نه سال بیشتر نداشت. هر روز صبح قبل از طلوع آفتاب، با چشمانی هنوز خواب آلود، همراه پدر به سوی یکی از میدان های اصلی شهر که محل تجمع کارگران ساختمانی جویای کار بود می رفتند تا بلکه معمار یا استاد کار و یا پیمانکاری آنها را اجیر کرده و با خود همراه کند.
تبلیغ مهارت های کاری و چانه زنی کارگران با صدای بلند و رقابت شدید آنها با یکدیگر باعث می شد که میدان خیلی سریع از انبوه کارگران جویای کار خالی شود و فقط کارگرانی که هنوز موفق به پیدا کردن کار نشده بودند ناامیدانه در گوشه و کنار میدان پرسه می زدند. هر چه زمان می گذشت نگرانی کارگران باقی مانده بیشتر می شد، چون آنها می دانستند که کارفرمایان از شرایط آنها سوء استفاده کرده و کمترین دستمزد یک کارگر معمولی را پرداخت خواهند کرد.
و اما شرایط برای پدر و پسر فرق می کرد چون که معمولا کودکان در کارهای ساختمانی کارآیی کمتری داشته و کارفرمایان حاضر به پرداخت دستمزد مناسب نبوده و نیستند. هر از گاهی هم که یک کاری پیدا می شد که این خود باعث خوشحالی آنها بود وگرنه پسرک در اکثر مواقع مجبور بود همراه پدرش بدون هیچ حق و حقوقی در محیط کار به پدرش کمک کند. زمان هم چنان بدون تغییرات عمده ای سپری می شد و بازار کار همچنان ناعادلانه و رقابت در آن سخت و برای پدرو پسر دشوارتر بود.
سر و وضع تمیز و پوست روشن و آفتاب نخورده شان هم مزید بر علت بود و باعث می شد که بعضأ آنها را به عنوان کارفرما عوضی گرفته و در نتیجه به آنها به عنوان کارگر مراجعه نشود. حالا دیگر این بار شرایط آرام آرام فرق می کرد، به عبارتی دیگر، حالا این کارگران بودند که به کارفرمایان مراجعه کرده و جویای کار می شدند.
در شرایط استیصال کارگران حاضرند هر نوع کار سخت و یا خطرناکی را قبول کنند تا بلکه بتوانند حداقل هایی را برای خانواده خود تامین نمایند.
در این مواقع می شد تسلط کامل ترس و نگرانی را در صورت و نگاههای تک تک آنها دید و حس کرد. ترس از پیدا نکردن کار، حتی برای امروز، ترس از دستان خالی و بدون در آمد و تامین معاش امروز به خانه رفتن. در این مواقع کارفرمایان مانند کرکس ها ی گرسنه که منتظر اتمام آخرین مقاومت های طمعه خود هستند از این موقعیت به نفع خود سؤاستفاده کرده و با مزد کمتری نسبت به مواقع عادی، مبلغ کمتری پرداخت می کنند. در چنین جو و شرایطی است که نطفه حوادث مرگ بار کاری در محیط های کار بسته می شوند و کارگران برای جلب رضایت کارفرما هر کاری ولو خطرناک را انجام می دهند تا بلکه بتوانند برای روزهای آینده هم کاری داشته باشند و وقوع حادثه ای که اغلب به خاطر نبود آموزش لازم نسبت به حرفه و شغل و به خاطر نبود وسایل ایمنی کار در محل هست، منجر به مرگ و مصدوم شدن کارگران می شود.
کار برای زیست و زندگی آبرومندانه مدتهاست که دیگر در چشم انداز نیست، بلکه تلاشی جانکاه برای ادامه زنده ماندن و فقط زنده ماندن است، که آنهم برای خیلی از زحمتکشان مقدور نبوده و غمگینانه به زندگی خود پایان میدهند. انعکاس خودکشی این انسان ها با انگیزه فقر و نداری در رسانه، و یا انتشار اخبار حوادث کاری که به مرگ کارگران می انجامد دیگر کسی را بر نمی انگیزد. بطور میانگین حوادث کاری منجر به مرگ ۱۴۰۰ نفر در میشود. این تصادفات به طور یقین به علت نبود آموزش های لازم و نبود وسائل ایمنی کار بوده که کارفرمایان باید تهیه می کردند ولی به انگیزه سود بیشتر انجام نداده اند.
آیا سوختن انسان ها و جزغاله شدنشان بر فراز تیر برق و یا سقوط شان از بلندی ها و یا حبس شدنشان در اعماق معادن و مرگ شان در اعماق ظلمت و سیاهی سرنوشت محتوم شان است؟
چه باید کرد؟
امروزه سیطره تفکر نئولیبرالی یا همان سیاست تعدیل اقتصادی که منجر به بی حقوقی کارگران «تعدیل نیروی انسانی» شده و در نهایت به اخراج (تعدیل) کارگران انجامیده. همین کارگران دو باره با قراردادهای موقت ولی با مزایا و حقوق کمتری استخدام می شوند.
این بزهکاری و دزدی قانونمند توسط «شرکت های تامین نیروی انسانی» از جیب کارگران انجام می شود. اینها شرکت های آدم فروشی و کارگزاران مافیای قدرت هستند. تفکر نئولیبرالی باعث بحران های بزرگ اقتصادی شده که امروزه پرتاب شدن به قعر دنیای فقر در جوامع سرمایه داری از نتایج آن است. بحران های سرمایه داری، یا بحران سرمایه مالی، خود را در بحران های بورس و بانک ها نشان میدهد. میلیون ها انسان تحت تاثیر این بحران ها تمام هستی خود را از دست میدهند و هزاران خانواده متلاشی میشوند تا این انسان ها در جنگل توحّش سرمایه داری بدون هیچ گونه قدرت دفاعی رها شوند. این خود پایان ماجرا نیست و اتفاقات ناگوار دیگری دومینو وار در حال انجام اند و می توانند به بحران های اجتماعی عادی تبدیل شود.
مسئله مهاجرت، رواج کار کودکان در کشورها و جوامع کمتر پیش رفته در کارهای تولیدی ساده و یا مونتاژ، با دستمزد بسیار نازل، خرید و فروش اعضا و ارگان های بدن، تن فروشی، سوء استفاده از معلول های جسمی، گواهی رشد ناهنجاری های اجتماعی در این شرایط هستند.
تمام این مسائل و عواقب بسیار منفی آن به روی زندگی زحمتکشان و مردم عادی پایان ماجرا نبوده که به فرموده سرمایه داران عزیز و نمایندگان گوش به فرمان محترم مجلس برای رفاه و آسایش شهروندان بی پناه در حال تدارک قوانین بسیار … بسیار خوب برنامه هفتم توسعه در زمینه های رفاه و تامین اجتماعی هستند!
مبارک باد!
برگرفته از بولتن کارگری شماره ۲۵۳
برای دسترسی به بولتن ۲۵۳ بر روی ایکون نارنجی رنگ بولتن کارگری کلیک کنید.