مهین زرینپنجه در ۴ آبان ۱۳۱۶ در خانوادهای اهل هنر چشم به جهان گشود. پدرش، نصرالله زرینپنجه، نوازنده برجسته تار و از آموزگاران هنرستان موسیقی ملی بود؛ جایی که بعدها مهین جوان نیز در آن آموزش دید. او در همین هنرستان، زیر نظر استادانی چون روحالله خالقی و جواد معروفی، پیانو نواختن را آموخت و سپس نزد مرتضیخان محجوبی و امانوئل ملیک اصلانیان، بر دانش خود در زمینه موسیقی ایرانی و کلاسیک جهانی افزود.
از همان آغاز، بهجای آنکه صرفاً پیانیستی چیرهدست باقی بماند، راهی متفاوت برگزید؛ راهی که برای زنان موسیقیدان هموار نبود: آهنگسازی.
زرینپنجه سالها به عنوان نوازنده در ارکسترهای وزارت فرهنگ و هنر فعالیت میکرد و در بسیاری از برنامههای تلویزیونی آن دوران حضور داشت. اما برخلاف بسیاری از هنرمندان همدورهاش که در اجرا باقی ماندند، او دل در گرو ساختن داشت. آهنگهایی میساخت که گاهی جایی برای اجرا نمییافتند.
پس از انقلاب ۱۳۵۷، او نیز مانند بسیاری از چهرههای موسیقی، ایران را ترک کرد. ابتدا به انگلستان رفت و بعد ساکن فرانسه شد. مهاجرت اما باعث سکوت نشد؛ بلکه فرصتی تازه برای خلق بود. از سال ۱۳۷۶، بهطور جدی وارد عرصه آهنگسازی شد و نخستین اثرش را با عنوان «زندگی» منتشر کرد؛ آلبومی که دو قطعه داشت و هر دو با ریشههایی محکم در سنت موسیقی ایرانی ساخته شده بودند.
در میان آثار زرینپنجه، «رقص ایرانی» جایگاه ویژهای دارد. قطعهای در دستگاه اصفهان، دستگاه محبوب استاد معروفی، که با ارکستر بزرگ اجرا شده و ساختاری مدرن دارد. او با نگاهی شرقی اما زبانی غربی، ملودیهایی را ساخت که هم دلنشین بودند و هم پر از تکنیک.
او درباره استاد معروفی گفته بود:
«زندهیاد معروفی وقتی وارد درآمد اصفهان میشد، انگشتانش با سرزندگی بیشتری کلاویهها را لمس میکردند و ملودیها شور و حرکت پیدا میکردند.»
همین درک عاطفی از موسیقی، در «رقص ایرانی» نیز به گوش میرسد؛ قطعهای که با وجود فرم مدرن، همچنان رنگ و بوی ایران را در خود دارد.
در زمانی که بیشتر زنان موسیقیدان در نقش خواننده یا نوازنده ظاهر میشدند، زرینپنجه آگاهانه سراغ حوزهای رفت که همواره مردانهتر دیده شده: آهنگسازی. او با تمرکز بر موسیقی بیکلام، راهی را دنبال کرد که کمتر زن ایرانی در آن گام نهاده بود. آثار او بیشتر ملودیکاند تا پیچیده؛ بیشتر احساسیاند تا استدلالی. او بافتی ساده اما عمیق را ترجیح میداد؛ هارمونی را به جای کنترپوان.
مهین زرینپنجه در ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، در سن ۸۷ سالگی درگذشت. اما میراثش باقیست: ملودیهایی که بیکلاماند، اما پر از معنا؛ و مسیری که هرچند کمرهرو، اما روشن است.
او به ما یادآوری کرد که گاهی، زن بودن یعنی ساختن چیزی از دلِ هیچ؛ و در دنیای پر هیاهوی موسیقی، گاهی صدایی که از درون میآید، ماندگارتر است از صدایی که فریاد میشود.
یادش گرامی، راهش پررهرو، و موسیقیاش، ماندگار باد.