پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۹

پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۹

در دور دوم انتخابات، با رای " نه" به جلیلی شرکت می‌کنیم!
اگر در دور اول "نه" به شرکت در انتخابات، شاکله نظام ونظارت استصوابی را هدف قرار داد و در همه ارکان نظام و در دل و جان مردم تاثیر خود...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
حزب دمکراتیک مردم ایران: نه به جلیلی!
در دور دوم انتخابات، دو نامزدی که در برابر هم قرار می‌گیرند، هر چند در وفاداری به نظام جمهوری اسلامی و ولی فقیه مشترک‌اند، اما به لحاظ اهداف، گرایشات، تعلق...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
چرا به پزشکیان رأی می دهم!
در ارتباط با چرایی عدم استقبال توده‌ها در مشارکت انتخاباتی دلایل متعددی را می‌توان شمرد ولی بدون شک تمامیت‌طلبی، اقتدارگرایی و قشریت دخیل در هستۀ مرکزی قدرت سیاسی نقش مهمی...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: محمود کرد
نویسنده: محمود کرد
باز هم انتخابات، باز هم دفاع از منافع ملی، هم استراتژی هم تاکتیک!
عدم شرکت در این دوره می‌تواند تاکید مجددی باشد بر یک اقدام ثابت شده. اما اگر بپذیریم که چینش و مهندسی این‌چنینی انتخابات با همهٔ اهدافی که به دنبال داشته...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سهراب ایران
نویسنده: سهراب ایران
ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است!
تا نظام جمهوری اسلامی پابرجا است وضع را نمی‌شود از این بهتر کرد اما می‌شود بسا بدتر کرد. براندازی نه فعلا ممکن است نه فعلا مطلوب. آیا انتخاب میان بد...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ياسر ميردامادی
نویسنده: ياسر ميردامادی
اصلاح‌طلب اصول‌گرا، ادامه داره ماجرا
هستهٔ سخت قدرت، بر اساس منافع خود و بر پایهٔ یک خطای محاسباتی رضایت داده است که انتخابات را حداقل نیمه‌رقابتی کند. جامعه زخم‌های عمیقی از سیاست‌های حاکمیت بر روح...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سياوش - ايران
نویسنده: سياوش - ايران
دلایل فراخوان «ث ژ ت» برای دادن رأی به برنامه «جبههٔ نوین مردمی»
«ث ژ ت» هرگز خود را در پناهگاه مخفی نکرده است و همواره حتی به قیمت تحمل ضربات شدید مواضع شجاعانه‌ای که لازم بوده را اتخاذ کرده است؛ به عنوان...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان ف. دوردانی
نویسنده: برگردان ف. دوردانی

متن سخنرانی حسین باقر زاده‌ فعال حقوق بشر در مراسم گرامی‌داشت روز جهانی زبان مادری در کانون فرهنگی‌ آذربایجان – اوجاق، برلن ۲۵ فوریه ۲۰۰۵

همان طور که اشاره کردم، سیاست های سرکوب حکومت های مرکزی ایران در طول سالیان دراز به نارضایی هموطنان غیر فارس زبان ما منجر شده است و این نارضایی ها از سوی کسانی مورد بهره برداری سیاسی قرار می گیرد. ایران زیر حکومت استبدادهای سلطنتی یا ولایت فقیهی البته برای هیچ یک از ما جای مطلوبی نیست، ولی این را نیز باید بپذیریم که ایران متعلق به همه ما است و ما مشترکا می توانیم و باید آن را از یوغ استبداد آزاد کنیم.

در نوامبر ۱۹۹۹ سازمان علمی آموزشی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) روز ۲۱ فوریه را به عنوان روز زبان مادری تعیین کرد و با یادآوری این که در جهان نزدیک به ۶۰۰۰ زبان رایج وجود دارد از کشورهای عضو خواست که به این تنوع زبانی اهمیت بدهند و برای حفظ آن بکوشند. امروز ما در این مرکز فرهنگی جمع شده ایم تا بر تنوع فرهنگی و زبانی جامعه خودمان تاکید کنیم و آن را قدر بدانیم.

 

زبان نه فقط یکی از عناصر اصلی و تعیین کننده فرهنگ یک جامعه است، که نقش عامل ارتباطی و انتقال عناصر دیگر فرهنگی را نیز ایفا میکند.بازتولید فرهنگ یک جامعه و انتقال آن به صورت عرضی در سطح مردم و به صورت طولی از یک نسل به نسل دیگر مرهون زبان آن جامعه است. به عبارت دیگر، زبان شریان حیاتی فرهنگ یک جامعه است. با قطع و نابودی زبان می توان تمامی فرهنگ جامعه، یعنی تاریخ و ارزش ها و میراث فرهنگی آن، را نابود کرد. سرکوب فرهنگی یک جامعه با سرکوب زبان آن آغاز می شود و انکشاف فرهنگی جامعه در درجه اول مرهون انکشاف زبان آن است.

 

در بین عناصر فرهنگی یک جامعه، زبان دارای یک خصوصیت دیگر نیز هست. فرهنگ یک جامعه و عناصر آن از گذشته به ارث می رسد و تحول می یابد. ما به گذشته خود افتخار می کنیم و میراث فرهنگی خود را قدر می دانیم. وقتی از خصوصیات ملی یا قومی و فرهنگی خود سخن می گوییم آن ها را به گذشتگان خود نسبت می دهیم. از سرزمین آبا و اجدادی نام می بریم. افتخارات ما نوعا به پدران و اجداد ما بر می گردد. مذهب و نمادها و آیین های مذهبی ما معمولا خصوصیت پدرسالارانه دارد. و تاریخ ما عمدتا تاریخ حماسه ها و رشادت های سرداران ما است. یعنی که عناصر فرهنگی ما معمولا به خط مردانه و ذکور تاریخ ما ارتباط پیدا می کند. ولی وقتی از زبان سخن می گوییم، آن را زبان مادری می نامیم! و این ظاهرا در همه جوامع شیوع دارد، و در بین عناصر فرهنگی یگانه است.

 

این امر البته دلایل عینی دارد. مادر نه فقط کسی است که برای اولین بار با طفل سخن می گوید و بلکه کودک اولین کلمات خود را نیز از مادر یاد می گیرد. این مادر است که حتی گاه پیش از تولد با کودک خود سر سخن را باز می کند و این مادر است که کودک را با نوازش کلمات خود بیدار می کند و با لالایی می خواباند. ما اگر آداب و رسوم و مذهب و تاریخ خود را از پدرانمان میگیریم، ولی زبان را از مادرانمان می آموزیم. هر کدام از ما احتمالا میتوانیم عبارات و اصطلاحاتی را به یاد آوریم که از مادرمان و فقط از مادرمان آموخته ایم. زبان ما، بر خلاف سایر عناصر فرهنگی، یک میراث پدری نیست – میراث مادری است.

 

ولی مادری بودن زبان فقط بیان یک رابطه عاطفی نیست. این امر در واقع بیانگر این نیز هست که زبان دیرپاترین و شاخص ترین عنصر فرهنگی یک جامعه است. عناصر فرهنگی یک جامعه ممکن است در طول زمان تغییر کنند و جابجا شوند. در میان این عناصر، ولی، زبان دیرپاتر است. مذهب مثلا به عنوان یکی از عناصر فرهنگی جامعه ممکن است در طول عمر حتی یکی دو نسل جابجا شود. زبان را، اما، نمی توان به این سادگی تغییر داد. حکومت هایی که به زور می خواهند زبان یک جامعه را سرکوب کنند با یک مقاومت شکست ناپذیر روبرو می شوند: مادرانی که در خلوت خانه، عشق و محبت مادری را در گوش کودکان خود زمزمه می کنند و این میراث مهم فرهنگی جامعه را به نسل بعد انتقال می دهند.

 

زبان یکی از شاخص ترین عنصرهای فرهنگی یک جامعه نیز هست. هر یک از عناصر فرهنگی دیگر را در نظر بگیریم این عناصر ممکن است در اقوام و ملیت های گوناگونی دیده شوند و مشخص کننده هیچ جامعه خاصی نباشند. مذهب، آداب و رسوم و هنرهای محلی اقوام و ملیت هایی که در محدوده های جغرافیایی نزدیک به هم زندگی می کنند مشترکات و شباهت های زیادی به هم پیدا می کنند. در این میان، اما زبان به عنوان یک عامل هویت بخش یک قوم یا ملت باقی می ماند. البته زبان هایی هستند که از حد یک قوم یا ملیت فراتر می روند و به عنوان زبان یک کشور یا زبان بین المللی چند کشور شناخته می شوند. ولی حتی این زبان ها شاخصه فرهنگی خود را به عنوان زبان مادری مردمی که از آن به عنوان زبان اول خود استفاده می کنند هم چنان پاس می دارند.

 

در واقع، زبان درست به دلیل این که یکی از شاخص ترین عنصرهای فرهنگی یک جامعه است بیش از هر عنصر فرهنگی دیگر رنگ سیاسی پیدا می کند و موضوع کشمکش های سیاسی می شود. مردم یک جامعه از زبان برای تعیین هویت خویش بهره می گیرند و نیروهایی که قصد هویت زدایی از یک جامعه را دارند زبان آن را مورد تهدید قرار می دهند. در ایران شاهد آن بوده ایم که حکومت های مرکزی برای اعمال سلطه دیکتاتورمآبانه سیاسی خود تلاش کرده اند تا از آموزش و کاربرد زبان های غیر فارسی مانع شوند و این عنصر فرهنگی را بیش از سایر عناصر سرکوب کنند. حکومت شاه با نمایش و ترویج رقص ها و موسیقی های محلی آذربایجان و کردستان و سایر نقاط ایران تنوع فرهنگ سرزمین ایران را به رخ جهانیان می کشید و در عین حال از کاربرد زبان های گوناگون آنان جلو می گرفت. جمهوری اسلامی نیز گرچه آذریان را به دلیل شیعه بودن از خود می داند و این عنصر فرهنگی را قدر می شناسد، ولی سیاست چندان بهتری نسبت به زبان آنان و اقوام دیگر ایران از خود نشان نداده است.

 

گفتیم که زبان یک عامل هویت ساز است. در عین حال باید توجه داشت که اشتراک زبانی به تنهایی نمی تواند تعیین کننده هویت مشترک همه کسانی باشد که به آن زبان تکلم می کنند. مدعیانی که تلاش می کنند تا از اشتراک زبانی به اشتراک هویت برسند و همه متکلمان به یک زبان را زیر یک پرچم و حکومت جمع کنند بهتر است به تاریخ مراجعه کنند تا ببینند این فعالیت ها عموما نتیجه ای جز فاجعه نداشته است. حرکت وحدت آلمان زبانان سر انجام به فاشیسم و چندپارچگی خود آلمان منجر شد. تلاش عبدالناصر رهبر مصر برای اتحاد مصر و سوریه بر مبنای اشتراک زبان عربی، و سایر تلاش های پان عربیسم، همه به شکست و درگیری های نظامی و سیاسی منجر شده است. امروز نیز مثلا نمی توان به اعتبار اشتراک زبان فارسی خواهان وحدت ایران و افغانستان و تاجیکستان و بخش هایی از عراق و شیخ نشین های خلیج فارس شد. به همین دلایل پان کردیسم و پان ترکیسم نیز سراب های خطرناکی بیش نیستند. عوامل وحدت ملی مردم یک کشور بسیار پیچیده تر از آنند که در اشتراک زبانی مردم آن خلاصه شود. غالب کشورهای جهان چند زبانه اند، و در عین حال کشوری را نمی توان یافت که منحصرا از متکلمان به یک زبان تشکیل شده باشد و همه متکلمان به آن را در بر گیرد.

 

مسئله زبان در کشورهای چند زبانه مانند ایران همواره یکی از موارد اصطکاک فرهنگی و سیاسی بوده است. درغالب کشورهای چند زبانه مسئله چند زبانی به صورتی حل شده است. در معدودی از این کشورها مانند سویس دو یا سه زبان به عنوان زبان رسمی شناخته شده اند. در بسیاری دیگر یک زبان که به لحاظ تاریخی و ادبی وسعت و نفوذ بیشتری یافته این نقش را ایفا کرده است و در عین حال زبان های دیگر در محدوده های زبانی خود رسمیت داشته اند. و بالاخره در همه کشورهایی که مسئله زبان حل شده است حق استفاده از زبان مادری به رسمیت شناخته شده است و حکومت ها امکانات لازم مادی و معنوی برای این کار را فراهم کرده اند.

 

در ایران متاسفانه به دلیل سلطه استبدادی حکومت مرکزی که همراه با نفی حقوق و آزادی های مدنی مردم و از جمله نفی استفاده از زبان مادری برای غیر فارس زبانان بوده است مسئله زبان به صورت یکی از مشکلات حساس و بحث انگیز جامعه ما در آمده است. از یک سو برخی هم چنان بر نفی واقعیت های فرهنگی جامعه ما اصرار می ورزند و عملا خواهان ایجاد جامعه ای یک دست و فارس زبان هستند، و از سوی دیگر گروهی از سرکوب زبان های غیر فارس به عنوان وسیله ای برای تحریک احساسات جدایی طلبانه بهره می گیرند. این برخوردها در عمل راه های دموکراتیک حل مسئله زبان مادری را می بندند و نهایتا به کاربرد خشونت راه می یابند. اگر مسئله زبان مادری در غالب کشورهای دیگر به صورت دموکراتیک حل شده است چرا ما ایرانیان نتوانیم در یک فضای دموکراتیک به حل آن برسیم؟ آری، حل این مشکل مانند تامین سایر حقوق شهروندی مردم ایران که در زیر سلطه نظام های اتوکرات و تمام خواه پایمال شده است (از حقوق زنان و کارگران گرفته تا اقلیت های مذهبی) در گرو استقرار یک نظام دموکراتیک مبتنی بر ارزش های حقوق بشری در ایران است.

 

من مطمئنم که در یک نظام دموکراتیک مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشرمی توان راه حل مناسبی برای مسئله زبان، متناسب با شرایط فرهنگی و سیاسی ایران پیدا کرد. وجود زبان فارسی به عنوان زبان مشترک مردم ایران نباید به هیچ عنوان به معنای نفی حق استفاده اقوام مختلف ایرانی از زبان مادری خودشان باشد. زبان فارسی فقط زبان مادری قوم فارس نیست. این زبان در طول قرن های دراز در ایران و کشورهای مجاور آن از بین النهرین تا شبه قاره هند و از شیخ نشین های جنوب خلیج فارس تا ماورای قفقاز به کار رفته است. خزانه پربار زبان فارسی نیز فقط محصول مردم فارس نیست، و از اقبال لاهوری و امیرخسرو دهلوی تا صائب تبریزی و شهریار در غنی سازی آن دست داشته اند. یعنی این زبان همان قدر متعلق به ما فارس زبانان است که متعلق به شما است.

 

در عین حال، من شخصا معتقدم که در یک ایران آزاد و دموکراتیک زبان های رایج دیگر نیز باید مورد حمایت جامعه قرار گیرد و تبعیضاتی که عملا برای غیر فارس زبانان وجود دارد به حد اقل ممکن برسد. برای نمونه، وجود زبان فارسی به عنوان زبان رسمی کشور ایجاب می کند که همه کودکان غیر فارس زبان زبان فارسی را نیز یاد بگیرند. این امر، برای بهره‌گیری از امکانات اجتماعی ضروری است و در عین حال شرایط نابرابری بین کودکان فارس زبان و کودکان دیگرکه باید وقت و نیرویی اضافی را برای آموزش زبان فارسی صرف کنند ایجاد می کند. من یک بار پیشنهاد کردم که چه مانعی دارد کودک فارس زبان نیز وقتی از زمان تحصیل خود را به آموزش یکی دیگر از زبان های ایرانی اختصاص دهد. یعنی هر ایرانی مدرسه دیده با دو زبان ایرانی آشنا شود که یکی از آن ها حتما فارسی خواهد بود، و کودکان ایرانی از هر قوم و جامعه زبانی که باشند با تبعیض کمتری در بازار کار و تحصیل و مقام به رقابت بپردازند. علاوه بر این، آشنایی فارسی زبانان با زبان و فرهنگ های دیگر ایرانی به طور حتم نقش مهمی در گسترش تفاهم و احترام متقابل اقوام ایرانی به یکدیگر خواهد داشت و به تقویت شعور ملی جامعه ایران کمک خواهد کرد.

 

همان طور که اشاره کردم، سیاست های سرکوب حکومت های مرکزی ایران در طول سالیان دراز به نارضایی هموطنان غیر فارس زبان ما منجر شده است و این نارضایی ها از سوی کسانی مورد بهره برداری سیاسی قرار می گیرد. ایران زیر حکومت استبدادهای سلطنتی یا ولایت فقیهی البته برای هیچ یک از ما جای مطلوبی نیست، ولی این را نیز باید بپذیریم که ایران متعلق به همه ما است و ما مشترکا می توانیم و باید آن را از یوغ استبداد آزاد کنیم.آذربایجان در نهضت های آزادیخواهانه ایران در یک سد سال اخیر نقشی تعیین کننده و گاه رهبری و پیشگامی داشته است. امروز نیز هموطنان آذربایجانی ما به طور قطع همین نقش را میتوانند ایفا کنند و ایفا خواهند کرد.

 

ما می دانیم که قدرت های متعددی هستند که ایران یک پارچه و قدرتمند را در منطقه نمی خواهند و می اندیشند که با کشورهای کوچکتر و پراکنده بهتر کنار می آیند. دیگرانی هستند که آرمان های به ظاهر فریبنده پان زبانی یا پان نژادی را پیش می کشند. قبلا اشاره کردم که حرکت های پان زبانی یا پان نژادی با چه سرانجام فاجعه باری رو برو شده اند. چنین نقشه هایی به زیان همه ما است. ما برای قرن های دراز در این خطه پرتنوع در کنار هم زیسته ایم و یکپارچگی ایران را در برابر حملات سهمگین مهاجمان متعددی که از شرق و غرب و شمال و جنوب به این سرزمین چشم طمع دوخته بودند پاس داشته ایم. امروز نیز ما می توانیم در یک جامعه دموکراتیک و انسانی در کنار هم زندگی کنیم، در ایرانی آزاد و دموکراتیک که در آن همه زبان های رایج در آن امکان کاربرد و شکوفایی داشته باشند و ما همه از حقوق و امکان مساوی در آن برخواردار باشیم. این جامعه البته وجود خارجی ندارد و برای تحقق آن باید مشترکا مبارزه کنیم. این مبارزه پیروز باد!

تاریخ انتشار : ۹ اسفند, ۱۳۸۳ ۳:۴۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

در دور دوم انتخابات، با رای ” نه” به جلیلی شرکت می‌کنیم!

حزب دمکراتیک مردم ایران: نه به جلیلی!

چرا به پزشکیان رأی می دهم!

باز هم انتخابات، باز هم دفاع از منافع ملی، هم استراتژی هم تاکتیک!

ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است!

اصلاح‌طلب اصول‌گرا، ادامه داره ماجرا