فلسفه متافیزیک اروپایی ده ها سال است که توسط مکاتب ماتریالیستی، پوزیتیویستی، مارکسیستی و رئالیستی از میدان فرهنگی جوامع انسانی خارج شده است. فلوطین (plotin 205-27۰)، متفکر و عارف نوافلاتونی رومی مورد نظر ما در اینجا، متولد شهر اسکندریه در مصر، میان سالهای ۲۷۰-۲۰۵ میلادی زندگی کرد. در زمان پست ایده آلیستی حال در قرن ۲۱ نظرات او نیز اهمیت خود را از دست داده اند.
فلوطین نخستین بار فلسفه نوافلاتونی زمان خود را سیستماتیک نمود. نوافلاتونیها فلسفه و الهیات مسیحی را پایه گذاشتند. فلوطین را می توان حلقه رابط میان فلسفه شرق و غرب یا میان یونان باستان و اروپای قرون وسطا دانست. مکتب نوافلاتونی را می توان نشانه رشد نوستالژی اندیشه نجات انسان در پایان دوره باستان بشمارآورد. در زمان فلوطین امپراتوری روم در قرن سوم میلادی دچار بحران سیاسی و اجتماعی شده بود و روشنفکران در جستجوی یک فلسفه دینی و نجات بخش بودند و به عقاید شبه فلسفی مانند نظرات نوافلاتونی اهمیت می دادند.
فلوطین در سال ۲۴۳ میلادی در سپاه امپراتور روم بنام گوردیان عازم ایران شد تا با فلسفه میترایی ایران و فلسفه برهمایی هند آشنا گردد. در زمان فلوطین شهر اسکندریه در مصر مهد مکتب نوافلاتونی بود. این فلسفه حدود چهار قرن در آغاز قرون وسطا میان سده های ۶-۳ میلادی در اروپا رواج داشت. مکتب نوافلاتونی نه تنها برای مسیحیت بلکه بعدها برای فلسفه اسلامی نیز بی اهمیت نبود. برای فلوطین افکار نوافلاتونی غیر از عرفان، فلسفه نجات بشمار می آمد. او خلاف افلاتون به فلسفه سیاسی اهمیتی نمی داد. ایده آلیسم افلاتون هدف ایده آل نوافلاتونیان بود. فلسفه او چون متافیزیک است علاقه ای به امور سیاسی و اجتماعی ندارد.
یاسپار، فلوطین را چهره ابدی فلسفه غرب نامید. مورخین او را همچون مارک اورل یک مسیحی بدون عیسی نامیدند. عرفان فلوطین بیشتر زیر تأثیر هندیهای کهن بود. او همچون برهماهای هند رابطه میان روح احدیت و روح جهان را “نفس جهان” می نامید. فلوطین چنان طرفدار روح و مخالف جسم بود که غیر از عادت به گیاهخواری، مخالف ازدوج و تصویرسازی و مجسمه سازی و پرداختن به پرسشهای پیرامون اتوبیوگرافی اش بود.
فلوطین در شهر رم کوشید تا به تقلید از افلاتون “شهر فیلسوفان” را بنا کند. در کلاس درس او برای نخستین بار زنان و دختران راهبه و اشراف اجازه یافتند بدون مزاحمت های فرهنگ مردسالاری شرکت کنند. تصور جهان بینی وی “پانته ایستی” است، چون او روح جهان را طبیعت بشمار می آورد. احدیت گرایی وی متکی به نظرات پارمنیدس یونانی بود.
الاهیات منفی فلوطین، یا روش برهان خلف او، زیر تاثیر افکار فیلون و فیثاغورثیان بود؛ یعنی از طریق رد غیرممکن ها تعریف می شد. فلوطین زیر تأثیر نظرات فیثاغورث و پارامنیدس پایه گذار الهیات احدیت گرایی بود. غیر از آن دو، افکار فلوطین متأثر از نظرات افلاتون و ارسطو و رواقیون نیز بود، گرچه وی بیشتر افلاتونی است.
بعد از مرگ فلوطین سه مکتب فلسفی نوافلاتونی با نامهای سوریه ای، اسکندریه ای و آتنی بوجود آمدند. در زمان فلوطین مرز میان فلسفه و دین مغشوش گردید و عقلگرایی حدود هزارسال در طول سده های میانه به خدمت الاهیات درآمد. فلسفه هزارساله یونان باستان غالباً عقلگرا و سکولار بود. در مقابل افلاتون که نیکی را مهمترین ایده آل انسان می دانست، فلوطین احدیت گرایی را پرچم فلسفه خود نمود.
برای فلوطین فلسفه نوعی شکل زیستن بود و نه دانش نظری یا تاریخ گرائی. هدف اخلاقی فلوطین وحدت با خالق در حالت خلسه و عرفان بود. او مدعی بود که تمام جانداران مانند انسان و گیاه و جانور دارای روح اند. امروزه اشاره می شود که الهیات مسیحی بدون افلاتون گرایی غیرممکن است. بعد از فلوطین شاگرد نوافلاتونی او یعنی آگوستین، تأثیر مهمی روی فلسفه و الهیات مسیحی گذاشت.
فلوطین غیر از متافیزیک، خالق نظراتی پیرامون هنر و استتیک نیز بود. اومی گفت از طریق احساس و درک زیبایی می توان با احدیت تماس گرفت. کتاب زیبایی وی نوعی افلاتون گرایی استتیک در دوره رنسانس بود. نظراتش در باره هنر روی تئوری استتیک هگل نیز اثر گذاشت. هگل با تکیه به نظرات فلوطین پیرامون هنر نوشت: “زیبایی یعنی ظاهر معنوی ایده”. استتیک فلوطین بعدها روی نظرات گوته، نوالیس، هردر، شلینگ و برگسن هم اثر نهاد. نظرات هنر در مکتب “ایده آلیسم آلمانی” نیز زیر تأثیر نظرات فلوطین بود.
از طریق فلوطین و آگوستین نظرات افلاتونی در الهیات کلیسایی بر نظرات ارسطویی پیروز شد. فلوطین روی افکار لایبنیتس و اسپینوزا نیز بی تأثیر نبود. ۶ کتاب درسی فلوطین بعدها توسط شاگردش، پورفریوس منتشر شدند.
تماس