در باره ماکس وبر (Max Weber 1864-1920)، جامعه شناس لیبرال آلمانی گفته اند، کسی که می خواهد پیرامون عقلگرایی وی حرف بزند نباید درباره سرمایه داری سکوت کند و کسی که می خواهد درباره سرمایه داری سخن بگوید نباید در باره دین مسیح و مذهب پروتستان سکوت کند و کسی که می خواهد در باره راسیونالیسم در جوامع غربی حرف بزند نباید پیرامون انسان ستیزی بوروکراتیسم این جوامع سکوت کند.
ماکس وبر دلیل عقلگرایی در غرب، و عرفان گرایی درشرق را، براساس پروسه صنعتی شدن، آزادی تشکیل سازمانهای اجتماعی، تشکیل جهانبینی ها با کمک علوم تجربی، و انحلال جهانبینی های دینی در غرب می دانست. او مدعی بود که سرمایه داری درغرب نیاز به مذهب و فرهنگ سکولار دارد و از جمله مقدمات رشد سرمایه داری مدرن در غرب، سکولارگردانی عقاید پروتستانی دین مسیح توسط مارتین لوتر، اصلاح گر دینی بود چون جایی که مذهب پروتستان وجود نداشت، سرمایه داری رشد مهمی ننمود.
[گرایش قدرتمندی در بین] چپ ها اشاره می کند که ماکس وبر کوشید تا عقلگرایی علمی را با خردگریزی فلسفی ترکیب کند. او در باره تاریخ عقایدی خرافاتی-سرنوشتی را نمایندگی می کرد. آنها او را جامعه شناسی امپریالیستی می نامند که می خواست سرمایه داری را با کمک تئوریهای ضدکمونیستی اش نجات دهد.
ماکس ویر جامعه شناس نئوکانتی است، چون جامعه شناسی ساختارگرایش زیر تاثیر تئوری شناخت کانت بود. در رابطه با رستاخیز ماکس وبر درنیمه دوم قرن ۲۰ ودر رقابت با شهرت مارکس، محافل بورژوایی و لیبرالها به او القابی مانند حقوقدان و اقتصاددان و دین شناس و مورخ فرهنگ و فیلسوف و سیاستمدار و محقق اجتماعی دادند. بعد از سال ۱۹۴۵ جامعه شناسان امریکایی کوشیدند تا با رنسانس جدید ماکس وبر در اروپا از او قطبی در مقابل مارکس در رشته جامعه شناسی بسازند. بورژوازی نیز کوشید تا بجای مارکس و انگلس در دانشگاه ها، ماکس وبر و کائوتسکی را مطرح نماید و اهمیت وبر را در جامعه شناسی بیشتر از مارکس بنماید و او را در کنار جامعه شناسان کلاسیک قرن ۱۹ مانند کنت و دورکهایم قرار دهد.
گروه دیگری مدعی شدند که ماکس وبر کوشید تا سرمایه داری را قدری انسانی نموده و از باقیمانده های آزادی فرد در جوامع بوروکراتیک و عقل زده دفاع نماید.
ماکس وبر میان سالهای ۱۹۲۰-۱۸۶۴ در آلمان زندگی کرد. پدرش یک کارخانه دار ثروتمند و یکی از سیاستمداران مشهور لیبرال دولت پروس بود. ماکس وبر همچون نیچه در سنین جوانی یعنی در سن ۳۹ سالگی دچار بیماری روانی شد و در ۵۶ سالگی درگذشت. او کوشید تا رشته جامعه شناسی را تعریف کند.
ماکس وبر یکی از اندیشمندان مفاهیم جدید علوم اجتماعی بود و نخستین کسی است که جامعه شناسی را علم نامید. او خالق مفاهیم و واژه های جدیدی در علوم انسانی و علوم اجتماعی گردید؛ از آن جمله سیاست اجتماعی، شناخت علمی، جادوزدایی از جهان، سیاست دوره جنگ، جامعه شناسی دینی، وغیره. از جمله خصوصیات مهم و اظهارات وی کوشش برای پلورالیسم ارزشها بود.
ماکس وبر از محققین علوم انسانی اجتماعی خواست که در کار علمی – تحقیقی، ایدئولوژیک عمل نکنند و قضاوتهایشان آزاد از ارزش گزاریهای اخلاقی و سیاسی شان باشد. او در جامعه شناسی و تئوریهای سیاسی پایه گذار بحث های متدیک خاص و بکری بود. وی کوشید تا تعریف جدیدی از علم سیاست و مقوله دولت و حاکمیت بدهد.
از جمله جامعه شناسان تحت تاثیر وبر، هابرماس و پارسون اند. تحقیقات ماکس وبر اهمیت خاصی برای سایر علوم مانند اقتصاد، تاریخ، دین، حقوق، فرهنگ، سیاست و فلسفه داشت. او چهارچوبهای اجتماعی مانند دولت و اجتماع و حقوق را نتیجه روابط وعمل خاص افراد اجتماع می دانست و حاکمیت را نوعی فرم خاص رفتار اجتماعی معرفی می کرد.
عقل و خردگرایی وبر غیر از نظم و سیستماتیک نمودن دارای نتایج گوناگون از جمله بوروکراتیسم و صنعتی شدن و روشنفکرگرایی و تخصصی شدن و سازمانگرایی و روش گرایی و جادوزدایی و سکولارشدن و غیرانسانی شدن جوامع مدرن است. وبر به مقوله های ظاهرا غیردمکراتیک مانند دین، اخلاق، هنر، عشق و فرهنگ اشاره می کند که نظم درونی جوامع را تعیین می کنند.
از جمله آثار ماکس وبر “جامعه و اقتصاد”، “اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری”، “سیاست به عنوان شغل”، “علم به عنوان شغل”، “ریشه های سرمایه داری، و مجموعه آثار سیاسی او اند.