سرانجام، پس از یک ماراتون در مذاکرات دیپلوماتیک در سطح جهانی، توافق هستهای به نتیجه رسید و اعلام شد:
«آژانس بین المللی انرژی اتمی تأیید کرد که ایران به تعهدات خود بر اساس توافق جامع اتمی با گروه ۱+۵ عمل کرده است. در پی آن و مطابق توافق قبلی، اتحادیه اروپا و دولت آمریکا اعلام کردند که تحریمهای مرتبط با فعالیتهای هستهای ایران، از جمله تحریمهای اعمال شده توسط شورای امنیت برداشته شده است.»
این توافق و تصمیم نیک و خُرسند کنندهی لغو تحریمها، که به سود همهی مردم ایران است، در پیوند با یک سیاست واقعگرا و مسئول، میتواند راهگشای عادی کردن مناسبات کشور ما با جهان باشد. آن واقعبینی سیاسی که با اتکاء به تلاش حرفهای و بسیار ماهرانه و قابل تحسین آقایان روحانی و ظریف توانست این توافق را ممکن کند باید بتواند مجذوب و مغرور این توافق نشود و پیرامون را با همان واقع بینی مورد بررسی و شناخت قرار دهد. تحریمهای مرتبط با برنامهی هستهای ایران تنها قلهی یک کوه از تحریمهای عیان و نهان هستند که قدرتهای بزرگ، از غرب تا شرق، علیه کشور ما از دیرباز اعمال کردهاند. بخش عمدهای از تحریمهای مرتبط با برنامهی هستهای ایران به حوضه تجارت کالاهای مصرفی و کاربردی مربوط میشوند. مهمترین بخش در این تحریمها، با توجه به سطح رشد اقتصاد ایران، تحریم صنایع متکی بر مونتاژ، صنایع نفت، پتروشیمی، نظامی و هواپیما است. فنیترین بخش این تحریمها بر میگردد به ترمز کردن سطح مشارکت ایران در تجهیز به علم و فن مونتاژ و تولید خودرو و ماشینافزار است.
سود اصلی فعال بودن تمام این رشتهها بهرهی خود کشورهای تحریم کننده میشود. این صنایع و کالاهای مصرفی و کاربردی بیشتر درجرگهی صادراتِ به لحاظ علمی و فنی و کالایی غیراستراتژیک هستند که به طور مستقیم نمیتوانند پایههای علمی و فنی و تولیدی کشور خریدار را استوار کنند. لغو این تحریمها یک نعمت بزرگ برای کشور است، اما، مشکلات اساسی دیگری در کمرکش و دامنهی کوه تحریم و منع کمین کردهاند که کاستن از دامنهی آنها بدون تغییر جدی سیاست و رابطه با طرفهای دیگر، بدون پایان دادن به نمایش رقابت و ستیز با آمریکا و انگلیس و غرب، بدون وارد شدن به جرگهی دوستان و همکاران طرفهای دعوا غیر ممکن است.
تحریم و محاصره و منع علمی و تکنولوژیک میتوان گفت مهمترین سلاح نبرد قدرتهای رقیب و همستیز در شرایط صلح است. بنیادیترین عرصهی تحریم و منع علمی و تکنولوژیک که فراگیرترین نیز هست به تلاش کشورهای قدرتمند جهان برای حفظ اسرار و امکانات علمی-فنی استراتژیک خود و کسب و جذب و ربودن این امکانات از دیگر کشورها مربوط میشود. این عرصه بسیار گسترده است و شامل اغلب کشورها میشود. در این میان، کشورهایی مثل ایران، که فاقد کالای علمی و فنی قابل داد و ستد در این سطح هستند از اهرمهای لازم برای کسب این امکانات محرومند. این یکی از مهمترین حربههای دارندگان علم و فن پیشرفته علیه رقیبان و همستیزان خود است. با همین حربه غرب به از پای درآمدن کشورهای سوسیالیستی شتاب داد.
عرصهی دیگر از تحریم و منع جلوگیری از صدور «صنایع مادر» به کشورهای دیگر، خاصه کشورهایی مثل ایران است. امروزه ذوب آهن یا کارخانه قطار و کشتیسازی جزء اسرار علمی و فنی تلقی نمیشود. اما کمتر کشور نارشد یافتهای را میتوان یافت که به کمک قدرتهای غربی به این صنایع دست یافته باشد، مگر آنکه رابطهی آنها با قدرتهای غربی در سطح همکاری و همسودی بسیار پیشرفته باشد، مثل کرهی جنوبی. اینکه رضا شاه برای پیریزی صنعت کشور به آلمان نظر دوخت و یا محمد رضاشاه شاه ذوبآهن و ماشینسازی و تراکتورسازی را به کمک شوروی ساخت، نمودارهایی از مقابله ملی ترقیخواهانه حکومتهای وقت با این تحریمهای علمی و فنی اعلام نشده است. هیچ کشور جهان سومی در موقعیت ایران و از آن پایینتر را نمیتوان یافت که علیرغم داشتن رابطهی عادی سیاسی و اقتصادی انگلیس یا فرانسه یا آمریکا برایش ذوبآهن ساخته باشند. حتی یک نمونه وجود ندارد.
نمیتوان انکار کرد که رضا شاه و دکتر مصدق و سپس محمد رضا شاه در دورهی قدرت او همگی علیرغم تفاوت و تضاد سیاسی خواهان صنعتی کردن کشور بودند و به نوعی به خاطر این تلاش مورد خشم قرار گرفته بودند.
از این سطح تحریم و منع نیز که پایینتر بیائیم مسألهی صدور کالاها و وسایلی پیش میآید که مستقیما میتوانند کشوری را تقویت کنند. مثل صدور سلاحهای نسبتأ پیشرفته. این سطح از منع و تحریم نیز باقی خواهد ماند مگر اینکه از طریق بهسازی سطح بالای مناسبات و ارتقاع همکاری و ایجاد اطمینان نسبت به دوستی متقابل برای کشور صادر کننده روشن شود که لولهی این سلاحها نه به سوی او بلکه به سوی حریفان او میتوان نشانه گیری کند، مثل مورد عربستان سعودی.
در چنین شرایطی، رهبران جمهوری اسلامی به دلیل ستیزهجویی آشکار با آمریکا و غرب، لجوجانه سعی کردند ثابت کنند که تنها ایران در مقابل این استکبار ایستاده است. حرف و عمل مسئولان نظام طی تمام عمر جمهوری اسلامی به تقویت دشمنیها با ایران، به ایجاد نگرانی نسبت به قدرتگیری ایران، و به بیزاری از ایران به خاطر سیستم سیاسی ارتجاعی و اعمال خشن آن خاصه در تضییق حقوق زنان انجامید. این وضعیت سبب شد که دامنهی تحریمهای علمی و فنی ایران چنان گستره شود که اندیشیدن به آن زایندهی نگرانی است.
تحریمها حرف اصلی خود را آنجا میزند که به وجه استراتژیک علم و تکنولوژی و به صنایع پایهای بر میگردد. در نتیجه تحریمهای هستهای فروش هواپیما و قطعات آن به ایران ممنوع شد. این را همه میبینند و میدانند. اما خیلی قبل از آن تحریمها و منعهای پایهایتر شکل گرفت، بدون اعلام. فکر کنید که یک کشور ۷۵ میلیونی مشکل بتواند حتی میکروسکوپ یا زره نمای لازم برای مطالعهی زرهای فلزات را تهیه کند تا در تولید آلیاژهای مقاومتر مورد استفاده قرار دهد. فکر کنید این کشور نمیتواند سیمهای جوشکاری لازم برای جوشهای فوق حساس، مثلا در بدنه کشتیها را بخرد. به گفته یکی از اهل فن، تنها عدم دسترسی به همین دو قلم سبب میشود کشتیهایی که ساخته میشود در محل جوش چنان آسیب پذیر باشند که با ضربات نه چندان سنگین تهاجمی متلاشی میشوند.
ایران به لحاظ میزان و سطح تحصیلات در جرگهی کشورهای رشد یافته است. این یک دستاورد بزرگ پس از انقلاب است. اما ایران به لحاظ تأمین شغل برای این دانش آموختگان در سطح کشورهای نارشدیافته است. این جمعیت عظیم تحصیل کرده میخواهند با استانداردهای کشورهای پیشرفته زندگی کنند و میخواهند حاصل دانش و تجربهی آنها در رگهای اقتصاد و صنعت کشور جاری شود. اما، در نتیجهی تحریمهای ظالمانه، در نتیجه عدم رشد صنعتی، در نتیجهی دشمن تراشیهای بیکران حکومت و جنبش دینسالاری، در نتیجهی هزینه کردن پول نفت به پای اشاعهی خرافات و انحرافات فکری و تربیتی و فرهنگی، به پای تولید صدها هزار مزدبگیر مروج حرفهای پوک و فریبکارانه، به پای انبوهی کارها به نام خدا و به سود خودیهای حریص، به پای دستجات شر و گرفتار شر در خارج از کشور، راه شفای اقتصادی و صنعت همچنان مسدود است.
در ایران سرنیزه گردانندهی اصلی سرمایه شده است. سیستمهای سیاسی و اقتصادی در هم پیچیدهای پدید آمده است که نفس ملت را بریدهاند. ملت زنده و قوی و مایل به سازندگی سریع است. اما وقتی یک تولید کنندهی صنعتی برای وارد کردن قطعات لازم یک ماشین باید دنبال خانواده محترم یک شهید یا معلول جنگی بگردد تا پس از خریدن جواز معاملهی او برای وارد کردن آن قطعات اقدام کند روشن میشود که این تراژدی در سیمای کمدی دارد دمار از روزگار این کشور درمیآورد.
آری، توافق بر سر برنامهی هستهای بسیار مهم و راهگشا است. اما، بهراستی، چه شد و چه به دست آمد و کی مسئول است؟ کدام خرد بود که گمان داشت در این دوران میتوان یک برنامهی هستهای جامع را به موازات یک رقابت و خصومت جامع با غرب به رهبری آمریکا، آن هم در خاورمیانه، پیشبرد و به پیروزی نشاند؟ آقایان خامنهای، رفسنجانی، میرحسین موسوی، محمد خاتمی و دیگرانی که مدعی بودند این برنامه به همت آنان پی افکنده شد و پیش رفت، اکنون چه میگویند؟
آیا تمام این توافق معنایی جز باز گشت به همان نقطهای دارد که این آقایان کار خود را با هزینه سرسام آور شروع کردند؟ آیا این توافق بسیار مثبت محتوای اصلیاش پذیرش عقب نشینی به نقطهی نزدیک به صفر در این زمینه نیست؟ جشن هستهای ملت جشن تقبل صدها میلیارد دلار ضرر اقتصادی به پای برنامهی هستهای به خاطر جلوگیری محاصره اقتصادی و جنگ و ستیز بر سر هیچ است. تمامی حقارت برنامه را آن وزیری آشکار نمود که گفت «خوشبختانه به خاطر گران شدن قیمتها روسیه عوض ارسال اورانیوم غنی شده ما پول بیشتری میدهد.»
باید گفت جناب، قیمت این مشت اورانیوم تحویل داده شده به روسیه برای مردم ایران چندین سال بدبختی مضاعف و ویرانی اقتصادی و تعطیل هزاران کارخانه و کارگاه و مؤسسه و رفتن تا دو قدمی بدترین جنگ بوده است. جشن گرفتن ملت به خاطر سیاستهای ظفرنمون نیست، به خاطر خلاص شدن از چنگ یکی از این سیاستهاست.