بنظرمی رسد شعار «بوی گند جمهوری اسلامی همه جا بلندشده، دفنش کنید!» با عنایت به ورود پارادایم اسلام سیاسی به فرایند انحطاط کامل خود، شعاری مناسب برای این دوره باشد.
اشتباه نشود، حتی موسیقی رسمی خود رژیم هم که تا حالا حلال بوده و حتی خمینی مثل ماهی اوزون برون جواز شرعی آنرا صادر هم کرده بود، موردتهاجم قرارگرفته است! «مرحوم» موسیقی مستقل که جای خود دارد. ابتدا مشهد منطقه حراست از آلودگی موسیقی اعلام شد. اکنون نوبت به قم رسیده است. نوبت بعدی هم لابد به هزاران امامزاده با نام و بی نامی می رسد که در اقصی نقاط کشور تولیت می شوند، و البته سهم ولایات را که سکه اش را بنام نامی خطبای امام جمعه هر محل زده اند، نیز نباید فراموش کرد. از قدیم گفته اند که دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند. پس چکونه می توان انتظارداشت که رژیم ولایت مطلقه تاب تحمل باصطلاح حاکمیت های دوگانه ولو خود برساخته را داشته باشد؟! فرقی نمی کند، که رئیس جمهور- که زمانی خاتمی اختیارات آن را در حد آبدارباشی یا تدارکات چی خوانده بود- از قماش آحمدی نژاد باشد روحانی و خاتمی باشند؛ در هرحال برای نظام زیادی تجملی و دردسرساز و موی دماغ هستند. چندسال پیش از زبان خامنه ای در رفت که بفکر تمشیت مقام ریاست جمهوری از انتخاب مستقیم به انتخاب غیرمستقیم و از نوع ریاستی توسط مجلس برگزیده رهبری است. گرچه ممکن است تحقق رسمی و حقوقی این سودا به عمر او قد ندهد؛ اما او بیکار ننشسته و پیشبرد عملی آن را برای خشکاندن کامل و نهائی دوگانگی قدرت و تحقق عنیی و ناب ولایت مطلقه در دستورکار خود قرارداده است و از قضا از مسیر دامن زدن به حاکمیت های دوگانه و تأسیس یک دولت خودکامه کامل موازی با آپارات و دستگاه های موازی. البته حتی اگر سرانجام این دوگانگی پروری ها نابودی هم باشد و افقی روشنی حتی در دوردست ها برای آن مشهود نباشد، به حکم اقتضای طبیعتش این است؛ «خودویرانگری» از طبع و ماهیت پارادایم بحران زده و به بن رسیده و رو به سراشیبی سرچشمه می گیرد، و علاجی برای آن نیست. از همین رو فرافکنی از جهان واقعی و ورودهرچه بیشتر به جهان فانتزی و مالیخولیائی بخشی از پویش گریزناپذیر رژیم در این مرحله جدیداست.
خوب! پس در این میان برپاکردن دولت اعتدال و تدبیر و امید، با آن همه سلام و صلوات و تشریفات و دستگاه عریض و طویل و مهم تر از همه سرکارگذاشتن میلیون ها رأی دهنده و شرکاء و رقبای اصلاح طلب و اعتدالی معرکه گرم کن، چه می شود؟ در نظام ولایت مطلقه آنها باید مگس بپراکنند؟ حال که مدافعان ولایت مطلقه برخوردشان با دولت نه چندان خودی و مطلوب بر طبق ضرب المثلی است که می گوید دیگی که برای من نجوشد، توش سرسگ بجوشد! آیا بهترنیست دولت امید و تدبیر به مصداق “از طلاگشتن پشیمان گشته ام مرحمت فرموده ما را مس کنید”، عرض خود نبرد و زحمت ما ندهد، گور خود را خود را گم کرده و تصدی دیگ دولت را به یک اصول گرای ناب و کفش جفت کن آقا واگذارکند تا رتق و فتق همه امور کائنات از طریق دفتر رهبری به پیش برده شود؟ آیا بهتر نیست که با کناررفتن گردوغبار و شفاف شدن فضای سیاسی، ولی مطلقه خود مستقیما با مردم طرف شود و اختیارات و مسولیت ها با هم منطبق شود؟ و مردم هم بدون عبور از این نوع لابیرنت های پیچ در پیچ تاریک و مسیرگم کن، با وقوف به صحنه شفاف بدانند که با چه هیولائی طرف هستند و تکلیف اشان چیست؟
واقعیت آن است که پشت همه این حرام و حلال کردن ها نگرانی از دست دادن اقتدار و منافع ممتازه و بادآورده خوابیده است و هرچیزی- حتی صاحب معروف “خس و خاشاک”- نتواند هم چون ابزار خدمت برای آن ها بکارگرفته شود، به جرگه “حرامیان و دشمنان” می پیوندد. و در این راستا خنده و شادی و موسیقی که سهل است، حتی اگر روزی کفش ها هم نافرمانی کنند و برای قدرت جفت نشوند، تردید نکنید که به عوامل نفوذی دشمن متهم خواهند شد!
*- تلاش های رژیم برای جلوگیری از برگزاری کنسرت؛ این بار درقم
https://www.radiozamaneh.com/301447