پنجشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۳:۰۸

پنجشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۳:۰۸

مرا از یاد نبر، نام دخترت را مریم بگذار!
دلم می‌خواهد که تو عزیزم مرا از یاد نبری. من هر کاری کردم تا تو احساس خوشحالی کنی، شاد و آسوده باشی و همه چیز برایت فراهم باشد. و وقتی...
۵ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سپیده جدیری
نویسنده: سپیده جدیری
پشتیبانی ازبیانیه جبهه اصلاحات وظیفه همگانی است...
پاسخ به آقای رییس جمهور، بازگشت حکومت به مردم است.چه، مردم متحد، همراه با حکومت همین امروزبا مدیریت مصرف بهینه آب وبرق قادراند بحران آب وبرق راحل کنند یا تخفیف...
۵ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند...
گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از...
۵ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گودرز اقتداری
نویسنده: گودرز اقتداری
واقعیت‌های جدید در قفقاز و "جادۀ ترامپ": روی کاغذ صاف و روان بود!
ایروان به یک آزمایش پرداخت: سیستم اتحادهای سنتی و تضمین‌های واقعی را به نفع وعده‌های توهمی غرب رها کرد. روی کاغذ، همه چیز زیبا به نظر می‌رسد: صلح، همکاری، فناوری،...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: سیامک سلطانی
نویسنده: برگردان: سیامک سلطانی
روایت‌ یک‌سویه، بیماری تاریخی و همگانی
ذکر اشتباهات حزب توده وعمل نادرست شخص آقای خسرو روزبه از سوی آقای علی مرادی مراغه‌ای و دیگر منتقدین،زمانی . می‌تواند دست‌مایه‌ای مفید در راستای ازادی و عدالت و نابودی...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: اسد
نویسنده: اسد
کشتار ۱۳۶۷؛ زخمی باز در تاریخ ایران و ضرورت دادخواهی...
کشتار ۶۷ تنها یک تراژدی ملی نبود، بلکه مصداق نقض فاحش و گستردهٔ حقوق بشر به شمار می‌رود. نهادهای بین‌المللی هم‌چون عفو بین‌الملل و دیدبان حقوق بشر بارها خواستار روشن...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
راهرو ترامپ در قفقاز و خوش‌بینی های طرف ایرانی...
خوش‌بینی طرف ایرانی در مورد موضع کرملین در این مورد ممکن است با واقعیت دشوار امروز در تضاد باشد. مشکل اینجا نه تنها طیف گستردۀ ارزیابی‌ها از اسناد امضا شده...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: یوری کوزنتسوف
نویسنده: یوری کوزنتسوف

هجرانی

تو را از یاد نمی‌توان برد.
تو را که از دوست داشتن معنای ساده‌ای داری
زیرا هرروز
با نان و نمک
آن را با همسایه‌ات تقسیم می‌کنی.

 

چشمه‌ای با آبی روشن

به زلالی اندوه بامدادان

رودی جاری

ترنم سنگ و آب

جرنگا جرنگ بی‌امان زنجیری رونده

ماری سفید و خفته

میان برنجزاران

نگارین به چرخ گاری‌ها

سم اسب

سپیدارانی بلند و دور از دسترس

دستان سبز کشیده خاک

در حواشی جویباران

آواز دخترکی خردسال

در میدانچه خلوت دهکده.

 

تو را از یاد نمی‌توان بُرد

نه کوچه‌های تنگ

نه خیابان‌های بی‌درخت

نه خاموشی مطلق‌ات را

یادآور سکوت سنگ‌ها

درآمیخته با دردهای خفته

چون دیوار ساکت زندان و رویای سپیده دم یک تبعیدی.

نه شادی نابهنگام‌ات را

آنگاه

که با انفجاری از شکوفه‌های ارغوان

عریان می‌شوی.

 

سکوت و تحمل

این میراث ابدی

جواهر پُر بها

یادگار قدیمی اجدادت را

– خالی با رنگی قهوه‌ای

سبز

ماه گرفتگی-

قرن تا قرن با خود می‌کشانی. 

زنان تو

آبستن بقا

با پستان‌های پر شیر شکیبایی

دختران تو

با دو پروانه شعله‌ور از وفا

رقصان

با چهره مهتابی‌شان

به دیدار تو می‌آیند

از همیان انتظار و شب بیداری‌هاشان

بذری بر خاک و آسفالت

در گذرگاهها می‌افشانند

تا هجرانی را

در عطر پونه‌های رویان

از یاد ببری

رنجی را که از خار ستم

در جان‌ات خلیده بود.

 

آن جا که گرسنگی

بویی قدیمی و آشناست برای همه

نامی برای شناختن

بهانه‌‌ای برای دیدار

عشق ورزیدن

زیستن

تو شهر به شهر و دیار به دیار می‌روی

که حصه آن‌ها را

شادی‌های اندک

تحمل‌های طاقت فرسا

رنج‌های بی‌مر

شکیبایی‌های شگفت انگیز

بین‌شان تقسیم کنی.

 

تو را از یاد نمی‌توان برد.

تو را که از دوست داشتن معنای ساده‌ای داری

زیرا  هرروز

با نان و نمک

آن را با همسایه‌ات تقسیم می‌کنی.

 

به بازیچه‌ات می‌گیرند

تو را از خود می‌گریزانند

به بیهودگی نامت را تکرار می‌کنند

اما چون کفش کهنه‌ای

بر پیشانی در خانه‌هاشان

بر میخ‌ات می‌کشند

تا هر صبح و پسین

تو را بر کاکل‌‌هاشان داشته باشند.

 

تو را از یاد نمی‌توان برد

نه کوچه‌های سوگوارت را

در روزهای عزا

نه پنجره‌های بسته‌ات را

با پوشال‌های کاه

نه بازوان بلند و کشیده‌ات را

که از معبرهای پیچ در پیچ می‌گذرد

چون آه.

 

آن جا

اخبار روزانه منتقل می‌شود

نام جانباختگان به زبان می‌آید

آمار زندگان و مردگان

چون بازی “دامنه”

بالا و پایین می‌رود

عشقی کهنه و قدیمی

با زبانی الکن افشا می‌شود

یکی صدا‌ها را رنگی ارغوانی می‌زند

یکی شبنم می‌فروشد

یکی در میان همهمه و غوغا

گوشه می‌گیرد

تا به آواز زنجره‌ای تنها گوش کند.       

آنگاه

همه هجوم می‌برند

درهای مقفل را می‌شکنند

از سردابه‌های تو در تو می‌گذرند

تا گلبوته‌ای را

که در تاریکی روئیده

در آفتاب نشا کنند.

 

آنان مرگ را باور نمی‌کنند

جز در لحظه‌ای که رخ می‌دهد

آنان تاریکی را باور نمی‌کنند

شب را باور نمی‌کنند

مهلتی می‌دانند

تا تابندگی فسفرین آب دریاها

به خود خیره شان کند.

آنان گذر زمان را باور نمی‌کنند

عقربه ساعت هاشان

به شاخه نیلوفری بسته شده

که هر روز رویش پنهان گیاه را می‌نمایاند.

ساعت‌ها تکرار ثانیه‌های بیهوده نیست.

صداها را اندازه می‌گیرد

لبخند‌ها را وزن می‌کند

حجم دیدار‌ها را معین می‌کند

از  تعدد آفتاب‌های رفته

از آواز آخرین پرندگانی که در سپیده دم

در اقیانوس تن شستند

سخن می‌گوید.

 

راستی نام تو چیست؟

در شهر زاده شدی

یا در روستا؟

کسی نمی‌داند.

تو بر فراز هزاران کاکل پریشان

دستادست می‌گذری

تا به چهار راه می‌رسی.

در این سفر نام‌ات گم می‌شود.

در این سفر بوی‌ات گم می‌شود.

چه کسی نخستین بار رخت‌های تو را دوخت؟

چه کسی نخستین بار کفش‌های تو را وصله کرد؟

بر سر کدام شاخه درخت بلند

نخستین بار افق دور را نطاره کردی؟

مدهوش کدام صدا و رنگی

که هنوز

در کوچه‌های خاطره

آن را دنبال می‌کنی.

 

پوستینی از اعتماد

دستی بخشاینده عدالت

قطره اشکی برای آزادی

مرهمی برای زخم‌های دوست

رویایی

که کبوتران از آن می‌نوشند

تا با پرهای سوخته

گرد هاله ماه پرواز کنند.

 

نیاسودن

هرگز نیاسودن

پوئیدن

از تکرار آن واژه هرگز باز نایستادن

آن را چون عقیقی سفتن

تراشیدن

تراشیدن با تیشه نور

در کوره دل آب کردن

آن را به هیئت خاکی درآوردن

او اکنون کودکی است

که در آهنگر خانه کار می‌کند

او اکنون مادری است که با گل سرخی بر سینه

به دیدار  فرزند زندانی‌اش می‌رود

او اکنون جوانی است

که در چهار راه‌ها می‌جنگد

در کوچه‌ها شبنامه پخش می‌کند

صدایی است

که از پس میله‌ها فریاد می‌شود

کاسکت‌ها را می‌ترکاند

سر نیزه‌ها را زنگار می‌زند

گهواره‌ها را می‌جنباند

در پشت پلک نوزادان می‌خزد

تا پستان احتیاط را رد کنند

آنگاه ستاره باران سقفی سخی

و سرریز آفتاب‌های بی شمار

در کوچه‌های بی‌شمار

آنگاه رنگین کمان بازوان تو و آفاق خیابان‌ها

تغزل عاشقانه دست‌ها و لب‌ها

سیلاب مهر و دانایی در ازدحام میدان‌ها

تولد کودکان بی شمار

در  دامان هزار سوی تو

که تنها به فردا می‌اندیشند

تو را از یاد نمی توان برد

تاریخ انتشار : ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۰ ۲:۳۶ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

کودتای دشمنان ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سودای پوچ میراث‌داران آن

خانواده پهلوی بار دیگر در پی آن است که با پشتیبانی دشمنان بیگانهٔ ایران به قدرت بازگردد. اما جامعهٔ امروز ایران نه استبداد غالب ولایی و ناقض حقوق بشر را می‌طلبد و نه استبداد مغلوب سلطنتی مدرن و ناقض حقوق بشر را. خواست قاطبهٔ جامعهٔ مدنی و نیروهای مترقّی میهن ما برقراری جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر است.

ادامه »

افول قدرت‌های غربی از هولوکاست تا غزه

تصاویر استخوان‌های برجسته و چشمان فرورفته این کودکان، تنها پوسته فاجعه را نشان می‌دهد؛ عمق آن، خاموش‌شدن آهسته یک نسل است. پزشکان و متخصصان تغذیه هشدار داده‌اند: حتی اگر جنگ همین امروز متوقف شود، این کودکان با زخم‌های جبران‌ناپذیر جسمی و ذهنی، تا پایان عمر زندگی خواهند کرد

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
بیانیه ها

کودتای دشمنان ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سودای پوچ میراث‌داران آن

خانواده پهلوی بار دیگر در پی آن است که با پشتیبانی دشمنان بیگانهٔ ایران به قدرت بازگردد. اما جامعهٔ امروز ایران نه استبداد غالب ولایی و ناقض حقوق بشر را می‌طلبد و نه استبداد مغلوب سلطنتی مدرن و ناقض حقوق بشر را. خواست قاطبهٔ جامعهٔ مدنی و نیروهای مترقّی میهن ما برقراری جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر است.

مطالعه »
پيام ها

«مرا بلند کن و بر شانه‌ات بنشان» رفیق حسن صانعی درگذشت!

حسن چهل سال پس از فاجعۀ پرپر شدن گل نورسیدۀ دخترش میترا به دست کوردلان، از دخترش، از گل دوست‌داشتنی زندگی‌اش، در پیوند با سرود انترناسیونال یاد می‌کند. آری فلسفۀ زندگی شخصی و سیاسی حسن در یک راستا قرار داشتند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

مرا از یاد نبر، نام دخترت را مریم بگذار!

پشتیبانی ازبیانیه جبهه اصلاحات وظیفه همگانی است…

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

واقعیت‌های جدید در قفقاز و “جادۀ ترامپ”: روی کاغذ صاف و روان بود!

روایت‌ یک‌سویه، بیماری تاریخی و همگانی

کشتار ۱۳۶۷؛ زخمی باز در تاریخ ایران و ضرورت دادخواهی…