سلام جناب آقای رئیس جمهور
خسته نباشید. امیدوارم این شغل پر مشقله شما مانع شنیدن حرفهای یک کارگر نشود. تا با اندکی وقت به درد ودلهای یکی از طبقه زحمتکشان جامعه، آنهم در آستانه سال نو، گوش فرا دهید. راستش با این شغل کارگری که نه امنیت شغلی و روانی در آن وجود دارد که برای خیلی از کارگران، حقوقی که بتواند حداقل نیازهای زیستی(مانند خوراک، پوشاک، مسکن وتامین اجتماعی) یک زندگی آبرومند را فراهم کند وجود ندارد، دل ودماغی واسه شادی وتبریک سال نو باقی نمی گذارد، چە برسە بە این کە کارگر بتواند برای خانواده ش (لباس و آجیل شب عید تهیە کند ویا آنها را بە مسافرت ببرد و غیره) تا زمینه شادی شان را فراهم کند. آقای رئیس جمهور، دردهای ما بسیار است. از کجا بگوییم؟ از کجا بنالیم؟از قرار داد موقت وسفید امضا، یا از درآمدهای پایینتر از خط فقر؟ از این که با تاخیرهای مدوام در پرداخت حقوقمان، گدای حقمان می شویم؟ ودر بیشتر مواقع برای نقد کردن حقوق مجبوریم دست به اعتصاب بزنیم، تا فقط حقوق حقه خودمان را استیفا کنیم و نه بیشتر. از اصل چهل وچهار که هر وقت نامش را میشنویم موی بر تنمان راست میشود، چه بگویم؟ چرا که این ها برای ما یعنی پرتاب در آنسوی بی تکلیفی. بی پناهی در مقابل کارفرماها، عدم امنیت شغلی، حقوق پایین و هزاران مسئله بغرنج دیگر .
در خود شرکتی که در آن مشغول بکارم، یعنی نیشکر هفت تپه از مدتها پیش بخشهایی از کارها مانند درو و سمپاشی و آبیاری و خدمات وغیره را به شرکتهای پیمانی واگذار کرده بودند که همگی این ها کارهای شاق وزیان آوری محسوب می شوند.اما در اینجا پیمان کاران با استثمار کارگران، یعنی با پرداخت حقوقهای ناچیز وبدون هیچگونه مزایا وعیدی، سودهای کلانی به جیب می زنند. بطوریکه پس از چند سال ره صد ساله را می پیمایند. اما کارگرهمچنان اندر خم یک کوچه است. آقای رئیس جمهور، همین دو هفته اخیر مطابق اصل چهل وچهار نیشکر هفت تپه به بخش خصوصی واگذار شده است. از زمانی که این واگذاری صورت گرفته است همه ما در بیم وهراس ناشی از نبود امنیت روانی روزگار می گذرانیم. نمیدانیم در آینده قرار است که چه شود؟ و این واگذاری آیا بر مصائب ما می افزاید یا نه؟ این تردید توام با اضطراب، واقعا عذاب آور است. بخصوص اینکه تجربه های تلخ ودردناکی در اطراف ما ناشی از این نوع واگذاریها به بخش خصوصی وجود دارد. مانند کارخانه قند دزفول که یکسال بعد از واگذاری تعطیل شد و صدها کارگر اخراجی بجا گذاشت و روزگار سخت مشقت آمیز پس از آن. یعنی علی ماند و حوضش. از طرف دیگر میدانم در پس ذهنتان از اقتصاد دولتی بخاطر فرسودگی کارخانجات و کاهش تولید، فساد، رانت اقتصاد دولتی و دهها مسئله دیگر وجود دارد که با این سرعت بدنبال خصوصی سازی در اقتصاد هستید .
همچنین میدانم که نگاه شما به مقوله اقتصاد ناشی از مناسبات کشورهای سرمایه داری که مبتنی بر خصوصی سازی اقتصاد، کوچک کردن حجم دولت و آزاد سازی اقتصاد وغیره بوده است. جریانی که بعد از جنگ سرد، بعنوان جریان غالب(یعنی مناسبات سرمایه داری) درآمده است.که دراین راستا لعنتی هایی مانند آدام اسمیت، ریکاردو.فریدمن مکتب شیکاگو و غیره به ذهنم تداعی میشود،.ولی اینجا ایران است، نه مثلا آلمان .اینجا ایرانست با پیچیدگیها و مشکلات خاص آن. اینجا ایرانست با اخلاقیات وجامعه مخصوص آن.آیا نمیشد سهام این شرکتها را به کارگرانش واگذار کرد؟چطور در طرح سهام عدالت، میشد همه را سهیم کرد؟(البته به صورت اسمی وگرنه ما که سهام عدالتی ندیدیم)
در هرصورت، حالا که میخواهید بر اساس اصلوب سرمایه داری رفتار کنید لااقل اصل ایجاد تشکل کارگری مستقل را مانند همان کشورهای سرمایه داری برای کارگران در نظر بگیرید.
حالا که قرار است مانند اروپایی ها شویم این حرکت را کامل اجرا کنید. اینطور نمیشود آنجایی را که مربوط به حقوق ما کارگران است زیر سبیلی رد کنید و نادیده بگیرید. پس به ما حق اعتصاب بدهید. به کارگر حق ایجاد اتحادیه وسندیکای مستقل بدهید تا لااقل یک حامی داشته باشند. تا شبها با وجود انبوهی از مسائل اضطراب آور،خوابش بگیرد. آقای رئیس جمهور، کسی که با شما صحبت می کند بە دلیل فعالیت صرفا کارگری بخاطر دفاع از شغلش که هست ونیستش بود. دارو ندارش بود به زندان افتاد. با پرونده های امنیتی متعدد سه سال از کار هم اخراج شد و اکنون با چماق قرار داد موقت، مجبورمان می کنند تا از خیلی حق هایمان چشم پوشی کنیم. آقای رئیس جمهور، آیا تاکنون شده است که از ترس بیکاری ، شبها نتوانید راحت بخوابید؟ آیا شده است پیش زن و فرزندانتان از این که نتوانسته اید یک پاکت میوه بخرید شرمنده باشید؟ شده است شب عید از این که کارفرمایتان حقوقتان را نداده، بغض کنید و به جای احساس شادی حس انتقام و خشم به شما دست بدهد؟ آقای رئیس جمهور، ما قبلا چوب سیاستهای تعدیل اقتصادی و تک نرخی کردن ارز و سیاست آزاد سازی قیمتها بر اساس عرضه وتقاضا را خورده ایم. لطفا، ترا بە خدا مواظب باش که بیش ازاین به درد و رنجهای مان اضافه نکنید. عید ونوروز جشن تحویل خیلی از چیزهای دیگر، پیشکش، از دغددغە نان شب ما بکاهید.
آقای رئیس جمهور، گمان نمی کنم وقت مبارکتان را برای خواندن چنین نامه هائی صرف کنید. اما من دردم را گفتم.الان هم با گفتنشان احساس بهتری دارم، بقیه اش باشما
موفق باشید
رضارخشان
اواخر اسفند ماه/۱۳۹۴