جلسه نقد و بررسی کتاب «جنسیت در زندگی روزمره» همراه با مترجم کتاب مهدی لبیبی و حضور دکتر شهلا اعزازی جامعه شناس و استاد دانشگاه در «سرای اهل قلم» برگزار شد. در این جلسه ابتدا مترجم کتاب درباره نام کتاب، مباحث مطرح شده در هر بخش، و بخش های سانسور شده در ممیزی وزارت ارشاد توضیحاتی ارائه کرد؛ در ادامه نیز دکتر اعزازی به نقد و بررسی کتاب پرداخت.
ابتدا مهدی لبیبی به اشتباه چاپ کردن نام کتاب توسط ناشر اشاره کرد. اسم کتاب در اصل،«جنسیت و زندگی روزمره» نام داشته که ناشر کتاب، آن را تغییر داده و با عنوان جنسیت در زندگی روزمره چاپ کرده است. وی در ادامه به ممیزی بخش هایی از کتاب اشاره کرد. به گفته لبیبی در تماسی که وی با «ماری هولمز» نویسنده کتاب در مورد ترجمه این اثر داشته هولمز بیان کرده فکر نمی کند این کتاب در ایران اجازه چاپ بگیرد. البته حدس نویسنده حدس خیلی اشتباهی نبوده چرا که ۳۰ صفحه از این کتاب به دستور ممیزی ارشاد، حذف شده است. به گفته مترجم بیشتر مطالب حذف شده مربوط به مثالهای کتاب است . به همین دلیل مترجم مجبور شده برای فهم بهتر منظور نویسنده و عدم گسستگی مطالب در ذهن خواننده مثال های حذف شده را تغییر داده و مثال هایی را جایگزین آنها کند.
لبیبی گفت نویسنده در این کتاب ابتدا به بیان تفاوت های جنس و جنسیت پرداخته است. زن یا مرد بودن یک ویژگی زیستی است و جنسیت یک ویژگی اجتماعی یا جامعه شناختی است. زنانگی یا مردانگی در طی یک فرایند اتفاق می افتد و افراد در جامعه یاد می گیرند که رفتار زنانه و رفتار مردانه چیست و سپس این رفتار درونی شده و نسل به نسل منتقل می شود .
مترجم کتاب جنسیت در زندگی روزمره بیان کرد: به باور نویسنده، جامعه از همان لحظه تولد نوزاد نسبت به او جبهه گیری می کند و از همان لحظه دو مسیر متفاوت برای نوزاد ـ دختر یا پسر ـ در نظر می گیرد . طی کردن این دو مسیر به نوزاد بستگی ندارد بلکه به جامعه ای بستگی دارد که بچه ها در آن بزرگ می شوند. به نظر نویسنده این جامعه است که به نوزاد تحمیل می کند کدام مسیر را طی کنند و روز به روز این تفاوت ها بیشتر شده و جامعه هر روز خودش را بیشتر بر بچه ها تحمیل می کند . این فرایند، نوزاد دختر و پسر را از هم دورتر می کند و بعد زمانیکه به این تمایزات نگاه می اندازیم به نظر می رسد این ویژگی ها به علت تفاوت های جسمی است. نویسنده در این کتاب به مخاطب، دید عمیق تری می دهد تا ابعاد پنهان مسائل را هم مخاطب ببیند و در زندگی روزمره به کار ببندد .
لبیبی درباره بخش تاریخی کتاب گفت: نویسنده یک روند تاریخی را ازقرن ۱۷، ۱۸ ، و ۱۹ تا کنون مورد بررسی قرار داده است، و به بیان این موضوع پرداخته که زنان در آن زمان چگونه زندگی می کردند. وی به بررسی نحوه لباس پوشیدن ، تحولات جمعیتی، بررسی علت مرگ و میر دختران ـ که در دوره ای بسیار زیاد بوده ـ پرداخته است. وی همچنین به نداشتن حق مالکیت نیز تاکید دارد. در کل نویسنده به این موضوع پرداخته که در طی زمان ظلم تاریخی به زنان روا شده و مدام زنان در تلاش بوده اند تا این تبعیض را از بین ببرند .
در حال حاضر وضع زن ها در بسیاری از جوامع بهتر شده و زنان توانسته اند بسیاری از مشاغل کلیدی را بدست بیارند مثلا در رواندا زنان ۵۰% کرسی های پارلمان را به خودشان اختصاص دادند. به گفته مترجم ، نویسنده کتاب متذکر شده هنوز نابرابری بین زن و مرد وجود دارد به این ترتیب که در حال حاضر ممکن است که اشکال ظاهری تبعیض کمتر دیده شود اما اشکال پنهان هنوز به شدت وجود دارد. هولمز بیان کرده که تفاوت بین زن و مرد وجود دارد اما نه به شدتی که در جوامع به کار می رود. نویسنده برای نشان دادن این تفاوت، مثالی آورده است: فرض کنید دو دسته آدم داریم آدم های گوش بزرگ و آدم های گوش کوچک آیا درست است به خاطر بزرگ بودن گوش این آدم ها ویژگی های خاصی برای آنها قائل شد و بعد بگوییم کسانی که گوش های بزرگ دارند نمیتوانند کلاه داشته باشند و گروه دیگر به خاطر داشتن گوش کوچک میتوانند کلاه بر سر بگذارند و مدام برای یک گروه محدودیت وضع کند. هولمز این وضع خنده آور را به وضعیت زنان در جامعه ربط داده و نوشته است که زن بودن موجب شده تا جامعه پی در پی برای زنان محدودیت ایجاد کند . وجود قید و بندهای زیاد باعث می شود زن نتواند نقشش را در جامعه ایفا کند. نویسنده در مثال دیگر به واژه hystera اشاره کرده که در لاتین به معنای رحم زنان هست و امروزه واژه استرس را بکار می بریم که ریشه اش hysteraبرمی گردد. در گذشته به غلط معتقد بودند زنان چون رحم دارند پس استرس و اضطراب دارند و اگر رحم نداشتند فاقد استرس و اضطراب بودند.
مترجم کتاب جنیست در زندگی روزمره در ادامه گفتارش افزود: هولمز در قسمت بعدی کتاب یک مطالعه تطبیقی در مورد آدم های دوجنسیتی دارد. وزارت ارشاد انتقاد نویسنده را در مورد واکنش های برخی از جوامع اسلامی نسبت به این آدم ها را سانسور کرده چرا که به عقیده نویسنده در اغلب کشور های اسلامی با این آدمها به عنوان منحرف برخورد می شود در حالی که این ویژگی جسمانی این آدمهاست و هیچ گناهی ندارند و اینگونه متولد شده اند، و تنها اختلاف کروموزمی باعث بوجود آمدن این تفاوت می شود . نویسنده کتاب همچنین به نظر ملیت های مختلف از جمله هندی ها درباره دوجنسیتی ها نیز اشاره می کند و می افزاید: در هند افراد دوجنسیتی، بسیار خوش یُمن تلقی می شوند و هندیها بر این باورند که حضور و نظر این آدم ها برکت دارد. نویسنده در اینجا به این نتیجه می رسد که تفاوت های فرهنگی و اجتماعی چقدر بر روی جایگاه و موقعیت شهروندان اثردارد .
نویسنده در عین حال، بسیاری از بحث های قدیمی علمی را درباره هوش و استعداد زن ها رد می کند به عنوان مثال بیان می دارد که در یک دوره ای می گفتند زنان از لحاظ هوش کمتر از مردها می فهمند یا توانایی درک علمی کمتری دارند! در صورتی که تحقیقات بعدی نشان داده که به هیچ وجه اینگونه نیست و استدلال گذشتگان مبنی حجم کمتر جمجمه زنان که به فهم کمتر زنان تعبیر می شد به کلی فاقد اعتبار است. در مثال دیگری اشاره به پوشیدن کفش پاشنه بلند توسط زنان می کند و می گوید بعضی ها بر این باورند که زنان چون قدشان نسبت به مردها کوتاه تر است کفش پاشنه بلند می پوشند در صورتی که به اعتقاد نویسنده اصلا اینگونه نیست خانم ها با کفش پاشنه بلند احساس ارامش بیشتری می کنند و می خواهند تعادلی در بدنشان ایجاد کنند چرا که به دلیل برجستگی هایی که در ناحیه سینه و باسن دارند این تعادل از بین می رود. لبیبی به بخش دیگر کتاب که درباره سیاست رسانه ها است اشاره کرد و گفت: نویسنده معتقد است برخی از رسانه ها از زن به عنوان سوژه های جنسی برای تبلیغات استفاده می کنند و هر جا اسم زن به میان می آید بحث جاذبه های جنسی هم مطرح می شود هرچند امروزه این بحث کمرنگ تر شده و از مردها هم استفاده می شود . در بخش دیگری از کتاب به نوع پوشاک و اسباب بازی های کلیشه ای پسر ها و دخترها اشاره شده است .وقتی برای پسر اسباب بازی های فکری خریداری می شود او یاد می گیرد که فکر کند و بتواند چیزی درست کند که باعث ارتقاء قدرت تفکر پسرها می شود. ولی وقتی برای یک دختر جاروبرقی خریداری می شود او تنها یاد می گیرد که باید کار منزل را انجام دهد و یا تنها بچه داری کند پس خود اسباب بازی باعث می شود که فرد از کودکی یاد می گیرد که چه نقشی را موظف است در جامعه ایفا کند .
همچنین در این کتاب نویسنده ذکر کرده شکل پدرسالاری در دنیا عوض شده اما از بین نرفته است .نویسنده استدلال می کند اگر پدر سالاری قدیم را «پدرسالاری خصوصی» بنامیم امروزه ما با «پدرسالاری عمومی» مواجهیم. در پدر سالاری خصوصی پدر حکم می داد اما در پدرسالاری عمومی جامعه بر زنان اعمال قدرت می کند. برای نمونه ممکن است مردی بر همسر و یا دخترش، قدرتی اعمال نکند اما در جامعه باز هم زن و دختر او باید از جماعت مردانه حساب ببرند و این، گونه ای از خشونت نمادین در جامعه است. لبیبی ادامه داد که: بحث دیگر نویسنده مربوط به خشونت علیه زنان هست و بحث های آخر کتاب به موج اول و دوم و سوم فمینیسم پرداخته و فعالیت زنان برای کسب حقوق شان را برشمرده است.
بعد از توضیحات مهدی لبیبی، دکتر شهلا اعزازی سخنرانی خود را با خرده گیری از نام کتاب آغاز کرد. به گفته وی جنسیت در زندگی روزمره هیچ معنا و مفهومی ندارد و صحیح آن همان جنسیت و زندگی روزمره است. این استاد دانشگاه ادامه داد: کتاب ساختار خوبی دارد و چاپش هم خوب هست، ضمن آنکه کتاب رفرنس دهی خوبی نیز دارد. هر کدام از این شش بخش کتاب یک مقدمه دارد و بعد به اصل مطلب می پردازد، مقدمه یک مثال و یک واقعیت از زندگی روزمره است یا یک پدیده ای هست که به هر حال وجود دارد و ما با آن آشنا هستیم . مقدمه هر بخش بسیار مهم است چرا که مقدمه بیانگر ساختار کتاب نیز هست.
دکتر اعزازی ادامه داد: نویسنده بیان کرده : تفاوت زن و مرد به خودی خود چیز بدی نیست و ما هم سعی نمی کنیم بگویم این تفاوت ها وجود ندارد، نویسنده بیان کرده که این زنان هستند که با مردان متفاوت هستند و با این بحث یک مسئله علمی معرفت شناسی را مطرح می کند و می گوید همه با هم تفاوت دارند اما در علوم دیگر مردان معیار هستند و این زنان هستند که متفاوت هستند و یا به عبارت دیگر زنان ناقص هستند و مردان کامل یا مردان طبیعی هستند و زنان غیر طبیعی. نویسنده برای پیشبرد مقصودش از سه شیوه تحلیل استفاده کرده : شیوه تحلیل تاریخی، شیوه تحلیل تطبیقی، شیوه تحلیل انتقادی.
در تحلیل تاریخی، نویسنده به بررسی این نکته که مفهوم زن بودن و مرد بودن در گذشته چه بوده است که این بحث تاریخی، البته بسیار مهم و ضروری است چرا که در طی تاریخ می بینیم زنان و مردان ما اینگونه که امروزه هستند، نبوده اند مثلا در تاریخ می بینیم که مردان دامن به پا می کردند و یا از جواهرات استفاده می کردند و …
در بخش تحلیل تطبیقی، هولمز می گوید ما نه تنها تاریخ را نگاه می کنیم بلکه باید به این موضوع هم توجه کنیم که آنچه که مثلا در ایران به آن زنانگی گفته می شود با آنچه که در آمریکا زنانگی خوانده می شود زمین تا آسمان فرق دارد و نه تنها این دو کشور که در جای جای جهان این تفاوت به چشم می خورد.
و در نهایت نویسنده درباره شیوه تحلیلی انتقادی به معنای اینکه توانمندی و محدودیت شیوه های گوناگون تفکر در مورد جنسیت چیست ، را مطرح می کند.
به گفته اعزازی: اندیشمندان مختلف به خصوص افرادی که روی جامعه شناسی کار کردند چه شد که نتوانستند به مسئله جنسیت بپردازند. یعنی ما وقتی تمام جامعه شناسی را که نگاه می کنیم در بهترین حالت کور جنس هستند. این سه تحلیل در تمام کتاب به چشم می خورد. نویسنده یک تحلیل تاریخی از بیولوژی زن و مرد ارائه می دهد و تاریخ پزشکی را مرور می کند و به بیان این موضوع می پردازد که پزشکان، زن و مرد را چطور می دیدند . در اینجا دو ایده وجود دارد : یکی این که زن و مرد مثل هم هستند اما زن عکس مرد هست ، این ایده تا قبل از قرن ۱۸ و ۱۹ بوده و از قرن ۱۸ و ۱۹ به بعد زن و مرد، دو موجود کاملا متضاد معرفی می شوند یعنی آنچه که در مرد وجود دارد اصلا در زن وجود ندارد و مردان معیار می شوند و زنان متفاوت از آنها .
این استاد دانشگاه ادامه داد: نویسنده به این موضوع اشاره می کند که ما در کل دو جنس داریم زن و مرد. اما فرهنگ هایی هم هستند که فقط دو جنس ندارند و سپس از فرهنگی نام می برد که چهار جنس دارد یکی مرد ، یکی زن، سومین جنس، مردی است که کارهای زنانه می کند و چهارم، زنی است که کارهای مردانه می کند. نویسنده در همین نمونه نشان می دهد که دو مورد آخر بدون پایگاه اجتماعی نیستند بلکه پایگاه اجتماعی خاص خودشان را دارند . سپس می پرسد که حالا واقعاَ چه اتفاقی رخ داده که ما در دنیای امروز فقط زن و مرد داریم؟ و در ادامه، روی این دو بیشتر بحث می کند. بعد از این مبحث، در مورد اختلاف طبقاتی بحث می کند و مثالی می زند: که در دنیای امروزه گفته می شود که زنان ضعیف هستند و قادر به انجام کارهای سنگین نیستند . نویسنده اشاره می کند که واژه زن ضعیف در قرن ۲۰ بوجود آمد و ما تا قبل از آن چنین چیزی نداشتیم و این اصطلاح هم فقط برای زنان طبقه مرفه و متوسط رو به بالای انگلستان به کار می رفت چرا که در همان دوران، زنان طبقه پایین در معدن و کارخانه ها مشغول انجام دادن کارهای سنگین بودند.
این جامعه شناس افزود: نویسنده در تحلیل انتقادی اش، مثال هایی از زیست شناسی را مطرح می کند. این که زیست شناسی حتی بر نکاتی انگشت می گذارد تا بگوید زنان ضعیف تر هستند . نویسنده در ضمن، انتقادی را نیز متوجه نظام واژگان جامعه شناسی می کند که جامعه شناسان بدون هیچ دلیلی، مرد را مدیر بیرون و زن را مدیر خانه معرفی می کنند . در بحث بعدی نویسنده ساختار بدن را هم مطرح می کند که انجام فعالیتی خاص می تواند ساختار بدن را تغییر دهد، دکتر شهلا اعزازی افزود: در کل کتاب پراکندگی هایی نیز دیده می شود که یا حاصل ترجمه هست و یا حاصل ممیزی وزارت ارشاد و یا حاصل کار خود ماری هولمز ….
اعزازی همچنین ادامه داد: کتاب، بیشتر در باره جامعه شناس ها صحبت شده تا نظریه پردازان جنسیتی. و توضیحی هم درباره آنها نداده گویا نویسنده فرض را بر این گذاشته که همه می دانند او چه می گوید . بنابراین ما با دوگانگی روبرو هستیم چرا که اگر خواننده این نظریات را می داند که سطح کتاب برای خواننده پایین است اگر خواننده این نظریات را نمی داند پس باید با زبانی ساده تر به بیان کامل نظریه ها می پرداخت.
همچنین این عضو انجمن جامعه شناسی بیان کرد: در بخش سوم، نویسنده وقتی روند تاریخی را توضیح می دهد وارد بحث مرد سالاری عمومی و مرد سالاری خصوصی سیلویا والبی می شود که یکی از مباحث سنگین است و نیاز به توضیح بیشتر دارد که نویسنده به سادگی از کنار آن رد شده است .در بخش نظریه ها هم نویسنده تنها به نظریه های خشونت اکتفا کرده و بعد به این موضوع می پردازد که مردان الزاما خشن نیستند و زنها هم خشن نیستند.
وی ادامه داد: در قسمت بعدی کتاب که بخش مقاومت در برابر جنسیت هست در بخش تاریخی از مقاومت انفرادی زنان مثل کریستین دوپیزا صحبت می کند . موج اول وموج دوم فمینیستی را از لحاظ تاریخی مورد بررسی قرار می دهد و در نهایت یک جمع بندی ارائه می کند و به سنجش موفقیت فمینیسم می پردازد . ماری هولمز معتقد است فمینیست ها اگر چه در بعضی از زمینه ها موفقیت هایی را کسب کردند اما در بسیاری از زمینه ها موفق نبوده اند .نویسنده در تحلیل انتقادیش روی فردگرایی و مخالفت ها فوکوس می کند که آیا زنان فرد گرا شدند یا نه؟ آیا زنان می خواهند خانواده داشته باشند یا خیر؟ و یا اینکه اصلا فرد گرایی خوب است و یا بد ؟ هولمز به این موضوع اشاره می کند زن شاغل که زن دیگری را از طبقه پایین تر و حتی از کشور دیگری برای نگهداری فرزندش استخدام می کند آیا خودش به ازادی دست پیدا می کند و مواجه با مشکلات خانوادگی خودش را به عهده پرستار کودک می گذارد.؟ در این صورت آیا دست به استثمار زن دیگری می زند؟ باز هنوز این بحث به نتیجه نرسیده می رود سراغ بیان زن ایده آل که باید زیبا باشد و لاغر …. و از لحاظ ظاهری درباره او صحبت می کند.
دکتر اعزازی اظهار داشت: ماری هولمز در قسمت دیگر کتاب درباره آینده جنسیت صحبت می کند که در کمتر کتابی به آن پرداخته شده است. نویسنده دو پیش بینی ارائه می دهد: اول اینکه در آینده، مرزهای جنسیتی به هم خواهد خورد و شرایطی مبهم ایجاد خواهد شد . دیگر مهم نخواهد بود زنانگی یا مردانگی چیست و بیشتر به طرف مهم بودن انسانیت پیش خواهیم رفت. یا برعکس مرزهای جنسیتی تقویت می شوند و برخی از تفاوت ها برجسته تر می گردند . تحلیل هایی که در این قسمت نویسنده ارائه می دهد تحلیل های زیبایی است . بخصوص بر تغییرات آب و هوا تاکید بسیاری دارد و مثال زیبایی می زند درباره ماهی ها ، برخی از ماهی ها در شرایط تغییر آب و هوایی وقتی تعدادشان کم می شود ماهی نر برای مدت کوتاهی به ماهی ماده تبدیل می شود ، تخم ریزی می کند تا نسل شان پا برجا بماند. در اینجا به این نکته اشاره می کند که تفاوت ها کاملا از بین می رود و در بخشی از انسان ماشینی یاد می کند که نه زن هستند و نه مرد تنها یک انسان ماشینی هستند و مرز جنس و جنسیت را از بین می برند.
در بخش آخر، نویسنده به بیان این موضوع می پردازد که نقش های جنسیتی از طریق جامعه فرا گرفته می شود و بعد یک سوال را مطرح می کند که زندگی افراد واقعاَ چقدر متاثر از جامعه هست؟ و در انتها یک نتیجه گیری زیبا مطرح می کند که تمام این بحث های مطرح شده را برای رسیدن به این نتیجه ذکر کرده است: «جنسیت» نظامی است که به صورت اجتماعی خلق شده پس می تواند صورت های دیگری هم به خود بگیرد. در انتها این استاد دانشگاه از مترجم این کتاب ایراد گرفت. چرا که مترجم در جایی از کتاب نقل کرده ایران جزء معدود کشور هایی است که زنها در آن پست های کلیدی دارند. در صورتی که اصلا اینگونه نیست و وضع ایران از کشور همسایه یعنی افغانستان هم بدتر است. دکتر اعزازی متذکر شد واژه «معدود کشورها» یعنی چه؟ در بسیاری از کشورها از جمله فنلاند تمام کابینه قوه مجریه را زنان در دست گرفتند و اسامی زنان در مقامهای رییس جمهوری و نخست وزیری آنقدر زیاد هست که ایران جایی در میان آنها ندارد. وی ادامه داد: با توجه به آمار جنسیتی، ایران یکی از پایین ترین رتبه ها رادر زمینه مشاغل کلیدی برای زنان دارد و از مترجم خواست که در چاپ و انتشار آمارها، دقت بیشتری داشته باشد.