نظر خواهی اخبار روز – ۲
اخبار روز: سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، یکی از مهمترین سازمان های چپ کشور است که تحولات آن را بخش بزرگی از فعالان سیاسی در داخل و خارج از کشور با دقت و حساسیت پیگیری می کنند. هر سیاست این سازمان در قبال حکومت و رویدادهای سیاسی کشور منتقدان، مخالفان و دوستدارانش را به تحرک و چالش بر می انگیزد. برگزاری کنگره سیزدهم ، تصویب برنامه، سند سیاسی و تائید روند گفتگوی وحدت چپ تازه ترین اقدامی است که این سازمان هفته گذشته پشت سر گذاشت.
آیا کنگره در حد انتظار شرکت کنندگان بود، آیا سمت و سوی فعالیت سازمان فدائیان خلق (اکثریت) بعد از این کنگره تغییر محسوسی خواهد کرد؟ پرسش هایی را با جمعی از شرکت کنندگان در این کنگره درمیان گذاشته ایم و به سهم خود کوشیدیم نظرخواهی ما بازتاب واقعیت نزدیکتر و بیانگر تنوع نظر سازمان اکثریت باشد. تنوعی که عده ای آن را نشانه تحقق عملی رواداری و عده ای دیگر فقدان حدود و ثغور روشن این سازمان تعبیر می کنند.
این نظرخواهی در دو بخش منتشر می شود.
سوال های ما این ها بوده است:
– از کنگره چه انتظاری داشتید، آیا در حد انتظار شما بود؟
– نظرتان درباره مصوبات کنگره چیست؟ فکر می کنید تصویب سند برنامه در این کنگره ضروری بود؟
– در کنگره درباره اتحاد نیروهای اپوزسیون تفاوت نظر وجود داشت، از پاسخ کنگره و مصوبه آن در این مورد راضی هستید؟
– سند سیاسی مصوب کنگره به تحول در فعالیت سازمان اکثریت منجر می شود یا در آینده هم شاهد سازمانی خواهیم بود که پیش از کنگره دیده ایم؟
– آنچه که ما طرح نکرده ایم و شما مایلید در دو جمله بیان کنید.
احمد آزاد
از اعضای قدیمی جنبش فدائی و در حال حاضر عضو کمیته ی مرکزی سازمان اتحاد فدائیآن خلق ایران است. این سازمان در مذاکرات وحدت با سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و شورای موقت سوسیالیست های چپ قرار دارد.
انتظارتان از کنگره
انتظار خاصی از کنگره اکثریت نداشتم. برگزاری هر دو سال یک بار کنگره، جای چندانی برای تصمیمات غافلگیرانه باقی نمیگذارد. بویژه آن که در شرائط امروز نظرات و دیدگاههای فعالین سازمانی کمی و بیش، از طریق مقالات و نوشته ها و اخبار، روشن و در منظر عمومی است. البته در هر کنگره تغییراتی را میتوان شاهد بود و دراین کنگره، با توجه به چند کنگره های قبلی که در آن شرکت کرده بودم، مقابله با اسناد ارائه شده توسط کمیسیونهای تدارک اسناد و تلاش برای تغییر آنها بیشتر بود. نکته دیگر آن که در این کنگره بیش از دیگر کنگره ها روحیه بوروکراتیک حاکم بود و متاسفانه زمان بسیاری صرف حل و فصل مسائل اداره خود جلسه و حواشی کار میشد و زمان کافی برای بحث پیرامون اسناد بسیار محدود و تقریبا ناکافی بود. بعضا، زمان استراحت و نهار –شام موثرتر و مفیدتر از زمانهای رسمی جلسه برای بحث پیرامون اسناد بود، با این تفاوت که در جمع بسیار محدودتری صورت میگرفت.
درباره ی مصوبات کنگره
کنگره به طور معمول محل بررسی عملکرد و سیاستهای سازمان تا آن مقطع و بحث و تصمیم گیری پیرامون برنامه و سیاستهای بعدی است. اسناد ارائه شده به این کنگره، بجز سند برنامه، در همین چارچوب بود. من متاسفانه قبل از روشن شدن نتیجه بحث های جلسه پیرامون سند سیاسی و دیگر اسناد، ناگزیر به ترک جلسه شدم و طبعا نمیتوانم تا قبل از انتشار آنها نظری دهم. در مورد سند برنامه، همانگونه که در خود جلسه هم گفتم، جدا از مضمون و مسائلی که در آن طرح شده که جای بحث دارد، تصویب آن در کنگره را ضروری نمیدانستم و نمیدانم. به این دلیل که اکنون سازمان اکثریت درگیر پروژه وحدت شده است و قرار بر این است که کلیه موضوعات مورد نظر چپ، برنامه، اساسنامه، نوع ساختار تشکیلاتی و هر موضوع دیگری در جریان مباحث وحدت مورد گفتگو قرار گرفته و نهایتا از دل این گفتگوها اسنادی بدست آید. تصویب این سند در کنگره اکثریت میتواند چنین پروسه ای را با مشکلات جدی روبرو سازد. این به نحوه برخورد رفقای این سازمان و هیاتهای نمایندگی آنها در جلسات وحدت برخواهد گشت. اگر رفقا هر بار بخواهند بر سند مصوبه خود تاکید کرده و دیگران را دعوت به ارائه نظر در مقابل آن کرده و در واقع بخواهند مباحث را به «برخورد اسناد» تبدیل کنند که نتیجه کار روشن است و تقریبا باید گفت که ادامه این پروژه، حداقل با این سازمان بن بست خواهد بود. در واقع رابطه این مصوبه و پروسه وحدت را نوع برخورد رفقای سازمان اکثریت با مباحث وحدت روشن خواهد کرد. من فکر میکنم درست تر این میبود که سازمان اکثریت اصراری بر تصویب این سند در کنگره خود نمی داشت.
درباره ی اتحاد نیروها
درست است که در کنگره اکثریت پیرامون اتحاد نیروهای اپوزیسیون اختلاف نظر بود، ولی در آغاز کنگره تنها یک سند سیاسی ارائه شده بود که سنتز نظرات گوناگون نبود. در جلسه عنوان شد که دو سند آلترناتیو دیگر هم وجود دارند که ارائه دهندگان قبلا در دستور کار کنگره گذاشته و سپس پس گرفته اند. در همان جا مجددا این اسناد در دستور قرار گرفتند. در نگاهی به مجموع سه سند میتوان گفت که دو سند اضافه شده تقریبا موارد مشترک بسیار داشتند و در کل دو سند آلترناتیو در مقابل هم بود، در حالی که در سازمان اکثریت نظرات آلترناتیو بیش از اینها است. بدیگر سخن در جلسه پیرامون دو سند صحبت میشد و در عمل چند نظر مختلف در پس این یا آن سند، تلاش میکردند که مهری بر اسناد بزنند. در روند مباحث بخوبی دیده میشد که اکثریت بزرگی از شرکت کنندگان با همراهی و همکاری با نیروهای سلطنت طلب مخالف اند. اما در رابطه با ائتلاف با اصلاح طلبان شیوه کار به گونه دیگری بود. هیچکس با صراحت و روشنی از ائتلاف و اتحاد با اصلاح طلبان دفاع نمیکرد، اما مخالفت با چنین سیاست ائتلافی هم کمرنگ بود و تعداد مخالفان کم. در سند آلترناتیو این مخالفت به شکل محوری قرار دادن ائتلاف جمهوری خواهان دمکرات و سکولار-لائیک و تاکید بر جدائی دین از حکومت آمده بود. در هنگام رای گیری برای سند پایه، این سند رای نیاورد و این خود نشان داد که اکثریت شرکت کنندگان جلسه، حداقل تمایل ندارند که بر سر راه ائتلاف با اصلاح طلبان سنگ اندازی کنند. این روحیه بر این کنگره حاکم بود و متاسفانه چنین روحیه ای عامل اصلی سیاستهای ائتلافی دو دهه اخیر سازمان اکثریت است. روحیه ای که از یک سو نمیتواند با صراحت و جسارت (البته بجز فرخ نگهدار و پیروانش) از اتحاد وائتلاف با اصلاح طلبان دفاع کند و از سوی دیگر همچنان بر چنین ائتلافی دل بسته است و ضمن آن که تلاش میکند تا غیرمستقیم به چنین اتحادی دست یابد، در مقابل هرگونه سیاستی که به نوعی بر سر این چنین ائتلافی سد ایجاد کند، میایستد و با آن مخالفت میکند. این گونه «سیاست ورزی» هیچکس جز خود «سیاست ورز» را راضی نمیکند.
درباره ی سند سیاسی
همانگونه که گفتم من تا پایان جلسه حضور نداشتم و از نتیجه نهائی بحثها و متن سند سیاسی مصوبه بیخبرم. اما با توجه به روحیه ای که در بالا به ان اشاره کردم، حدس و گمان من این است که سند در این زمینه شفافیتی به سیاستهای اکثریت نداده و آن صراحت و تاکید لازم در مورد سیاست اتحاد بین نیروهای جمهوریخواه دمکرات و سکولار –لائیک و جدا کردن همکاریهای مشخص و موردی با سایر نیروهای جنبش اعتراضی را نداشته باشد. امیدوارم که در این مورد خطا کرده باشم. اما اگر حدس من درست باشد طبیعتا نباید تغییری در سیاستهای ائتلافی این سازمان ببینیم. مسئله گرهی امروز اپوزیسیون قبل از هرچیز، پراکندگی آن و لزوم یافتن زبان مشترک برای ائتلافها است. الزامی ندارد که همه اپوزیسیون در یک ائتلاف جمع شوند. چنین فکری، ضمن آن که بسیار زیبا و دلفریب است، ولی ناممکن است. اما این به معنی ناممکن بودن هیچ ائتلافی نیست. پس از بیش از سه دهه حکومت مذهبی بر ایران و نتایج فاجعه بار چنین حکومتی، امروزه شکلگیری یک ائتلاف جمهوری خواهی که بر جدائی دین از حکومت و استقرار دمکراسی و حکومت متکی بر رای مردم تاکید داشته و دارد، مهمترین کار این بخش از اپوزیسیون است. کوتاهی در این راه به بهانه «سیاست ورزی» برای همکاری و ائتلاف با اصلاح طلبان، بیراهه است. یا سازمان اکثریت به اهمیت این مسئله پی میبرد و تلاش خودش را حول این مهم متمرکز میکند و یا همچون سی وسه سال گذشته در پی سراب «اتحاد و مبارزه » با نیروهای مذهبی معتقد به نظام حکومت اسلامی، میدود.
آن چه که ما نپرسیدیم
پاسخ: نکته خاص دیگری وجود ندارد، امروز دو مسئله پیشاروی همه ما است، غلبه بر پراکندگی چپ و غلبه بر پراکندگی نیروهای جمهوری خواه دمکرات و سکولار-لائیک. ما ناچاریم هردو را با هم پیش بریم.
با آرزوی رهائی مردم ایران از چنگال حکومت مذهبی و استقرار آزادی، دمکراسی و جمهور مردم
احمدی پورمندی
عضو مشاور کمیته ی مرکزی قبل از تشکیل کنگره ها، عضو شورای مرکزی سازمان در کنگره ی اول، او سال هاست عهده دار مسئولیتی نشده است. در اتحاد جمهوری خواهان ایران فعال بوده است. در کنگره ی سیزدهم داوطلب مسئولیت نشد.
انتظارتان از کنگره
ابتکار جالبی به کار زده اید. اجازه بدهید به سوالات شما کمی درهم و برهم و با صراحت پاسخ بدهم. تاکید بر نکات مثبت را به دوستان برگزارکننده واگدار کنم و به کمبود ها بپردازم.
۱—وقتی رییس سنی جلسه، اسامی در گذشتگان در فاصله دو کنگره را می خواند، پشتم بد جوری تیر کشید. جمله هشدار دهنده “داریم پیر می شویم” دیگر گویای مقصود نیست! “پیر شده ایم!” باری، “پیر شده ایم”! از کنگره یک تا امروز، جدایی از سازمان چهار رقمی بود و پیوستن به آن؟ صفر یا چیزی نزدیک به آن! پس فقط پیر نشده ایم، داریم منقرض می شویم- منقرض شده ایم!- انتظار داشتم که کنگره به این مهم بپردازد، اما نپرداخت و از جمع بزرگی که قبل و بعد از دستور، سخن راندند، هیچ کس به روی خودش نیاورد که با این پیری و انقراض چطور کنار آمده است.
درباره ی مصوبات کنگره
تصویب برنامه بدترین کاری بود که این کنگره کرد. می گویند: اندازه نگه دار که اندازه نکوست! ما اندازه نگه نداشتیم و چون چنین کردیم، کسی ما را جدی نخواهد گرفت. بنیه علمی و تجربی ما به کار بزرگ نوشتن برنامه توسعه قد نمی دهد و چون قد نمی دهد، حرف هایی می زنیم که نمی توانیم پایشان بیاستیم.
برای سازمانی در اندازه های ما، کافی بود و هست که بر پایه ارزش هایی نظیر دموکراسی، آزادی، برابری، همبستگی، صلح و حفظ محیط زیست، یک “سیستم نشانه گذاری” ساده و همه فهم در یک صفحه A۵ ترسیم کند و بگوید که الگوی توسعه مملکت در آینده باید بر این بنیادها قرار بگیرد و برنامه اصلی خود را روی مراحل، اشکال و نیروهای گزار به مردم سالاری متمرکز کند.
کار بد دیگری که این برنامه کرد، حذف “سوسیال دموکراسی” از سازمان بود و طرفه این که در این سازمان بسیاری از اعضا- که مثل بقیه اعضا- کادر های استخواندار جنبش به شمار می روند، خود را سوسیال دموکرات می دانند.
“سوسیالیسم دمکراتیکی” که نه کمونیسم باشد و نه سوسیال دموکراسی، تا امروز در هیچ جا حضور موثر و با دوامی نداشته و از این پس هم بعید است که داشته باشد. ظاهرا ما عادت کرده ایم که با توهماتمان خوش باشیم و به قول جوان های تهرانی “حالشو ببریم”!
به مصداق “عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو !” در برنامه، حرف های خوب زیادی هم زده شده که به باور من طرح تجدید سازمان مدیریت نفت و گاز را باید شاه بیت آن دانست. بسیار حیف شد که کنگره با انتشار جداگانه و برجسته کردن این طرح موافقت نکرد. اما این چندان مهم نیست. برای آنکه خواننده بداند که روی چه دارم تاکید می کنم در زیر طرح مذکور را می آورم:
“نقش گسترده و مسلط دولت در صنعت نفت، از مرحله تولید تا فروش، استخراج تا تصفیه، چگونگی مصرف و هرینه کردن درآمد های نفتی، به آن قدرتی بی اندازه می بخشد. چنین قدرتی امکان به فسادکشاندن هر دولتی را افزایش می دهد. از این تمرکز قدرت باید کاسته شود و تصمیم گیرهای کلان درصنعت نفت در اختیار نهادی مرکب از نمایندگان دولت، مجلس و نهادهای مدنی قرار گیرد.
تسلط دولت بر درآمدهای نفت زمینه ساز شکل گیری دولت رانتی و استبدادی می شود. لازم است دولت از حق برداشت از درآمد نفت جهت تامین هزینه های جاری بودجه در یک برنامه زمانبندی شده منع شود، هزینه های جاری دولت کاهش یابد و از طریق دریافت مالیات و درآمدهای دیگر تامین و درآمد حاصل از فروش نفت و گاز طبیعی در اختیار “صندوق توسعه پایدار” قرار گیرد و به بخشهای زیر اختصاص داده شود:
ـ صندوق ذخیره ارزی
ـ هزینههای عمرانی بودجه و توسعه زیرساختهای کشور، سرمایه گذاری در بخشهای مولد، توسعه کیفی آموزش، ارتقای تحقیقات و توسعه و تقویت بخش تکنولوژی اطلاعاتی
ـ تامین اجتماعی
ـ حفظ محیط زیست
ـ صندوق “ویژه نسل آینده”
درباره ی اتحاد نیروها
در مورد سیاست اتحاد ها ، واقعیت تلخ این است که این سازمان مدت هاست که منشعب شده است و ما در بند نقش ایوانیم! یک طرف مدافعه التزام به قانون اساسی است و موسوی را چپ رو می پندارد و رییال-پلتیک را در همراهی با هاشمی و اصولگرایان معتدل می فهمد و حشر و نشرش با آن طرف، مرز چندان روشنی ندارد و طرف دیگر به اتفاق مشروطه خواهان “اتحاد برای دموکراسی” را پایه گذاشته است و در این وسط شماری از دوستان هم بر این عقیده هستند که سازمان نه این است و نه آن و مرکز زمین همین جاییست که ما ایستاده ایم! کنگره نخواست یا نتوانست به این هرج و مرج نقطه پایانی منطقی بگذارد.
آن چه که ما نپرسیدیم
پس از شنیدن حرفهای جوانانی که در سمینار شرکت کرده بودند و مقایسه نظرات آنها و امواج احساسی بخش اول جشن، در رابطه با عکس های صحنه های بازسازی شده کشته شدن بنیانگذاران جنبش فدایی، این سوال کهنه بار دیگر در مقابلم قرار گرفت که کدام چسپ ها ما – بقیه السیف نسل سوخته – را به هم می چسپاند؟ فکر می کنم که ” سرمایه عاطفی مشترک” نوعی از “سرمایه اجتماعی” است. در جنبش فدایی سرمایه ای از این نوع انباشت شده است و نسل جوان هم ما را نه با سرمایه سیاسی، بلکه با این سرمایه عاطفی می شناسد. کاش این سرمایه را صرف فردای جنبش برای دموکراسی مبتنی بر آزادی، برابری و همبستگی یعنی سوسیال-دموکراسی کنیم، پیش از آنکه تمام شویم.
علی پورنقوی
از کنگره ی اول به عضویت شورای مرکزی سازمان درآمد و برای چند دوره مسئول هماهنگی هیات سیاسی – اجرایی بوده است. وی در کنگره ی سیزدهم مجددا داوطلب مسئولیت شد و به عضویت شورای مرکزی انتخاب گردید.
انتظارتان از کنگره
انتظار من از کنگره وجوه مختلفی داشت که باید بگویم “آری، من حیث مجموع کنگره چیزی هم فوق انتظار من عمل کرد”. انتظار من از کنگره این بود که از دستورکار پیشنهادی به آن بکاهد و دستورکار واقعبینانه ای را پیشه کند. کنگره دقیقاً چنین کرد و از عهده ی آن چه برگزید، برآمد. این نخستین کنگره سازمان بود که در پایان ناگزیر نشد طی قراری رسیدگی به کارهای انجام نشده را، کم یا زیاد، به شورای منتخب خود بسپرد.
انتظار من ترکیبی از تصمیم و تبادل بود. کنگره با رسیدگی به موضوعات در دستور آن و برگزاری ۴-٣ میزگرد و سمینار و یادبود در اوقات رسمی و غیررسمی اش، به این ترکیب عمل کرد.
انتظار من حضور فعال و وسیع اعضای سازمان و میهمانان در کنگره بود، که چنین نیز بود.
انتظار من این بود که توجه رسانه ای بیشتری به کنگره مبذول شود، که نشد.
درباره ی مصوبات کنگره
هیچ چیز “ضرور” نبوده و نیست، اما من واقفم که رفقائی تصویب سند برنامه را مخل روند وحدت چپ تلقی می کنند. به نظر من این تلقی، خود بر ارزیابی ای غیرواقعی از روند وحدت چپ، یا از نهش نیروهای سازمان نسبت به وحدت چپ و اهمیت داشتن و نداشتن برنامه سازمانی در این روند استوار است. برخلاف این رفقا، ارزیابی من این است که تصویب برنامه – خاصه با توجه به “سطح” تصویب – به احتمال قوی بتواند در ایجاد انتظام بیشتر در سازماندهی مباحث نظری – سیاسی در روند وحدت موثر افتد.
درباره ی اتحاد نیروها
صرف نظر از “پاسخهای ایدئولوژیک” به موضوع اتحاد نیروها، من از دو پاسخ به این موضوع ناراضی خواهم شد: ۱- پاسخی که اتحاد با این یا آن نیرو را به امری تمام شده و یک بار برای همیشه، چه به نفی و چه به اثبات، قطعی تلقی می کند و در نتیجه امر اتحاد با این یا آن نیروی مشخص را از متن توازنهای جاری منتزع می کند، ۲- پاسخی که اتحادها نیروها را منحصراً از الزامات عینی مبارزه و معارضه استخراج می کند. من چه در پاسخ کنگره به موضوع اتحادها و چه در نظرات بدیل صبغه ای از یکی از این دو کیفیت را می بینم.
درباره ی سند سیاسی
خیر، سند سیاسی مصوب کنگره به خودی خود منجر به تحول در فعالیت سازمان نخواهد شد. اگر هر کدام از ٣ پیشنهاد دیگری هم که به کنگره ارائه شدند، به عنوان سند پایه انتخاب و تصویب می شدند، باز هم برای من تحول در فعالیت سازمان صرفاً بر پایه تصویب این یا آن سند که ارائه دهندگانشان هم از اعلام آنها به عنوان بدیل پرهیز داشتند، متصور نیست. تحول در فعالیت سازمان، صرف نظر از آن که از “تحول در فعالیت سازمان” چه فهمیده شود، به کار تدارکاتی بیشتری فراتر از ارائه مرددانه یک طرح سند در آستانه ی کنگره نیازمند است.
آن چه که ما نپرسیدیم
من اکیداً و بدون تفرعن بر این نظرم که سازمان ما یکی از منعطف ترین سازمانهای سیاسی ایرانی است. با این حال کنگره سیزدهم این سازمان یک بار دیگر این سوال را برای من ایجاد کرد که “چرا جامعه سیاسی ایرانی چنین کندپا است؟”
ف. تابان
چند دوره عضو شورای مرکزی بوده است. در حال حاضر مسئولیتی بر عهده ندارد. در کنگره ی سیزدهم داوطلب مسئولیت نشد. سردبیر سایت اخبار روز است.
انتظارتان از کنگره
اگر دستور کار کنگره مبنای قضاوت قرار گیرد، این کنگره کنگره ی موفقی بوده است، زیرا خلاف اجلاس های قبلی توانسته است به دستور کار خود در همان خود جلسه رسیدگی کند، تصمیم بگیرد و ارگان های رهبری را تعیین کند.
من اما نمی خواهم برخورد حداقلی بکنم. به نظر من مشکلاتی وجود دارد که دور زده می شود و کنگره ها از کنار آن ها می گذرند. از جمله ی مهم ترین این مسائل، چگونگی جذب نیروهای تازه و جوان به سازمان، پایان دادن به هرج و مرج تشکیلاتی و ایجاد ارتباط صحیح با داخل کشور است. به هیچ کدام از این مسائل در این کنگره رسیدگی نشد.
درباره ی مصوبات کنگره
تصویب برنامه ی سازمان را به حساب یک موفقیت نمی گذارم. این برنامه از دو جنبه قابل ایراد است. اولا همان طور که در کنگره هم تاکید شد، بار اضافی بر دوش روند وحدت سه سازمان می گذارد و دوما این که یک برنامه ی کاملا شتابزده است. این برنامه در سطح جنبش پیش از این منتشر نشده و بحث کافی روی آن صورت نگرفته است.
سازمان برای تعیین هویت خود به جای تصویب این گونه برنامه ها باید در جهت روشن کردن مدل حزبی خود کار کند. یعنی باید روشن کند که بین گرایش های مختلفی که صفوف سازمان از آن ها تشکیل شده است، یعنی گرایش سوسیال دموکراتیک، گرایش چپ نو و گرایش کمونیستی، چه نوع رابطه ای باید برقرار شود. آیا سازمان باید با حذف دو تا از این سه گرایش، تبدیل بشود به سازمان یک گرایش معین چپ؟ آیآ باید هر سه گرایش را در خود بپذیرد و نوعی مناسبات را بین آن ها تعریف کند؟ در این صورت «برنامه» باید حد متوسط این گرایش ها باشد؟ این ها سوالاتی است که باید پاسخ داده بشود. ما قرار است یک حزب با تعاریف سابق باشیم و یا جبهه از گرایش های مختلف؟ ما می خواهیم مدل احزاب کمونیستی یا سوسیال دموکرات باشیم یا مدل احزاب چپ آمریکای لاتینی و سازمان های جبهه ای؟ مناسبات این گرایش ها با یکدیگر باید چگونه باشد و جطور در اداره ی سازمان سهیم شوند و شرکت کنند؟ تا این ها روشن نشود، تصویب برنامه مشکلی را حل نمی کند.
درباره ی اتحاد نیروها
من فورمول معینی برای کنگره داشته ام. تاکید بر این که ما جمهوری خواهی را یک ارزش غیرقابل مصالحه می شناسیم و برای تشکیل جبهه ی جمهوری خواهی به مثابه آلترناتیو حکومت مبارزه می کنیم. این هم پاسخی است به آن ها که می گویند شکل حکومت آینده مهم نیست و راه را برای یک اتحاد با مشروطه خواهان به قیمت دست کشیدن از جمهوری خواهی باز می کنند و هم پاسخ به کسانی است که مبارزه ی خود را در چهارچوب اصلاح جمهوری اسلامی معطوف می کنند و نمی خواهند سازمان آلترناتیو باشند. در عین حال ما باید برای همکاری در سطوح پائین تر و مشخص تر – حقوق بشر – آزادی زندانیان سیاسی و نظایر آن، و چگونگی گزار به حکومت آینده، آماده گفتگو و همکاری با نیروهای وسیع تری باشیم. کنگره بخش اول را تایید کرد، بخش دوم اما همچنان ناروشن مانده است.
درباره ی سند سیاسی
جنبش سبز تجربه ای به ما داده است و این تجربه می گوید که هیچ جنبشی بدون این که بتواند طبقه ی کارگر و زحمتکشان را جلب مبارزه و اهداف خود بکند، نمی تواند به موفقیت برسد. وظیفه ی سازمان ها و تشکیلات چپ، جلب توجه جامعه به این موضوع و سمت گیری در جهت ایجاد پیوند بین قشر متوسط با طبقه ی کارگر و زحمتکشان است. چنین سمت گیری ای لازمه اش تصیح سیاست های فعلی و تبدیل آن به یک مبارزه ی دو وجهی در جهت دموکراسی و عدالت اجتماعی است. قطعنامه ی سیاسی مصوب کنگره این موضوع را رد نکرده، می توان امیدوار ماند که سیاست ها در این جهت شفافیت بیابند. این البته یک امیدواری است که باید دید تا چه حد موفق می شود.
در زمینه ی هدف سیاسی ما همواره خواهان گذار به یک حکومت دموکراتیک به جای جمهوری اسلامی بوده ایم. تاکید بر این خواست به ویژه وقتی که ما در درون خود سیاست هایی داریم که از اصلاح طلبان هم گذر کرده و به محافظه کاری نزدیک شده اند، خوب است. چهره ای که سازمان در دو ساله بین کنگره دوازدهم تا سیزدهم به ویژه در سیاست اتحادها ارایه داده، متاسفانه تا حدودی این سمت گیری سازمان را کم رنگ و شاید هم مخدوش کرده است.
آن چه که ما نپرسیدیم
۱. در عرصه ی سازمانی و تشکیلاتی:
اول. باید وضعیت نیروهای سازمان در داخل کشور تعریف و نوع تاثیرگذاری آن ها بر چیزی که امروز سازمان نامیده می شود و در واقع تشکیلات خارج از کشور است روشن بشود.
دوم. سازمان در حال حاضر یک وضعیت قبیله ای دارد و با حذف سانترالیسم دموکراتیک، همبستگی سازمانی به حداقل رسیده و اراده ی سیاسی که باید واحد باشد به طور مداوم نقض می شود. ما با پدیده ی غیرعادی دو عضویتی ها مواجه شده ایم. احیای تعهد سازمانی و سر و سامان دادن به دو عضویتی ها جزو مسایل مبرم است.
۲. یک درک سنتی از کنگره وجود دارد که متاسفانه همچنان بدون تغییر باقی مانده است. کنگره جایی است که بیشترین نیروهای سازمانی گرد هم می آیند و وقت می گذارند و تلاش می کنند. کنگره نباید یک حادثه ی درون تشکیلاتی باشد، کنگره محل عرضه ی بیرونی است. الان که یک هفته از کنگره ی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) گذشته است، ما شاهد کمترین رسمی تحرکات در این زمینه بوده ایم. پیش از برگزاری کنگره هم همین وضعیت وجود داشته است. این نگاه به کنگره اشتباه است. حرام کردن وقت و انرژی و نیرو است. کنگره ها چه قبل از تشکیل و چه بعد از تشکیل، باید سیاست کاملا فعال و پرتحرکی رو به بیرون داشته باشند. کنگزه های فدائیان خلق بیش از اندازه «بدون سر و صدا» برگزار می شوند. یک نمونه ی بارز این است که در این کنگره ظاهرا هیچ رسانه ای برای کنگره دعوت نشده بود، هیچ تیمی برای تماس با نشریات وجود نداشت. هیچ تلاشی برای ارتباط با رسانه های صورت نگرفته بود، هیچ تبلیغاتی برای برگزاری کنگره و بعد از برگزاری کنگره دیده نمی شد. این نگاه به کنگره باید عوض شود. به کنگره ها نباید فقط به عنوان یک حادثه ی داخلی نگریست. کنگره باید محلی برای عرضه ی سازمان به جامعه باشد.
بهروز خلیق
به مدت سه دوره مسئول هیات سیاسی اجرایی فدائیان خلق (اکثریت) بوده است. در کنگره ی سیزدهم نیز داوطلب مسئولیت شد و به عضویت شورای مرکزی انتخاب گردید.
انتظارتان از کنگره
کنگره سیزدهم به جهات مختلف یکی از کنگره های موفق سازمان بود. کنگره سه روزه بود و دستور کار سنگینی داشت. با این وجود با تدارکات صورت گرفته و مدیریت خوب هیئت رئیسه کنگره، کنگره توانست دستور کار خود را پیش برد. ارگان های دست اندر کار تدارک کنگره خوب کار کرده بودند. چندین جلسه پیش کنگره برگزار شده بود که در آن ها بخش های مختلف برنامه، سند سیاسی و گزارش ارگان ها مورد بحث و بررسی قرار گرفته بود. برگزاری اجلاس های پیش از کنگره تجربه مثبتی بود و در پیشبرد کار کنگره تاثیر جدی داشت.
در کنگره میزان مشارکت اعضای سازمان و میهمانان قابل توجه بود. اعضای سازمان در کنگره فعالانه در بحث ها شرکت کردند و تصمیمات براساس رای اکثریت اتخاذ گردید.
درباره ی مصوبات کنگره
تشخیص ضروری بودن تصویب برنامه به نظر اعضای سازمان برمی گردد. این ضرورت سال ها است که در سازمان ما مطرح شده است. در کنگره هفتم سازمان قراری مبنی بر ضرورت تدوین برنامه و اساسنامه تصویب شد و بدنبال آن بخش های مختلف برنامه تهیه و به کنگره های سازمان ارائه گردید. کنگره سیزدهمین، چهارمین کنگره ای بود که در آن به مسائل برنامه و اساسنامه پرداخته می شد. ما در طی سه دهه گذشته تحولات فکری ـ سیاسی را سپری کردیم که لازم بود در اسناد پایه ای یعنی برنامه و اساسنامه تبلور یابد. کار روی برنامه طی سال های گذشته پیش رفته بود و ما به مرحله تصویب برنامه رسیده بودیم که در این کنگره انجام گرفت.
تجهیز هرحزب و سازمان سیاسی به برنامه امر ضروری و بدیهی است. ما در جایگاه یک سازمان سیاسی به همین ضرورت پاسخ گفتیم. در این کنگره تلاش های چند دهه گذشته ما برای تعریف سازمان به ثمر نشست و امروز ما می توانیم به جهت دیدگاهی، برنامه ای، استراتژی سیاسی، الگوی حزبی و سیاست های جاری خودمان را تعریف کنیم.
درباره ی اتحاد نیروها
کنگره سیزدهم، سیاست های سازمان در امر اتحادها را تدقیق بخشید، بر همکاری و اتحاد نیروهای جمهوری خواه دموکرات و سکولار تاکید کرد و آلترناتیوسازی توسط کشورهای خارج را قاطعانه رد نمود و همکاری با جریان هائی که برای انجام تحولات سیاسی در ایران بر دخالت کشورهای خارجی تکیه می کنند، مجاز ندانست. صراحت بخشیدن به این امر ضروری بود.
کنگره سیزده به گرایشی که به انحای مختلف خواستار همکاری سازمان با نیروهای غیرجمهوریخواه اپوزیسیون است، پاسخ منفی داد. با چنین پاسخی، طبعا برخی طرفداران چنین همکاری به کنگره انواع نسبت ها را خواهند داد و از عدم اتخاذ سیاست متناسب با روندهای جاری در کشور و یا از پسرفت ها صحبت خواهند کرد.
درباره ی سند سیاسی
تحول در فعالیت سازمان لزوما به سند سیاسی بر نمی گردد. معلوم نیست که شما به چه دلیلی تحول در فعالیت سازمان را به سند سیاسی وصل کردید. تحول در فعالیت های سازمان به پارامترهای زیادی بستگی دارد که سند سیاسی یکی از آن ها است. پارامترهای دیگر از جمله نیروی انسانی و امکانات مالی و امر سازماندهی مطرح است. در دوره آتی با توجه به اینکه اسناد پایه ای سازمان تدوین و به تصویب رسیده است، تلاش خواهد شد که بر میزان فعالیت بیرونی سازمان افزوده شود.
آن چه که ما نپرسیدیم
کنگره سازمان هم در برنامه و هم در سند سیاسی بر استراتژی تحول طلبی صحه گذاشت و به صراحت بیان نمود که سیاست های سازمان ما با این استراتژی تبیین میشود و در خدمت آن قرار میگیرد.
علی صمد
عضو سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) است. در چندین دوره به عضویت شورای مرکزی انتخابات شده است. در کنگره ی سیزدهم نیز داوطلب مسئولیت و عضو شورا شد.
انتظارتان از کنگره
به نظرم این بار فدائیان خلق ایران (اکثریت) نسبت به اسناد کنگره های قبلی از آمادگی بیشتری، برخوردار بودند. پیش از کنگره ظرف چهار ماه، شش اجلاس پیش کنگره ای میان اعضای تشکیلات سازمان برگزار شد و سه اجلاس به موضوع مشخص برنامه اختصاص یافت و بحث های نسبتاً مفیدی در این جلسات صورت گرفت. برای اطلاع شما متذکر می شوم که در سازمان دو بار برای نوشتن و داشتن برنامه خیز برداشته شده است. بار اول در مقطع سال ۶۰-۶۱ به تقلید از برنامه احزاب جهانی کمونیستی و حزب توده ایران به برنامه شکوفائی جمهوری اسلامی رسیدیم و شکست سختی را تهیه کنندگان برنامه مذکور به سازمان وارد کردند و خوشبختانه کنگره اول آن برنامه را مورد نقد و انتقاد به جای خود قرار داد. از آن دوره نزدیک به سی سال می گذرد و اینکه مشخصاً از شش سال پیش تلاش مهم و همه جانبه ای در میان اعضای سازمان صورت گرفته است که مقدمات تهیه یک برنامه نسبتاً همه جانبه ای را آماده کنند و برای انجام اینکار مهم و اساسی، کمیسیون های کاری مختلفی تشکیل و ساختمان چنین برنامه ای را نه با تقلید از اسناد و مدارک این یا آن حزب یا کشور، بلکه از طریق مطالعه، تجربه و استفاده از منابع علوم اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و … و با فکر خود از طریق بحث و گفتگو فراهم نمایند. فدائیان پس از شش سال کار کمیسیونی فشرده با خرد خود و با ارجاع به انواع کارهای تحقیقی و گفتگو با متخصصین عرصه های اقتصادی،علوم سیاسی، جامعه شناسی و… گام های آرام برای توضیح و تبین تغییراتی که ظرف ۲۰ سال گذشته در مجموعه فکری سازمان روی داده است اقدامات خود را تنظیم و سامان دادند. و از این طریق سعی کردند هویت و نگاه خود را نسبت به جهانی شدن، به موضوعات مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، قومی، مدنی و … اعلام کنند. بنابر این دیگر جا داشت که در کنگره سیزدهم، اعضای سازمان برای تصویب برنامه گام های اساسی بردارند. جهت اطلاع شما بگویم که در سایت درونی فدائیان برای تئوریزه کردن بخش های مختلف برنامه بیش از ۵۰ مقاله جدی و خوب توسط رفقای عضو کمیسیون های کاری و نیز اعضای سازمان، از زوایای مختلف نوشته شده است. بخشی از این مقالات انتشار بیرونی هم پیدا کرده اند. پس چنانچه توجه دارید بحث ها و گفتگوها سالهاست که در میان اعضای سازمان در جریان است و کنگره هم منطقاً محلی است که می بایست نسبت به نتیجه آن بحث ها، تصمیمات لازم اتخاذ کند. و این روند هم خوشبختانه در کنگره سیزدهم پیش رفت. معمولا کنگره ها وظیفه تصویب اسنادی را به عهده خواهند داشت که بحث های مربوط به آن پیشتر در اجلاس های پیش کنگره ای، مورد بررسی، تدقیق و تحلیل اعضای سازمان قرار گرفته باشد. و کنگره سیزدهم هم در چنین فضایی اسنادش تصویب شده است.
در ضمن تاکید کنم که ما ادعای نداریم که برنامه نیازمند تصحیح و تدقیق نیست و اینکه بحث روی آن خاتمه یافته است. این تلاش برنامه ای در اصل آغازی است که ما آنرا با اعلام بیرونی، در سطح جنبش دمکراتیک مردم ایران علنی کردیم و امیدواریم با نقد، بررسی و پیشنهاداتی که می شود نسبت به برنامه ارائه داشت در جهت تصحیح، تکمیل و بهتر شدن آن گام های اساسی برداشت. به نظرم دیگر بحث در این عرصه آغاز و علنی شده است و باید آنرا پیش برد!
در رابطه با بحث های دمکراتیکی که در کنگره صورت گرفت ما آگاهانه از تصمیم قطعی در خصوص انتخابات ریاست جمهوری پرهیز کردیم و اینکه با دقت و پیگیری همه جانبه تحلیل ها و روندهای موجود مربوط به انتخابات ریاست جمهوری را زیر نظر و تحلیل خود دادیم اما آگاهانه تصمیم نهائی را گذاشتیم که کمی دیرتر اتخاذ کنیم.
در مورد تصویب و رد یکسری قرارها در کنگره، اعضای سازمان با شناخت و آگاهی، آن موارد را مورد دقت و مداقه خود قرار دادند و نسبت به آنها تصمیمات لازم در کنگره اتخاذ شد.
همچنین ما موفق شدیم از مجموع اسناد ارائه شده به کنگره، ۹۰ درصدشان را با توجه به وقت سه روزه کنگره تصویب کنیم و این واقعاً بالاتر از حد انتظار ما بود.
درباره ی مصوبات کنگره
با تصویب برنامه و خط مشی سیاسی در کنگره سیزدهم و نیز اساسنامه در کنگره دوازدهم یک گام مهم، اساسی و قابل طرح و اتکا، برای اعلام بیرونی مواضع سازمان برداشته شد. خوشبختانه ما امروز دیگر خودمان را فقط با خط مشی سیاسی تعریف نمی کنیم بلکه تلاش کردیم که نسبتاً دستگاه نظری خود را مشخص تر و شفاف تر مطرح کنیم که بتوانیم با توسل به آن مسائل، از ابزارهای تحلیلی ضروری برخوردار شویم و بدین طریق دست به تحلیل مسائل سیاسی و برنامه ای با هویت چپ دمکرات بزنیم و از این طریق مشاهده کنیم که کدام سیاست یا برنامه ما می تواند دقیق یا نادقیق یا غلط باشد. بدون چنین ابزار تحلیلی و دستگاه نظری، ما در سال های گذشته با مشکلات بسیاری مواجه بودیم. منطقاً می بایست اعتبار و اهمیت یک سازمان سیاسی جدی را در برنامه، هویت، خط مشی سیاسی و اساسنامه آن دید. ما بعنوان یک سازمان سیاسی چپ دمکرات باید هویت جدید و برنامه ای خود را با فعالین سیاسی، اجتماعی و مدنی و یا کلاً پایه اجتماعی خود مطرح کنیم تا از این طریق آنها ببنند که ما چگونه جهان و کشورمان را تحلیل و تبین می کنیم.
وظیفه اصلی و مبرم یک جریان حزبی چون سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت، می بایست برای ایجاد تغییرات جدی وعمیق در ساختار اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران متمرکز شود و بدیهی است که ما باید هر چه بیشتر در چنین مسیری گام های روشنتری برداریم. کنگره دوازدهم سازمان با تعیین و تصویب اولویت های برنامه ای، اساسنامه ای و سیاسی توانست به نوبه خود در راستای تقویت حزبیت گام های مهمی را بردارد. و در ادامه کنگره سیزدهم با تصویب برنامه، خط مشی سیاسی توانست به هویت سازمان بعنوان یک جریان چپ دمکرات و اینکه در دوران جهانی شدن در کجای آن و در کدام جبهه و با کدام نیروها و با چه سیاست مشخصی قرار دارد، بپردازد. در واقع با تصویب چنین اسنادی پایه ای، سازمان می تواند فضا، پتانسیل و ظرفیت های ضروری را برای اتخاذ تصمیمات روشن در عمل فراهم کند و هویت و سیمای ما را به عنوان یک جریان سیاسی که دارای پروژه مشخص برنامه ای و سیاسی است را در برابر چشم دیگران قرار دهد. مجموع اسناد انتشار یافته حاکی از این است که روح غالب در کنگره با نیروهای تحول طلب طرفدار تغییرات ساختاری و رادیکال در جمهوری اسلامی ایران است.
درباره ی اتحاد نیروها
در سند خط مشی سیاسی کنگره، تقویت نیروهای جمهوریخواه و سکولار یکی از موضوعات اصلی بود که فدائیان روی آن تاکید ویژه داشتند و این از نقاط قوت خط مشی سیاسی کنگره سیزدهم می باشد اما کنگره بدلیل برخوردهای نادرست و غیر حزبی چند تن از اعضای سازمان تغییری در سیاست خود نسبت به نیروهائی که برایشان شکل حکومت موضوع اصلی نیست نداد ولی از گفتگو بین گرایش های مختلف در میان نیروهای مخالف و منتقد حکومت استقبال کرد.
درباره ی سند سیاسی
نگاه مرکزی سند خط مشی سیاسی به ایجاد تغییرات ساختاری و همه جانبه و فرا رفتن از جمهوری اسلامی ایران است. این مضمون در اسناد سیاسی کنگره های قبلی سازمان آماده است اما این بار سند خط مشی سیاسی این موضع را با زبانی شفاف تر و دقیق تر بیان کرده است. گذار از جمهوری اسلامی به یک جمهوری دمکرات و سکولار بخشی قابل اتکا در سند سیاسی یک جریان تحول طلب چون سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) است.
آن چه که ما نپرسیدیم
به نظرم با تصویب برنامه، هویت و سیما، اساسنامه(در کنگره فبلی) و خط مشی سیاسی و… حزبیت در سازمان تقویت شد و بدین ترتیب گام های اساسی و پایه ای برداشته شد. در واقع کنگره سیزدهم سازمان سیمای حزبی را در فدائیان خلق ایران (اکثریت) تقویت و ارائه سیمای “جبهه ای” یا “اتحادی” را در درون و بیرون سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت، تضعیف کرد. این وضعیت حتماً برخی از افراد درون گرایش های موجود در سازمان را ناخرسند خواهد کرد و آنها را به اتخاذ مواضعی خواهد کشاند که این مصوبات را هیچ، مخدوش و ناموفق اعلام خواهند کرد.
در ضمن من بر این اعتقادم که امروز دیگر زمان آن فرا رسیده است که سازمان هر چه مصمم تر و جدی تر از قبل، در تقویت حزبیت مدرن در درون و بیرون سازمان بکوشد و از این طریق امکان و فرصت رساندن صدای خود را به گوش آنهایی که دوست دارند صدای سازمان را بشنوند، بیشتر فراهم کند.
مسعود فتحی
از اعضای قدیمی جنبش فدائی. در حال حاضر عضو شورای مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران و عضو هیات اجرائیه ی اتحاد جمهوری خواهان ایران است. او سردبیر سایت «عصر نو» می باشد.
انتظارتان از کنگره
طبعا انتظاری که من به عنوان یک ناظر از یک کنگره دارم با انتظاری که اعضای آن کنگره دارند متفاوت است. انتظار من از حضور در کنگره آن است که بتوانم در مباحث آن کنگره دخالت فعال بکنم. اما در کنگره های سازمان اکثریت این امر چندان آسان نیست. بحث های کنگره عموما محدود به اسنادی است که شان نزول بسیاری از آن ها و زمینه های بحث در مورد آن ها برای مهمانان کنگره روشن نیست. شرکت در مباحثی که عموما روی موافق یا مخالف این یا آن سند محدود می شود، نوعی دخالت در امری است که به خود افراد ذی نفع در کنگره بیشتر مربوط است تا به میهمانان. منصفانه نیست که افراد غیر ذی نفع در این گونه مباحث ئش قدم شوند.
درباره ی مصوبات کنگره
مصوبات کنگره در مجموع بازتاب فضای عمومی در سازمان اکثریت بود. به همین دلیل هم اکثر اسناد با رای حدودا مشابه تصویب شدند. اسناد آلترناتیو رای بالایی نداشتند. تصویب برنامه با توجه به روند وحدت سه جریان و کنشگران مستقل، هم چنین زمانبندی برای آن کار عاقلانه ای نبود. همین که کسانی از نزدیک ترین سازمان به سازمان اکثریت این احساس را داشتند و به زبان هم آوردند که تصویب این برنامه می تواند به مانعی در برابر روند وحدت تبدیل شود، نشاندهنده سوء تفاهمی است که این کار می تواند دامن بزند. به نظر من هم درست این بود که تنظیم کنندگان این سند از تصویب آن اجتناب کرده و کنگره کار روی این برنامه را گامی در جهت ایجاد تشکل بزرگ چپ و هویت یابی آن اعلام می کرد.
درباره ی اتحاد نیروها
اختلاف در این زمینه یکی از اختلافات قدیمی در سازمان اکثریت است. از این رو یک اتفاق جدیدی نیست. هیچ کدام از این دو دیدگاه نمی توانند دیگری را نادیده بگیرند ولی متناسب با شرائط جنبش همواره این یا آن دیدگاه دست بالا را دارد. ولی خطی که پیش می رود در عمل هم این و هم آن است. باید دو نظر با هم به توافقاتی برسند که هیچ کدام دیگری را حذف شده نداند. بهتر بود که قبل از کنگره روی یک سند مشترک و قابل قبول برای دو طرف کار می شد و فقط نقاط افتراق برای رای گیری به کنگره آورده می شد.
درباره ی سند سیاسی
اسناد سیاسی بعد از کنگره ها معمولا روی کارغذ می مانند. فقط زمانی که موضوع این یا آن سیاست به محل دعوا تبدیل می شود از کشو ها بیرون کشیده می شوند. در زندگی واقعی آن سیاستی پیش می رود که با فضای عمومی یک جریان همگون است. من فکر نمی کنم در دوره آینده در سیاست های سازمان تغییرات محسوسی داده شود. سند مصوب ناظر بر ادامه سیاست تاکنونی است.
آن چه که ما نپرسیدیم
به نظر من فضای کنگره نسبت به کنگره های گذشته همبسته تر بود، جز در مورد رفقایی که به اسناد آن ها التفاتی نشد و به حضور خود آن ها هم بهایی که باید، داده نشد. رهبری سازمان اکثریت در این مورد نرمشی از خود نشان نداد و از پتانسیل موجود در انتقادات رفقا استفاده لازم را برای تغییر در سیاست های خود نبرد. همین طور بود برخورد با دوستانی که انتقاداتی به سیاست های سازمان دارند و یا مسیر متفاوتی را دنبال می کنند. هیچ تشکیلاتی مجاز نیست بگذارد نقد و مخالفت با منزوی کردن منتقد یا مخالف پاسخ یابد. باید به منتقد و مخالف خط مشی رسمی توجه ویژه تری بشود که در جمع یاران احساس غربت نکند. من این احساس در چشمان برخی از رفقا دیدم و ازار دهنده بود.
علی مختاری
چند دوره عضو شورای مرکزی و هیات سیاسی – اجرایی بوده است. در کنگره ی سیزدهم داوطلب مسئولیت نشد
انتظارتان از کنگره
کنگره بالاترین ارگان سازمان است. یکی از وظایف عادی آن این است که به ارزیابی میزان پیشرفت و علل عدم تحقق برنامه های مصوب در دوسال گذشته بپردازد و به دوستداران سازمان توضیح دهد که چرا این ویا آن بخش از اولویت بندهای ما متحقق نشدند، چرا در مورد اتحاد نیروهای چپ اقدامی انجام نشده و روند گفتگوی وحدت به کندی پیش می رود، چرا همکاری نیروهای جمهوریخواه دمکرات و سکولار که سازمان یکی از این نیروها می باشد، ازسطح برگزاری کنفرانس ها فراتر نمی رود و وارد عرصه عمل نمی شود. کنگره نه در این موارد و نه در ارتباط با تعیین و تصریح فعالیت دوسال آینده درحد انتظار نبود. کنگره فرصت آن را داشت که ترمیم ارتباط سازمان با پایه اجتماعی خود یعنی کارگران، مزدبگیران و مجموعه نیروی کار را محور فعالیت دوسال آتی ما اعلام کند و از همه نیروهای سازمان بخواهد که دفاع از مطالبات کارگران و پشتیبانی از مبارزه برای به رسمیت شناختن تشکل ها و سندیکای کارگران را در راس فعالیت خود قرار دهند. تمرکز تلاش ما در دوسال آتی در این عرصه و کوشش در جهت همگانی کردن خواست انتخابات آزاد می توانست به ما کمک کند که از پراکنده کاری پرهیز کنیم ، اما کنگره در تشخیص و تعیین این وظیفه غفلت کرد.
درباره ی مصوبات کنگره
بدون تردید یک حزب سیاسی باید برنامه مدون و مصوب داشته باشد. بدون برنامه مشترک که همه اعضای سازمان به آن التزام داشته باشند، صحبت از مبارزه برای هدف مشترک غیرواقعی است. مشکل در سازمان ما این است که برنامه مصوب تا چه اندازه برنامه همه ما می باشد. ما وقتی در مسائل عام نظری تفاوت و اختلاف نظر بنیانی داریم، مناسبت تر این بود که به جای برنامه، به تدوین رئوس کلی مبنای نظری و برنامه اکتفا کنیم و پرداختن به برنامه جامع را به زمانی موکول کنیم که شرایط آن هم درجامعه تامین است و هم در سازمان. برنامه مصوب فعلی ممکن است به هنگام کشمکش مرجع حل اختلاف باشد، اما با قاطعیت می توان گفت منشا اراده واحد سازمان نیست. کنگره اگر به هنگام بررسی برنامه، واکنش اعضا و فعالان سیاسی را ملاک تشخیص ضرورت و یا عدم ضرورت تصویب برنامه قرار می داد، با توجه به این که حتی یک مقاله از درون و بیرون سازمان دردفاع و یا نقد آن انتشار نیافته است، با آن دسته از اعضای سازمان که نظر برادامه گفتگو و پرهیزاز تصویب برنامه داشتند، همراهی می کرد.
درباره ی اتحاد نیروها
اعضای سازمان و ارگان های مسئول آن در جهت همگرایی، اتحاد و همکاری مجموعه نیروهای جمهوریخواه دمکرات و سکولار، و آزادیخواهان کشور تا به حال ازهیچ کوششی دریغ نکرده اند. به ندرت می توان تجمعی از نیروها و یا کنفرانسی را یافت که اعضای سازمان اکثریت به شکلی در آن سهیم نباشند. این همه تلاش خستگی ناپذیر قابل قدردانی است، اما نمی توان بر نقطه ضعفی که در این عرصه وجود دارد و منشا آن سیاست اتحادهای سازمان می باشد، چشم پوشید. در سند مصوب کنگره مرزاتحاد نیروهای جمهوریخواه دمکرات و سکولار که از نگاه سازمان نیروهای تحول طلب تلقی می شوند، با نیروهایی که درجهت اصلاح نظام می کوشند نا روشن است و این ناروشنی موجب می شود اعضای سازمان و ارگان های ما متناسب با گرایش فکری خود تلاش در جهت اتحاد با نیروهای جمهوریخواه دمکرات و سکولار و یا اصلاح طلبان ومشروطه خواهان را پررنگتر سازند.در این مورد پیشنهاد من مبنی برتمرکزتلاش سازمان بر اتحاد نیروهای جمهوریخواه دمکرات و سکولار تحول طلب و انجام همکاری مشخص و موردی با سایر نیروهای جنبش سبز در کنگره رای کافی نیاورد.
درباره ی سند سیاسی
متاسفانه سند سیاسی کنگره سیزده، برخلاف رسم جاری در سازمان ما، این بار پیش از کنگره در اختیار رسانه های عمومی قرار نگرفت و ما در کنگره بدون برخوردداری از نقد و پیشنهاد فعالان جنبش چپ به بررسی و تصویب سند سیاسی پرداختیم. برخورد کنگره با سند سیاسی به نظر من بسیار هوشمندانه بود. سندی که از طرف شورای مرکزی به کنگره ارایه شده بود با سندی که تصویب شد، تفاوت آشکار دارد. نظر سند مصوب در مورد نظر سازمان نسبت به جمهوری اسلامی ، ولی فقیه ، قانون اساسی و هدف ما برای استقرار دمکراسی ، جمهوری دمکراتیک و سکولار با صراحت بیان شده است. نقطه ضعف سند سیاسی ما در تعیین وظایف اساسی سازمان در دوسال آتی و ناروشنی در عرصه سیاست اتحادهای سازمان است.
آن چه که ما نپرسیدیم
توجه و جلب نیروی جوان دغدغه دائمی و مسئولانه سازمان است. برگزاری کنفرانس جوانان در جنب کنگره بیانگر این علاقمندی و تلاش صادقانه برای برقراری ارتباط سازمان با نسل جوان می باشد. اما در گفتگوهایی که تا به حال داشته ایم و اقداماتی که انجام داده ایم، ما به نقش سیاست سازمان و سیمایی که از این سیاست در ذهن جوانان شکل می گیرد و به دوری یا نزدیکی آنان به ما منجر می شود، کمتر توجه کرده ایم. نحوه حضور و برآمد سازمان در داخل کشور و میزان توجه کنگره به آن نکته دیگری است که در سایه سایر مسائل قرار گرفت.
منبع: اخبار روز