همان طورکه در مقاله “ضرورت درهم شکستن تهاجم رژیم به محیط های آموزشی” تحت عنوان اسلامی کردن فضاهای آموزشی امده است، یک تهاجم سراسری و فراگیر درمحیطهای دانشگاهی و سایر مؤسسات آموزشی را بدون واکنشهای سراسری و هماهنگ و استمرار آن نمی توان درهم شکست. در تحلیل نهائی چنین امر مهمی جز از طریق بسیج همه نیروهائی که مورد معارضه این تهاجم قراردارند ناممکن است. نیروهائی که بطور مستقیم در معرض چنین یورشی قراردارند شامل دانشجویان و دانش آموزان (و از این طریق جوانان)، معلمان، جنبش زنان و هم چنین خانواده های دانشجوئی و دانش آموزی هستند که گستره اجتماعی وسیعی با پتانسیل عظیمی را تشکیل می دهند، که در صورت فعلیت یافتن قادراست تهاجم رژیم را درهم بشکند.
اکنون در نخستین گام در اعلامیه ای که به مناسب روز جهانی معلم توسط کانون صنفی معلمان ایران انتشاریافته*، شعارامسال این روز آموزگاران، برابری جنسیتی عنوان شده است. به گفته آنها تبعیض جنسیتی چالشی خوانده شده است که حتی به سطح خردسالان پیش دبستانی هم، که اعلامیه آن را یکی از باورهای سست وبی پایه کارگزاران آموزشی کنونی (و مایه شگفتی و درد) می نامد، تسری یافته است. در این بیانیه به وجوه دیگر این تهاجم فرهنگی نظیرتشدید حضور روحانیون در مدارس، دگرگونی نظام آموزشی، تغییر کتابهای درسی براساس سلیقه و تفکرخاص و …، و هم چنین بر مطالبات رفاهی هم چون عدم تناسب بین حقوق معلمان با نرخ تورم و بیمه بازنشستگان و … اشاره کرده است.
معلمان اکنون سالهاست که با سیاستهای آموزشی و مداخله گرانه دولت در آموزش و پرورش و تحقق مطالبات رفاهی خود درگیرند. وجود معلمان زندانی و تجمع اخیر معلمان شرکتی در مقابل مجلس برای چندمین بار تنها گوشه ای از مبارزات آنها را تشکیل می دهد.
اسلامی کردن فضاهای آموزشی و اعمال تبعیض و آپارتاید جنسی را باید کانون اصلی تهاجم ضدفرهنگی و ضداجتماعی رژیم دانست که مستقیماً گستره وسیعی از اقشار اجتماعی، بویژه نسل جوان را، مورد آسیب مستقیم قرارداده است.
صدور بیانیه معلمان از آنجا که دست بر روی نقطه اصلی و مهم این تهاجم یعنی تبعیض و نابرابری جنسیتی نهاده و مقاومت در برابر آن را وظیفه معلمان دانسته است، به عنوان گام نخست برای آگاهی و بسیج معلمان و دانش آموزان دارای اهمیت است، که به سهم خود می تواند بسترمناسبی باشد برای دامن زدن به جنبشهای اجتماعی دانشجوئی، دانش آموزی و ملعمان و جنبش زنان و فعال کردن و مقاومت خانواده ها نسبت به این سیاست و در جهت پیوند آنها با یکدیگر برای گسترش دامنه مقاومت و نافرمانی در برابر سیاستهای مافوق ارتجاعی رژیم. گسترش پایگاه توده ای و تکیه بر شعارهای ملموس، فراگیر و بسیج کننده بخصوص در شرایط سرکوب نقش بسیارمهمی در گسترش دامنه مقاومت و خنثی ساختن تیغ سرکوب دارد.
ناگفته نماند که تهاجم ضدفرهنگی تنها بخشی از کل تهاجم رژیم را تشکیل می دهد. بازوی دیگر این تهاجم را تهاجم اقتصادی یعنی گسترش تورم و بیکاری و فقرخانواده ها و خصوصی کردن مدارس و افزایش شهریه های تحصیل تشکیل می دهد که نه فقط موجب تبعیض طبقاتی شدن بیش از پیش آموزش گشته است، بلکه بنابه گزارشهای جدید تعداد دانش آموزان را با رقم عجیب و بهت آور کاهش و ترک تحصیل ۷ میلیونی مواجه ساخته است. این کودکان و نونهالان بجای رفتن به مدرسه و آموزش اکثرا به صورت کودکان کار و یا اشکال دیگر ناهنجاریهای اجتماعی بشدت مورد استثمار و بهره گیریهای غیرانسانی قرار می گیرند. آکسیونی که چندی پیش در میدان ولی عصرتهران توسط تعدادی از جوانان نسبت به واقعیت تلخ کودکان کار صورت گرفت، ابتکار جالبی بود (گرچه هنوز در مقیاسی کوچک است) برای جلب حساسیت وجدان جامعه به وقوع چنین فاجعه ای. واقعیت آن است که جامعه آکنده از شکافهای طبقاتی و بر این بسترحکومت اسلامی واپسگرا، نسل جوان را بیش ازهر کسی مورد تهاجم بیرحمانه و غیرانسانی قرار داده و زندگی آنها و از جمله امکان زندگی سالم و طبیعی کودکی و جوانی کردن را از آنها سلب کرده است. درچنین شرایطی طرح و فراگیرکردن شعارهائی چون تحصیل رایگان و ممنوعیت کار کودکان و تضمین حق زندگی، بهمراه سایر مطالبات اجتماعی عدالتخواهانه واجد اهمیت است.