعه انگلیس شد، خالق رمانهای رئالیستی و مدرن روانکاوانه است. آثار او امروزه معروف به رمانهای روانشناسانه هستند. او پایه گذار نوعی رمان مدرن در اوایل قرن بیستم در غرب شد. جیمس در بیشتر آثارش به شرح زندگی ثروتمندان، اشراف و اقشار مرفه جامعه انگلیس پرداخت. او دوستدار شکل زندگی طبقه اشراف دوره معروف به عصر ویکتوریایی، انگلیس بود و از رفت و آمد با اشراف و ثروتمندان“جهاندیده“ احساس لذت میکرد. پرداختن به زندگی، ادا و اطوار اشراف، موضوع چند کتاب او شد. موضوع دیگر رمانهایش ،اختلاف فرهنگی جامعه آمریکا با انگلیس بود. او به بحران زندگی آمریکایی های غالبا جوانی میپردازد که آنزمان بدلایلی در اروپا زندگی میکردند و دچار مشکلات روحی، روانی و یا اجتمایی میشدند، حوادثی که او خود طی سالها زندگی در انگلیس، تجربه کرده بود. جیمس ۳۲ ساله بود که آمریکا را بدلیل ساده گی، توحش و ابتدایی بودن فرهنگی اش ترک نموده و به انگلیس مهاجرت کرد. پرداختن ادبی به جهان قدیم، یعنی اروپا و مقایسه آن با جهان جدید، یعنی آمریکا، یکی از زمینه های فعالیت او بود. جیمس زیر پوشش عشق و توطئه و نیرنگ در آثارش، غالبا تضاد و تناقض فرهنگ آمریکایی با اروپایی را به قلم می کشاند. او خود را فلوبر آمریکایی نامید. به نقل از مورخین ادبیات، او از زمان خود، سالها جلوتر بود. به این دلیل هیچگاه به مشهوریت و محبوبیت لازم در انگلیس و آمریکا نرسید.تیراژ کتابهایش در بازار فروش هر دو قاره به سختی به رقم ۵۰۰۰ رسید. امروزه اهل نظر او را در هنر رمان نویسی، نقطه اوج و پایان ادبی در قرن ۱۹ غرب میدانند و به آثارش عنوان “کلاسیکهای مدرن“ داده اند. جیمس با تکیه برافکار روانکاوانه قهرمان داستان، تاثیر مهمی روی رمان قرن بیستم و رمان فعلی گذاشت. نام جیمس در کشورهای غربی، تداعی کننده آغاز عصر هنر رمان مدرن است. او با نقد آثار نویسندگان دیگر، تئوری رمان در قرن بیستم را یایه گذاشت.
هنری جیمس در سال ۱۸۴۳ در خانواده ای مرفه در آمریکا بدنیا آمد و در سال ۱۹۱۶، با یک پاسپورت انگلیسی در جیب!، در لندن براثر سکته قلبی درگذشت. پدرش نویسنده آثار فلسفی و خداشناسی نیز بود. برادر او، یعنی ویلیام جیمس، روانشناس و فیلسوف معروف مکتب غیرطبقاتی“پراگماتیسم“ جهان سرمایه داری است. هنری جیمس درسال ۱۹۱۴ به ادعای خودش، بدلیل اعتراض به اعلان بی طرفی کردن آمریکا در جنگ جهانی اول، و تنها گذاشتن اروپاییها در جنگی غیرعادلانه و وحشیانه، بعد از سالها اقامت در انگلیس، تبعه آنجا شد.او را اولین نویسنده حرفه ای نامیدند، چون جیمس کوشید تا بدون ادعا و تعارفهای اخلاقی و اصلاحگرایانه، از راه قلم زندگی کند. غیر از آن، او فعالیت نویسندگی خود را بسیار جدی گرفت و آنرا مهمترین هدف زندگی اش نامید.
جیمس در کتاب “یادداشتهای روزانه یک نویسنده“ به شکل مفصلی به موضوعات، مسایل و پرسشهای نظری ادبیات، مخصوصا رمان نویسی پرداخت. او امروزه غیراز ادبیات مدرن،در فرهنگ پسامدرن نیز مورد توجه و بررسی گروهی از محققین قرار گرفته است. جیمس خود را یک رئالیست روانکاو میدانست، در حالیکه او رئالیسم سنتی پیشین درغرب را، واقعگرایی سطحی نگر در ادبیات بحساب می آورد. او میخواست بجای مطرح کردن رفتار افراد و دادن سند و مدرک و احکام در رمان، به شرح و توصیف احساسات قهرمان داستان بپردازد. بعدها سبک کار او میزان و معیاری برای رمان نویسان نسل آینده گردید. دقت و ریزبینی درشرح و توصیف روان خیالپردازانه قهرمان رمان، از جمله اهدافی شدند که هیچگاه نویسندگان آینده به اوج آن نایل نیامدند. جیمس میگفت در رمان نو، نویسنده باید به جهان رمز و راز و ناخودآگاه روان انسانی سفر کند و بجای اعمال، کردار و رفتار قهرمان داستان، به توصیف تغییر وتحول شخصیت وی درطول رمان بپردازد. بدین سبب خواننده بجای رفتار و عمل قهرمان داستان، شاهد شرح تصاویری ازحوادث و امکانات در خیال و افکار وی میشود. از جمله ادعاهای نظری جیمس این بود که همچون اسکار وایلد میگفت که هنر موجب خلاقیت زندگی واقعی میشود و فرد در یک فرم اجتمایی، هویت و شکل انسانی بخود میگیرد. و هنری، خالق زندگی است که شرکت انسان درجریان زندگی را به نمایش بگذارد. معمولا هر اقدام و رابطه انسانی در اجتماع، کوششی است تا او روی دیگران تاثیر گذاشته، یا آنها را به زیر سلطه و قدرت خود درآورد و یا اینکه افکار و روان سایرین را در راه اهداف خود دستکاری نماید. جیمس در شماری از آثارش فرهنگ و جامعه آمریکا را، عصوم، بیگناه، ولی ملال آور و فرهنگ و جوامع اروپایی را فاسد، حیله گر و زوال پذیر، ولی جالب و هیجان انگیز معرفی نمود. قهرمان کتابهایش، گاهی انسانهای ساده، روستایی و بی تقصیر آمریکایی هستند که در اروپا زندگی میکنند و سرانجام فاسد، درنده، فردگرا، منفعت طلب و خشن میشوند. او تاثیر رابطه بین دو فرهنگ آمریکایی و انگلیسی را تراژدی گونه میدید که معصومیت و پاکی انسانی را درجنگل جامعه تجاری و غیر اخلاقی به فساد میکشند. جیمس، آنزمان به مطرح نمودن سرنوشت آمریکایی های جوان، ساده لوح و بی تقصیری میپردازد که بعد از جذب در فرهنگ اروپایی، دچار سرخورده گی و ازخودبیگانگی میشوند. آثار او چون مشخصات تمام سبکهای انواع رمان اجتمایی را شامل بودند، زمینه ای گردیدند برای استفاده کارهای نویسندگان مدرنی مانند ویرجینیا وولف و جیمز جویس. در آثار پایانی جیمس، او در مخالفت با عصررئالیسم که هنر و ادبیات باید نقش رهبری درتربیت جامعه ای متمدن وانسانی را بعهده بگیرند، دلایلی بدبینانه و ناامیدانه مطرح نمود.
طیف گوناگون مخالفین جیمس ، هرکدام دلایل خاص خود را مطرح میکرد.منتقدی نوشت که جیمس یک رمان را در لباسهای گوناگون به بازار عرضه میکند و روزولت، رئیس جمهور، در مورد وی نوشت که او یک انسان متظاهر حقیری است که زاری کنان ادای بورژواها و اشراف انگلیس را در میآورد. در زمان مک کارتی، آثار او را خائنانه وغیرآمریکایی شمردند و ناسیونالیستها، جیمس را به دلیل تقلید از ادبیات جهانگستر روس و فرانسوی، یک وطن فروش نامیدند. توماس هاردی، یکی ازمنتقدین آنزمان نوشت که در جملات بسیار طولانی جیمس، حرفی برای گفتن نمیتوان یافت. منتقدین چپ در قرن گذشته در باره جیمس نوشتند که او از پرداختن به موضوعات و حوادث اطرافش، عمدا سرباز میزند تا سخنگوی فرمالیستی تمایلات روانشناسانه در ادبیات غیرطبقاتی آمریکا و انگلیس شود. بزرگترین شکست جیمس، ناموفق بودن او در هنر نمایشنامه نویسی بود. جیمس سرانجام بعد از اینکه نمایشی از اسکار وایلد را دید و آنرا با آثار خود مقایسه کرد، دست از نمایشنامه نویسی کشید و مدتی بدلیل افسرده گی روحی، در تیماستانی بستری شد. آثار جیمس در زمان حیات به مشهوریت لازم نرسیدند، گرچه شاگردان وهواداران باوفا همیشه در کنار اوماندند. او بعد از مرگ، سالها در فضای ادبی و فرهنگی غرب فراموش شد، تا اینکه سرانجام در دهه ۴۰ قرن بیستم در محافل دانشگاهی مورد توجه قرار گرفت. منتقد شوخ طبعی پیرامون آثار او گفته بود که نوشته های ظاهرا جالب و عجیب اش مانند لانه عنکبوتی هستند که بساده گی، یک زن کلفت تمیزکار میتواند با خردگرایی بیرحمانه خود، با یک حرکت غیرارادی، آنها را از صفحه تاریخ پاک کند. در زمان او، در رمان قرن ۱۹، نویسندگان سنتی معمولا نمی خواستند خواننده را با شرایط روحی و روانی قهرمان آشنا کنند. و در نیمه دوم قرن فوق، نوسندگان غالبا وابسته به اقشار مرفه، چنان به ارزشهای فرهنگ ملکه ویکتوریا در انگلیس چسبیده بودند که حاضر به تحول و مدرنیته ادبی نبودند.
جیمس،غیر از یوسف کنراد، شخصا با فلوبر و تورگنیف آشنا شد. او نه تنها تحت تعثیر امیل زولا، بلکه از نظر روانکاوانی شاگرد والتر اسکات و چارلز دیکنز بود. جیمس خلاف مارک تواین، به جای رابطه و تضاد بین فساد و معصومیت انسان غربی، به تاثیر آنها روی همدیگر در شخصیت قهرمان رمان پرداخت. امروزه دلیل علاقه به جیمس در دهه ۲۰ و ۳۰ قرن گذشته را، نیاز کنجکاوانه به ریشه یابی مدرنیته جهانی میدانند. به نظر منتقدین، او فورستر را بیش از جویس تحت تاثیر خود درآورد. جامعه شناسان علاقه خواننده به زندگی خصوصی جیمس را مانند کنجکاوی آنان به زندگی عجیب ولی جالب ریچارد واگنر، یعنی یکی از چهره های مورد نظر جیمس میدانند.
ازجمله آثار جیمس: تصویر یک زن، دیزی میلر، سفیران، زنان شهر بستون، واچ و وارد، مرد آمریکایی، چرخش پیچ، اتوبیوگرافی، بالهای کبوتر، اروپایی ها، وارث واشنگتن اسکوار، اسناد و مدارک آسپرن، گنج های پوینتن، چند نمایشنامه، یادداشت روزانه یک نویسنده، و پیاله طلایی هستند. اثر مشهور او یعنی “دیزی میلر“ تنها کتابی است که خوانندگان زیادی یافت. موضوع رمان “زنان بستونی“ پیرامون شرایط زنان آمریکایی بود. تصویر یک زن، را گروهی از منتقدین، مرحله پایانی ادبیات کلاسیک رئالیستی آمریکا در دهه ۸۰ قرن ۱۹ میدانند. موضوع این رمان جهانی، یک کوشش و آزمایش تربیتی پیرامون دختری جوان و آمریکایی است که باید در اروپا با نرمها و فرمهای اجتمایی ،برای پذیرش در جامعه غیر خودی، آشنا گردد.
Henry James 1843-1916