اشتغال با بیوگرافی ۲ تن از مغزهای جنبش روشنگری فرانسه، موجب عنوان فوق برای مقاله ذیل شد. هولباخ ( ۱۷۸۹ – ۱۷۲۳ )، فیلسوف روشنگری و یکی از نمایندگان مهم ماتریالیسم آته ایستی در جنبش روشنگری فرانسه، با نشر کتاب “سیستم طبیعت”، شاهکار ماتریالیسم مکانیکی، می گفت که چیزی غیر از ماده و حرکت در جهان وجود ندارد. اصول فکری او در این کتاب در سال ۱۷۷۰ با نام مستعار”میرابو” منشر شدند. او می گفت که طبیعت از ماده تشکیل شده و همیشه در حال حرکت و جنبش است.
در دانشنامه های چپ پیرامون هولباخ آمده که او گرچه نماینده مکاتب درک حسی و آته ایسم است، با این وجود محصور در یک نظریه تاریخی ایده آلیستی، ولی ضد دینی است. وی بارون شهر هولباخ در غرب آلمان بود که در سن ۱۲ سالگی همراه عمویش برای تحصیل به فرانسه رفت و بعد از تحصیل در رشته حقوق با مغزهای جنبش روشنگری مانند دیدرو و دالامبرت وارد تماس شد. سالن فرهنگی او سالها پاتوق افراد جنبش روشنگری فرانسه بود.
هولباخ بین سالهای ۱۷۶۵-۱۷۵۱ حدود ۴۰۰ مقاله در علوم طبیعی برای دائره المعارف فرانسه نوشت که آن زمان شامل تمام دانش گردآوری شده جهان در این زمینه بود. غیر از آن او به ترجمه مطالب علوم طبیعی آلمانی زبان، به فرانسه بود.
در نظر هولباخ انسان بخشی از طبیعت و مشمول قوانین آن است. مخصوصاً قانون علیت که در آن رابطه علت و معلول وجود دارد. وی می گفت که قوانین اجتماعات انسانی نیز مشمول قوانین طبیعی اند از جمله خودپرستی، تنبلی، عشق جذاب و تنفر دفع. در نظر او تفکر نیز نوعی ماده گرایی است و تنها منبع آن درک حسی است. عمل آگاهی، تصویری مستقل از آگاهی است که با واقعیت، رابطه وجودی دارد.
چون روح نیز مادی است، بعد از مرگ، آن نیز به ذرات مادی تبدیل می شود. مرگ فقط حالت جدیدی از شرایط و وضعیت نو و دیگر ماده است. هولباخ نماینده یک سیستم جبری است که در آن آزادی اراده وجود ندارد. فکر و جسم انسان تحت تعثیر عناصر بیولوژیک واجتماعی اند. شخصیت انسان خارج از اراده او است. هولباخ از این طریق به نفی آزادی اراده انسان رسید.
در نظر او ادیان تک خدایی تنها دلیل رنج و زشتی زندگی انسان اند. ایمان به جهانی دیگر موجب تخریب زندگی زمینی و این جهانی می شود. او در کتاب “مسیحیت بی حجاب” و در کتاب “نوشته های انتقاد از دین” خواهان محاکمه دین در دادگاه عقل شد. هولباخ مدعی است که دین موجب نشئگی و خیالپردازی در زندگی می شود و خود را با زشتی هایی مشغول می کند که حاکمان با کمک آنان، او را مغزشویی کرده اند.
با کمک نیروهای مرموزی که انسان را تهدید می کنند باعث می شود که انسان نیروهای مضر واقعاً موجود مانند شاه و کلیسا و خان و حاکم را فراموش کند. دین به انسان ناآگاه امیدی دروغین می دهد که وی در جهانی دیگر خوشبخت خواهد شد. بنابراین دین را باید فقط با یک وسیله آته ایستی قاطع افشا نمود و به عقب نشینی وادار کرد.
طبق نظرات هولباخ، خوددوستی و خودپرستی انگیزه مهم و مرکزی زندگی انسانی است. با این وجود او باید علایق و منافع انسانهای دیگر را نیز رعایت کند و هرچند بیشتر منافع جمع در نظر گرفته شوند، انسان خود بهتر به منافعش می رسد. هولباخ در موارد زیادی معلم مارکس و فویرباخ شد.
هلویتوس (۱۷۷۱- ۱۷۱۵)، فیلسوف روشنگری فرانسه، تئوریسین ماتریالیسم مکانیکی و آته ایسم، نماینده و جاده صاف کن انقلاب بورژوازی، فرزند یک پزشک در دربار فرانسه بود. او متکی به نظرات “درک احساسی” جان لاک انگلیسی است. شاهکار او کتاب “در باره روح” بعد از انتشار در سال ۱۷۸۵ در فرانسه ممنوع شد. او مجبور شد که به انگلیس فرار کند، جایی که کتابش مورد استقبال و بحث قرار گرفت.
بعد از بازگشت به فرانسه از نشر کتاب دومش “در باره انسان، تربیت و توانایی هایش” جلوگیری شد. سرانجام به علت حمله و تهدید های شدیدی که به او شد در سال ۱۷۷۱ در پاریس درگذشت. او یکی از نمایندگان روشنگری فرانسه و در کنار دیدرو و دالامبر یکی از نویسندگان مهم دائره المعارف نویسی فرانسه بود.
هلویتوس علایق و منافع شخصی را در جامعه طبقاتی دلیل اخلاق می دانست. در نظر او تعلیم و تربیت و شخصیت انسان معلول محیط اجتماعی اطرافش است. فلسفه اجتماعی هلویتوس در رابطه با انسان است. برابری انسان، خوشبینی به ترقی، و ایمان به تعلیم و تربیت، موجب سوسیالیسم تخیلی او شدند.
هدف روشنگری این بود که نظراتی که روی سنت و دین بنا شده بودند با تکیه به عقل به نقد کشانده شوند. یکی از اصول روشنگری این بود که انسان باید از عقل خود استفاده کند و نه رهبری فکری انسانهای دیگر را بپذیرد.
در نظر هلویتوس با تکیه بر جان لاک، درک حسی منبع شناخت است. نقل قول معروف او این بود که می گفت: “چیزی نیست که در عقل باشد و قبلا حس نشده باشد”. هیچ چیز ارثی و غریزی نیست. انسان در آغاز تولد و زندگی اش مانند برگ سفید نانوشته ایست که بتدریج بر اثر تربیت و تأثیر جامعه و محیط اطرافش آلوده می شود.
او بعدها روی مارکس و هابرماس اثر گذاشت و می گفت که انسان در زندگی، آن چیزی می شود که هست و نه آن چیزی که در آغاز بود. عشق و علاقه بخود موجب کوشش در راه منافع شخصی می شود. دلیل فعالیت شخصی و تحول اجتماعی، منافع شخصی است. او کوشید تا راه وحدت منافع شخصی با فواید اجتماعی را تئوریزه کند؛ فایده گرایی مکتب معروف لیبرالیسم در انگلیس یعنی کوشش برای منافع شخصی که موجب منافع جمع می گردد.
تربیت شخصی و آموزش اجتماعی موجب رسیدن به این هدف می شوند. اختلاف ظاهری میان انسانها بر اساس نقش تربیت و تأثیر محیط اطراف است. او یکی از نخستین متفکرانی است که تأثیر فاکتور محیط اطراف روی شخصیت را مطرح نمود. در نظر او برابری و شکوفایی شخصیت انسان می تواند از راه تأثیر محیط اطراف ممکن گردد.
فردگرایی باید با کمک برنامه تربیتی آن طور هدایت شود که منافع شخصی موجب افزایش رفاه جمعی گردد. هلویتوس یکی از رادیکال ترین آته ایست هاست. در نظر او دین محصول انسانهاست و بدلیل غیبت و فقدان سعادت، انسانها سراغ دین می روند. وی از طریق مکتب فایده گرایی روی استوارت میل و از طریق انسان و محیط اطرافش، روی مارکس و فویرباخ اثر گذاشت. یکی دیگر از آثار مهم او “نوشته های فلسفی” او است.