از جانب طیفی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی در یکی دو هفتهٔ اخیر یک فعالیت نسبتاً گسترده در محکومیت و اعتراض به محدودیتهای اعمالشده از طرف دولت آلبانی و فرانسه علیه مجاهدین جریان داشته است. از فحوای کلام این معترضان نوعی حمایت، مستقیم یا غیرمستقیم، از حضور و فعالیت مجاهدین به چشم میخورد. بهخصوص که آنها این محدودیتها و فشارها را نتیجهٔ بدهبستانهای حکومت با آمریکا میبینند. حکومت هم البته چنین تبلیغی میکند.
هیچ یک از محافل طرفدار نظام سابق در این اعتراضات و محکوم کردنها حضور ندارند. آنها در طول ۴۰ سال گذشته با مجاهدین برای جلب نظر و حمایت جناحهای سیاسی در آمریکا رقابت داشته و جنگیدهاند.
این ادعا که ماجرای کمپ اشرف ۳ و در عدم صدور اولیهٔ مجوز برای همایش پاریس نتیجه تشبثات حکومت جمهوری اسلامی بوده، هنوز بیپشتوانه است. هیچ پیشکش مهمی از جانب تهران عرضه نشده که بتواند آمریکا را به اعمال محدودیت ترغیب یا راضی کند. تهران هیچ اهرم مهمی در دست ندارد که بتواند مکرون یا بایدن را برای مهار فعالیت مجاهدین زیر فشار بگذارد.
حضور مایک پنس و لیز تراس در همایش پریروز و پیام مایک پمپئو و حمایت تمام قد آنها از مجاهدین نشانگر این است که جناحهای دست راستی به صورت تمام قد علیه محدود کردن مجاهدین ایستادهاند. نظر به عمق پلاریزاسیون سیاست در آمریکا محال است ترامپیها و بایدنیها بتوانند سیاستی همسو در قبال تهران و اپوزیسیون، از جمله مجاهدین، اتخاذ کنند، همانگونه که در مخاصمهٔ اوکراین و روسیه هم نمیتوانند. ما همچنین از تفاوت مناسبات بایدن-هربس و ترامپ-پنس با نتانیاهو اطلاع کامل داریم.
سازمان مجاهدین خلق طی یک روند ۴۰ ساله به یک عضو قابل اتکاء و کاملاً وفادار به بلوک دست راستیها در غرب، به ویژه، در آمریکا، درآمده است.
دموکراتها به مجاهدین بیاعتمادند و باور آنها این است که مجاهدین ابزار دست جناح تندرو، پنس-ترامپ-نتانیاهو-پمپئؤ برای خرابکاری و کارشکنی در سیاستهای خاورمیانهای بایدن و همفکران اروپایی، از جمله تنشزدایی با تهران، است.
در ۱۹۷۳ هم شکاف در دستگاه حاکمهٔ آمریکا رو به تعمیق گذاشت و شاه با یک سرمایهگذاری سنگین به سود نیکسون وارد درگیری مستقیم با طرف مقابل شد. تا هنوز هم که هنوز است پهلویخواهان قدیم از نیکسون تمجید و به کارتر لعنت میفرستند.
حضور پنس، معاون ترامپ و لیز تراس نخست وزیر قبلی بریتانیا، در اجلاس پاریس را نباید دست کم گرفت. این حضور در حالی اتفاق میافتد که مکرون عملاً تلاش کرده بود مانع برگزاری اجلاس شود و بایدن هم از اقدامات دولت آلبانی علیه مجاهدین اعلام حمایت کرد.
۱- نظر به توازن قدرت و امکانات طرفین دعوا در آمریکا و جهان این که ایران بتواند روی مجاهدین معامله کند، بلاموضوع و غیرعملی است.
۲- سازمان مجاهدین تا کنون طی ۴ دهه یکی از تاثیرگذارترین نیروها بر سیاست غرب در قبال ایران بوده است. این وضعیت ادامه خواهد داشت.
۳- نظر به حد پلاریزاسیون سیاست در آمریکا و تاثیر آن در اقصی نقاط جهان، رقابت سیاسی در تهران، و نیز رقابت طیفهای اپوزیسیون ایرانی، نمیتواند از سمتگیریهای قطبهای سیاست در آمریکا برکنار یا نسبت به آن بیتفاوت بماند.
مرور موضعگیریهای طیفهای مختلف اپوزیسیون ایرانی – به ویژه در زمینهٔ مطالبات از «جامعهٔ بینالمللی» در جریان جنبش مهسا – دادههای قابل اتکایی برای شناخت سمتگیریها و مواضع جناحهای اپوزیسیون ایرانی و حد تاثیرگذاری جناحهای سیاسی در آمریکا به دست میدهد. شماری از این مطالبات عبارت بود از:
- قرار دادن سپاه پاسداران در لیست تروریستی
- عدم پیگیری مذاکرات برجام
- بسط تحریمهای اقتصادی به ورزشی، فرهنگی و غیره
- فراخواندن سفرا و قطع دیپلماسی
فرخ نگهدار
دوشنبه – ۱۲ تیرماه ۱۴۰۲ – لندن
5 Comments
مقدمه و تحلیل بسیار خوب و سیاست مدارانه .
نیروهای پیشرو و میهنی باید ببینند که چه کسانی در کنار مجاهدین ایستاده اند و این کسان گرفتار چه پرونده های سیاسی ، قضایی و مالی و دهها رسوایی دیگر در کشور خود هستند .
حمایت از مجاهدین در هر شکلی در کنار این جنایتکاران برعلیه حقوق بشر در سطح ایران ،
خاورمیانه و جهان ، قرار گرفتن است .
گروههایی که نمیتوانند به یک موضع گیری قاطع و عملی درباره مجاهدین و حامیانشان دست بابند ،تنها دلیلش را میتوان هم دلی و حتی هم تشکیلات بودن انان ، با این جناح رسوا و شکست خورده جهانی دانست و حقیقتا کار دیگر از بحث سیاسی و ایدیولوژیک گذشته است .
دولت ایران نه تنها هیچ نقشی درین چرخش دیدگاههای جهانی ندارد بلکه خود نیز به عنوان زیر مجموعه ای مهم ازین تغییرات ، کنار رفتن شمخانی و ماجراهای دیگری را نیز درینباره تجربه میکند.
یکی از دلایل بزرگ عدم حقانیت و شکست مسکوت جنبش چپ ایران ، عدم مرزبندی حقیقی انان با همه این دار و دسته ها و مزدوران قراردادی و پیمانی امپریالیسم و صهیونیسم در سطح ایران و جهان میباشد .
سانتیمانتالیزم ارتجاعی و نوستالژی شیعه را، اخوندها خیلی خوب و ماهرانه در ژن چپ ناقص الخلقه ایرانی وارد نمودند و حذف آن به سالها تلاش نیاز دارد 😂😂😂
هیچ روانشناس و روانکاوی بهتر از من اینان را نمیشناسد .
برای درمان و یا تسکین موقت این بیماران ، داروی ارامبخش ، دوری از هیاهو و خارج نشینی ابدی بهترین روش درمانست 💁
درود بر شما که شجاعت سخن گفتن درینباره را دارید و از حقوق شخصی سیاسی و ملی خود درینباره و در برابر دستگاه تبلیغات جهانی کوتاه نمی آیید و حقیقت خودتان را بیان مینمایید که ایمان دارم همفکران بسیاری دارید .
مرد ، زن ، مبارز و یا شاهی که از تبلیغات و رسانه ها و فیس بوک و گوگول و …بترسد و شکست بخورد ، هرگز یک شاه بدنیا نیامده بوده است و همه چیز وجودش از روز نخست دروغ بوده و میباشد .
مجاهدین خلق جنایتکار برعلیه بشریت میباشند و دستگیری و محاکمه انان در مجامع حقوقی و قضایی جهان باید که به اجرا دراید .
انان اعضای ناراضی خود را زندانی و شکنجه میکنند و هزاران سند و اعتراف درینباره وجود دارد کدام وجدان حقوق بشری توان نادیده گرفتن جنایات مجاهدین خلق را دارد ؟
آیا دفاع از مجاهدین خلق به هر شکلی ،خود نقض حقوق بشر نیست ؟
آیا تناقض وجدان ها و دروغگویی های ما باعث برتری و سروری اخوندها نیست .
با یک لشگر بی حقیقت ، به جنگ چه کسی میتوان رفت و پیروز و باافتخار بازگشت ؟💁
مجاهدین در زندان اعضای ناراضی خود را وحشیانه شکنجه میکردند .
زمانیکه یکی از انان دست و پای کبود خود را به من نشان داد و شکنجه گران خود را به من معرفی نمود حقیقتا مات و مبهوت شدم 😥😥
من با دوستان او صحبت کردم و انان بیشرمانه این جنایت درون گروهی درون زندان را تایید کردند 😡🥵
یکی دوماه بعد همگی اعدام شدند اما من و چند نفر دیگر همه این داستانهای بسیار تلخ را برای دیگر افراد شناخته شده چپ گفتیم که هیچکدامشان بعدها آن را نه تنها بر زبان نیاورده اند بلکه با پنهان نمودن و یا سکوت خود جنبش چپ را از تسویه حساب نهایی با این جنایتکاران آدمکش بازداشتند و اکنون نتایج را به چشم خود میبینند و میبینیم .( حقیقتا به خانواده های اعدام شدگان چه باید میگفتیم ؟بچه های شما قبل از اعدام همدیگر را شکنجه میکردند ؟🥵🥵🥵)
مجاهدین خلق هزاران هیولای وحشتناکتر از لاجوردی را در درون خود هر روزه میزایند و پرورش میدهند .
مجاهدین فرهنگ لغت سادیسم سیاسی هستند
اینکه آنان در زندان با زندانیان چپ چگونه برخورد میکردند را میتوان از همه زندانیان چپ پرسید و من کلمه ای درباره ان نمیگویم .
برخورد با فرقه جنایتکار مجاهدین خلق ، یک موضوع کاملا وجدانی و فردیست که عدم قاطیعت در آن به فروپاشی وجدانی فردی گروهی و اجتماعی میانجامد .
هر پدیده غیراصولی در نهایت به ضدخود تبدیل خواهد شد و از آن گریزی نیست .
باد آوردن این خاطرات وحشتناک ،قلبم را مچاله میکند ، همه دستهای جهان دو دست میشوند و گلویم را میفشارند .
حقیقتا به خانواده های اعدام شدگان چه باید میگفتیم 🥵🥵🥵؟
سی سال از آن روزها میگذرد و گمان دارم بسیاری از انان دیگر نیستند تا بشنوند و قلبهایشان دوباره خرد گردد .
برای نابودی مجاهدین خلق با خود خدا هم خواهم جنگید و نیازی به مدرک و شاهد و سخنرانی و بیانیه نخواهم داشت .
تحت هیچ شرایطی ، فریب یک مشت صهیونیست میهن فروش را نخواهم خورد و نیاز به بحث و اقناع هیچکس درین جهان نداشته و نخواهم داشت .
هیچکس نمیتواند که از من بخواهد تجربه فهم و زندگی خودم را نادیده بگیرم و آن را فدای مصلحت ناموجود و دروغین نمایم .
هیچ دروغی بی مکافات نمیماند .
آقای نگهدار،گمان نبرم،که غیر از خودتون،کسی از تفسیر وتحلیلِ شما سر در آورده باشد.هنوز سعی میکنید،کمبودهای تحلیلی تان را،در قاب ِ واژه های لاتین و زرق وبرق دار،برجسته سازید.ارزیابی شما از مجاهدین و دوسیستم موازی سیاستهای غالب در آمریکا،کاملاً اشتباه و سطحی نگری محض ست.و با واقعیات عینی نسبتی ندارد.مجاهدین(باند رجوی)،از سال ۵۱ فرمانبر سیا و موساد بوده اند،و در قلع وقمع و لو دادن مبارزان فدایی و مجاهد ِ متعهد به آرمانهای حنیف نژادها و پیکاریها و پس از انقلاب نسبت به توده ایها،فعال بوده و نفوذیهای تحت الامر اسراییلی آنها،از هیچ وقاحتی شرم نداشته اند،و نقش بازجو و شکنجه گر قهرمانان چپ،از هر طیف ،بویژه توده ایهارا،در زندانها،بعهده داشته اند.و هم اکنون نیز در وزارت اطلاعات بعنوانِ اصولگرا و صاحب زمانی، در تاخت وتازند.رفیق نگهدار، شماو دیگر طیوف چپ، متاسفانه هیچ شناختی از عرصات اوضاع اجتماعی ومناسبات ِ داخلی کشور ندارید،ازینرو قادر به تشخیص درست ِنیروهای دوست و دشمن و پیوندهای فی مابین آنان نیستید.که این مهم طبیعتاً ،بفاصله گیری چند دهساله ی شما و امثال شما از وطن و ،اوضاعِ معلوم وچگونگیه روند رشد جامعه ی ایران،نشات میگیرد.برعکس پندارهای ذهن بافته ی شماها، غربیها نه تنها،هیچ ستیز و دشمنی با رژیم اسلامی ایران نداشته و ندارند،بلکه در تعاملات ِ برادرانه اند،و کاملاً همسو و همزبان و همرای نیز،بوده و میباشند.