چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۷

چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۷

توصیه‌هایی برای مقاومت در دوره‌‌ای تاریک
«وضع خوب نیست، اما ایده‌های خوبی برای مقاومت و مبارزه وجود دارند که آنها را می‌توانیم از تجربه‌های مردم آزادی‌خواه در ایران و جهان بیاموزیم. مجموعه‌ای از اصول ساده و...
۱۸ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: محمدرضا نیکفر
نویسنده: محمدرضا نیکفر
آیه‌های زمینی
چه روزگار تلخ و سیاهی، نان، نیروی شگفت رسالت را، مغلوب کرده بود، پیغمبران گرسنه و مفلوک، از وعده‌گاههای الهی گریختند، و بره‌های گمشدهٔ عیسی، دیگر صدای هی‌هی چوپانی را،...
۱۸ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: فروغ فرخزاد
نویسنده: فروغ فرخزاد
گرامی باد یاد جهان پهلوان تختی
هفدهم دی سالگرد درگذشت شخصیت ملی ما، جهان پهلوان، جوانمرد روزگار، غلامرضا تختی است. سازمان‌های جبهه ملی ایران در خارج از کشور و جبهه ملی ایران-اروپا ضمن گرامیداشت یاد او...
۱۷ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: سازمان‌های جبهه ملی ایران در خارج از کشور
نویسنده: سازمان‌های جبهه ملی ایران در خارج از کشور
کشتی شکستگانی بی باد شرطه و دیدار آشنا
تنها امید مردم در بدتر نشدن اوضاع و نابود نشدن حداقل های زیستی کشور و همچنین امید حکومت به غرق نشدن کشتی شکسته نظام، ویژگی های ترامپ و دولت او...
۱۷ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: برديا سياوش
نویسنده: برديا سياوش
تأثیر روانی جنگ: نیمی از کودکان غزه آرزوی مرگ دارند
یک مطالعه و نظر سنجی جدید, تأثیر روانی عظیم جنگ بر کودکان و جوانان در نوار غزه را این گونه بر آورد کرده است:  ۴۴ درصد از کشته شدگان کودک...
۱۷ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: جولیان بورگر، برگردان رضا کاویانی
نویسنده: جولیان بورگر، برگردان رضا کاویانی
رودررو با فرهنگ کشی: یادی از غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی ریشه در آب و خاک فرهنگ، زبان و تاریخ ایران و مردم ایران داشت. این ریشه در او چنان قوی و محکم بود که درد غربت تا آخرین...
۱۷ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: عباد عموزاد
نویسنده: عباد عموزاد
جلوگیری از ملاقات به خاطر عدم رعایت حجاب
... وقتی از ملاقات مهراوه بابت حجابش جلوگیری کردند، شرایط برای او که بارها از ملاقات مادر و پدرش، طی سال های گذشته، با موضوعیت حجاب محروم شده بود، غیرقابل...
۱۷ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: نسرین ستوده
نویسنده: نسرین ستوده

من زن نیستم، ولی زنها را دوست دارم!

امروز ما در آستانه هشت مارس روز جهانی زنان قرار داریم. و شاید هنوز هستند کسانی شیفته چنین سنتی و البته با نگاهها و اسامی دیگری، که همانند دوستداران چنین شعارهای گندهای، دوباره بر دیوارهای قدیمی بلند بنویسند. اما چه بنویسند؟: "من زن نیستم، اما زنان را دوست دارم!"

یادش بخیر آن سالها! در شهر کوچک مرزی خودمان هندبالیست بودم. محل تمرین و بازی ما، حیاط مدرسهای بود با دیوارهای بلند و زمین خاکی و آسفالت. هر روز از عصر به بعد بچهها دور هم جمع می شدند، و با هم بازی می کردند. آن روزها، روزهای نوجوانی و هیجان و امید. روزهای آفتابی و آسمان بلند و افق روشن. روزهائی که ابرها تنها برای بارش بودند و ذهنها همیشه در اندیشه آفتابی ورای آنها. آفتابی که می دانستیم آنجا هست، و آنجا خواهد ماند: آفتاب روشنگر کوههای دوردستی که می دانستیم در تاریکی اند، و سرانجام نور آفتاب به آنها خواهد رسید. و چه روزهای خوبی بودند!

در یکی از همین روزها بود که متوجه شدم چیزی در حیاط بازی و نشاط تغییر کرده است، تغییری از آن تغییرها که اول احساسش می کنید، و بعد درک. احساسی که از تغییر چیزی در جو عمومی می آید، چیزی از گوشه چشمها به درون می خزد، و بعد درکی مشخصتر از تغییری مشخص، این بار دیگر تغییر در خود چشمان مستقیما می نشیند.

اطراف ما، روی تمام دیوارها شعار نویسی شده بودند. شعار نویسی با خط نستعلیق، با رنگهای متنوع در کادرهای به دقت خط کشی شده. رنگها، نشاطی دیگر می بخشیدند. الوانهای نورافشان. پیش خودم فکر کردم که اگر تمام دیوارها این چنین رنگ آمیزی می شدند، چقدر محوطه قشنگی می شد! چقدر زیبا و دوست داشتنی می شد! و درست سالها بعد بود که در اروپا این رنگها را بر روی ساختمانها و دیوارهای مدارس دیدم. البته تنها رنگ، و بدون هیچگونه شعاری.

شعارها آنقدر بزرگ بودند که احساس می کردی می خواهند وارد حدقه چشمان آدم بشوند. چنان، که خواندنش آسان نبود. می بایستی خودت را کمی جمع و جور کنید. می بایستی فاصله مناسب درست کنید. از آن فاصلههائی که باعث می شود چشم راحتتر مسلط شود، بتواند بخواند و بعد مفاهیم به ذهن خطور کنند. و چنین کردیم. چنین کردم. و مفاهیم منتقل شدند: “آمریکا نمی تواند هیچ غلطی بکند! امام خمینی”، “راه قدس از کربلا می گذرد.”، مرگ بر آمریکا، انگلیس، فرانسه و شوروی!”، “هی نگوئید من، بگوئید مکتب من. امام خمینی”. برای منی که هر روز برای ورزش کردن به این مکان می آمدم، ایجاد ارتباط با این مفاهیم برایم دشوار بود. فکر کردم چرا این شعارها اینجا؟ فکر کردم مگر نمی شود توی این محوطه آموزشی مثلا چند تا تعریف و مفاهیم ریاضی، زبانی، ادبیاتی و یا مربوط به علوم طبیعی بزنند تا بچهها هر روز با دیدنشان و با تکرارشان بتوانند برای همیشه آنها را یاد بگیرند؟ فکر کردم برای من ورزشکار، این شعارها می توانند رساننده چه مفهومی باشند؟ حالا بماند که سالها بعد آنگاه که بزرگسال شدم و کمکی شعورمان بالا رفت و توانستیم دنیا را سبک سنگین کنیم، دیدم که آمریکا توانست حقیقتا غلطی هم بکند، و حقیقت بغل گوش ما بود (جنگ ایران و عراق) و راه قدس هم هیچ وقت از کربلا نگذشت.

درست در این فکرها بودم که یک دفعه چشمم به شعار بسیار بزرگ دیگری افتاد. برای خواندن آن می بایستی کمی خودم را جمع و جور می کردم. لنز چشمهایم را با حرکت دادن تن، کمکی دور و نزدیک کردم، بالاخره خواندمش “من ورزشکار نیستم، اما ورزشکاران را دوست دارم! امام خمینی” صادقانه اعتراف کنم که برای درک این جمله کمی به خودم زحمت دادم. زیرا به نظرم یک جمله نامتعارف می آمد. کلمات آسان و آشنا، اما معنی کمکی گیر! فکر کردم خوب چه لزومی دارد برای کسی که ورزشکار نیست، بگوید که اگرچه من ورزشکار نیستم اما آنان را دوست دارم. فکر کردم که گوینده جمله شاید از خودش شاکی باشد از اینکه چرا ورزشکار نیست، و این را عیبی برای خودش فرض می کند و برای جبران همین خسران و همین احساس کوتاهی کردن، می خواهد با دوست داشتن ورزشکاران، این نقص ضمنی خودش را جبران کرده باشد. بعد فکر کردم که گوینده جمله خطابش به من است به رفقایم، و می گوید که من را بعنوان یک ورزشکار دوست دارد. گفتم خوب دوست داشتن مابهازای عملی دارد، خصوصا اینکه با چنین کلمات بزرگی هم نوشته شده باشد. و ارزیابی کردم: ‘گوینده می خواهد چه کاری برای من ورزشکار بکند، و یا چه کرده است؟” به زمین خاکی نگاه کردم به آسفالت زبر چندین ساله، به دیوارهای بلند و به اتاق کوچکی که رختکن نبود، اما می گفتند رختکن است!

از آن روزها سالها گذشته است، و من سالهاست دیگر آن حیاط مدرسه را با شعارهای بزرگش ندیدهام. بی گمان آن شعارها سالهاست که گذر زمان، و باد و باران آنان را با خود برده است. آنان حالا ذرات پراکندهای در خاک، در هوا و یا شاید در ساختمانی باشند. و یا شاید مرکب در خاک گورستانها. و مفاهیم آنان نیز، معناهائی فرسوده، تکیده و پیر در گذر سخت زمان. و امروز ما در آستانه هشت مارس روز جهانی زنان قرار داریم. و شاید هنوز هستند کسانی شیفته چنین سنتی و البته با نگاهها و اسامی دیگری، که همانند دوستداران چنین شعارهای گندهای، دوباره بر دیوارهای قدیمی بلند بنویسند. اما چه بنویسند؟ شاید: “زن، زینت مرد است.”، “مرگ بر زنان هرزه!”، “زنان هرزه را باید به دار آویخت!”، “هی نگوئید من، بگوئید هم زن من!” و سرانجام اینکه “من زن نیستم، اما زنان را دوست دارم!”.

تاریخ انتشار : ۱۳ اسفند, ۱۳۸۸ ۱:۰۱ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!

غلامحسین ساعدی نه فقط یک نویسنده، بلکه صدای رنج و امید مردم ایران بود. هرگونه بی‌احترامی به او یا دیگر چهره‌های فرهنگی، بی‌اعتنایی به میراثی است که هویت ما را شکل داده است. احترام به بزرگان هنر و ادبیات، وظیفه‌ای ملی و تاریخی است که پاسداشت فرهنگ و تاریخ ما را تضمین می‌کند.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات غیرانسانی دیگر صرف نظر از نوع اتهام یا انگیزه و اعتقاد محکومان، چیزی جز نابودی و ظلم نیست و باید برای همیشه از دستگاه قضایی حذف شود.  نه به اعدام، نباید فقط شعاری باشد، بلکه باید به منشوری تبدیل شود که کرامت انسانی و حقوق برابر را برای همه، فارغ از جنسیت و جایگاه اجتماعی، به رسمیت بشناسد.

مطالعه »
بیانیه ها

اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!

غلامحسین ساعدی نه فقط یک نویسنده، بلکه صدای رنج و امید مردم ایران بود. هرگونه بی‌احترامی به او یا دیگر چهره‌های فرهنگی، بی‌اعتنایی به میراثی است که هویت ما را شکل داده است. احترام به بزرگان هنر و ادبیات، وظیفه‌ای ملی و تاریخی است که پاسداشت فرهنگ و تاریخ ما را تضمین می‌کند.

مطالعه »
پيام ها

پیام گروه کار روابط عمومی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به مناسبت برگزاری دهمین کنگرهٔ سراسری حزب اتحاد ملت ایران اسلامی!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) تلاش‌های مؤثرحزب اتحاد ملت ایران اسلامی در جبههٔ اصلاحات برای ایجاد تغییر در اوضاع اسفناک کشور را ارزشمند می‌داند. حضور پررنگ زنان در شورای مرکزی حزب شما، گامی شایسته در راستای تقویت نقش زنان در عرصهٔ سیاسی کشور است.

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

توصیه‌هایی برای مقاومت در دوره‌‌ای تاریک

آیه‌های زمینی

گرامی باد یاد جهان پهلوان تختی

کشتی شکستگانی بی باد شرطه و دیدار آشنا

تأثیر روانی جنگ: نیمی از کودکان غزه آرزوی مرگ دارند

رودررو با فرهنگ کشی: یادی از غلامحسین ساعدی