مصاحبه با رفیق فرخ نعمت پور
۱- از نظر شما زمینه های شکلگیری جمهوری کردستان (مهاباد) و برآمد قاضی محمد بعنوان رهبر آن چی بوده است؟
ـ زمینەهای شکل گیری را می توان بطور کلی در دو قسمت خلاصەکرد: زمینە بین المللی و زمینە داخلی. در مورد زمینە بین المللی می توان بە جنگ جهانی دوم و متعاقب آن وارد شدن ارتش سرخ بە مناطق شمالی ایران و قسمت هائی از غرب کشور اشارە داشت. وارد شدن ارتش شوروی بە ایران و عقب نشستن ارتش ایران از این مناطق و پشتیبانی شورویها از ملی گرایان کرد، زمینەهای بین المللی یا خارجی این جمهوری را پدید آورد. در مورد زمینە داخلی نیز باید بە اصل مسئلە خواستەهای ملی گرایان کرد و برجستە بودن این خواستە در آن مقطع اشارە داشت. چنین امری حتی قبل از وارد شدن ارتش سرخ بە ایران، در قالب کوملە “ژ ـ ک” خود را سازماندهی کردە بود کە بعدها با ورود شورویها و پدیدار شدن شرایط جدید منجر بە تشکیل حزب دمکرات کردستان شد. نهایتا درهم آمیختگی این دو زمینە یا عامل باعث شکل گیری جمهوری کردستان (مهاباد) شد.
در مورد قاضی محمد هم باید گفت کە با توجە بە نقش و احترامی کە قاضی ها در مهاباد داشتند، وی توانست در راس این جمهوری و حزب قرار بگیرد. البتە در میان همرزمانش در کوملە ژ ـ ک، افراد بارز دیگری هم وجود داشتند، اما هیچ کدام از کاریزمای قاضی محمد در شهر مهاباد برخوردار نبودند. با توجە بە سنتی بودن جامعە کردستان در آن زمان، برگزیدن یک شخصیت کاریزماتیک از اهمیت حیاتی برخوردار بود. هرچند این جنبە از شخصیت قاضی، بیشتر خصوصیتی محلی داشت، و نتوانست و نمی توانست در آن مقطع جغرافیای بیشتری را تسخیر کند.
٢- قاضی محمد بعنوان یک روحانی کرد، که تا به آخر هم بر سر اعتقادات خود باقی ماند، چگونه توانست رابطه دوستانه و تفاهم آمیزی را با اتحاد شوروی برقرار بکند و از شرایط بین المللی آن زمان به نفع تشکیل جمهوری مهاباد بهره برداری بکند؟
ـ تاریخ بە ما می گوید کە قاضی با توجە بە شغل قضاوتی کە داشت از هنر مصالحە، گفتگو و تولرانس برخوردار بود. اما از یاد نبریم کە خود شورویها هم از همان ابتدا مایل بە همکاری با کردها بودند. اعتقاد بە مشی لنینی حق تعیین سرنوشت خلقها و نیز سیاست تضعیف بیشتر دولت مرکزی و یا فشار آوردن بە آن در جهت کسب امتیازهای بیشتر، می توانند از جملە مسائل دیگر در ایجاد چنین میلی در میان شوروی ها بودە باشد. و نیز باید بە این امر توجە داشت کە در آن مقطع این شوروی ها بودند کنترل آن مناطق را داشتند، و البتە برای داشتن تسلط لازم بود کە با مردمان آن ساخت. نمی توان با آلمان نازی و قدرت اهریمنی آن جنگید، اما پشت جبهە نامطمئنی داشت. در واقع روسها از طریق همکاری با ملی گرایان کرد، مناطق تحت نفوذ خودش را از لحاظ امنیت و آرامش، تضمین می کردند. بخشی دیگر از این سیاست، عبارت بود از عقب راندن نفوذ انگلیسی ها و آمریکائیها کە بشدت بە دولت تضعیف شدە مرکزی ایران نزدیک بودند.
٣ – از نظر شما دلایل ماندن قاضی محمد و یارانش در ایران بعد از شکست جنبش کردستان چی بود؟
ـ چنانکە در جواب سئوال قبلی گفتم قاضی شخصیتی اهل مصالحە و گفتگو بود. او شخصیتی جنگ طلب و جنگ خواە نبود. چنانکە متون تاریخی بە ما می گویند، قاضی ماند تا بە مردم ضرر رسانیدە نشود، و اگر قرار بر انتقام بود، گذاشت تا از او این انتقام گرفتە شود. البتە افراد زیادی بە این روش قاضی انتقاد وارد می کنند. مثلا می گویند حتی در صورت چنین تصوری، لازم نبود کە بە پیشواز ارتش رضاشاهی تا میاندوآب برود. می توانست در شهر مهاباد بماند تا آنها برسند! یعنی در واقع تصور بر این است کە قاضی دارای نوعی خوش بینی بود. البتە من فکر نمی کنم کە خوش بینی قاضی در این مورد بودە کە حکومت در سیاستهای خودش در مورد کردستان نرمش بە خرج خواهد داد، اما خوش بینی در این بابت کە سرکشی وی را در قبال حکومت مرکزی نە از طریق اعدام، بلکە از طریق محاکمە و زندانی کردن او پیش خواهند برد. کە در این صورت کشمکش سیاسی می توانست کماکان بە شیوەای دیگر در آیندە برقرار و ادامە بیابد. اما شاە این کار را نکرد و قاضی و یارانش را ناجوانمردانە اعدام کردند. کوتاە سخن اینکە تصور من این است کە قاضی ماند بە این دلیل کە مسئلە کرد را بە شیوە دیگر و تحت شرایط دیگری بە پیش ببرد. اما دیکتاتوری شاە قسی القلب تر از آن بود کە آنان تصور می کردند.
۴- نگاه قاضی محمد و یارانش نسبت به حل مسئله ملی-قومی در ایران چگونه بود؟
ـ بە نظر من نگاە قاضی نهایتا همان نگاهیست کە در دیدگاههای لنین در مورد حق تعیین سرنوشت فرمولە شدە است. قاضی محمد پرچم کردستان را برافراخت، نیروی مسلح درست کرد و در صدد بود کە همە مناطق کردنشین را تحت سیطرە خود درآورد. این بدان معنی بود کە قاضی می خواست مناطق کردنشین را در یک مجموعە واحد گرد آورد، مجموعەای کە دارای مرز مشخص خود و دولت خود باشد (یک ناسیونالیسم قومگرایانە)، البتە مجموعەای در همکاری و ارتباط با دولت مرکزی. یعنی نە تماما مستقل، اما خودمختار. این امر ناسیونالیستهای ایرانی را بشدت آزرد.
۵– همانطور که میدانید از حضور و فعالیت احزاب و سازمانهای کردی در کردستان ایران نزدیک به ۷۰ سال می گذرد. دلایل و علل و عوامل ماندگاری جنبش کردستان و احزاب کردی علیرغم شکست و نابودی جمهوری مهاباد در چی بوده است؟
ـ خیلی سادە، دلیل اصلیش در برحق بودن جنبش و خواستهای مردم کردستان است (بعنوان نمونە رسمیت یافتن زبان مادری در جامعە و احساس تعلق شهروندی، مسائلی نیستند کە بتوان براحتی از آنان گذشت). و دلایل بعدی اش می توانند بسیار متفاوت باشند، از جملە استفادە این احزاب از همکاری دولتهای منطقە، گسترش مبارزات مردم کردستان، تحولاتی کە در دهە نود سدە پیشین در منطقە روی دادند و باعث سرنگونی دولت بعث و پدیدار آمدن دولت اقلیم کردستان در عراق شد، و هم چنین انقلاب سیبرنتیکی کە مبارزات مردم کردستان را از وسعت و عمق بیشتری برخوردار کرد. در جهان امروز امکاناتی بوجود آمدەاند کە قبلا اصلا قابل تصور نبودند.
۶ – رمز پایداری جنبش ملی کرد در همه این سالها را در چه می دانید؟
ـ رمز پایداری در عینی بودن پدیدەای است کە نمی شود انکارش کرد. مردم کردستان هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ جغرافیا، محدودە مهمی را اشغال می کنند. یعنی می توان گفت کە کمیت در اینجا چنان مهم است کە در واقع نقش کیفی ایفا می کند. و این فارغ از این کە این جنبش حالا دیگر بە ابزارهائی دست یافتە است کە بازستاندنش دیگر محال می نمایاند. اعتقاد بە حقوق حقە خود در میان مردم کردستان، دیگر حالا چنان عمق و گسترش یافتە است کە هیچ سرکوبی را نمی توان دارای آیندە تصور کرد. در واقع تنها راە حل، حل دمکراتیک و عادلانە این مسئلە است. سرکوبگران تا از این امر امتناع بورزند، وضعیت را برای خود دشوارتر می کنند.
۷– در سالهای اخیر تحولات زیادی در جامعه کردستان ایران صورت گرفته است. جنبشهایی مانند زنان، جوانان و همچنین نهادهای مدنی و مطبوعات و رسانه هایی نسبتا گسترده ایی در کردستان ایران شکل گرفته و فعالیت گسترده ایی دارند. گفتمان این جنبشها و نهادها تفاوتهایی با احزاب و جنبشهای تاریخی کردستان دارد. شما این تفاوتها را در چی میدانید؟
ـ آری تفاوتهائی وجود دارند کە بە نظر من مهمترین تفاوت در مدنی بودن روش و منش این جنبشها و نهادها با احزاب مسلح هست. روشهائی کە خشونت را نفی می کنند و بە ابزار و روشهای مدنی روی می آورند. البتە تفاوتهای دیگری هم وجود دارند، از جملە اینکە این جنبشها و نهادها سعی دارند کە مسئلە کرد را بە موضوعی داخلی تبدیل کنند، بە این معنی کە نهادها و جنبشها در داخل باشند و بە همین معنا بر اساس توانمندیها و امکانات داخلی عمل کنند. و این بنوعی یک انقطاع هست، انقطاع با احزاب مسلح و سنت آنها.
البتە شاید این یک ادعای درشت باشد. زیرا کە واقعیت این است کە این نهادها هم از احزاب مسلح متاثر بودند، وهم هنوز فلسفە وجودی نهادهای مدنی را بطور کامل درک نکردەبودند، وشاید بنوعی می خواستند تجربە کردهای ترکیە را تکرار کنند کە در آنجا پ کا کا در نهادهای مدنی نفوذ فعال دارد. اما بهرحال آنان بر سر راە آزمایش و خطا دارند گام بر می دارند، و علیرغم هر دشواری ای باید بە آیندە آنان امیدوار بود. هرچند کە با آمدن دولت احمدی نژاد، زمینەهای کار مدنی بشدت آسیب دیدند، و امروزە بسیارند کە از چنین فعالیتهائی سرخوردە شدەاند.
۸– تغییر و تحولات سالهای اخیر در مناطق کردنشین در کشورهای همسایه ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ تاثیر این تغییر و تحولات بر کردستان ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
ـ افکار عمومی در کردستان ایران بشدت از آنچە کە در میان کردهای ترکیە و عراق می گذرد، متاثر هست. اما تصور من این هست کە حالا این تاثیر بیشتر از جانب تحولات و حوادث موجود در ترکیە پیش بردە می شود. کە این هم طبیعی است، زیرا کە کردها هنوز در آنجا قدرت را در دست ندارند و در مرحلە رمانتیسم انقلابی قرار دارند. ما می دانیم کە قدرت، بە وجهی دارای چهرە تاریکیست کە می تواند حاملانش را بنوعی منفور کند، و رمانتیسم انقلابی نیز از آنچنان قدرتی بهرەمند است کە می تواند منفورترین ها را زیباترین ها کند.
اما فراتر از این تاثیرات بە نظر من کردستان ایران دارای منطق درونی خودش می باشد، امری کە مبارزان بهتر است بە آن توجە کنند. این منطق درونی، سیاست گذاری خاص خودش را می طلبد. اگر بخواهم کمی مشخصتر صحبت کنم باید بگویم کە باید مواظب بود کە تاثیرات مناطق دیگر کردستان بشیوەای نباشد کە ما پیوندهای خودمان را با سایر مناطق ایران کە سالیان مدیدیست با آنان دارای پیوندهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و تاریخی هستیم، بە بوتە فراموشی بسپاریم. بە نظر من هر نوع تحول دمکراتیک در جهت حل مسئلە مردم در کردستان ایران، بستگی تام و تمام بە تحول و نگاە دیگر مردمان این مرز و بوم دارد.