نگاهی به یک حرکت و تاکتیک موفق و الهام بخش
باید از جنبش ها و حرکت های ابتکاری آن ها آموخت، و تجربه برآمده از آن را پراکند و فراگیرکرد:
۱- ماجرای ضدانسانی و ضد زن گرداندن جوانی با لباس قرمز زنانه توسط پلیس موجب فوران خشم و برانگیختگی مردم و بویژه زنان مریوان گشت که با پوشیدن لباس های قرمز همراه بود.
۲- این واکنش ابتکاری و پرمعنا، بلافاصله با حمایت واقدام های خودجوش و گسترده شبکه های مجازی و از جمله با تصاویربه تن کردن لباس زنانه کردی وبا شعارهائی چون لباس زنان نماد تحقیرنیست، زن بودن ابزارتحقیر وتنبیه هیچ کس نیست، نه زن و نه زنانگی مفهوم کم و حقیرانه ای نیست و … همراه گشت که به نوبه خود به حرکت اعتراضی مردم مریوان ابعاد فرامنطقه ای بخشید، و بازتاب همه این ها در رسانه های بزرگ و فارسی زبان خارج کشور به کل حرکت پژواکی جهانی داد وهمه این حلقات دست به دست هم داده و موجب بوجود آمدن یک کمپین گسترده علیه اقدام ضدانسانی و رسوای رژیم گردید.
۳- عقب نشینی مفتضحانه! درنتیجه این آکسیون ها و پژواک گسترده آن، رژیم و پلیس ایران در معرض فشارهای سنگین افشاگرانه و رسواکننده ای قرارگرفت تا آن جا که اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی ناچارشد اعلام کند که از این پس شیوه تحقیرآمیز افراد شرور در سطح خیابان ها متوقف می شود. او در همان حال توپ را به زمین قوه قضائیه انداخت و اعلام داشت که حکم گرداندن افراد شرور درخیابان ها ازسوی قوه قضائیه صادرمی شود و پلیس در صدور آن نقشی ندارد. با این همه اظهارداشت که شیوه هائی مانند انداختن آفتابه بر گردن افراد یا سوارکردن آن ها بر حیوانات و گرداندن در خیابان، تحقیرآمیزاست و دستور توقف این نوع اعمال صادرشده است، که نشان می دهد که صدور چنین دستوری از جانب مقامات بالاتر صورت گرفته است.
این تجربه نشان می دهد که منشأ زایای مقاومت و تاکتیک کجاست و این جبنش ها و خرده جنبش های خود جوش هستند که حامل زنده ترین و ابتکاری ترین جوانه های مقاومت می باشند و اگر جریانات و شبکه های دیگر اعم از مجازی و واقعی در حمایت از این نوع اقدامات خودجوش برخیزند می توانند تأثیرمثبت و سازنده ای برگستره جنبش ها و پژواک دادن آن ها داشته باشند. بطوری که از دل آن چنان نیروی افشاکننده ای آزاد شود که حتی بتواند در فاصله زمانی کوتاهی رژیم و پلیس هار و سرکوب گر را مجبور به عقب نشینی نماید. گرچه این نوع عقب نشینی ها با توجه به ماهیت رژیم، ممکن است تاکتیکی و مقطعی باشند که با باصطلاح افتادن آب ها از آسیاب مجددا به رفتاری که به آن خوگرفته اند ادامه دهند، اما آن نه در نفی اهمیت این کمپین ها بلکه نشاندهنده ضرورت تداوم وتقویت آن ها است تا با افزایش هزینه های این قبیل اقدامات ضدبشری ورسواکنند، بتوانند در تثبیت نسبی چنین دستاوردهائی مؤثرباشند. وگرنه بدون وجود جنبش ها حتی اگرحکومتی هم سرنگون شود، بازهم نمی توان بر تثبیت آن ها امیدواربود.
برآن چه که گفته شد دو نکته دیگر را نیز باید افزود:
نخست آن که در ماجرای اقدام رسوای رژیم در مریوان، دو عمل تبعیض آمیزو آمیخته با خشونت وتبعیض بطورتوأمان و آمیخته با یکدیگر صورت گرفت ولاجرم لازم بود وهست که هر دوی آن ها افشاء و محکوم و نفی گردند: هم برخورد با رویکرد رژیم و نهادهای کارگزارآن یعنی قوه قضائیه و پلیس نسبت به تبعیض و تحقیری که در اقدام به پوشاندن لباس زنانه و قرمزبه تن مرد متهم به بزه کار وجود دارد (که حاکی از عمق نفوذ مردسالاری و آپارتایدجنسی است) وهم نفس اعمال تحقیر و خشونتی که در مورد جوان گردانده شده که حاکی از برخورد وحشیانه و غیرانسانی رژیم با بزهکاران و آن چه که خود اراذل و اوباش می نامد است. درمواجهه با این نوع افراد بزهکار برخورد رژیم با آن ها حد و مرزنمی شناسد وخشونت و شکنجه و اعدام و اقدامات تحقیرکننده از آن جدائی ناپذیراست. نباید فراموش کنیم که وجود و وفور پدیده “اراذل و اوباش” قبل از هرعاملی محصول عملکرد خود نظام و آئینه تمام نمائی از ماهیت انگلی و ضدانسانی و ضدفرهنگی و فلاکت آفرین وسراسرتبعیض آمیز آن است. رژیم بجای مشاهده چهره زشت و پیکرانگلی خود در این آئینه، می کوشد که سیمای واقعی خود را درپشت این نوع برخوردهای خشن و سترون به پوشاند. ازهمین رو در کنارمحکوم کردن تبعیض جنسیتی و مردسالارانه آن باید به دفاع ازحقوق انسانی این له شدگان نظام حاکم و برخاسته ازفقرمادی و فرهنگی اهمیت داد. ناگفته نماند که براساس گزارش های موجود جوان گردانده شده در سطح شهر یکی از سهه متهمی بوده است که ظاهرا بدلیل درگیری های خانوادگی به چنین مجازاتی محکوم شده است و درنتیجه حتی در زمره عناصر موسوم به «اوباش و اراذل» نیز جای نمی گیرند.
الگوئی الهام بخش
حال اگرتجربه مردم مریوان را و پیوستن و همبستگی شبکه های مجازی و واقعی پراکنده دراقصا نقاط را برای به صدا درآوردن طبل رسوائی رژیم در چهارگوشه جهان و عقب نشینی ولو موقتی آن را در نظربگیریم، چرا نباید آن را به الگو و نمونه ای موفق و الهام بخش برای موارد دیگر و باسوژه های دیگر قرارندهیم؟ مگر این نوع سوژه ها در جمهوری اسلامی کم هستند؟ مگر جوانه های مقاومت و حرکت های خودجوش و روزمره مردم اعم از کارگران و زنان و دانشجویان و زندانیان و اقلیت های مذهبی ویا مردم مناطق تحت ستم مضاعف، ویا عرصه هائی هم چون اعدام ها و ازجمله اعدام درمیادین عمومی و ورزشی که جلوه بارزدیگری از خشونت رژیم است و نظایرآن، نمی توان کارزارها و کمپین های گوناگونی صورت داد؟ همواره عرصه های بی شماری ازمقاومت خود جوش و دارای زمنیه های فراگیری وجود دارند که بخش های مختلف مردم و لایه های گوناگون اجتماعی در زندگی روزمره خود درمواجهه با هیولای حاکم بکارمی گیرند. می توان با الهام از کنشگری تحسین برانگیز زنان و مردان مریوان که جرقه نخست را زدند و البته بدور از کپیه برداری و با بکارگیری انواع ابتکارات ، هزاران عرصه مقاومت پیدا و ظاهرا ناپیدای جاری درجامعه را مورد پشتیبانی قرارداد و بدان ها پژواک داد. می توان با اشاعه و پراکندن این تجربه و تجربه های مشابه دیگر درپهنه جامعه بر روح مقاومت افزود و اجازه نداد که کرختی و ناامیدی ناشی ازسرکوب ریشه بدواند. با الهام ازاین نوع مقاومت ها، عرصه ای گسترده از کنش گری و مبارزه در برابرمان گشوده می شود. با این گونه کنشگری ها فضاها و امیدهائی آفریده می شوند که می تواند میدان یکه تازی رژیم را تنگ سازد. کمپین هائی با چنین مختصاتی- پیوند حلقه های سه گانه مقاومت مردمی، بسیج وهمبستگی شبکه های مجازی و تشکل ها و شبکه های واقعی و بسیج رسانه ای درمقیاس کلان – می تواند رژیم را هر لحظه بخاطر ارتکاب جنایت و رسوائی تازه درمقابل انظار عمومی جهانیان مورد بازخواست و تحت فشارقراردهد.
گرچه عقب نشینی ولوظاهری و موقت رژیم و پلیس خود دست آورد بزرگی است، اما مهم ترین دست آورد این اعتراض را باید درالگوئی که ارائه می دهد یعنی در اتصال دادن هزاران نفر اعم از شبکه های مجازی و کاربران و شبکه های واقعی و داخل و خارج به یکدیگردانست که بر بستر حمایت از یک جنبش واقعی و درون زا صورت می گیرد. اقدامی که نتیجه طبیعی آن باید تقویت روحیه و اقدام جمعی و فاصله گرفتن از اقدامات منفرد و فرقه ای و تشریفاتی و بی تأثیر مرسوم باشد. به اشتراک کذاشتن درد مشترک و هدف مشترک برای کنار هم قرارگرفتن هزاران فرد و جریان و شبکه بر بستر تکانه های واقعی و جنبشی را باید مهم ترین دست آورد این حرکت به شمارآورد که تثبیت و بالیدن آن در گرو تداوم این گونه حرکات است. حرکاتی که ثقل آن بر بسترحرکت های واقعی و خودجوش مردمی و پرهیز از هژمونی گرائی قراردارد.
۲۰۱۳-۰۴-۲۵ 05-02-1392