انتخابات دو مجلس خبرگان و شورای اسلامی بدون شگفتی، تقلب، اعتراضات و هر آنچه که در اغلب انتخابات های دوران حاکمیت جمهوری اسلامی شاهدش بودیم، برگزار گردید. بدون شگفتی در میان حاکمیت، بدون شگفتی در میان مردم، و بدون شگفتی در میان نیروهای اپوزیسیون. از آنجائیکه بویژه از دوران انتخابات سال ۸۸ بدینسو، عامل «شگفتی» در جمهوری اسلامی همواره با واکنش خشن شگفتی زدگان، از جمله تقلب و سرکوب و بگیر و ببندها از یکسو، و از سوی دیگر، مقاومت شگفتی آفرینان، یعنی مردم همراه بود، که متعاقب آن نیز نیروهای اپوزیسیون حکومت را به واکنش وا می داشت، اینبار اما هدف و تلاش مردم، نه شگفتی آفرینی، بلکه حرکتی متین و حساب شده بود در جهت حذف تمامی آنانی که بویژه در ۲ دوره احیر مجلس شورا و در کنار آن نیز، در تمامی دوران مجلس خبرگان، به چهره های شاخص ضدیت با هر آنچه که انسانی است، شهرت یافته بودند.
انتخابات و حکومت
با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، روشن بود که نیروی طرفدار تغییر در درون و پیرامون حاکمیت، با آگاهی از نیاز زمان و جامعه به وقوع تغییر، در سمتی متفاوت از تیم احمدی نژاد و همفکران و حامیانش حرکت خواهد کرد. اینبار بر خلاف احمدی نژادی ها هدف نه اقدامات عامهپسند در داخل و دشمن تراش در خارج، بلکه پایان دادن به تشنج در خارج و جلب رضایت طبقات میانی و میانه به بالا در داخل بود، که نتیجه این تلاش به ثمر رسیدن برجام و باز شدن چشمانداز امیدوارکننده رونق مبادلات و معاملات تجاری با همه جهان خارج و به دنبال آن تغییر در وضعیت اقتصاد ورشکسته و نجات آن از تداوم اضمحلال بود. نکته مهم در نگاه نیروی تغییر در حاکمیت، به تداوم حرکت با هدف کسب برتری در قوه مقننه بود؛ تجربه کوتاه “مجلس پس از برجام” و نیز موارد متعدد مقاومت از جانب نمایندگان نیروی ماند در حاکمیت در قبال برجام و مسائل متعاقب آن، حکایت از وجود اراده ای می کرد که برای کنار زدن نیروی ماند، جزم شده بود. این نیرو با توجه به تجربه دوران ریاست جمهوری بنیصدر و نیز تجربه انتخابات ۸۸ می فهمید که برای تضمین موفقیت آمیز و آرام و بدون تشنج «تغییر» لازم است که اکثریت بالای کرسی های مجلس را بدست آورد. لذا با برنامه ریزی دقیق و با آگاهی از قدرت نیروی ماند در عرصه رد صلاحیتها، ضمن عدم استفاده از نیروهای درجه اول و چهرههای شاخص اصلاحات، با استفاده از همه امکانات موجود از جمله امکانات ارتباطی مدرن در میان جامعه، به بسیج نیرو در میان مردم و در فاصله میان اعلام صلاحیتها و مهلت قانونی تبلیغ، پرداخت و توانست آرای مردم را به مثابه توجیه قانونی و مشروعیت کنار زدن نیروی ماند، بدست آورد. در این فاصله «نیروی ماند» با توهمی که در حفظ کرسیهای مجلس با استفاده از همه ترفندهای مرسومش، از جمله حذف صلاحیتها و … داشت، بنا به طبیعت متشخص همه نیروهای ماند، از تحلیل اوضاع عاجز ماند و بر اساس آخرین نتایج اعلام شده حداقل در تهران، فهرست “امید” همه کرسی های سهمیه تهران را بدست آورد.
انتخابات و مردم
هنوز اخبار کاملی از وضعیت کمی و کیفی شرکت مردم در سراسر حوزههای انتخاباتی در ایران، رسانهای نشده است تا امکان بررسی آن فراهم گردد. اما با توجه به اهمیت تهران به عنوان پایتخت و نیز اهمیت کسب کرسی های سهمیه تهران در تعیین استخوانبندی مجلس، آنچه که روشن است، برخورد فعال و مسئولانه مردم در سهمگیری شان در نزاع میان ۲ نیروی ذکر شده در سطور بالا است. نتایج اعلام شده آرا نشانگر آناند که مردم نیز با درک حساسیت اوضاع و با داشتن ۲ تجربه تلخ از دوران بنی صدر و نیز انتخابات ۸۸ ، با درک این واقعیت که تنها امکان موجود برای دفاع از تغییر با صرف هزینهای متفاوت از آن ۲ تجربه، کنار زدن نیروی ماند، آنهم با شرکت در انتخاباتی که قوانین آن را خود نیروی ماند وضع کرده بود. نتایج این انتخابات یکبار دیگر این واقعیت را به اثبات رساند که یکی از راه های تجلی اراده مردم در مخالفت با هر آنچه که در جامعه کنونی ناهنجار نامیده می شود، استفاده از صندوق رای است. نکته مهم دیگر در این انتخابات، احساس وجود نیروی مراقب “پاکی نتایج آرا” در میان قوه مقننه بود. شاید یکی از دلائل اصلی بروز این احساس را بتوان در اعتماد نسبی مردم به نیروی خواهان تغییر در سایه برجام و نیز فراهم شدن امکان تغییر نگاه غرب به روابطش با ایران، و نیز انزجار مردم از توهم “پیروزی حتمی” و بینیاز از تقلب نیروی ماند که در ترفندها و روشهای ضد رقابتی آنها در پیشبرد کمپین انتخاباتیشان تبلور پیدا می کرد، تبیین کرد.
اپوزیسیون و انتخابات
این انتخابات نیز تقریبا مانند تمامی انتخاباتهای قبلی در جمهوری اسلامی، بحثهای بسیاری در میان نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج و نیز هواداران و طرفداران این نیروها در داخل کشور دامن زد. مکث این نوشته نه روی نیروهای اعلام کننده تحریم، بلکه روی آن موضعی است که حساسیت لحظه را درک کردند و اهمیت استفاده مردم از امکان صندوق رای در جهت اعلام مخالفت مسالمتآمیز با تمامی ناهنجاری های موجود در جامعه و نیز بررسی روشهای تغییر ترکیب نمایندگان بویژه در مجلس شورای اسلامی، به سود منافع حوزه انتخاباتی محل اسکانشان و در ابعادبزرگتر آن،به سود منافع ملی کشور را متذکر شدند، اما از جایگاه اپوزیسیون جمهوری اسلامی، نمی توانستند به خود اجازه دهند که در انتخابات ۲ مجلس، شرکت فعال و رای دهنده داشته باشند. برای این بخش از اپوزیسیون، عدم مشارکت در انتخابات مجلس خبرگان که تعیین کننده رهبر، به مثابه یگانه تصمیمگیرنده با قدرتی بالاتر از قدرت مجلس، امری بود بدیهی و غیر قابل مشارکت. کما اینکه در لیست رفسنجانی – روحانی، ۲ نام وجود داشتند که برای اپوزیسیون جمهوری اسلامی همواره به عنوان چهرههای شاخص تصمیمگیرنده و مجری سرکوب و اعدام مخالفین، شناخته می شوند. این انتخاب سیاسی از جانب تدوین کنندگان لیست رفسنجانی – روحانی، با هر استدلال و توجیهی که همراه باشد، برای نیروهای اپوزیسیون، حامل پیام امیدوار کننده برای تغییر در رفتار نسبت به اپوزیسیون نیست.
در مورد مجلس شورای اسلامی نیز، همچنان که از جمله در بیانیه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) به آن پرداخته شد: «شرکت در انتخابات مجلس در درجه اول با معرفی کاندیداها، ارائه لیست و برنامه و یا دفاع از لیست و کاندیداهای معین، معنی پیدا می کند.» (از متن بیانیه سازمان پیرامون انتخابات ۷ اسفند). صرف اعلام اسامی اشخاص در فهرستهای انتخاباتی، بدون اعلام برنامه انتخاباتی، سابقه و عملکرد این اشخاص در جهات مختلف حیات سیاسی – اجتماعی کشور، انتظار از یک نیروی سیاسی با برنامه معین و اعلام شده در مهمترین عرصهها، در دفاع از این و یا آن فهرست انتخاباتی، انتظاری است نادرست که در صورت تمکین و پاسخ مثبت به این انتظار، این سازمانها را در سطحی دور از جایگاه اپوزیسیونی آنها قرار داده و موجب اخذ تصمیمات و مواضع پوپولیستی و عامهپسند، خواهد شد.
تصمیم و اراده مردم در کنار زدن نیروی ماند در مجلس را به فال نیک بگیریم و آن را آغاز تداوم حرکتی بدانیم که احترام به قانون، حرمت انسان، آزادی بیان و قلم و وجدان را سرلوحه برنامه و عمل خود قرار داده است.