آنچه این روزها در ایران جریان دارد، با این که در وهله اول یک «رویداد» است و متکی به یک برنامه پیش بینی شده نبوده است، یک شورش کور نیست؛ انقلاب نیست، انقلاب مخملی هم نیست. یک ضد کودتاست. پی آمد و واکنشی در مقابل یک کودتای سیاسی، می رود تا جریان بشود، می رود تا جریان سازی بکند، با این همه یک رویداد است.
برنامه پیش بینی شده که در صورت درایت حاکمان ایران، نتیجه اش می توانست در مسیر تحولات سیاسی ایران و در جهت رشد و توسعه همه جانبه اثرگذار باشد، یک انتخابات وسیع بود با مشارکت مردمی که تصمیم گرفته بودند علیرغم همه نقصانها و ایرادات آشکار امر انتخابات در ایران، درآن حضور پیدا کنند و اراده سازنده خود را به تغییر، برکنار از نزاعهای خشن تاریخی میان دولت ـ ملت، به حاکمان بنمایانند.
برای این مقصود جامعه مدنی ایران و تقریباً همه نیروهای هوادار تحول و تغییر قریب یکسال کار کرده بودند. در قالب نهادهای مدنی، کانونهای صنفی، فرهنگی و با تحمل فشارهای روزمره و شبیخونهای گاه و بیگاه مستبدان که حوزه اعمال فشار و محدودیتهاشان تا کانون دفاع از کودکان خیابانی و جمعیت پاکسازی مناطق از مین کشید.
باری، مردم وارد این برنامه شدند و ظاهراً حاکمان هم. اما زمینه فاجعه امروز از آنجا آغاز شد که با نزدیک شدن به ایام انتخابات، طرح مطالبات اجتماعی و مشخص شدن پایه اجتماعی هر نامزدی، رئیس دولت نهم و تیم اش دریافتند که علیرغم بهره برداری وسیع از امکانات دولتی، استفاده رانتی از رسانه به اصطلاح ملی، هدر دادن بیرحمانه سرمایه و درآمد ملی در اشکال مردم فریب تقسیم پول، می توانند از پیروزی مرسوم همه دولتهای بعد از انقلاب برای دوره دوم، دور باشند.
این دریافت و نگرانی ناشی از آن دو روند آشکار و نهان را در رویکردهای دولت نهم به امر انتخابات موجب شد.
اول این که در روند پیشرفت مبارزات انتخاباتی همه دیدیم که محمود احمدی نژاد، اساساً گروه هایی از جامعه را از چشم انداز مبارزات انتخاباتی خود کنار گذاشت. او وقت و امید خود را از نمایندگان مشخص طبقه متوسط شهری، نظیر زنان، دانشجویان و دانشگاهیان، اهالی فرهنگ و هنر و کارگران برگرفت و در پی کسب آرای قشرها و لایه های پایین اجتماع، آن هم با تکیه بیشتر بر خارج از محدوده کلان شهرها، کاروان خود را به راه انداخت. اما این نگرانی و یا شاید عدم ایقان به شناخت ساختار جمعیتی ایران موجب رویکرد دوم او شد که عامل بلاواسطه جریان جاری ِ امروز است و آن پروژه کودتای سیاسی علیه دولت دهم است!
محمود احمدی نژاد و حامیانش در دولت، با اطمینان از حمایت رهبر، پروژه کودتای سیاسی علیه دولت آتی را تدارک کرده و دریکی از کشوهای میز دولت نگاه داشتند. چیزی که هست، یقیناً ارزیابی درستی از میزان قدرت نیرویی که آماده کودتا علیه وی بودند، نداشتند و در این زمینه لااقل خیلی مقصر نبودند، کما این که جامعه جهانی و ایضاً مخالفان و منتقدان آقای احمدی نژاد نیز لابد چنین گمانی از نیروی خود نداشتند. وقتی از “نیرو” می گویم در وهله اول از منظر دولت نهم و هم از این سو کمیت آرا منظورم هست. آقای احمدی نژاد و طراحان کودتای سیاسی احتمالاً بر این گمان بودند که مبارزه سنگین و نزدیکی را با هواداران اصلاحات و تغییر خواهند داشت و این یعنی اختلافی نظیر آنچه او با مهدی کروبی در دور ه قبل داشت که در یک خواب بعدازظهر و لابد تعداد معینی صندوق کارش یکسره شد. اما این چنین نشد و احتمالاً منحنی تصاعدی افزایش ارای رقبا نشان داده است که اگر دروغ خیلی بزرگ نباشد و به قول “رهبر” یازده میلیون نباشد، جای چون و چرا خواهد ماند و رفتن به مرحله دوم یعنی که مرغان هوا و ماهیان دریا هم بیایند به کمک دفع شر دولت نهم و همه نگاه ها و حضور ها و فشارها هم مضاعف!
باری، کودتا انجام شد اما از انجا که سرنوشت همه کودتا ها لزوماً پیروزی نیست، این کودتا نیز تا همین اکنون پیروز نشده و به عیان شکست خورده است. کودتاگران به هر وسیله دیگر درست یا نادرستی که متوسل شوند، شکست این کودتا را باید در تاریخ خود بنویسند.
کودتای احمدی نژاد علیه دولت دهم شکست خورده است، زیرا همه کودتاها هر چقدر که با هم تفاوت داشته باشند، خصیصه اصلی شان که مشترک است، این است که باید به سرعت انجام شده و به نتیجه برسند. به همین علت هم بود که سایتها و رسانه های دولتی و شخص خامنه ای قبل از اعلام نتیجه آرا از جانب شورای نگهبان ِ منصوب ِ خود پیروزی کودتا را تبریک گفت اما …
اینک ضد کودتای شگفت انگیز مردم ایران، زیباتر و خردمندتر از انقلاب بهمن نگاه جهان را به خود دوخته است. آنچه امروز خامنه ای در نماز جمعه گفت هیچ نبود مگر ابراز استیصال و امید موهوم به سازشها و تعاملاتی نامعلوم.
هاشمی رفسنجانی که بدون شک قرار بوده قربانی بزرگ این ضیافت باشد، از زیر ضرب خارج شده و پرانتزی از “وابستگان آنها” باز گذاشتن به امید تهدید ِ پس از تحبیب کارگشا نخواهد بود. هاشمی رفسنجانی احتمالاً سربسر شدن و مقایسه خود با احمدی نژاد و سرانجام کمی هم پایینتر از او قرار گرفتن را برنخواهد تافت.
بیانیه محکم و شجاعانه مهدی کروبی برای دعوت به تظاهرات آرام فردا، بازگشت خیره کننده بوم رنگ تهدید به مسئولیت “عواقب پشت صحنه” که خامنه ای بی پروا به کار برد و قرار دادن ویدئوی بخشهایی از صحبت آقای خمینی، مردم را از بیمها در باره تهدیدات رهبری به در آوردند. ای کاش درایتی بیش از این موجود بود و کار را به اینجا نمی کشانید.
باری کودتا شکست خورده است.