پنجشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۱

پنجشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۱

استعارۀ مرغ و پاهایش
نقطه مشترک حکومت‌های غیردمکراتیک، دیکتاتوری و یا تمامیت‌خواه با جریان‌های برانداز، سرنگونی‌طلب و یا انقلابی در این است که برای هر دوی آنها "مرغ یک پا دارد"! برای اصلاح‌طلبان مذهبی...
۲۷ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سعید مقیسەای
نویسنده: سعید مقیسەای
در نقد دیدگاه آقای بهزاد کریمی در مقاله‌ای تحت عنوان بلوع سیاسی جامعه و انتظار از اپوزیسیون دموکراتیک
سرخوردگی از اپوزیسیون، به‌ویژه؛ خارج کشور و سرکوب شدید و شکستن مقاومت مردم و تحمیل اختناق برجامعه که امید به بروز هر جنبش اعتراضی را به یاس تبدیل کرده است،...
۲۷ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
محکومیت حکم اعدام شریفه محمدی از سوی سه سندیکای کارگری ایتالیا
از دولت ایتالیا درخواست می‌نماییم، از مسیرهای ارتباطات دیپلماتیک خود برای درخواست لغو فوری و بدون قید و شرط حکم اعدام شریفه محمدی و آزادی بی‌قید و شرط کلیۀ معترضین...
۲۷ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سه سندیکای کارگری ایتالیا
نویسنده: سه سندیکای کارگری ایتالیا
پرده‌ی آخر نمایش انتخاباتی نظام، بلوغ سیاسی جامعه و انتظار از اپوزیسیون دمکراتیک
جامعه‌ی معاصر ایرانی‌ به وقت خود بهره‌گیری از «فرصت‌»های درون نظام را آزموده و نتیجه‌ی آزمون خود را که مبین سترونی آن بود، ثبت حافظه‌‌اش کرده است. ارزش روی‌کرد جامعه...
۲۶ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهزاد کریمی
نویسنده: بهزاد کریمی
مرگ در «منطقۀ امن»
اسکات اندرسون، معاون هماهنگ کننده «اونراوا»( آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک) گفت در بیمارستان «ناصر» شاهد «بعضی از وحشتناک‌ترین صحنه هایی بودم که در ۹...
۲۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: پروین همتی
نویسنده: برگردان: پروین همتی
به یاد سیمین بهبهانی، شاعری مبارز و مدافع حقوق زنان!
سیمین بهبهانی، با زبانی صریح و بی‌پرده، از دردها و رنج‌های زنان جامعه‌اش سخن می‌گفت و همواره می‌کوشید که ادبیات و هنرش را برای آشکار کردن دردها ی جامعه و...
۲۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت)
خسرو خوبان!
گفت: یک روز با دخترم رفتیم کهریزک. قرار شد اونجا ازم نگهداری کنن، همۀ کارهارو انجام شد از دخترم ضمانت ۵۰ملیونی خواستند، پرسیدم این برای چیه؟ گفتند برای زمانی که...
۲۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهرام شوقی
نویسنده: بهرام شوقی

نقش و جایگاه سیاسی اکبر اعلمی در آینده ایران

اعلمی ... می داند که اهمیت تاسیس چنین نهاد مدرن و الگویی در خارج از بدنه حاکمیت، کمتر از ریاست جمهوری چهارساله نخواهد بود. به عقیده من، اعلمی برای ریاست جمهوری زاده نشده است. او لیاقت ساخت ایران مدرن را دارد

اکبر اعلمی را از همین چند روز قبل نمی شناسم. با هم در روزنامه سلام کار می کردیم. ما تنها ترکهای آن روزنامه اصلاح طلب بودیم. البته علاوه بر این که دبیر یکی از سرویسهای روزنامه بود، عضو شورای سردبیری آن هم بود. من در همان زمان، دانشجوی روزنامه نگاری دانشگاه علامه طباطبایی بودم که همزمان در آن روزنامه هم در سرویس گزارش و خبر، کار می کردم.
روزنامه سلام هم تنها تریبونی بود که می توانستیم در آن بنویسیم. وقتی اولین بخش گزارش من با عنوان “زهر می چشانیم به کام خود زندگانی را” در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۷۵ منتشر شد، روزنامه کیهان، هفته نامه یالثارات الحسین، رسالت و … در سرمقاله ها و مقاله هایشان به من حمله های بسیار شدیدی کردند. انصار حزب الله و روحانیهای سازمان تبلیغات اسلامی، به اعتراض و راهپیمایی علیه من و تهدید روزنامه سلام پرداختند. در شماره دوم آن گزارش، نام نویسنده حذف شد. در شماره بعدی، اعلام شد که از حق نوشتن در روزنامه سلام محروم شده ام. در روز دهم بعد از آن بود که روزنامه سلام در جلسه شورای سردبیری تسلیم فشارهای معترضان شده و من را از روزنامه اخراج کرد. در آن زمان تنها کسی که پیام حمایت آمیزی برایم فرستاد، فرج سرکوهی بود که دو سه روز بعد، دستگیر و زندانی شد.
بنا به شنیده هایم، اعلمی آخرین فردی بود که در آن جلسه به اخراج من از روزنامه سلام رای داده بود. از این بابت از او دلخور بودم و تصور می کردم که از من بابت گزارشهایی که علیه بنیاد شهید انقلاب اسلامی منتشر کرده بودم، دلخور بود و انتقام گرفته بود. او در آن زمان مسئول بخش تحقیقات آن بنیاد بود.
با وجود این دلخوری، اعتراف می کنم که من در میان اصلاح طلبان ایران تنها به صداقت دو تن شک ندارم: اکبر اعلمی و عباس عبدی. این دو، اصلاح طلبان واقعی بودند و هستند و در قالب اصلاح طلبان حکومتی نمی گنجند.
از همان دوران روزنامه سلام حس می کردم که اعلمی در پی کسب قدرت است و کاندیدای ریاست جمهوری خواهد شد. بسیاری از دوستانم از این فکر من آگاه بودند. اما شورای نگبان برای دومین بار صلاحیت او را رد کرد تا نتواند به عنوان یک ساختارشکن و ترک ایرانی با همان خصوصیات روانی و اجتماعی معترض و آرمانگرا، به ریاست جمهوری برسد.
واقعیت از نظر من، آن است که اکبر اعلمی سیاستمداری از گونه ستارخانی است. او یک شورشی است. ساختارشکن بوده و تسلیم ناپذیر است. اعلمی کسی است که می توان تا حدود ۹۰ درصد به او اعتماد کرد. بر عکس تعداد زیادی از نمایندگان مجلس، وزراء، صاحب منصبان حکومتی که هم به فساد مالی و هم به فساد اخلاقی و ناموسی گرفتار هستند، اعلمی آدم سالمی است.
دفتر نمایندگیش در تبریز در نزدیکی بازار تبریز در طبقه فوقانی داروخانه جالینوس مستقر بود. به ایستگاه های مرکزی شرکت واحد اتوبوسرانی هم نزدیک بود، تا هر درمانده ای بتواند به دفتر او رفته و بدون گذر از ایست و بازرسی های بدنی، با او گفتگو کند. او تنها نماینده مردم تبریز و آذربایجان بود که محافظ نداشت و در آخر هر هفته و ایام تعطیلات عمومی، به تنهایی در خیابان های شهر قدم می زد. از همان قماش مردم کوچه و بازار بود. در هشت سال نمایندگیش، پول و ثروتی نیاندوخت. به فساد اخلاقی مبتلا نشد و به ناموس مردم چشم ندوخت. با زن مردم زنا نکرد.
بر عکس دیگران که از سر صدقه نمایندگی مردم، میلیاردر شده اند، او ثروتی ندارد. دیگر نمایندگان و مسئولان، چون از رانتهای حکومتی و رشوه های گسترده استفاده کرده اند، زبانشان کوتاه است. نمی توانند افشاگری کنند. چون خودشان و اعمال خلافشان افشا می شوند. ثروتهای باد آورده شان به باد می رود.
اما اعلمی از این قماش نبود و نیست. اعلمی مرد خدمت به ایرانیان بوده و هست. می توانم ادعا کنم که در میان کاندیداهای ریاست جمهوری، تنها کسی است که به طمع مال و ثروت کاندیدا نشده بود. اتفاقا مشکل او هم همین بود و است. چون آلوده نیست، وصله ناجوری در میان آلوده ها است. او با بده و بستان های پشت پرده غریبه است. نمی تواند آن ها را دیده و ساکت بماند. برای همین هم باید این وصله ناجوری که ممکن است روزی دهان باز کرده و پته همه را به روی آب بریزد، کنار گذاشته شود. او مهره ای است که درست کار می کند. چون درست کار می کند، نمی تواند در سیستم معیوب، با سیستم کنار بیاید. یا باید سیستم خود را با او تطابق بدهد و یا او خودش را با سیستم تطابق بدهد. سیسم به نفع او به کنار نمی رود. در نتیجه تنها راه مانده برای سیستم آن است که او را کنار بگذارد.
در مقابل سیستم و حکومت مرکزی چند راه وجود داشت:
۱- اعلمی را رد صلاحیت کند. در این صورت ممکن است که مردم آذربایجان از این عمل حاکمیت به خشم آمده و طغیان کنند. حکومت با رد صلاحیت او، آماده پرداختن هزینه اعتراضات عمومی در آذربایجان شده است. این اعتراضات می توانند هر آن شروع شده و گسترش یابند. نارضایتی های عمومی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هم در همه شهرها آتش زیر خاکستر هستند. اعلمی توانایی رهبری چنین جنبشی را دارد.
۲- حکومت می توانست او را در مرحله قبل از اعلام نتیجه نهایی نظر شورای نگهبان، از بین ببرد. این کار هم برای تهران پرهزینه بود. برای همین نیز این کار را انجام نداد اما می تواند در صورت وقوع هر حادثه ای در شهرهای آذربایجان، او را ترور کرده یا به قتل برساند.
۳- تهران می تواند به اعتراض او بر رد صلاحیتش، جواب مثبت بدهد. صلاحیت او را تایید کند. اما آرای او به نفع کسان دیگری شمارش شوند و اعلام گردد که رای کافی نیاورده است. این کم هزینه ترین سناریوی ممکن برای تهران است تا از ظهور نیروی جدید جلو گیری کند.
۴- آخرین احتمال آن است که او به ریاست جمهوری انتخاب شود. احتمال این سناریو در ایران امروز، بسیار پایین است. چرا که او وصله ناجوری بر تن سیستم معیوب خواهد بود. یا او فاسد و همکار سیستم معیوب خواهد شد و یا سیستم اصلاح خواهد شد.
باید اعتراف کنم که رد صلاحیت اعلمی هم برای او و هم برای من، به طور صددرصد معلوم و قابل پیش بینی بود.
در این مقطع چه می توان کرد؟ از اکبر اعلمی که مترود حکومت و تهران شده است، چه انتظارهایی باید داشته باشیم که او بتواند برای ملت ایران و به خصوص برای ملت آذربایجان ایران مفید و خدمتگذاری پرثمر باشد؟
اعلمی امروز با نماینده دیروز، بسیار متفاوت است. او به طور کامل از حاکمیت بریده است. گر چه برای ایران و حاکمیت، یک دستش را داده است. معلول و جانباز جنگ ایران و عراق است. دارای درجه نظامی از بسیج هم هست، اما اکنون در صف و جبهه تهران و حکومت نیست. در صف ملت به خصوص در کنارمردم آذربایجان قرار دارد. از منافع مردم دفاع می کند. می تواند یک شورش عمومی را رهبری کرده و به ثمر هم برساند.
اما من به عنوان یک روزنامه نگار، از او انتظار دارم که اجازه ندهد تا در آذربایجان شورش رخ بدهد که به نفع آذربایجان نیست. او خود هم می داند که هنوز مردم ما به کمی زمان بیشتری نیاز دارند تا شکوفه هایشان، به میوه قابل برداشت تبدیل شوند. چیدن میوه کال و نارس، هدر دادن همه توانها است.
اعلمی اکنون نه تنها در آذربایجان، بلکه در ایران هم فردی قابل اعتماد است. می تواند در جریانهای آینده ایران و به ویژه آذربایجان نقش و جایگاه شایسته ای داشته باشد. او می تواند افراد و جمعیتهای پراکنده را به دور هم گرد آورد. آنها را سازمان داده و برای آینده، تربیت و آماده سازد؛ چرا که او هم می داند که می توان برای چهار سال بعد، آماده تر شد. با اطمینان به پیش رفت و به نیرویی غیرقابل چشم پوش سیاسی و اجتماعی تبدیل شد.
در این مسیر او می تواند یک حزب برای آذربایجان و آذربایجانیان تاسیس کند. کاری که در تاریخ یک صد ساله اخیر آذربایجان پرسابقه است. ستارخان و باقر خان چه تشکیلاتی براه انداختند و چه خدمت سترگی به ایرانیان کردند. شیخ محمد خیابانی چه جمعیت و آزادیستانی به راه انداخت. مردم آذربایجان را به گرد هم جمع کرد و الگو و نمونه ای از یک حکومت منطقه ای را به عرصه حیات زندگی سیاسی و اجتماعی ایرانیان و اذربایجانیان آورد.
بعد به حرکت سید جعفر پیشه وری در اجرای اصل “انجمن های ایالتی و ولایتی” قانون اساسی مشروطه ایران می رسیم که خیانت پیشگان … به منافع ملت ایران، بر او تاختند و می تازند و نمی گویند که او در پی اجرای اصول زمین مانده و اجرا نشده قانون اساسی انقلاب مشروطه بود که فرزندان آذربایجان، با خونشان به ایران پس داده و آبیاریش کرده بودند. آنها جعفر پیشه وری را به خاطر این که قانون اساسی مشروطه را اجرا کرد، مورد حمله قرار می دهند. آنان دانسته و ندانسته در رکاب حکومت مطلقه شاهنشاهی و فقاهتی سینه می زنند. در پی یک دیکتاتوری هستند. در پی حمله و هجوم تبلیغاتی این خائنان به وطن، هیچ وقت بسیاری از اصول قانون اساسی مشروطه ایران عملی نشد و هیچ کس جرات نکرد تا برای بدست آوردن حقوق خود، با این گروه مبارزه کند که مبارزه با حکومت مرکزی و دیکتاتور، بسیار آسانتر از درگیری با این دسته که پیشمرگان دیکتاتوری هستند، است.
هیچ وقت قدرت مرکزی در بین ایالتها و ولایتها تقسیم و توزیع نشد (موضوعی که قانون اساسی مشروطه پیش بینی کرده بود) تا به دیکتاتوری و سیستم مرکزگرایی پایان داده شود. چه کسی به ایران و ایرانیان خیانت کرده است؟ آنهایی که اجرای قانون اساسی را متوقف کرده اند یا آنهایی که برای اجرای آن و توزیع قدرت مرکزی در میان ایالتها اقدام کرده اند؟ چه کسانی در تعمیق فرهنگ دیکتاتوری در ایران، نقش اصلی را در کنار قدرت، بازی کرده اند؟
اعلمی هم می داند که اجتماع قدرت در دستان یک فرد، یک حزب یا یک جناح، بدون نظارت دیگران و مردم، فساد خواهد آورد. این فساد تنها به دوران حکومت اسلامی محدود و محصور نمی شود. بلکه بنای غلط آن با تسلط پهلوی ها گذاشته شده است و تا ثریا هم کج خواهد رفت. مگر این که انجمن های ایالتی و ولایتی پا به عرصه حیات بگذارند که در شکل مدرن و امروزی آن، فدرالیسم خواهد بود.
اعلمی هم می داند که آزادی و دموکراسی در ایران زاده و رشد نخواهد کرد؛ مگر این که قدرت از دستان تهران و مرکز بدر آمده و تکه تکه شده و در میان ایالتها توزیع شود. ملتهای ایرانی در همه جای جای آن خود را صاحبان و مسئولان همه امور سیاسی و غیرسیاسی بدانند. در آن شرایط، چون قدرت یکدست نخواهد بود و نخواهد توانست خواستهای مردم در ایالتها را سرکوب کند، به خواست مردمی که در پی دموکراسی، آزادی، انتخابات آزاد، قوانین و اقتصاد در خور خودشان هستند ، تن خواهد داد. اما در صورتی که قدرت در دستان مرکز باشد و قانون ایالتها و ولایتهای ایران عملی نشود (فدرالیسم) و ایرانیانی که در اجرای آن کوشا بوده اند، خائن نامیده شوند، تلاش برای کسب حقوق و برابریها، دموکراسی، آزادی و … آب در هاون کوفتن خواهد بود.
اعلمی می تواند نقش گذار در این مرحله را بازی کند. او می تواند یک حزب تمام عیار و مردمی برای مردم آذربایجان تاسیس کند. “حزب خلق مسلمان ایران” آیت الله شریعتمداری تنها در چند ماه اول تاسیس، بیش از ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار عضو رسمی داشت و نمونه ای از حزب مردمی خواهد بود.
اگر اعلمی با سیاست و درایتی که دارد، به تاسیس حزبی اقدام کند، فرهنگ نوینی را در تاریخ بعد از انقلاب اسلامی ایران بنیان خواهد نهاد. چنان حزبی خواهد توانست در آینده ایران نقش مهمی داشته و رهبران و نمایندگان آینده ایران را به ملت تقدیم کند. او می تواند سید جعفر پیشه وری جدیدی باشد. او در صورت تاسیس چنین نهاد مدنی و مدرنی، می تواند نماینده تمام کسانی باشد که به او و جمعیتش پیوسته اند. می تواند نماینده و زبان نیازهای نه تنها آذربایجانیان باشد که نماینده کردها و عربها و … هم باشد. می تواند به پای میزهای مذاکره جهانی هم راه یابد.
چنین نهادی می تواند در دیگر استانها و مناطق غیرآذربایجانی هم تاسیس شود و روی نیازهای دیگر ملتهای ایرانی متمرکز شود. در آینده می تواند به عنوان یک تشکیلات سراسری و رقیب همه دیگر سازمان و احزاب کشوری سر بلند کند.
اطمینان دارم که اعلمی به این مهم بیش از من واقف است و می داند که اهمیت تاسیس چنین نهاد مدرن و الگویی در خارج از بدنه حاکمیت، کمتر از ریاست جمهوری چهارساله نخواهد بود. به عقیده من، اعلمی برای ریاست جمهوری زاده نشده است. او لیاقت ساخت ایران مدرن را دارد.

تاریخ انتشار : ۳۱ اردیبهشت, ۱۳۸۸ ۱۱:۳۵ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

مروری بر آن‌چه تا بیست و سوم تیرماه گذشت

نفس چاق نکرده بود آقای پزشکیان که در دفتر شرکت هواپیمایی توسط نیروهای انتظامی بسته شد. گویا عدم رعایت حجاب کارکنان زن این دفتر دلیل این کنش نیروهای انتظامی بود. مساله مهمی نبود! آقای وزیر کشور دولت گفت. فردا باز خواهد شد دفتر.

مطالعه »
یادداشت

حکم اعدام فعال کارگری، شریفه محمدی نمادی است از سرکوب جنبش صنفی نیرو های کار ایران!

میزان توانایی کارگران برای برگزاری اقدامات مشترک، از جمله اعتصابات و عدم شرکت در امر تولید، مرتبط است با میزان دسترسی آنها به تشکل های صنفی مستقل و امکان ایجاد تشکل های جدید در مراکز کار. ولی در جمهوری اسلامی نه تنها حقوق پایه ای کارگران برای سازمان دهی و داشتن تشکل های مستقل رعایت نمیشود، بلکه فعالان کارگری، از جمله شریفه محمدی، مرتبا سرکوب و محکوم به حبس های طولانی مدت، ضربات شلاق و حتی اعدام میشوند.

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
مطالب ویژه
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

استعارۀ مرغ و پاهایش

در نقد دیدگاه آقای بهزاد کریمی در مقاله‌ای تحت عنوان بلوع سیاسی جامعه و انتظار از اپوزیسیون دموکراتیک

محکومیت حکم اعدام شریفه محمدی از سوی سه سندیکای کارگری ایتالیا

پرده‌ی آخر نمایش انتخاباتی نظام، بلوغ سیاسی جامعه و انتظار از اپوزیسیون دمکراتیک

مرگ در «منطقۀ امن»

به یاد سیمین بهبهانی، شاعری مبارز و مدافع حقوق زنان!