با بیانات رجزگونه «ولی فقیه»، آقای سیدعلی خامنه ای، و سپاه پاسداران، و تهدید کردن دولتهای قدرتمند جهانی، زبان قلدری و جنگ و جنایت در مناسبات رژیم اسلامی با جهان به کار گرفته شد و دست دراز شده برای مذاکره و آشتی جوئی بازهم بعقب تر رانده شد. دریاسالار مایکل مولن، رییس ستاد مشترک ارتش آمریکا یکشنبه ۱۱ مرداد اعلام کرده بود: “طرح حمله نظامی به ایران آماده است.” سیدعلی خامنه ای در سخنرانی روز چهارشنبه ۲۷ مردادماه ۱۳۸۹ خود در ارتباط با این اظهارات مایکل مولن گفته است: “بعید است آنها این حماقت را انجام دهند، اما همه بدانند اگر این تهدید عملی شود میدان مقابله ملت ایران فقط منطقه ما نخواهد بود، بلکه این مقابله میدان گسترده تری خواهد داشت.” البته از سخنان او ترس و وحشت و تمایل به مذاکره نیز برداشت شده است و مثل همیشه، این بار نیز، سیاست ولائی – سپاهی حاکم بر سرنوشت ملت ایران، مبهم، مردد و خطر افرین است. بدنبال این گفته «رهبر»، طی اعلامیه ای سپاه پاسداران بیان کرده است که این سازمان نظامی می تواند “با بهره گیری از ظرفیت بسیج جهان اسلام منافع آنان (دشمنان) را در هر نقطه دلخواه مورد هدف قرار دهد.”
آیا آقای خامنه ای و پاسداران نظامی- امنیتی نظام او به حمله به اسرائیل اشاره دارند یا سازماندهی اقدامات تروریستی در سراسر جهان را یادآوری می کنند؟ یکی از این تهدیدات را صدام حسین رئیس جمهور سرنگون شده و به دارآویخته عراق و دیگری را بن لادن و طالبان، طلبه های مرتجع و آدم کش ستمگر بر مردم افغانستان ادعا کرده و به عمل در آورده اند. عاقبت این رجزخوانیهای پهلوان پنبه ای و سرنوشت آنان برای همه آشکار است. خامنه ای و پاسدارانش نیز به جایی فراتر از صدام حسین و بن لادن دست نخواهند یافت. اما صدمات و زیانهای تحمیل جنگی دیگر به منطقه ما و بخصوص به ملت ما است که راهکاری برای رفع تهدید علیه خانه مشترک مان ایران می طلبد.
سیدعلی خامنه ای و پاسداران او تلاش دارند که شکست خود را در از دست دادن یک موقعیت بپوشانند که بعد از انتخاب اوباما به ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا، بوجود آمده بود. سیاست اوباما در سال ۲۰۰۸ مذاکره بدون قید و شرط بود. اشتباهات سیاسی در ارزیابی از شرایط و فرصت سوزیهای رژیم اسلامی تحت هدایت خامنه ای باعث از دست رفتن این موقعیت شده اند. این موقعیت با بازیهای مسخره ای تحت عنوان مذاکره با اوباما در مورد مدیریت جهان و مسخره بازیهای دیگر زیر نظر «رهبر» بر باد رفت. اکنون، طی همان سخنرانی ۲۷ مرداد ۱۳۸۹، خامنه ای ادعا می کند که گویا امریکا مذاکره ای را می خواهد که در آن موجودیت جمهوری اسلامی نفی می شود. حال آن که همه می فهمند که مذاکره بین دو طرف به معنای پذیرش موجودیت دو طرف مذاکره است.
موضعی که با موضع هیچ یک از دو طرف تضاد در شرایط کنونی یکی نیست، راه حلی صلح جویانه و آشتی طلبانه است. در یک کلام نه سرپیچی از مصوبات شورای امنیت و تشدید تحریمها و احتمال جنگ بلکه مذاکره بی قید و شرط برای آشتی و تشنج زدائی! جمهوری اسلامی، اگر قبول کند که دست از ماجراجوئی بردارد، امنیت خود را می خواهد و نمی تواند بدون تضمین کافی به پای مذاکره برود. طرف دیگر و بخصوص آمریکا نیز خواستار دست کشیدن رژیم اسلامی از تلاشهای مشکوک به دستیابی به سلاح هسته ای و تحریکات منطقه ای است. هدف مذاکره بی قید و شرط، آشتی و تشنج زدائی از راه اجرای مصوبات شورای امنیت در باره بحران هسته ای، با تعلیق غنی سازی، عدم دخالتهای بحران ساز در مناقشات منطقه ای و تعلیق تحریمهاست. شرکت رژیم اسلامی در این گفتگوها و رفع تحریمها، پذیرش موجودیت و امنیت آن را فراهم می کند، ضمن آن که سرنوشت این رژیم استبدادی به مبارزات مردم ایران بسته می شود. اما آیا می توان امید داشت که جمهوری اسلامی و یا طرف دیگر به این راه صلح آمیز یعنی مذاکره برسند یا بایست برای رسیدن به آن نیروهای صلح طلب دست به صف آرائی در سطح جامعه و در میان افکار عمومی داخل و خارج از کشور بزنند؟ سیاست صلح طلبانه نمی تواند ضرورت مبارزه نیروهای صلح طلب را مهم ومبرم نداند.
نقش جنبش سبز و رهبران نمادین آن در این صف آرائی مهم و تعیین کننده است. متاسفانه بخش مهمی از جنبش سبز هنوز خود را درگیر سیاستی متفاوت با سیاست خارجی جمهوری اسلامی بطور عام و بویژه در باره تشدید تحریمها و احتمال مداخله نظامی نکرده است. در بیانیههای موسوی، رهنورد، و کروبی نیز هنوز اشاره مستقیمی به سیاستی متفاوت از سیاست جمهوری اسلامی در این باره نشده است. موسوی بدنبال قطعنامه ۱۹۲۹، طی یادداشتی پیرامون این قطعنامه در اساس در چهارچوب سیاست هسته ای رژیم حاکم ایستاد و نوشت: “حق استفاده صلح آمیز از تکنولوژی هسته ای ازما دریغ می گردد. بی تردید این یک قطعنامه بر ضد ملت ماست. گرچه در کنار آن ما نمی توانیم ازتاثیر سیاستهای ماجراجویانه و مغشوش چشم بپوشیم.”
بدیهی است که برانگیخته شدن سیاست جهانی علیه اقدامات مشکوک جمهوری اسلامی ناشی از شک به اهداف رژیم در ساختن سلاح اتمی است. و گرنه در حق ایران برای استفاده صلح آمیز از تکنولوژی هسته ای مانع غیرقابل عبوری وجود نداشته و ندارد. موسوی بدنبال این ارزیابی از قطعنامه و برای پیامدهای امنیتی آن نه موضعی مستقل از دو طرف بلکه در کنار جمهوری اسلامی و بدون تلاشی برای پاسخ به نگرانیهای افکار عمومی و سیاست بین المللی، مقابل خطرات احتمالی آن موضع می گیرد و می نویسد: “می خواهیم آمادگی مردم را به عنوان مهمترین عامل بازدارندگی در مقابل خطرات احتمالی قراردهیم.”
البته هر سیاستمداری حق دارد از اوضاع و احوال مختلف سیاسی بنفع مقاصد خود بهره گیرد. ممکن است موسوی نیز سعی کند تا از تهدیدهای موجود برای نرم کردن طرف سازش ناپذیر خود استفاده نماید. اما آن جا که خطر جنگ و مصالح صلحی در میان است و پهلوان پنبه هایی نظیر صدام و یا بن لادن بازیگران صحنه هستند، مسئولیت سیاسی اتخاذ موضعی مستقلانه و صلح طلبانه را می طلبد. موضع رهبران نمادین جنبش سبز مغایر این مطالبه و بیشتر در چهارچوب مواضع باند حاکم است. ایشان نه تنها برای حقوق و آزادیها قانونی مردم، آنان را دعوت به «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» می نمایند بلکه علاوه بر آن، آنان را دعوت به دفاع از راهبرد بحران ساز هسته ای باند حاکم حتی در شرایط تشدید تحریمها و عواقب خطیر آن می نمایند. نه تنها احزاب ایرانی بایست به این موضع زیانمند اعتراض کنند بلکه احزاب و نیروهای مترقی خارجی حامی جنبش اعتراضی و آزادیخواهانه مردم ایران، ضمن پشتیبانی، این کمبود را خاطر نشان ساخته اند. برای مثال، در چند ماه پیش، ژاک فت مسئول بخش بین المللی حزب کمونیست فرانسه، طی ارائه تحلیلی از شرایط بین المللی و معاهدات جهانی در مورد تسلیحات هسته ای، و با اعتراض به مواضع خطرناک رژیم اسلامی، ضمن پشتیبانی از جنبش سبز، خواستار موضع گیری صریح این جنبش در باره بحران هسته ای نامبرده شده است. در شب همبستگی با ایران، که به همت شهردار مالاکف، یکی از شهرهای حومه پاریس برگزار شده بود، این سخنرانی انجام گرفت.
بموازات مبارزه علیه عوامل ایجاد شرایط خطیر کنونی برای کشور ایران، نگرانی بسیاری از آزادیخواهان از سکوت موسوی و کروبی در باره بحران هسته ای، نگرانی است که بایست با صدای هرچه رساتر اعلام شود. باید صدای مستقل و صلح طلبانه رسا شود: “نه به سرپیچی از مصوبات شورای امنیت، تشدید تحریمها و جنگ! آری به مذاکره بی قید و شرط برای آشتی و تشنج زدائی!”