پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۳

پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۳

در دور دوم انتخابات، با رای " نه" به جلیلی شرکت می‌کنیم!
اگر در دور اول "نه" به شرکت در انتخابات، شاکله نظام ونظارت استصوابی را هدف قرار داد و در همه ارکان نظام و در دل و جان مردم تاثیر خود...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
حزب دمکراتیک مردم ایران: نه به جلیلی!
در دور دوم انتخابات، دو نامزدی که در برابر هم قرار می‌گیرند، هر چند در وفاداری به نظام جمهوری اسلامی و ولی فقیه مشترک‌اند، اما به لحاظ اهداف، گرایشات، تعلق...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
چرا به پزشکیان رأی می دهم!
در ارتباط با چرایی عدم استقبال توده‌ها در مشارکت انتخاباتی دلایل متعددی را می‌توان شمرد ولی بدون شک تمامیت‌طلبی، اقتدارگرایی و قشریت دخیل در هستۀ مرکزی قدرت سیاسی نقش مهمی...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: محمود کرد
نویسنده: محمود کرد
باز هم انتخابات، باز هم دفاع از منافع ملی، هم استراتژی هم تاکتیک!
عدم شرکت در این دوره می‌تواند تاکید مجددی باشد بر یک اقدام ثابت شده. اما اگر بپذیریم که چینش و مهندسی این‌چنینی انتخابات با همهٔ اهدافی که به دنبال داشته...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سهراب ایران
نویسنده: سهراب ایران
ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است!
تا نظام جمهوری اسلامی پابرجا است وضع را نمی‌شود از این بهتر کرد اما می‌شود بسا بدتر کرد. براندازی نه فعلا ممکن است نه فعلا مطلوب. آیا انتخاب میان بد...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ياسر ميردامادی
نویسنده: ياسر ميردامادی
اصلاح‌طلب اصول‌گرا، ادامه داره ماجرا
هستهٔ سخت قدرت، بر اساس منافع خود و بر پایهٔ یک خطای محاسباتی رضایت داده است که انتخابات را حداقل نیمه‌رقابتی کند. جامعه زخم‌های عمیقی از سیاست‌های حاکمیت بر روح...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سياوش - ايران
نویسنده: سياوش - ايران
دلایل فراخوان «ث ژ ت» برای دادن رأی به برنامه «جبههٔ نوین مردمی»
«ث ژ ت» هرگز خود را در پناهگاه مخفی نکرده است و همواره حتی به قیمت تحمل ضربات شدید مواضع شجاعانه‌ای که لازم بوده را اتخاذ کرده است؛ به عنوان...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان ف. دوردانی
نویسنده: برگردان ف. دوردانی

گزارشی از نشست اتحاد جمهوریخواهان در دانشگاه تورنتو

نقش دين در زندگي مردم ايران هر روز کاهش يافته و اين تحول آنقدر سريع رخداده است که مطالعه و بررسي اين دوره را ضروري تر مي سازد.
تغييراتي که در زبان محاوره اي رخداده است و نيز ورود واژٍگان متنوع و جديد به خصوص در حوزه ادبيات نشانگر ماهيت سکولار اين تغييرات است.

در تاریخ هفدهم جولای ۲۰۰۴، جلسه سخنرانی تحت عنوان ” جنبش جمهوریخواهی، چالشها و رهیافتها” در دانشگاه تورنتو و به همت اتحاد جموریخواهان شهر تورنتو برگزار شد. در این جلسه مهرزاد برجردی، مهرداد مشایخی و فرخ نگهدار به بحث در مورد منزلت سکولاریسم در ایران امروز، گفتمان دموکراسی در دوره پس از اصلاح طلبی حکومتی و برنامه ها و راهبردهای گذار به جمهوری دموکراتیک پارلمانی پرداختند.
خلاصه و تدوین شده هر سه سخنرانی را در زیر ملاحظه میکنید. 

منزلت سکولاریسم در ایران امروز
دکتر مهرزاد بروجردی

وسعت پرداختن به این بحث البته مرا به یاد تمثیل زیبایی از مولانا می اندازد که می گوید:
داد جارویی به دستم آن نگار
کز دریا برانگیزان غبار
بحث خود را از ” چیستی سکولاریسم” آغاز میکنم.
واژه سکولاریسم در فارسی و عربی معادل دقیقی ندارد، اما مشکل پرداختن به سکولاریسم فقط به نداشتن معادل دقیق در فارسی ختم نمیشود بلکه این واژه بد فهمی هایی را هم در بر می گیرد که سبب شناخته نشدن دقیق این تفکر در جامعه ما شده است.
به طور خلاصه تعریف سکولاریسم عبارتست از تفکری مبتنی بر این پیش فرض که باید بین نهاد دین و نهاد دولت تفکیک قائل شد. چرا؟ چون انسانها در رابطه با جایگاه دین و مذهب چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی و نقش های اجتماعیشان با هم اختلاف نظر دارند. انسانها به صرف انسان بودنشان دارای ارزش هستند. لذا عمده کردن اموری چون مذهب ، ایدئولوژی یا مالکیت به عنوان مبنای امتیاز قائل شدن برای شهروندان یک جامعه جائز نیست و باید از آنها دوری جست.
پیش فرض دیگری که تفکر سکولار با خود همراه میآورد اینستکه: حکومت ، سِاست و قانون اموری عقلایی هستند برای پاسخ دادن به نیاز های بشر و چهارچوبشان فراتر از این است که با تفکر و مسائل دینی بخواهد جلو رود. پیشنهاد تفکر سکولار اینست که باید پیوند الفت میان دین با حوزه قانون گذاری کم شود. بدین معنی که در حوزه های قانون، آموزش و پرورش، روابط خانواده، اقتصاد، فعالیت های اجتماعی، هنر و غیره و غیره آن چیزی که نمی تواند داور میدان باشد مذهب است.
بدفهمی که از آن صحبت کردم بر میگردد به اینکه اشخاص زیادی فکر می کنند : سکولاریسم یعنی نفی مذهب، یعنی طرد خداوند و یا تفکیک دین از هرگونه فعالیت اجتماعی. همه اینها بد فهمی است. سکولاریسم در ساده ترین و عامیانه ترین بیان یعنی آب رفتن نقش دین، و نه طرد خداوند یا نفی دین و مذهب از منیت و فردیت انسان.
تفکر سکولار هیچ مشکل بنیادی با اینکه اشخاص بخواهند نماز بخوانند، خمس و زکات بدهند و یا حتی در رابطه با مسائل اجتماعی شان بر مبنای اعتقادات دینیشان عمل کنند، ندارد.
در نظریه سکولاریسم، بازی سیاست باید درش بروی همه باز باشد. مسئله اساسی بر سر امر حکومت است. سکولاریسم جدایی دین از سیاست نیست، بلکه تفکیک نهاد دولت از نهاد دین است. بنابر این جامعه ای می تواند کاملا دینی باشد اما جدا بودن نهاد دین از حکومت هیچ منافاتی با آن ندارد.
انقلاب ۱۳۵۷ را پیروزی جهل بر ظلم گفته اند. این انقلاب با تعدد علیتها و با تکثر مشارکتها به وقوع پیوست و مانند انقلابهای دیگر همرزمان دیروز به مخالفان امروز تبدیل شدند. به قول هانا آرنت در فردای هر انقلاب ، رادیکال ترین انقلابیون به محافظه کارترین اشخاص تبدیل می شوند، چون اینان باید نهضت و انقلاب را به نهاد دولت تبدیل کنند.
جمهوری اسلامی از بدو پیدایش با مسائلی روبرو شد که برای آنها پاسخی نداشت، چرا که فقه شیعه عمدتا حالت خصوصی دارد. روحانیت برای مسائل بغرنج اجتماعی چون مالی کردن صنایع ، تقسیم اراضی ، پرداخت رایانه، وساطت بین کارگر و کارفرما، نظام وظیفه اجباری و انتخابات و نظایر آن توضیح فقهی نداشت. بنابراین رهبران و دولتمردان حکومت مجبور بودند اسلام را به یک ایدئولوژی حکومت تبدیل کنند این گرایشی بود که با دکتر شریعتی شروع شد و بعد از او نیز ادامه یافت و نتیجتا :
ایدئولوژیک شدن اسلام گام اول برای سکولار شدن آن بود و نکته دوم اینکه هرچه حکومت برای نفی سکولاریسم تلاش کرد، توجه مردم را بیشتر به سمت آن بر انگیخت و حاصل اینکه، غربی که قرار بود آینه عبرتی باشد 
( آنطور که دولتمردان سالهای اول انقلاب تبلیغ می کردند) به سرزمین رویاها تبدیل شد.
جنگ عراق و التزامات آن جنگ و سپس کنار آمدن و آشتی با عراق نوعی تفکر ناسیونالیسم ایرانی و سکولاریسم ذهنی را با خود به همراه آورد. ملی بودن تفکری است که در ریشه خود سکولار است.
اما در هم آمیختن دولت و دین ، سبب نارضایتی شهروندان بسیاری شد. بحث خودی و غیر خودی، و حمله به اقلیت های مذهبی را زیر پرچم اجرا کردن دین پیش کشید.
از این همه می خواستم نتیجه گیری کنم که عرف جامعه ما مذهبی نیست و فرهنگ حاکم بر جامعه ایران نوعی فرهنگ التقاطی است و انقدر التقاطی است که در بسیاری از موارد متولیان دین را هم در اجرای قوائد دین مجبور به عقب نشینی می کند. به طور مثال طبق قانون جزیه، اهل کتاب بنابر نص قرآن باید به حکومت اسلامی مبلغی بپردازند. اما می دانیم که حتی متحجرترین اقشار فقها، کسی از ارامنه یا یهودیان را وادار به پرداخت جزیه نکرده است. همچنین میبینیم که قانون قصاص جز در موارد جنسی نمی تواند اجرا شود. چرا که عرف اجتماعی مانع اصلی اجرای چنین قوانینی است.
مثال های فراوانی وجود دارد که نشان می دهد فقه شیعه اساسا فاقد فلسفه سیاست است و بر خلاف آنچه ادعا می کنند در سنت شیعه تئوری دولت وجود ندارد.
به طور کل می توان گفت فقه شیعه و روحانیت در تار عنکبوتی تجدد و معرفت شناس جدید انچنان گرفتار شده است که ایدئولوژی شدن اسلام در فرایند انقلاب همچون نعل وارونه باعث سکولار شدن آن نیز شده است.
از لحاظ تاریخی سنتهایی در فقه اسلام بوده است که به جدایی دین از حکومت اعتقاد داشته اند، از آخوند خراسانی گرفته، شریعتمداری، سیستانی در عراق امروز، حوزه نجف، فرقه علویه در ترکیه و حتی انجمن حجتیه در ایران – آیت الله مهدی جائزی یزدی نیز در کتاب حکمت و حکومت نقدی جدی به تئوری ولایت فقیه دارد.
مهدی بازرگان در اواخر عمر در نامه ای اصل حکومت کردن سکولار بریده و به تفکر دینی روی آورده باشد.راجزو وظایف دینی نمیشمرد. محمد مجتهد شبستری از منورالفکرترین افراد دینی عصر ما کارکرد دین و خواستگاه سیاست را از دو منشاء جدا می داند و اضافه می کند که دین نباید ایدئولوژی حکومت باشد، قرآن بر ارزشهای حکومت نه فرم آن تکیه دارد.
علاوه بر سروش ، عماد الدین باقی و اکبر گنجی ، علی افشاری از فعالان جنبش دانشجویی سکولاریسم را از منظر درون دینی قابل دفاع میدانند چون باعث مصون ماندن دین از جاه طلبی های افراد می شود.
بسیاری از پرورش یافتگان جنبش دینی نظیر کسروی، تقی زاده، دشتی و قاسم غنی مبلغ سکولاریسم بوده اند. در ایران پس از انقلاب کدام روشنفکر صاحب نامی را در ایران سراغ دارید که از تفکر سکولار بریده و به تفکر دینی روی آورده باشد. 
در حال حاضر روشنفکران دینی با ریزش نیرو مواجهند، ایشان از انقلابیگری روزهای اول انقلاب به دوران روشنفکری دینی که منزلگاهی است برای رسیدن به استراحتگاه آخر که آن مسلمان سکولار شدن است، به معنی حفظ اسلام در قلمرو خصوصی زندگی و جدایی اسلام از حکومت در حیطه اجتماعی، رسیده اند. آنان بدین نتیجه رسیده اند که ادغام دین و دولت باعث حل شدن دین در دولت می گردد و نه بر عکس. به نمایندگان امروزین این تفکر تبریک می گویم زیرا من به همکاری اعتقاد دارم. و مبلغ دعوای حیدری و نعمتی نیستم اما معتقدم یائسگی یا توقف فکری هم برای جامعه مفید نیست.
جوان شدن، شهری شدن و با سواد شدن جمعیت همگی باعث افزایش مطالبات شده است و افکار عمومی جامعه را تحت تاثیر قرار داده و نوعا باعث تغییر ادبیات و زبان مردم شده است. 
نسل جوان امروز نسلی است رند مسلک به معنی حافظ گونه آن و نسلی است که دیگر شیفته عشوه های سیاسی نمی شود. نسلی است که به جای حماسه به تاریخ میپردازد و به جای ادبیات به سیاست. 
اما متاسفانه سکولاریسم در ایران و خاور میانه تا کنون همراه با دموکراسی نبوده است، اتوپیایی که خواسته ارائه کند یا یک مارکسیسم مبتذل بوده یا شکل سلطنت طلبی آن که در جامعه ما دیگر خریداری ندارد. سکولاریسم ما همراه با انقلابیگری بوده و به اصلاح طلبی کم بها داده است. تفکر سکولار باید مذهب را جزء لاینفک جامعه و زندگی مردم بداند. ما در ایران طی فرآیند سکولازیسون در پی ایجاد نهاد های جدید بوده ایم ولی به پشتوانه فکری و ایدئولوژی سکولار بها نداده ایم. 
ما باید به موازات حرکات سیاسی در صحنه اجتماع ، ظرفیت سازی تئوری و کار فکری و فرهنگی مداوم را فراموش نکنیم.

گفتمان دموکراسی در دوره پس از اصلاح طلبی حکومتی
دکتر مهرداد مشایخی 

ما در دوره ای زندگی میکنیم که چه بدان آگاه باشیم و چه نباشیم یکی از متحول ترین و پویاترین دوره های فرهنگی جامعه ماست. اگر برای لحظاتی از بیرون به آنچه که در این بیست و پنج ساله خصوصا دوازده اخیر در ایران رخداده است بنگریم می بینیم که در دوره معاصر سر عت تحولات فکری و فرهنگی بسیار بالا بوده گرچه رشدی ناموزون داشته است. این رشد در زمینه هایی غنی بوده و در حوزه هایی به کندی جلو رفته است. 
نقش دین در زندگی مردم ایران هر روز کاهش یافته و این تحول آنقدر سریع رخداده است که مطالعه و بررسی این دوره را ضروری تر می سازد.
تغییراتی که در زبان محاوره ای رخداده است و نیز ورود واژٍگان متنوع و جدید به خصوص در حوزه ادبیات نشانگر ماهیت سکولار این تغییرات است.
در زمینه روزنامه نگاری جدید نیز می توان گفت که این حوزه نیز یک دوره انقلابی (دگرگونی) را طی می کند. داریوش آشوری طی مقاله ای این دگرگونی را در سطح روزنامه نگاری معاصر ایران بررسی کرده است و معنقد است که اگر می خواهید در ایران فکر فلسفی را دنبال کنید به جای رجوع به نوشته های فیلسوفان به نوشته ها و ادبیات روزنامه نگاران معاصر توجه کنید. متنوع شدن سلیقه ها در بسیاری از عرصه های فرهنگ و هنر همچون سینما، نقاشی و موسیقی و نیز استقبال از فکر فلسفی، گرایش به علوم اجتماعی به همراه گفتمان های تازه سیاسی حول موضوعاتی چون حقوق بشر، دموکراسی و مدرنیته، همگی الگوی نظری وسیعی را در ایران به وجود آورده است. 
در هر دوره ای همراه با تغییرات سیاسی جدی یک الگوی فکری غالب (پارادایم) شکل می گیرد که خود راهنمای پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی می گردد.
اگر بحث را بخواهم بر مقطع انقلاب ۵۷ متمرکز کنم، می توان گفت که در آن دوران چپ مارکسیست، اسلام گرایان و ملی گرایان به عنوان سه نیروی سیاسی و اصلی ضد رژیم شاهنشاهی خارج از جزئیات در یک الگوی کلی متحد بودند که من نام آنرا الگوی نظری انقلابی _ ضد امپریالیستی می گذارم. آنان اعتقاد داشتند که: 
۱ _ انقلاب کلید راه حل مسائل است.
۲ _ مهمترین مشکل وابستگی به امپریالیسم یا طرح مسئله استقلال در برابر وابستگی است.
۳ _ فقر و محرومیت را ستایش می کردند و به نوعی عدالت خواهی بر مبنای توزع عادلانه تاکید داشتند و نه تولید بیشتر.
۴ _ پوپولیسم. سوژه تغییرات اجتماعی، موجود مجردی بود مثل خلق یا توده که معنی مشخصی نداشت.
۵ _ اعلام سمپاتی (درد مشترک) به دیگر کشورهای فقیر به قولی اتحاد بومی گرایان در مقابل قدرتمندان.
۶ _ خشونت روش اصلی تغییر و رسیدن به هدف بود.
۷ _ دموکراسی به علت همراهی آن با لیبرالیسم به عنوان امری غیر مقبول و گول زننده تعبیر می شد.
۸ _ روشنفکری امر مثبتی تلقی نمی شد.
۹ _ تقلیل و تحقیر تمدن اروپایی و آمریکایی و فاسد دیدن آنها
۱۰_ تاکید بر مساله ایثار و شجاعت به عنوان ارزشی والا
۱۱_تاکید بر برانگیختن احساسات و عواطف برای به حرکت در آوردن توده ها. 
۱۲_ کیش شخصیت.
از ترکیب دوازده عامل بالا یک الگوی نظری پرداخته می شد که جریان چپ مارکسیت را وارد یک قرارداد نانوشته با جریان اسلامی گرا می ساخت. بعد از انقلاب مسلما وزن عناصر شیعه قوی تر و اجزاء مارکسیستی کمتر شد. بحران اشغال سفارت و جنگ و الزامات آن این الگو و گفتمان های مربوطه را همچنان باقی نگاه می دارد. تنها پس از پایان جنگ و مرگ خمینی است که این مدل اضمحلال یافته و اجزاء آن از هم جدا شده و جای خود را به گفتمان جدیدی به نام اصلح طلبی می دهد. این الگو جدید از یک سو بر اساس الگوهای ذهنی_ فرهنگی موجود و از سوی دیگر بر مبنای تحولات جامعه شناختی درون جامعه همچون رشد سواد آموزی و تحصیلات، جوان شدن جمعیت، شهرنشینی و نظایر آن شکل گرفت. برخی از دلایل مهمی که در بر آمدن الگوی نظری اصلاح طلبی اسلامی نقش داشته اند به قرار زیر است:
وجود سنت اصلاح طلبی در اسلام و تفسیر مستقل یا امر اجتهاد که به ارائه تفسیرهای جدید از امور اجتماعی پرداخته است، شکست الگوی انقلابی و شکست مارکسیست در سطح جهان، بی کفایتی حکومت در پاسخگویی به مشکلات اجتماعی، دور شدن مردم از حکومت بالاخره نقش نظریه پردازانی چون سروش و شبستری. در خرداد سال ۱۳۷۶ فرصتی پیش آمد تا گفتمان اصلاح طلبی خود را طرح و همه گیر کند.
اما به هر دلیل ، اصلاح طلبی حکومتی شکست خورد ولی در دل این حرکت نطفه های جمهوری خواهی سکولار و دموکرات ریخته شده بود. الگویی اخیری که در حال شکل گیری است که در صورت کار دقیق سیاسی و فکری و وجود فرصت و ابزارهای سیاسی امکان این را دارد تا در فرهنگ سیاسی ایران جایگاه فرادستی بیابد. الگوی سه بعدی و غیر قابل تفکیک این جریان شامل جمهوری خواهی، سکولاریسم و دموکراسی است که ارزشهای مکمل آن عبارتند از:
۱-نگاه مسالمت آمیز به شیوه تغییرات
۲- رویکرد روز افزون به مسئله حقوق بشر
۳- اهمیت دادن به مسائل زنان
۴- ارائه تعریفی موزون و پایدار از توسعه
۵- لحاظ کردن عقلایی فرآیند جهانی شدن یا به قولی نگاه جهانی به تغییرات در عین حفظ منافع ملی. توسط رسانه ها میتوان بعد فکری این الگو را در سطح کشور پراکند که امیدوارم اتحاد جمهوری خواهان نقش مهمی را در این مقطع بازی کند.

برنامه ها و راهبردها
فرخ نگهدار

بحث امشب من درباره اتحاد جمهوری خواهان ایران است و اینکه این اتحاد برای تحقق برنامه خود چه استراتژی و راهبردها و راهکردهایی را باید ترسیم و عرضه کند.
اتحاد جمهوریخواهان، اتحاد پیروان اندیشه ای است که با نظام سیاسی استبدادی و نیز بازگشت حکومت سلطنت بر ایران مخالف است. این اتحاد نظام مبتنی بر سلطنت و ولایت را نفی می کند. جمهوری پارلمانی را شکل حکومت و دموکراسی را محتوای نظام دلخواه خود می داند.
اتحاد جمهوریخواهان ایران در طراحی استراتژی خود به سه مسئله اساسی توجه دارد. نکته اول شکل مبارزه است. اتحاد جمهوریخواهان اساسا بر روشهای غیر خشونت آمیز مبارزه تاکید می کند و معتقد است که دست بردن به اسلحه، ترویج خشونت و یا دامن زدن به نفرت نسبت به گرایشات سیاسی موجود روشهای مناسبی در جهت تحقق برنامه، یعنی گذار به دموکراسی پارلمانی و جمهوری نخواهند بود.
نکته دوم مسئله انتخاب استراتژی سیاسی است که نوع نگاه و تلقی این اتحاد را نسبت به سایر مولفه ها و جریانات سیاسی و برنامه های آنان در بر می گیرد
در میان گرایشات و نیروهای سکولار ایران به زعم من تا به امروز سه نوع نگاه نسبت به نیروهای سیاسی مجاور یا همراه و یا نیروهایی که می توانند روند دموکراتیک را در کشور ایران تقویت کنند به چشم می خورد.
اولی نگاهی که معتقد است نیروهای سکولار جمهوریخواه ایران باید نسبت به نیروهایی که از بقایای رژیم سابق برخواسته اند و تحولات دموکراتیک در درون آنان گسترش یافته ولی همچنان به ایده آل سلطنت پایبندند، رفتار سیاسی معتدل یا جذب کننده داشته باشند. نوعی همکاری و تعامل سیاسی را با آنان باید سازمان داد و مسئله نظام سیاسی آینده را به عنوان سلطنت یا جمهوری را عمده نکرد و بر اساس ایده آل دموکراسی می توان یک نهضت وسیعتری را با این نیروها سامان داد.
نگاه دوم می گوید: نیروهای سکولار جمهوریخواه ایران باید با کسانی که به طور ناب اندیشه دموکراسی و لائیسیته را نمیپذیرند و اما و اگر هایی در زمینه ساختار حکومت ( چه نوع سلطنتی و چه نوع اسلامی دارند) مرزبندی قاطع و روشنی داشته باشند و علیه این نیروها باید مبارزه قاطعی را پیش برد و مرزهای تیز و مشخصی را حفظ کرد. 
نگاه سوم اما میگوید که در این مرحله باید بین نیروهای سکولار جمهوریخواه و نیروهای موسوم به روشنفکری دینی یا ملی مذهبی، نیروهایی که در چند سال اخیر جنبش اصلاح طلبی را پدید آورده و رهبری کرده اند، همکاری و برآیند مشترک وجود بوجود آید.
این نیروها تکیه گاه عمده ای برای سوق جامعه ما به سوی دموکراسی می باشند و بنابراین جنبش دموکراسی خواهی سکولار ایران باید نوعی تعامل و همکاری را با این نیروها پرورش داده و به پیش برد.
من فکر می کنم وقتی ما معتقد به پرنسیپ های گذار مسالمت آمیز ، تحولات تدریجی و تقبیح خشونت باشیم نگاه ما نباید به نیروهای بینابینی نگاهی منزوی کننده و تضعیف کننده باشد. برای گذار نرم از استبداد به دموکراسی ، جلب همکاری نیروهای بینابینی امری لازم است.
نکته مهمی که در نگاه جمهوریخواهان سکولار در مورد نیروهای بینابینی مذهبی و بخصوص کسانی که خود را ” جبهه مشارکت ایران اسلامی ” می نامند، کمتر مورد توجه و صحبت واقع شده است این است که: حزب مشارکت در واقع حزبیتی را بر اساس دین و مذهب تشکیل داده است و در واقع با دادن پسوند اسلامی به کلمه ایران از هویتی مذهبی صحبت می کند. 
نزد اینان شعار” ایران برای همه ایرانیان” به همان مفهومی نیست که جبهه ملی ایران این شعار را تعریف می کرد. جبهه ملی جریانی بود که مسئله ایذئولوژی و دین عنصر هویتی آن نبود. اگر در تاریخ معاصر ایران، یک نمونه موفق از همکاری بر اساس برنامه سیاسی و نه بر اساس ایدئولوژی یا دین داشته باشیم بی تردید باید به ” جبهه ملی ایران” آدرس داد.
روشنفکران اسلامی اصرار بر حفظ هویت دینی خود دارند. برای همکاری موثر بین ما و آنها شاید لازم باشد که آنها نگاه هویتی به دین را به نگاه برنامه سیاسی به دین تغییر دهند. همان رفتاری که جبهه ملی در پیش گرفت.
بهتر است این جریان راه را بر همزیستی گرایشات مختلف بر حسب برنامه مشترک نبندد. من معتقدم ، جزمیت دینی جامعه ما را به جدایی دین از دولت سوق نخواهد داد.
درمورد نگاه نیروهای سکولار جمهوری خواه به جایگاه دین در جامعه باید بگویم ، تفکر سکولار همراه با تفکر چپ آمیخته و مبتنی بر کم کردن نقش دید و با نقش آن در جامعه همراه بوده است.
در فرایند تحول نهاد دین در جامعه اروپایی، ما امروز می بینیم که کلیسا ( چه در بخش کاتولیکی و چه در بخش پروتستانی خود) بر خلاف گذشته ها دیگر در ستیز با حقوق بشر، دموکراسی، صلح و هم زیستی ملل و نژاد ها نیست. سوال من در اینجا اینست که چطور می توان معتقد بود که مسیحیت می تواند در این کشمکش های عمده ای که نیروهای صلح طلب، آزادیخواه، دموکراتیک، حق طلب و عدالتجو در ایران دارند موضع به حق داشته باشد اما اسلام نمی تواند. چرا این راه بر اسلام بسته است؟
همچنان که خانم شیرین عبادی متذکر شد بین اسلام و حقوق بشر تضاد بنیادین وجود ندارد، اگر این سخن را بسط بدهیم می توانیم نتیجه بگیریم که : بین دینداری و پایبندی به اصول دموکراسی و حقوق بشر تضادی وجود ندارد.
البته این سخن خانم عبادی بر مذاق بسیاری از روشنفکران سکولار ما خوش نیامد و با نوعی مخالفت و حتی اشمئزاز روبرو شد، شاید این سخن برای امروز کمی زود باشد، اما من معتقدم که اگر این بذری را که روشنفکران دینی ما می کارند روزی به ثمر برسد و اسلامی متولد شود که خصوصیات اسلام قرون وسطایی را نداشته باشد، آنگاه این سخن خانم عبادی برای طیف وسیعی از نیروهای جامعه ما دلپذیر خواهد شد.
من امیدوارم که نیروهای سکولار ایران در دیدگاه خود نسبت به جایگاه و نقش دین در جامعه مدرن موفق به تجدید نظر شوند و متوجه باشند که در یک جامعه دموکراتیک دین الزاما در اختیار اغنیا، ظالمان، جنایتکاران و پس ماندگان تاریخ نیست. دین می تواند همان نقشی را که در جوامع غربی ایفا می کند در ایران هم داشته باشد.

در ارتباط با نقش عامل خارجی در تحولات ایران، من نقش سیاست محافظه کاری جدید آمریکا را در تحولات ایران مثبت نمی بینم و آن را به نفع حرکت دموکراسی خواهی مردم ایران ارزیابی نمی کنم. در جامعه ای نظیر ایران با ساختار اجتماعی و فرهنگی موجود و حد رشد جامعه مدنی، عامل خارجی نمی تواند نقش تعیین کننده ای در تعیین سرنوشت ایران داشته باشد.

در انتهای صحبت امشب می خواهم تاکیدی داشته باشم بر گسترش حزبیت باز و گسترده. باید در زمینه سازماندهی نیروها با خلاقیت برخورد کنیم به نحوی که بتوانیم در تشکلاتمان بیشترین ارتباط را با پایه های اجتماعی برقرار سازیم. باید روشهای دموکراتیک تری را در ساختارهای حزبی به کار بندیم و عضو حزب را کسی بدانیم که حاضر باشد به نفع آرمانهای حزب کار کند و زمانی که عضویت حزب را پذیرفت حق رای داشته باشد ( نه اینکه لزوما برای رای دادن به گردهماییها بیاید). در حال حاضر احتیاج به ساختارهایی با یک رهبری متمرکز نیست و بهتر است افکار عمومی را نسبت به یک مدل معینی مانند جمهوریخواهی آشنا کرد. باید بیش از هر چیز به پایه اجتماعی متکی شویم و نه رهبران سیاسی. باید به جای بیانیه نویسی ها به سمت سازماندهی اتفاقها و رویداد ها شتافت. 

تاریخ انتشار : ۳۰ تیر, ۱۳۸۳ ۳:۳۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

در دور دوم انتخابات، با رای ” نه” به جلیلی شرکت می‌کنیم!

حزب دمکراتیک مردم ایران: نه به جلیلی!

چرا به پزشکیان رأی می دهم!

باز هم انتخابات، باز هم دفاع از منافع ملی، هم استراتژی هم تاکتیک!

ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است!

اصلاح‌طلب اصول‌گرا، ادامه داره ماجرا