کابوس
دریا ندیده بودم
افسرده،
چهره زرد
از تاب و تب فتاده
بر جا نشسته سرد،
این زنده ی همیشه
خاموشی اش چراست؟
در انتظار ِ خیزش باد از کدام سوست؟
طغیان چرا نمی کند
قد برنمی کشد
در دام که فتاده
اینش چه ماجراست؟
در نیمه های راه و
افتادن از نفس
یاران من بگوئید
این مشکل از کجاست؟
آیا نه وقت ریزش بهمن ز قله هاست
آیا نه وقت ترکش توفان به هر کران
آن شور پا گرفته به دوران چه شد، بگو؟
دیگرمگر نه بر سر جنگیم،
با ددان؟
یاران من بگوئید
بر ما چه رفته است؟
آیا اسیر دیو درنگیم
این زمان؟
بعد از بسی تلاش
ننشسته است اگر به ثمرجهد ما
چه باک؟
در عمق این گذار
ما رشد می کنیم
بر نبض ِ رهگشای زمان راه می بریم
دریا که بیکرانه ای همواره پا به جاست
پیوند قطره هاست
پیوند قطره ها
آغاز رهگشائی و
دریاگری ماست!
لیکن در این گذار
یاران
حذر کنیم ز امواج نیمه راه
زآنان که رهبُرند و
به ترفند،
آرایه های رهبَری
بر خویش بسته اند!
امشب دراین کنام
خواب از سرم ربوده
کابوس هولناک!