هر آنجایی که از کشتارهای جمعی صحبت میشود، بیشک و بیش از هر چیز به حضور سلطه بیچونوچرای سرکوبگران و دیکتاتورها مربوط میشود، و به گواه ۳۸ سال حکومت دینی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران، این قانونمندی وحشیانه و جنایتکارانه همچنان در گوشه و کنار کشور ما به کشتار، شکنجه، پیگرد و محرومیتهای اجتماعی فعالان سیاسی، نویسندگان، روزنامهنگاران، هنرمندان و فعالان حقوق صنفی و کارگری ادامه دارد، و دستگاههای مربوطه دولتی تا امروز خود را موظف به پاسخگویی در مورد این جنایت بزرگ و ضد بشری ننمودهاند.
همچنان پس از ۲۹ سال از واقعه کشتار زندانیان سیاسی، همواره با بازماندگان و خانوادههای جانباختگان این فاجعه بزرگ ملی با تهدید، تحقیر، تهاجم، دستگیریها و بازجوییهای مکرر برخورد کردهاند، و از طرف دیگر تا به امروز همواره نیروهای مترقی و انسانهای آزاده، وکلا، حقوقدانان شریف و جان بدربُردگان از کشتارهای دهه شصت، در برابر این نسلکشی ساکت نماندهاند و همواره سعی به ادای دین کردهاند، و با برپایی نشستها، سخنرانیها و گردهماییها یاد عزیزان و جانباختگان خود را گرامی داشته و سعی به روشنگری و دادخواهی از مجامع حقوقی بینالمللی کردهاند. و درواقع همین خانوادهها و بهویژه این مادران داغدیده بودند که سرانجام بر تاریکخانه این جنایت ضد بشری نور تاباندند و با چنگ انداختن بر خاک گورستانهای بینامونشان و تصویربرداری از فرزندان به خون خفته خود، اولین پرده از اسرار صندوقخانه جرم و جنایت رژیم را برکشیدند و آن را رسانهای کردند.
باید تأکید کرد، علیرغم درج نامهنگاریهای آیتالله منتظری و آیتالله خمینی که در کتابهای خاطرات آیتالله منتظری، انتشار نوار مذاکرات هیئت مرگ “حسینعلی نیری، ابراهیم ریسی، مرتضی اشراقی و مصطفی پورمحمدی وزیر دوره پیشین دادگستری دولت حسن روحانی” که در ملاقات با آیتالله منتظری در دفتر ایشان ضبطشده بود,رفته بودند تا ادامه کشتار را به او منتسب کنند و در آینده از نام او برای توجیه کشتار زندانیان استفاده ببرند، دومین پردهبرداری از جنایتهای رژیم انجام گرفت و انعکاس آن در جامعه و سطح محافل حقوقی داخلی و بینالمللی و سرانجام از پرده برون افتادن چهره افرادی مانند احمد خمینی؛ و توجیه کردن این جنایت از طرف بازماندگان خمینی و همچنین هاشمی رفسنجانی؛ سر کوه یخ از آب بیرون زد و دیگر با هیچگونه ترفند و مماشات نمیتوانند آن را پنهان کنند و به فراموشی بسپارند و دقیقاً به همین دلیل است که مسئولان وقت رژیم همه در کنار هم ایستادهاند و به توجیه این جنایت و نسلکشی بزرگ تاریخ ایران میپردازند تا از چنگ عدالت بگریزند، همه وزرای اطلاعات دورههای پیشین هم از عملی که انجامشده حمایت کردند و اعضاء خانواده آیتالله خمینی هم از حکم مشهور کشتار زندانیان به بهانه حمله مجاهدین در عملیات فروغ جاودان دفاع کردند و سعی به توجیه آن پرداختند اما تاکنون هیچیک از مسئولین ریزودرشت این جنایت بزرگ حکم کشتار زندانیان چپ را در اختیار افکار عمومی قرار ندادهاند تا بگویند آنها را به چه بهانهای به قتل رساندهاند. موضعگیری مسئولان قضایی ایران علیه خانم “عاصمه جهانگیر” نماینده جدید حقوق بشر در ایران که جانشین آقای “احمد شهید” اعلامشده است، موضعگیری شورای عالی قضایی علیه آقای احمد منتظری به دلیل انتشار” نوارهای صوتی هیئت مرگ” و متهم کردن ایشان به اقدام علیه امنیت ملی، دستپاچگی همه عاملان و آمران کشتار زندانیان سیاسی ایران که تا به امروز در پنهان ماندن نام و نشان و حتی محل دفن و گورستانهای هزاران نفر از فرزندان شریف سرزمین ایران دست داشتهاند، همه و همه از همدستی این جنایتکاران حکایت میکنند.
انتخابات دوره اخیر ریاست جمهوری در ایران و کاندیداتوری ابراهیم ریسی یکی از اعضاء هیئت کشتار زندانیان سیاسی ایران در سال ۱۳۶۷، تلاشهای مسئولان ” نظام” را در پنهان کردن و به فراموشی سپردن این فاکت جنایت علیه بشریت در ایران را به عرصه گفتگوها و مباحث انتخاباتی کشانید و مسئولان نظام را مجبور به موضعگیریهای متفاوتی نمود ، و این سومین موردی بود که پرده دیگری از جنایت رژیم برکشید و تقریباً همگان را به هر ترتیب نسبت به فاجعه و کشتار ۶۷ مجبور به اعتراف نمود. برخی پس از سالها اصل فاجعه را تائید کردند اما از خود رفع مسئولیت کرده و انگشت اشاره را بهطرف رقیب انتخاباتی خود نشان دادند. اما درمجموع تلاش نمودند تا به هر شکلی علت فاجعه را به خارج از تصمیمگیریهای از پیش برنامهریزیشده و موردتوافق مسئولان وقت تعبیر و تفسیر کنند، اما جامعه ایران کمکم با برخی مسائل جدید بهویژه با دسترسی به میزان زیادی اطلاعات و نوشتهها از بازماندگان و نهادهای فعال حقوق بشری و احزاب و سازمانهای سیاسی ایرانی، سرانجام قادر شد به اولین نتیجه سالها کار و ممارست دست یابد و جامعه بینالمللی کشتار زندانیان سیاسی ایران را بهعنوان “جنایت علیه بشریت ” شناسایی کند.
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) مطابق معمول سالهای پیش اقدام به برگزاری ۲۹ مین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی ایران دهه ۶۰، در برلین نمود و با دعوت از خانم منیر فرهودی، آقای رضا علیجانی چهره آشنای سیاسی و از زندانیان جان بدر برده کشتار سال ۶۷، رفیق ناهید همتی عضو شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران(اکثریت)، یاد و نام جانباختگان”فاجعه ملی ایران” را گرامی داشتند. رفیق بیژن اقدسی آغازگر این مراسم، ضمن محکوم کردن این جنایت ضد بشری، خواستار محکومیت و به کیفر رساندن آمران و عاملان آن گردید و گفت:
به همت صدها و هزاران کنشگر گمنام و بنام، راز آن تابستان سیاه از پرده برون افتاده است. ما داغدیدگان آن جنایت سهمناک نگذاشتیم خون بخشی از بهترین فرزندان این سرزمین، پایمال استبدادی دینور شود. نبض قلبهای جسوری که در تابستان ۱۳۶۷ و چه ظالمانه به خاک و خون کشیده شدند، پرواز بیپروای جانهای آرزومندی که در اوج جسارت خود و از بند بیداد بهحکم آیتالله خمینی قربانی شدند، از قعر خاک سرد خاورانهای پرشمار وطن گریبان همهٔ جانیان حاکم بر ایران را گرفته است.
خاوران، تابستان ۶۷ و چندین هزار آزادیخواه به خون خفتهٔ این تموز سیاه، فراتر از یک اقدام، یک کشتار، زمانی برای سوگ همگانی و فراتر از یک فاجعهٔ ملی است. کشتار گستردهٔ چندین هزار زندانی سیاسی حکم گرفته در تابستان ۱۳۶۷ در بسیاری از شهرهای میهن درگذر سالها به نماد کشتار و جنایاتی بدل شده است که این نظام استبدادی و جنایتپیشه در نزدیک به ۴۰ سال فرمانروایی خود بر میهن آبا و اجدادی ما، در این دیار مرتکب شده است. آن گرد افسون و فراموشی که همهٔ ارکان نظام در نزدیک به ۳۰ سال گذشته بهعبث کوشیدهاند بر حافظهٔ ایرانیان و بر چشم تاریخ بپاشند، دیری است تأثیرگذاری خود را ازدستداده است. ما، همهٔ ما بستگان و یاران جانباختگان کشتار ۶۷ و همهٔ ما آزادیخواهان ایرانی باهم، از این جادوی سیاه، سحر زدایی کردهایم. اینک دیگر عالم و آدم میدانند که در آن تابستان سیاه بر سر یاران ما، بر سر عزیزان ما چه آوردهاند.
گذشت آن روزگار غریبی که ما مجبور بودیم با ساک یادگاری عزیزانمان در دست، با اندوهی توصیف نشدنی در جانودل و دریا دریا خون و اشک در دیدههای نابارورمان در خیابانهای میهنی بیخبر از فاجعه و ابعاد آن، در جستجوی تسلای خاطر سر بر شانهٔ یکدیگر بگذاریم. گذشت آن روزگاری که حتی داغداری و ریختن اشک در رسای خون بهناحق ریختهٔ عزیزانمان هم از خطوط قرمز نظام بود و گذر ما به خاطر آن به کمیته و زندان میافتاد. گذشت آن روزگاری که فرزندان ستمدیدهای که بسیاری از آنان در کودکی و همراه مادرها و پدرهای مبارزشان راهی زندان شده بودند، بدون آگاهی از شجاعت و سرنوشت عزیزانشان و محروم از محبت مادری و پدری، بهسختی روزگار میگذراندند و بزرگ میشدند. اینک رسوای این جنایت عظیم، جانیان منفور و ملعون آناند، جانیانی که به جنایات خود اعتراف نیز میکنند. اینک خلقی میداند که در آن تابستان سیاه چه فاجعهای رخداده است.
دستوپا زدن بیمایهٔ عاملان در توجیه جنایت خود و نظامشان، در توجیه حکم جنایتکارانهٔ تنها آمر این کشتار، یعنی خمینی، رهبر و بنیانگذار نظام ولایتفقیه، تعویض سناریوهای گوناگون در این تلاش عبث، همه و همه گواه حقانیت دادخواهی کرورکرور آزادیخواه ایرانی و کرورکرور خانوادهٔ داغداری است که در طی نزدیک به چهار دهه عمر این نظام عجین با کشتار و خون، یاران و جگرگوشههایشان را ازدستدادهاند و میدهند. اما این دیوار دروغ و تزویر و تحریف نیز روزی فرو خواهد ریخت و جانیان، رسواتر ازآنچه اکنوناند، در برابر ایرانیان آزاده برملا خواهند شد.
و امروز که پرده از راز آن جنایت و ابعاد آن افتاده است، در روزگاری که کشتار گران آن سال و سالهای پیش و پسازآن در درون نیروهای نظام ولایتفقیه و چه وقیحانه درصدد توجیه جنایات خود و دو رهبرشان با توسل به انواع و اقسام دروغها و تزویرهایند، این انتظار برحقی از اصلاحطلبان حکومتی است که بافاصله گرفتن از میراث خونبار خمینی، صداقت خود در بریدن از سرکوب و کشتار حکومت ولایی را به محک تاریخ بگذارند. در روزگاری که رئیسجمهور اسلامی که علیرغم تأکید بر جنایات ۳۸ سالهٔ قاضی رقیب و ترغیب مردم به رأی دادن به خودش بهعنوان وکیل، پس از نشستن دوباره بر کرسی ریاست جمهوری، این بار هم، همکار مستقیم دیگری از همان قاضی جانی در کشتار تابستان ۶۷ را به وزارت دادگستری برگزیده است، این انتظار برحقی است،که کسانی از باورمندان نظام جمهوری اسلامی که سخن از محکومیت کشتار، از حقوق شهروندی و از تعلق ایران به همهٔ ایرانیان میزنند و قلم بر این سیاق میرانند، به یاد و نام تمامی قربانیان آن فاجعهٔ ملی از هر جنسیت و قومیت و کیش و باور سیاسی ادای احترام کنند و هر آنجا که میشود و میتوانند، از محکوم کردن آن فاجعهٔ ملی و آمر و عاملان آن فرونگذارند.
حکم پایانی جنایت و ظلم خاوران هنوز درراه است. روزی در تاریخ ایران این اتفاق بزرگ خواهد افتاد که آیتالله خمینی، بهعنوان تنها آمر کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ و به همراه او، همهٔ عاملان ریزودرشت آن نیز، در دادگاهی مردمی به اتهام این جنایت بزرگ علیه بشریت محاکمه شوند. اما حتی پیش از فرارسیدن آن روز بزرگ نیز باید بر این واقعیت انکارناپذیر پای فشرد که آنچه از خمینی در حافظهٔ مردم و میهن ما بهجای خواهد ماند، نه «مرقد مطهر» او، که خاورانهای پرشمار در جایجای این میهن مظلوم و تاریخی است.
رفیق مهدی ابراهیم زاده مجری و مدیر جلسه، بهپاس احترام به جانباختگان راه آزادی ایران از حاضرین در جلسه درخواست نمود تا به پا ایستند و یک دقیقه سکوت کنند. رفیق در ادامه، پیام هیئت سیاسی – اجرائی سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت) به برنامه یادمان را قرائت کرد:
“دوستان و رفقای گرامی عزیز,
ما گرد آمده ایم تا در بیست و نهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی ایران، یاد زنان و مردانی را گرامی داریم که در آن فاجعه هولناک جان بر سر وفای به عهد نهادند.
در سه دهه ای که از این فاجعه می گذرد، رژیم جمهوری اسلامی از هیچ تلاش برای به فراموشی سپردن فاجعه فروگذار نکرد. بدین منظور حکومت ایران در سه دهه اخیر سیاست انکار و سکوت را پیش برد.
اما کوشش بی وقفه بازماندگان جان باختگان و نیز نیروهای آزادیخواه، سیاست انکار و سکوت را با شکست تمام عیار مواجه کرد. اکنون که این سیاست شکست خورده است، بسیاری از مقامات آن روز و امروز حکومت ناگزیر شده اند به توطئه سکوت پایان دهند و در پی توجیه جنایت هولناک سال ۶۷ برآیند.
مشی تبلیغاتی حکومت این است که وانمود کند اولا همه جان باختگان وابسته به سازمان مجاهدین خلق ایران بوده اند و ثانیا علت اعدام آنها شرکت در اقدامات مسلحانه بوده است.
همان گونه که ما در بیانیه مشترک سه جریان چپ اعلام کردیم: «این دو دروغ بزرگ نیز بسیار زودتر از آن که سران حکومت گمان می کنند نزد همگان رسوا خواهد شد. یاد و نام صدها تن از اعضا و هواداران احزاب و سازمانهای چپ که در سال ۱۳۶۷ اغلب پس از تحمل سال ها زندان اعدام شدند، زنده است و هیچ کس را یارای به فراموشی سپردن آنان نیست. تقریبا همه آنها در حالی اعدام شدند که قبلا در خود دادگاه های رژیم به حبس محکوم شده بودند. حکومت پس از قتل عام زندانیان مجاهد، آنها را نیز به قتل رساند.» و همچنین «کیست که نداند هزاران عضو و هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران نیز که در سال ۱۳۶۷ اعدام شدند محکومیت های زندان داشتند.»
برای شما دوستان و رفقای عزیز در کوشش برای تحمیل شکست های دیگری به رژیم و رسوایی دروغ های سران حکومت، موفقیت آرزومندیم. بگذارید در این مبارزه کماکان در کنار خانواده های قربانیان و همه کسانی قرار گیریم که در دهه های گذشته به دفاع از حقیقت برخاستند.
هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
۱۸ شهریور ۱۳۹۶ (۹ سپتامبر ۲۰۱۷)
بگذارید در این مبارزه کماکان در کنار خانوادههای قربانیان و همهکسانی قرار گیریم که در دهههای گذشته به دفاع از حقیقت برخاستند.
اولین سخنران این مراسم خانم منیر فرهودی همسر رفیق مهرداد پاکزاد بود که در رژیم گذشته هم زندانی بود,اما در زندان رژیم جمهوری اسلامی پساز ۲۰ ماه، در تیرماه ۱۳۶۴ اعدام گردید. خانم فرهودی گفت: من همسر مهرداد پاکزاد بهعنوان بازمانده خانوادههای اعدامهای سال ۱۳۶۰ هستم. در ۱۲ آبان ماه ۱۳۶۲ زندهیاد هبت الله معینی را دستگیر کردند و شب بعد، همسرم مهرداد را. من پسازاین دستگیریها تا مدتها به همهجا سر میزدم تا نشانی از همسرم مهرداد بگیرم، اما هیچ جواب درستی نمیدادند و دائماً حاشا میکردند و ما را سرگردان مینمودند . من با مراجعه مکرر به لوناپارک، جز توهین و تحقیر جوابی نمیگرفتم. و ۹ ماه به همین وضع گذشت تا اینکه محل مهرداد را به ما اطلاع دادند و من دو بار و هر بار ۵ دقیقه توانستم با او ملاقات نمایم. در همین فرصت کوتاه متوجه شدم که شکنجهشده است و علائم پانسمان روی بدنش دیده میشد و امکان حمام و نظافت هم نداشت و صورتش پوشیده از ریش بود:در محل ملاقات هم خیلی به ما توهین میکردند: بعد از ۱۱ ماه به مادر و پدر مهرداد زنگ زدند که شما در ۵ تیرماه ملاقات دارید: من هم به پسر ما گفتم که میتوانی بابایت را ببینی: اما بعداً دوباره زنگ زدند که مهرداد اعدامشده است. مهرداد جزو هشت نفر اولی بود که در خاوران دفن شده است، اما ما نمیدانیم کجا دفن شده است. خانم فرهودی گفت من تمام نامههای مهرداد را بهعنوان سند حفظ کردهام و تنها چیزی که ما بازماندگان را آرام میکند، دادگاهی ست که همه جنایتکاران را به محاکمه بکشاند، ما تا آن روز از حق خودمان دست نخواهیم کشید.
آقای رضا علیجانی سخنش را با سؤالی که دوستی از او پرسیده بود شروع کرد: اینهمه سال درباره تابستان ۶۷ حرف زدهاید، حرفهایتان تمام نمیشود؟ وی در پاسخ گفت نسبت ما با این فاجعه ملی در ابتدا یک ارتباط عاطفی است با دوستان و عزیزانی که یادشان را گرامی میداریم و سپس بعدی سیاسی و مدنی دارد برای «کشف حقیقت» و در امتدادش «دادخواهی». فعلاً اما تا آنجا خیلی راه است چراکه قاتلان هنوز به کارشان افتخار میکنند در اجرای حکم خداوند.
وی در ادامه گفت جدا از جنبه عاطفی، در لایه عقلی و تحلیلی مسئله باید به ریشهیابی این فاجعه پرداخت و شاید بهتر باشد آن را در پرونده بزرگتری به نام «خشونت»واکاوید. ریشههای خشونتهای بعد از انقلاب اما شاید به دو جای مهم برسد. یکی خود انقلاب و نگاه انقلابی و چپ که به خشونت بهعنوان مامای انقلاب مینگرد و دیگر فقاهت که دگر ستیز و تنگنظر است و نگاه حذفی دارد. تابستان ۶۷ از هر دو ریشه نسب میبرد.
وی بعد معرفتی-روانی ماجرا را نیز به نگاه تضادی و آنتاگونیستی بهجای نگاه وفاقی مرتبط دانست.
آقای رضا علیجانی افزود این وضعیت اجتماعی و روانی چه موقع شکل میگیرد؟ موقعی که خواستههای مخالفان فراتر از مناسبات حاکم بوده و قدرت حاکم نیز راه هرگونه اصلاحی را بسته باشد.
وی در ادامه گفت هرچند نگاه جزمی و حذفی قدرت مستقر عامل و متهم اصلی خشونتهای بعد از انقلاب است اما جریانات مخالف نیز عاری از خطا و خشونت نبودهاند. برای جلوگیری از تکرار خشونت در آینده باید به این وجه ماجرا نیز پرداخت. هرچند خطا و خشونت این جریانات بههیچوجه خشونت سازمانیافته و سیستماتیک حکومت بهعنوان نیروی صاحب قدرت و مسئولیت در کشور را توجیه نمیکند.
آقای رضا علیجانی همچنین گفت متأسفانه علائم این بیماری و ریشههای آن هنوز قابلمشاهده استِ؛ همچون اعدام فلهای بیستوچند نفر کرد سنی، صدور حکم اعدام برای محمدعلی طاهری، برخورد با دراویش و. . . .
وی در پایان بهاجمال به «چه باید کرد؟» پرداخت و یکی از راهها را تبدیل این فاجعه (که آن را هولوکاست زندانیان سیاسی مینامید)، به یک ناخودآگاه جمعی دانست. فاجعهای که بیش از همه به همت خانوادهها و نزدیکان فکری قربانیان زنده مانده است. وی در تمثیلی به تابلوی علیرضا رجایی اشاره کرد و گفت اگر این تابلو به حافظه جمعی ما وارد شود میتواند مانع آن شود که جلوگیری از دسترسی زندانیان به معالجات پزشکی باز فاجعه بیافریند.
آقای رضا علیجانی در قسمت پرسش و پاسخ نیز به وضعیت کشور در مقطع اسیر کشی ۶۷ و هراس قدرتمندان و نهادهای پنهانی آن از مرگ رهبر انقلاب اشاره کرد و گفت تصفیه زندانیان همچون چند مسئله مهم دیگر(مانند پایان جنگ- برکناری آیتالله منتظری-تغییر قانون اساسی)، از مدتها قبل طراحیشده بود و توجیه آن با عملیات مجاهدین یک فریبکاری بزرگ است. وی پیشنهاد کرد که چپها با تولید کلیپهایی کوتاه و کمحجم به چپ کشی در این فاجعه بپردازند تا نشان داده شود که صدها زندانی چپ که هیچ ربطی به مجاهدین هم نداشتهاند کشتهشدهاند و سحر و فریب دروغگویان را برملا کنند. در این رابطه خاطرات و مرارتهای خانوادهها میتواند بسیار مفید و مؤثر باشد.
رفیق ناهید همتی آخرین سخنران این مراسم بود که سخنان خود را با خواندن قطعه شعر کوتاهی از بیژن اقدسی در رسای یاران ازدسترفته، آغاز کرد. مضمون سخنان وی به چگونگی و چرایی کشیده شدن کشتار ۶۷، پس از ۲۸ سال به فضای سیاسی ایران و چگونگی برخورد نیروهای چپ و آزاداندیش ایران در شرایط جدید، با خشونتهای دههی ۶۰ بهطورکلی اختصاص داشت.
رفیق ناهید در آغاز سخنان خود در این زمینه گفت: انتشار فایل صوتی گفتوگوی آیتالله منتظری با هیئت مرگ در سال گذشته، کشتار ۶۷ را تقریباً به سخن روز فضای سیاسی ایران تبدیل کرد و کاندیداتوری رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ پای کشتار ۶۷ را به کارزار انتخاباتی نیز کشاند. . . دیگر جای انکار باقی نمانده بود و ۲۸ سال تکذیب جنایت، جای خود را به توجیه و تحریف و حتی انداختن مسئولیت کشتار بر دوش جناح دیگر، داد. . . . اگر تاکنون جانباختگان شهریور ۶۷ را به جامعهی دیروز و امروز ایران مجاهدینی معرفی کرده بودند که در بحبوحهی جنگ با عراق، به غرب کشور حمله کرده و اسلحهی خود را به سمت ایران گرفتند، امروز دیگر برای نسل جوان امروز روشن است که این تحریفی بیش نیست و هر روز بیشتر با بخشی از حقیقت آشنایی پیداکردهاند و دستکم میدانند که آنان اسیرانی دربند بودند که پیشتر در بهاصطلاح دادگاههای خود رژیم محاکمه و محکومشده و در حال گذران محکومیت خود بودند و حتی روشنشده است که این کشتار، با نقشهای از پیش طراحیشده برای از میان بردن مخالفان اجراشده است.
وی در بخشی دیگر از سخنان خود ضمن ادای احترام به تلاش خانوادههای جانباختگان و بازماندگان و کنشگرانی که ۲۹ سال تمام تحتفشارهای بیپایان، از تلاش خود برای افشای حقیقت بازننشستند، هیچ سالی خاوران را خالی نگذاشتند و صدای رسایی شدند برای کشف حقیقت و محاکمهی عادلانه و علنی آمرین و عاملین جنایت و به یمن همین تلاشها بوده که امروز شاهد کشف بخشی از حقیقت هستیم. . . بر این امر تأکید کرد که هنوز راه زیادی تا رسیدن به روزی که همهی حقیقت آشکار و روشن در معرض دید همگان قرار بگیرد باقی است و وظیفهی سنگینی بر دوش نیروهای چپ و دیگر نیروهای آزادیخواه قرار دارد که باهدف جلوگیری از تحریف و لاپوشانی حقیقت توسط مسئولین دیروز و امروز جمهوری اسلامی و یا جلوگیری از سودجویی نیروهای تندرو و خشونتطلب داخل و خارجنشین در کشاندن جامعه به سمت انتقامجویی، همچنان به تلاشهای خود ادامه داده و عدم تکرار چنین خشونتهایی را سرلوحهی برنامهریزیهایشان در این زمینه قرار دهند.
همچنین از طرف دفتر روابط امور بینالملل حزب چپ آلمان پیامی به همین مناسبت صادر شد و در آن تأکید شده که همه ما موظف به دادخواهی هستیم، تا از ادامه و تکرر جنایات علیه انسانها جلوگیری نماییم. این پیام توسط رفیق رضا کاویانی قرائت شد:
پیام به یادمان قربانیان کشتار تابستان ۶۷ در زندانهای جمهوری اسلامی ایران
رفقای عزیز ایرانی!
در پیوند با یادمان امروز و از این طریق پیام همبستگیمان را به آگاهیتان میرسانیم! ما امروز نیز همانند هرسال از جانباختگانی، از تمامی کسانی یاد میکنیم که جان خود را توسط نظام بیدادگر حاکم بر ایران ازدستدادهاند. همزمان خانوادههای این قربانیان را نیز بزرگ میداریم، که همسران، پدران، مادران، پسران، دختران، خواهران و بردارانشان را ازدستدادهاند. هنوز هم تقاص این جنایت پس داده نشده است، هنوز هم بازماندگان امکان سوگواری علنی در غم از دست دادن عزیزانشان را ندارند و هنوز هم پیرامون ابعاد و چندوچون این جنایت نفرتانگیز سکوت مطلق حاکم است.
در این شرایط مقابله با فراموشی بهمراتب دشوارتر است. اما ما اجازه نداریم فراموش کنیم.
ما اجازه نداریم فراموش کنیم، چراکه باید به یاد داشته باشیم که آدمی قادر به ارتکاب چه جنایاتی است. تشخیص اساسی عنصر نیکی در سرشت آدمی بخش تفکیکناپذیری از تعلق به نیروی چپ است. و جز این ما قادر نمیبودیم چشمانداز جهان سوسیالیستی مبتنی بر همبستگی را ترسیم کنیم، جهانی که در آن انسانها در کنار هم در گونهگونی و برابر حقوق زندگی خواهند کرد. اما تجربه به ما این را نیز آموخته است که آزادی و صلح روندهایی محتوم و خودانگیخته نیستند، بلکه باید در پی آمد نبردی دشوار به ارمغان آورده شوند و اینکه همواره نیروهایی موجود خواهند بود که در برابر تحقق باور به آزادی و صلح ایستادگی خواهند کرد و از سر آزمندی، تحقیر دیگران، تعصب و هراس به گم راهه کشانده شده، عنصر بدی را در آدمی به تبارز میکشند، و آدمی را به جرم و جنایت میکشانند.
ما اجازه نداریم فراموش کنیم، چراکه ما نباید اجازه دهیم، که چنین جنایتی تکرار شود. هرگاه ما به یاد داشته باشیم، که آدمی قادر به ارتکاب چه جنایاتی است، اجازه نخواهیم داشت در هنگام تهدید و خطر چشم بر رویدادها بپوشیم و امیدوار باشیم که ابعاد آنها چندان فاجعهبار نباشد. ما باید آمادگی مقابله با آنچه را که میتواند پیش بیاید، داشته باشیم و باید هر آنجایی که امکانپذیر باشد، مداخله کنیم تا از کشتار به نام ایدئولوژی، به نام مذهب و یا به نام تثبیت ادعای قدرت جلوگیری کنیم. ما باید به مقابله برخیزیم، هرگاه حکومتها مردم را به زندان میافکنند، چون نظرات آنان خوشآیندشان نیست، ما باید به مقابله برخیزیم، هرگاه حقوق بشر نقض میشود و ما باید به مقابله برخیزیم، هرگاه کشورهای دیگر بهگونهای برخورد میکنند که گویا نقض حقوق بشر به آنان ارتباطی ندارد تا هنگامیکه همکاری اقتصادی کار آیی دارد. در اینجا نیز ما باید به مقابله برخیزیم و اعتراض کنیم.
ما اجازه نداریم فراموش کنیم، چراکه ما در برابر قربانیان و بستگان آنان تعهد و مسئولیت داریم. آنان درراه صلح و آزادی پیکار کردند و در این راه از همهچیز خود گذشتند. باور آنان به برپایی جهانی مبتنی بر همبستگی و همزیستی برابر حقوق آنچنان پایدار بود که از آن تا دم آخر پاسداری کردند و سر آخر جان بر سر آن گذاشتند. باور آنان به جهانی بهتر نیز، میراثی است که باید پاسداری و ارجگذاری شود.
پس بیایید تا بهاتفاق پیکارمان درراه آزادی و صلح و برای برابری و همزیستی مبتنی بر همبستگی را پیگیریم! در ایران، در آلمان و در سراسر جهان!
در پایان سخنرانان به پرسشهای حاضرین پاسخ دادند.
این مراسم روز شنبه ۹ سپتامبر در برلین برگزار شد، متأسفانه یک روز بعد، یکشنبه ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۷ ، درخواستی از آقای جعفر بهکیش” خطاب به برگزارکنندگان، سخنرانان و شرکتکنندگان در بزرگداشت قربانیان کشتار تابستان ۶۷در ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۷ در برلین” در نشریه کار و اخبار روز منتشر شد، که اگر حتی در حین اجرای مراسم هم به دست ما میرسید، طبیعی بود که مانند دیگر سؤالها، مطرح میشد و پاسخ میگرفت.
http://kar-online. com/node/13817
http://www. akhbar-rooz. com/article. jsp?essayId=82072
در ذیل پاسخ آقای رضا علیجانی به آقای جعفر بهکیش هم آمده است:
http://www. akhbar-rooz. com/article. jsp?essayId=82080