یکشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۴ - ۱۹:۳۹

یکشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۴ - ۱۹:۳۹

به بهانه‌ی روز جهانی غذا؛ تأملی بر بحران سوءتغذیه در جهان و ایران
شهناز قراگزلو: تحقق حق به غذا تنها با افزایش تولید ممکن نیست؛ بلکه نیازمند اصلاح ساختارهای توزیع، آموزش تغذیه‌ای، حمایت از کشاورزان و زنان روستایی و سیاست‌های زیست‌محیطی پایدار است....
۲۷ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
«اعتصاب غذا علیه اعدام، فریاد حق زندگی است!»
بهرام رحمانی: «مردم شریف ایران! لحظه‌ای تصور کنید آن سرکوبی که در بیرون از زندان احساس می‌کنید، در درون زندان هر روز ما را به قتل می‌رساند. ما قربانیانی هستیم...
۲۷ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهرام رحمانی
نویسنده: بهرام رحمانی
بی کرانه ها
جهان نه وهم ما که وسعتی به بی کرانه ها حقیقتی که می توان از آن چشید و کُنه آن شکار کرد و ما توان چو پرتوان به پیش، جلوه...
۲۶ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مسعود دلیجانی
نویسنده: مسعود دلیجانی
پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران
شهناز قراگزلو: هیچ بخش الزام‌آوری در متن پیمان ابراهیم وجود ندارد که تشکیل کشور مستقل فلسطین را تضمین کند. به همین دلیل، این پیمان بیش از آن‌که زمینه‌ساز صلحی پایدار...
۲۶ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
بازسازی نظم قدیم در لباس جدید؛ نشانه‌های شکاف میان قانون و واقعیت
شهناز قراگزلو: در نهایت، مناقشه بر سر لایحه منع خشونت علیه زنان، طرح مهریه، یا قانون حجاب، تنها بخش‌هایی از نزاع بزرگ‌تر بر سر معنای قانون در ایران امروز است:...
۲۶ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
در سوگ ناصر تقوایی
ناصر تقوایی هنرمندی بود که با پایداری اخلاقی و فکری خود نشان داد خفقان نمی‌تواند وجدان هنری را نابود کند. آثار او، چه بر پرده سینما و چه در ذهن...
۲۵ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: دبیرخانه شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: دبیرخانه شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
جغد منیروا
لحظه‌ای براندازش می‌کنم. سال‌های زیادی‌ست که می‌شناسمش... با اجازه در کنارش می‌نشینم. خیلی زود صحبت‌مان گل می‌اندازد وبه مسائل روز می‌رسد... می‌گوید: «این روزها نسل جوان و پر شور در...
۲۵ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان

فدایت شوم یک تعارف نبود

اما صبح که رفقا اسد و مسعود با دیدن قرار سلامتی به خانه بازگشتند موضوع بازپس گرفتن ماشین از کلانتری محل مطرح شد که خود یک عملیات به حساب می آمد. رفقا شناسایی شدن ماشین را از طرف پلیس منتفی نمی دانستند. خطر دستگیری و یا درگیری در جریانِ پس گرفتن ماشین وجود داشت. به همین دلیل بر سر تعیین افراد برای رفتن به کلانتری، گفتگویی میان ما پیش آمد که هرگز از خاطرم نرفت. گفتگو جدل بر سر مرگ و زندگی بود.

 

به بهانه سالگشت حادثه سیاهکل

امسال پنجاە سال از تولد جنبشی در تاریخ مدرن سیاسی ایران می گذرد کە ارکان دیکتاتوری پهلوی را بەلرزەدرآورد و مبشر دوران نوینی از مبارزە علیە استبداد و سرکوب برای رهائی مردم میهن ما، بویژە کارگران و زحمتکشان، از قید بی عدالتی بود.

بە همین مناسبت گروە بزرگداشت پنجاه سال جنبش فدائیان خلق ایران سلسلە مصاحبەهائی را با فعالین طیفهای مختلف سیاسی و مدنی ترتیب دادەاست کە بتدریج در اختیار خوانندگان کارآنلاین قرار خواهندگرفت. متن پیش رو مصاحبەای دیگر از سلسلە مصاحبات نامبردە می باشد کە در آن با رفیق رقیە دانشگری (فران) بە گفتگو نشستەایم.

***

سئوال: ممنون از اینکە دعوت ما را بە مصاحبە پذیرفتی. بعنوان رفیقی کە از نزدیک حماسە فدائیان را در قبل از انقلاب تجربە کردی و خود یکی از فعالان مخفی آن دورە بودی، از خاطرات خود در آن روزها بگوئید، از آن سالهای حماسە و مبارزە و خون؟

رقیە دانشگری:

در بهار سال پنجاە بود که در خانه ی تیمی ما حادثه ای رخ داد. کنش و واکنش هر کدام از اعضای آن خانه در برخورد با آن حادثه، گوئی آزمون نا نوشته ای بود که در برابر ما قرار داشت. ما پنج نفر بودیم. احمد زیبرم، اسدالله مفتاحی، مسعود احمد زاده هروی، مناف فلکی تبریزی، و من. حادثه چنین بود: بنا به تصمیم رفقا قرار شده بود که مناف به من رانندگی یاد بدهد. برای تمرین به جاده های کنار خیابان  سید خندان در تهران می رفتیم .خانه ی تیمی ما در یکی از محله های سید خندان قرار داشت. در سومین روز تمرین، پلیس گشت به ما مشکوک شد. علت آن هنوز هم بر من روشن نیست. در هر حال صغرا و کبرا های ما او را قانع نکرد و ما را همانجا توقیف و به کلانتری محل برد. شک و شبهه ی اولیه ی افسر کلانتری از «خرابکار»  بودن ما برطرف شد. چون نه اسلحه با خود داشتیم و نه لابد سر و وضع و رفتارمان به «خرابکار» ها می خورد. با تمام تلاشی که کردیم و مظلوم نمایی های دو جوان  عاشق شهرستانی و توجیه آموزش رانندگی شخصی به خاطر بی پولی و… دست از سرمان برنداشتند. به ناچار چند ساعتی از شب را در کلانتری گذراندیم. سرانجام  افسر نگهبان با گرفتن التزام و ضبط ماشین، ما را آزاد کرد.

به یاد ندارم در چه ساعتی و با چه وسیله ای خود را به خانه رساندیم. اما به یاد دارم که قرار شد رفیق مناف اطراف خانه را بپاید و من خبر سلامتی خود را که با زنگ در اعلام می کردم به رفقای داخل خانه اطلاع دهم. پس از آن می توانستم وارد خانه شوم. همین کار را کردم و داخل شدم. خانه غرق در سکوت بود . ابتدا فکر کردم کسی در خانه نیست. درهای دو اتاقی که داشتیم بسته بودند. فکر کردم به خاطر تأخیر ما رفقا از خانه رفته اند. پس از دقایقی سر احمد زیبرم را از پشت شیشه ی بالای در یکی از اتاق ها دیدم که هوشیارانه مرا نگاه می کند. با لهجه ی شیرین شمالی اش پرسید «تنهایی؟». با تعجب و به شوخی گفتم «نه! یک لشکر با من است». وقتی سر تفنگش را دیدم که بیرون را نشانه گرفته است فهمیدم که رفیق عزیزم درخانه تنها است و پشتِ درِ اتاق کمین کرده و آماده ی دفاع از خود است. او از ساکنان دائمی خانه بود و به دلیل فرار از چنگ پلیس قرار بود مدتی در بیرون آفتابی نشود. آن ماجرا مدت ها موجب خنده و شوخی ما شد.

اما صبح که رفقا اسد و مسعود با دیدن قرار سلامتی به خانه بازگشتند موضوع بازپس گرفتن ماشین از کلانتری محل مطرح شد که خود یک عملیات به حساب می آمد. رفقا شناسایی شدن ماشین را از طرف پلیس منتفی نمی دانستند. خطر دستگیری و یا درگیری در جریانِ پس گرفتن ماشین وجود داشت. به همین دلیل بر سر تعیین افراد برای رفتن به کلانتری، گفتگویی میان ما پیش آمد که هرگز از خاطرم نرفت. گفتگو جدل بر سر مرگ و زندگی بود. هر کدام از رفقا برای حفظ دیگری، داوطلب رفتن شدند. هیچکدام قبول نداشتند که دیگری را به استقبال خطر بفرستند. در چنین مواقعی باید مسئول تیم تصمیم نهایی را می گرفت. من و رفیق زیبرم قاطعانه از آن عملیات کنار گذاشته شدیم. زیبرم به خاطر احتمال بالای شناسایی شدنش و من به خاطر ناآشنایی با کارکرد سلاح. قرار شد رفیق مناف برای پس گرفتن ماشین به کلانتری برود و رفقا مسعود و اسد نیز به عنوان کوپل در اطراف کلانتری باشند تا در صورت درگیری به کمک او بروند.

آن روز همه چیز به خوبی گذشت. اما هرکدام از آن پنج فدائی از آزمونی نانوشته و ناگفته گذشتند. آزمونی که نشان داد «فدایت شوم» در میان فدائیان یک تعارف نبود.

با عشق و احترام به یاد همه ی  جان باختگان و کوشندگان راه بهروزی مردم.

 

تاریخ انتشار : ۷ بهمن, ۱۳۹۹ ۱۰:۰۷ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

فلسطین و وجدان بشریت، فراموش نمی‌کنند؛ صلح را فریاد می‌زنند!

می‌توان و باید در شادمانی مردم فلسطین و صلح‌خواهان واقعی در جهان به خاطر احتمال پایان نسل‌کشی تمام عیار در غزه شریک بود و در عین حال، هر گونه توهم در بارۀ نیات مبتکران طرح جدید را زدود. می‌توان و باید طرح ترامپ را به زانو درآمدن بزرگترین ماشین آدم‌کشی تاریخ بشر در برابر مردم مقاوم غزه دانست.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران

شهناز قراگزلو: هیچ بخش الزام‌آوری در متن پیمان ابراهیم وجود ندارد که تشکیل کشور مستقل فلسطین را تضمین کند. به همین دلیل، این پیمان بیش از آن‌که زمینه‌ساز صلحی پایدار باشد، به ابزاری برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل بدون حل مسئله‌ی فلسطین تبدیل شد. صلح پایدار در خاورمیانه تنها زمانی ممکن است که بر پایه‌ی به‌رسمیت شناختن دو دولت مستقل و برابر حقوق میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها بنا شود

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

به بهانه‌ی روز جهانی غذا؛ تأملی بر بحران سوءتغذیه در جهان و ایران

«اعتصاب غذا علیه اعدام، فریاد حق زندگی است!»

بی کرانه ها

پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران

بازسازی نظم قدیم در لباس جدید؛ نشانه‌های شکاف میان قانون و واقعیت

در سوگ ناصر تقوایی