میایم
با زحمهایی کهنه
تا با تو باشم
در این نبرد سرنوشت
و تو، ای جوان،
برخیز و- دستم را بگیر
در گذر از این شبهای تار
تا شعله شویم
همچون آتشفشان
٭٭٭٭
تا از شور عصیان ما
خورشید با بهار سر رسد
گل از گلستان پر کشد
تا این جهان کهنه را
با شور و شوق مان دگرگون کنیم
ز بهر آزادی
٭٭٭
به پیش به پیش
رها از قید بندگی!
رها از رنج و درد زندگی
به پیش
به پیش
به پیش
همه با هم به پیش!
تا این جهان کهنه را
با شور و شوق مان دگرگون کنیم
ز بهر آزادی
٭٭٭٭٭
میایم از دور
با زحمهایی کهنه
تا باتو باشم
در این نبرد سرنوشت
و تو، ای جوان،
برخیز و- دستم را بگیر
در گذر از این شبهای تار
تا شعله شویم
همچون آتشفشان
شعله ور به هر سو
تا این جهان کهنه را
با شور و شوق مان دگرگون کنیم
ز بهر آزادی
٭٭٭٭
به پیش به پیش
رها از قید بندگی!
رها از رنج و درد زندگی !
برای رهایی
به پیش
به پیش
به پیش
همه با هم به پیش!
تا این جهان کهنه را دگرگون کنیم
ز بهر آزادی
٭٭٭٭٭٭٭
از شور عصیان ما
خورشید
بابهار سر می رسد
کوچه به کوچه
ز خون سواران آزادی
گل از گلستان پر می کشد
٭٭٭٭٭
تا این جهان کهنه را
با شور و شوق مان دگرگون کنیم
ز بهر آزادی
٭٭٭٭٭٭
به پیش به پیش
رها از قید بندگی!
رها از رنج و درد زندگی !
برای رهایی
به پیش
به پیش
به پیش
همه با هم به پیش!
تا این جهان کهنه را
با شور و شوق مان دگرکون کنیم
ز بهر #آزادی
۲۰۱۷/۰۴/۲۷ #شمی_صلواتی