توضیح سردبیر: در دنباله مصاحبهای که با پروفسور ارواند آبراهامیان در سامانه کار منتشر شد، بخش دوم مقالۀ «نیرنگ در تاریخ؛ کودتا بود یا نبود» در ارتباط با ادعاهای برخی از سلطنتطلبان از جمله دکتر عباس میلانی، مبنی بر اینکه کودتا نبود و قیام مردمی بود، از نظرتان میگذرد. بخش اول مقاله را اینجا میتوانید مطالعه کنید.
از زبان خودشان به اسبابچینی هایشان بنگریم
چنانکه در بخش الف گفته شد:
هدف از این نوشته، که با استفاده از پژوهش های گرانبهای زندهیاد دکتر مصطفی علم صورت گرفته، به هیچوجه انکار اعتبار مشروطهی سلطنتی در ایران نیست. درست به عکس. نظام مشروطهی ایران هیچگاه با رای آزاد ملت ایران تغییر نیافته است؛ حقیقتی که نویسنده در مقالهی «واکنش ها به بیانیهی موسوی» بطور انکارناپذیر نشان داده است. اما این بدان معنی نیست که حقیقت تاریخی را نپذیریم. حقیقت تاریخی تضادی با اعتبار قانون اساسی مشروطه ندارد که هیچ؛ درست بسود آن است.
* *
«روز ۲۵ ژوئن ۱۹۵۳ در جلسهای با حضور جمعی از رهبران آمریکا در وزارت خارجه از جمله برادران دالس، چارلز ویلسون وزیر دفاع، والتر بیدل اسمیت و کرمیت روزولت تصمیم گرفتهشد عملیات “آژاکس” بموقع اجرا گذاشتهشود. هندرسن و بایرود که در جلسه حضور داشتند نه له و نه علیه این تصمیم موضعی اتخاذ نکردند. محرک اصلی در درجهی اول در مورد اتخاذ این تصمیم جان فاستر دالس وزیر خارجه بود که عقیده داشت بیطرفی مصدق نشانهای از ضعف او در برابر کمونیستها محسوب میشود. با این ترتیب آیزنهاور نیز که عمدتاً بر قضاوت دالس و اسمیت تکیه میکرد با اجرای نقشه موافقت کرد. در مورد عکسالعمل احتمالی شوروی در برابر کودتا احساس عمومی در جلسه چنین بود که چون استالین در ماه مارس فوت کرده و رهبری جدید آن کشور هنوز مواضع خود را استحکام کافی نبخشیده و یکپارچگی لازم را بهدستنیاورده اتحاد شوروی در آن شرایط از درگیری ایران اجتناب خواهدکرد. با وجود این به عنوان یک اقدام احتیاطی اضطراری قرار شد ستاد مشترک آمریکا، دربارهی تمرکز عمومی نیروهای آمریکایی که امکان دارد آنها را در جنوب ترکیه و در حوالی بصره در عراق تجهیز کرد برای مقابله با یک کودتای احتمالی از جانب حزب توده در ایران تدابیر لازم را اتخاذ کند۲۰.»
«نقشهی کودتای آمریکایی – انگلیسی که قرار بود اجرا شود دارای ۴ نکته اساسی به این شرح بود: یک مبارزهی سیاسی و تبلیغاتی دامنه دار بهراه بیفتد که ضمن آن مصدق به عنوان چهرهی مرموز کمونیست نقابدار معرفی شود؛ اپوزیسیون نیز تشویق به ایجاد هرجومرج و آشوب گردد. شاه زیر فشار قرار گیرد که مصدق را برکنار کند و زاهدی را به جای وی منصوب نماید و بالاخره پشتیبانی افسران ارتش برای جانشینی زاهدی به جای مصدق جلب گردد. ویلبر و روزولت خوراک تبلیغاتی لازم علیه مصدق را، که به فارسی ترجمه شد و در اختیار سیا قرار گرفت، تهیه کردند؛ اوراق تبلیغاتی با بهرهمندی از اولویت درجهی اول از دسترسی آژانسهای مطبوعاتی دور نگاهداشتهشد و بسرعت با هواپیما به تهران ارسال گردید۲۱.»
«در این میان زاهدی و همدستانش که از جانب شاه نیز پشتیبانی میشدند اپوزیسیون مجلس را تحریک کردند تا بر شدت حملات خود علیه مصدق بیفزاید. طرفداران دولت که به این نتیجه رسیده بودند که کاشانی با اهداف مخالفان همسویی نشان میدهد وی را از ریاست برکنار کردند و عبدالله معظمی از هواداران جبهه ملی را به ریاست جدید مجلس برگزیدند. این امر بشدت به کاشانی برخورد و او باتفاق دیگر نمایندگان مخالف تصمیم گرفت جلوی تصویب هر لایحهای را که مصدق، خارج از حوزهی اختیارات فوق العادهی خویش به مجلس تقدیم کند، بگیرد. جبهه ملی دید با این ترتیب مجلس عملا فلج شدهاست، و از این رو ۲۷ تن نمایندگانی که رسما عضو آن جبهه بودند، روز ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۳ استعفای خود از سمت نمایندگی مجلس را اعلام داشتند. به دنبال آنها ۲۵ نمایندهی دیگر نیز بدلایل مشابه یا مختلف دیگری دست به استعفا زدند. بر اثر این وضع کل تعداد نمایندگان مجلس به بیستوچند نفر رسید و با این ترتیب عملا مجلس از انجام وظایف خویش بازماند.
روز ۲۲ ژوئیه تظاهرات دامنهداری در تهران برگزار شد که شرکتکنندگان در آن تقاضا داشتند مجلس رسماً منحل اعلام شود. آنچه در این تظاهرات اهمیت بسیار داشت قدرتنمایی عظیم شرکتکنندگان تودهای در برابر تعداد ناچیز طرفداران جبهه ملی بود. انگلیسها فرصت را مغتنم شمرده و به آمریکاییها چنین وانمود کردند که هواداران مصدق را عمدتاً کمونیستها تشکیل میدهند اما واقعیت آن بود که کاشانی و بقایی که استادان تجهیز جمعیت و بهراه انداختن نمایشهای خیابانی بودند با انحلال مجلس موافقت نداشتند. در حالی که حزب توده طرفدار جدی منحل شدن مجلس بود.
روز ۲۷ ژوئیه مصدق طی یک پیام رادیویی خطاب به ملت گفت: بعضی قدرتهای خارجی تصمیم به سرنگون کردن او گرفتهاند تا طرفداران خودشان را روی کار بیاورند و در اجرای این نقشه گروهی از نمایندگان مجلس با آنها همکاری میکنند. وی اضافه کرد در نظر دارد از طریق اجرای یک رفراندم از مردم سؤال کند آیا مایل به ادامهی کار چنین مجلسی هستند یا نه؟ و اگر مردم ادامهی چنین مجلسی را بخواهند او استعفا خواهدکرد. در رفراندمی که به دنبال این نطق انجام گرفت مردم به انحلال مجلس رأی دادند و آمریکا و انگلیس بر دامنهی اتهامات خود مبنی بر اینکه مصدق با پشتیبانی کمونیستها دورهی مجلس را لغو کردهاست افزودند. در این اوضاع و احوال مصدق با سفیر شوروی مذاکراتی دربارهی توسعهی روابط اقتصادی با آن کشور انجام داد و باز آمریکا و انگلیس اتهامات تازهای وارد آوردند مبنی بر اینکه مصدق ایران را به روسها فروختهاست ولی حقیقت آن بود که بتازگی مصدق تقاضای شوروی مبنی بر تجدید امتیازنامهی شیلات شمال را رد کردهبود۲۲.»
«در شرایط هرج و مرج و نابسامانی که به دنبال قتل افشارطوس، انحلال مجلس و تفرقه در صفوف رهبران جبهه ملی پیشآمدهبود سیا زمینه را برای اجرای نقشهی کودتا کاملا مساعد یافت اما هنوز به شاه در مورد این توطئه و نیازی که به پشتیبانی وی از آن از طرف وی احساس میشد، چیزی نگفتهبودند. هندرسن در ایران نبود و باید پیام از طریق شخصی به شاه رسانده میشد که کاملاً مورد اعتمادش بود. روزولت تصمیم گرفت از پرنسس اشرف، خواهر دوقلوی شاه که به خاطر انجام اقدامات خرابکارانه علیه دولت مصدق به حالت تبعید در فرانسه بهسرمیبرد برای اجرای این منظور استفاده کند.»
«برای رساندن پیام به اشرف روزولت فکر کرد نیاز به شخصی دارد که برای پرنسس جاذبهی شخصی داشته باشد و از این رو یک افسر جوان آمریکایی را که تصور میکرد از معدود مردان قرن بیستم است که تمام زنهای دنیا “کشته و مردهاش هستند” انتخاب کرد. این افسر باتفاق یک مأمور ام آی ۶ به پاریس رفت و آنها در آنجا از پرنسس خواستند به تهران رفته به برادرش بگوید برای اجرای توطئهی کودتای آمریکایی – انگلیسی همکاری کند. بعد از آنکه به اشرف قول دادهشد که اگر کودتا شکست خورد آمریکا آنقدر پول در اختیارش خواهدگذارد که به خارج از کشور گریخته در هر نقطهی جهان بتواند با آن پول به نوعی از زندگی که به آن عادت دارد با خیال راحت ادامه دهد او انجام این مأموریت را پذیرفت.»
«روز ۲۵ ژوئیه ۱۹۵۳ اشرف به تهران آمد و نقشهی کودتا را با برادرش درمیانگذارد. در این میان مأموران دولتی که به سفر پرنسس مظنون شدهبودند به او اخطار کردند که هر چه زودتر ایران را ترک کند۲۳.»
«مدیر کل سیا برای تشویق بیشتر شاه به همکاری با کودتا ژنرال ا.ج. نورمن شوارتسکف، مستشار آمریکایی سابق ژاندارمری در تهران را در نظر گرفت. شوارتسکف که فارغ التحصیل آکادمی نظامی آمریکا بود و قبلا ریاست پلیس ایالت نیوجرسی را به عهده داشت در سال ۱۹۴۲ با درجهی سرهنگی مأمور خدمت در ایران شدهبود. شوارتسکف طی ۶ سال خدمت در ایران با موفقیت برنامهی آموزش ژاندارمری را اجرا کرده نقش مهمی در تعلیم نیروهای امنیتی داخلی ایران بازی کردهبود بعلاوه بصورتی فعال در عملیات ضدکمونیستی در ایران و جلوگیری از نفوذ کمونیستها بویژه در مناطق شمالی کشور شرکت داشت. دلیل این انتخاب آن بود که او شاه را بخوبی میشناخت و همچنین در میان افسران ارتش ایران و مستشاران نظامی آمریکایی مقیم این کشور، دوستان فراوان داشت۲۴.
شوارتسکف روز اول ماه اوت در حالی که مجهز به یک گذرنامه دیپلماتیک و همچنین چندین کیسهی، بزرگ حاوی میلیونها دلار اسکناس بود وارد تهران شد.
او با شاه ملاقات کرد و به وی قول داد اگر با کودتا همکاری کند از پشتیبانی کامل آمریکا بهرهمند خواهدبود. شوارتسکف با زاهدی که در مخفیگاه بهسرمیبرد و دوستان قدیم نظامی خویش از ایرانی و آمریکایی نیز ملاقات کرد و مذاکرات مفصلی انجام داد. این ملاقاتها راه را برای اجرای کودتا که هدفهای آن سرنگون کردن مصدق و برقرار کردن مجدد قدرت شاه بود هموار کرد تا شاه نیز بهنوبهی خود کنترل غرب بر نفت ایران را تأمین کند ۳۵ … به هر حال شوارتسکف … با روزولت که قبلا با نام و گذرنامه جیمز لاکر بیج به ایران آمده بود ملاقات کرد و در این ملاقات او را در جریان مذاکراتی که با شاه و دیگران انجام دادهبود گذارد. شوارتسکف به روزولت توصیه کرد شخصاً با شاه ملاقات کند و جزئیات اجرایی عملیات آژاکس را با همکاری وی انجام دهد.
در نیمهشب ۱۲ ماه اوت با ترتیباتی که توسط برادران رشیدیان دادهشدهبود، روزولت محرمانه با شاه ملاقات کرد و نقشه هایش را با وی درمیانگذارد. روزولت تأکید کرد از طرف آیزنهاور و چرچیل هر دو نمایندگی دارد. شاه روزولت را خیلی جدی نگرفت بویژه آنکه مظنون بود آمریکاییها جانب مصدق را دارند. اما این تردید شاه روز ۴ اوت برطرفشد چه در آن روز آیزنهاور طی کنفرانسی در “سیاتل” رسماً اعلام داشت که مصدق در تلاش اخیر خود برای نجات از دست پارلمان کشورش از پشتیبانی حزب کمونیست برخوردار بوده و این امر نشانهی بسیار شومی برای دولت ایالات متحدهی آمریکا و جهان آزاد است۲۵.»
«نقشه کودتا، که روزولت جزئیات آنرا برای شاه تشریح کرد، شامل ایجاد اتحادی با برخی رهبران مذهبی بود که در مقابل مبالغ هنگفتی پول خواستهبودند.
این نقشه همچنین مستلزم جلب پشتیبانی افسران ارتش ایران و برنامهای برای بهراهانداختن یک جنگ روانی دامنهدار علیه مصدق میگردید. روزولت به شاه گفت باید فرمانی مبنی بر عزل مصدق از نخستوزیری و انتصاب زاهدی به جای وی صادر کند. روزولت به شاه اطمینان داد که پول کافی برای اجرای این نقشه در اختیار دارد و جامهدانهایش محتوی بستههای متعددی اسکناس ایرانی است… که جمعاً ارزش آن معادل یک میلیون دلار است. روزولت سپس با زاهدی که در خانهای واقع در حوزهی محوطهی سفارت آمریکا مخفی شدهبود ملاقات کرد و مذاکراتی را که با شاه کردهبود بهاطلاع وی رساند. سپس روزولت نتیجهی فعالیتهای خویش را به گیرندهی انگلیسها در قبرس مخابره کرد که از آنجا به اطلاع واشنگتن رساندهشود.
شاه قول داد دو فرمان به تاریخ ۹ اوت صادر کند که یکی از آنها مبنی بر عزل مصدق و دیگری انتصاب زاهدی باشد و سپس تهران را به قصد استراحتگاه خویش در سواحل شمال ترکگوید تا در جریان عملیات در پایتخت نباشد. اما به جای انجام قولی که دادهبود باتفاق همسرش ملکه ثریا، دستپاچه به سواحل خزر گریخت بدون آنکه فرمانها را امضا کردهباشد.»
«روزولت یک عامل ایرانی را به سواحل خزر فرستاد تا فرمانهای مورد لزوم را از شاه بگیرد. روز ۱۲ اوت عامل مذکور به تهران بازگشت اما به جای دو فرمان، دو کاغذ سفید مهر با آرم دربار سلطنت و امضای شاه با خود آوردهبود که روی آن هیچ چیزی نوشتهنشدهبود. متن این فرمان ها در تهران، آن طور که روزولت دستور داد روی کاغذهای سفید مهر نوشته شد۲۶.»
«حوالی نیمهشب ۱۵ اوت سرهنگ نعمت الله نصیری فرمانده گارد سلطنتی در حالی که سه کامیون پر از سرباز او را همراهی میکردند و ۴ زره پوش نیز جناحین کامیونها را تحت حفاظت داشتند به منزل مصدق رفت تا فرمان عزل او از جانب شاه را ابلاغ کند. نقشه این بود که حین ابلاغ ابتدا مصدق توقیف شود. و سپس نسبت به دستگیری دیگر وزرا و رئیس ستاد ارتش اقدام گردد، اما قضایا آن طور که پیشبینی کردهبودند پیش نرفت. مصدق که از این مراجعه در نیمه شب مظنون شده و ماجرا به نظرش عجیب آمدهبود از سرهنگ خواست وارد شود و افسران مسئول حفاظت از خانه مصدق بدون آنکه حتى یک تیر شلیک شود نیروهای همراه نصیری را محاصره و دستگیر کردند. افسران دیگری نیز که مأمور دستگیری سایر وزیران و سران جبهه ملی بودند فقط موفق به توقیف ۲ وزیر و یکی از رهبران گردیدند که صبح فردای آن شب هر سه نفرشان آزاد شدند. بلافاصله گارد شاهنشاهی خلع سلاح شد، ۱۴افسر مظنون به همکاری با زاهدی دستگیر شدند و دولت نیز جایزهی قابل توجهی برای کسی که بتواند محل اختفای سرلشگر زاهدی را نشان دهد تعیین کرد.
خبر کودتای نافرجام که به شاه رسید او وحشت زده همراه با همسرش بهوسیلهی یک هواپیمای مخصوص از سواحل شمال به بغداد گریخت. سیا نیز بیدرنگ نقشههای اضطراری طرح کرد تا زاهدی، روزولت و دستیاران اصلی ایرانی آنها را با هواپیمای وابسته نظامی سفارت آمریکا در تهران به خارج از کشور فراریدهد۲۷.»
«مطبوعات تهران شاه را بشدت مورد حمله و سرزنش قرار دادند و نوشتند فرار وی بمنزلهی کنارهگیری از مقام سلطنت است. حزب توده بیانیهای انتشار داد و تقاضای اعلام رژیم جمهوری کرد. دولت مصدق اعلام کرد در نظر ندارد دست به تغییر رژیم بزند، اما این امر دلیل آن نیست که محمـدرضا شاه را مصون از تعقیب میداند. روز ۱۶ اوت تظاهرات ضددرباری شدیدی بهراهافتاد که طی آن فاطمی وزیر خارجه که صبح همان روز از توقیف کودتاچیان آزاد شدهبود، نطقی برای تظاهر کنندگان ایراد کرد. در این نطق فاطمی گفت: “شاه به بغداد گریخته تا خود را به نزدیکترین سفارت انگلیس در منطقه برساند”.
«در واقع هم شاه، به محض رسیدن به بغداد خواستار ملاقات با سفیر انگلیس شد تا اوضاع را با وی در میان گذارد ولی بعداً شاه برای این منظور پیامی به عنوان سفیر انگلیس در بغداد فرستاد که در آن گفتهشدهبود: «چون نمیخواهم با انجام ملاقات خصوصی با شما وضع را بغرنج تر از آنچه هست نمایم فقط میخواهم بدین وسیله کسب تکلیف کنم که اینک چه باید انجام دهم.» سفیر انگلیس پاسخ داد موضوع را باید با وزارت خارجه در میان بگذارد. اقدام بعدی شاه “خسته، گیج و مبهوت” آن بود که ملاقاتی پنهانی با سفیر آمریکا در بغداد ترتیب دهد و در این ملاقات به او گفت: “فوراً باید مرا راهنمایی کنید!” سفیر آمریکا نیز همان جواب طبق روال معمول را داد یعنی اینکه موضوع را باید به واشنگتن ارجاع نماید۲۸. …»
«در این گیرودار دربارهی اینکه با شاه چه باید کرد در لندن و واشنگتن تردید و سردرگمی وجود داشت. در وزارت خارجهی انگلیس رجینالد باوکر معاون آن وزارتخانه مأمور بررسی مسئله و یافتن راه حلهای احتمالی شد. سؤالی که در برابر وی قرار داشت این بود که آیا شاه را تشویق به استعفا کند یا نه؟ … باوکر احساس میکرد انگلیس باید در این مورد از توصیههای آمریکایی ها پیروی کند که عقیده داشتند باید به شاه کمک کرد تا موقع خود را به عنوان شاه قانونی ایران حفظ کند. اما از آنجا که باوکر تردید داشت بتوان در آیندهی نزدیک مصدق را سرنگون کرد پیشنهاد نمود که بهتر است به شاه توصیه شود در حال حاضر در نقطهای از خاورمیانه توقف کند.
شاه و همسرش که بالاخره پاسخ صریح و رضایت بخشی از جانب آمریکا و انگلیس دریافت نداشتند روز ۱۸ اوت با یک هواپیمای مسافری انگلیس از بغداد عازم رم شدند۲۹ …»
«در این میان والتر بیدل اسمیت معاون وزارت خارجهی آمریکا در واشنگتن به سفارت انگلیس اطلاع داد که آمریکاییها مایلند دست به اقداماتی بزنند تا روابط خود با مصدق را بهبود بخشند . از این مهم تر او یک پیام رادیویی برای کرمیت روزولت فرستاد که در آن گفتهشدهبود از اجرای طرح دستبردارد و از ایران خارج شود. اما از هنگام پرواز شاه روزولت اقدامات مهمی برای زندهکردن کودتا انجامدادهبود و آینده به نظرش درخشان میرسید.
روز بعد از پرواز شاه به بغداد عوامل محلی سیا و ام آی ۶ با همکاری مردان زاهدی دست به توزیع وسیع و گستردهی فرمانهای ساختگی شاه، که توسط روزولت پر شده و حاکی از انتصاب زاهدی به جای مصدق به عنوان نخستوزیر بود، زدند. آنها همچنین توانستند مخالفان مصدق را که جمعی از افسران بازنشسته، تعدادی افسران شاغل وفادار به شاه، سیاستمداران “گارد قدیم” که نفوذ خود را در دوران مصدق ازدستدادهبودند و گروهی از تجار و بازرگانان که بر اثر تحریم نفتی کشور متحمل زیانهای مالی بسیار گردیدهبودند، در یک جبهه جمع آوری کنند. بعلاوه با دو تن از رهبران ایل قشقایی تماس گرفتند و گفتند اگر دست به شورشی علیه مصدق بزنند ۴ میلیون دلار به آنها خواهندپرداخت. اما این دو رهبر قشقایی پیشنهاد کودتاچیان را ردکرده پاسخ دادند حاضر نیستیم از پشت به مصدق خنجر بزنیم. روزولت میدانست مهم ترین مشکلی که در برابرش قرار دارد محبوبیت فراوان مصدق در میان مردم است. برای بیاعتبار کردن مصدق مردان وی تهران را پر از اوراقی که مخفیانه چاپشدهبود کردند که در آنها مصدق یک مرتجع و در عین حال یک همدست کمونیستها معرفی شدهبود. بعلاوه روزولت با کمک برادران رشیدیان با پرداخت مبلغ ۵۰ هزار دلار توانست جمعیت انبوهی را اجیر کند و به آنان دستور داد دست به تظاهرات بزنند و وانمود کنند اعضای حزب توده هستند.»
روز ۱۷ اوت جمعیت مزدور در حالی که شعارهای کمونیستی میدادند در خیابانها دست به پرتاب سنگ به مساجد و به طرف روحانیون زدند. اندکی بعد صفوف عظیم اعضا و هواداران حزب توده نیز به آنها ملحق شدند در حالی که مجسمه ها و عکسهای شاه و پدرش را پایین میکشیدند و به آنها ناسزا می گفتند۳۰.»
«نویسندهی این کتاب که خود ناظر این صحنه ها بود مبهوت ماندهبود، اما روزولت که میدانست دارد چه میکند از اثرات بالقوهی اقدامات جمعیت مزدور خود لذت میبرد. در این باره او مینویسد: این بهترین چیزی بود که ما میتوانستیم امید به آن داشتهباشیم. هر چه آنها بیشتر علیه شاه شعار میدادند ارتش و مردم به آنان بیشتر به چشم دشمن نگاه میکردند.۳۱ »
«آن طور که ریچارد کاتم میگوید جمعیتی که ما در کنترل خود داشتیم … بیش از یک گروه خرابکار مؤثر بودند. آنها را بایستی در واقع گروههای ضربتی حساب میکردیم. جوی که بر اثر اقدامات آنها ایجاد شدهبود مملو از نگرانی عمومی از تسلط کمونیستها و بهوجودآوردن شرایطی بود که بیننده را ناگزیر میکرد بین مصدق که در اعلامیههای فراوان در همه جا به عنوان چهرهی مشوق و پشتیبان کمونیستها ترسیم شدهبود – و سلطنت که به هر حال صورتی از یک نهاد مستقر و مظهر ثبات کشور داشت یکی را انتخاب کند. نتیجهی ایجاد چنین جوی آن بود که حمایت افکار عمومی از مصدق بتدریج رنگ میباخت و در برابر تنفر از شاه دستکم به صورت بیتفاوتی در میآمد. مصدق که از به زیر کشیدن مجسمههای شاه ناخشنود بود به پلیس دستور داد تظاهرات تودهای ها را پراکنده سازد، به این خیال که محرک اصلی این اقدامات آنها هستند. از این گذشته به درخواست لویی هندرسن سفیر آمریکا که پس از فرار شاه به تهران برگشته بود مصدق دستور داد آمریکایی ها زیر مراقبت و محافظت کامل قرار گیرند. معذالک مصدق از توطئهی کودتا خبر داشت و تصور میکرد عوامل آن عمدتاً ایرانیان دست نشاندهی انگلیسها هستند که میخواهند او را سرنگون کنند۳۲.»
«نورالدین کیانوری رهبر حزب توده که توسط شبکهی اطلاعاتی حزب خویش از جزئیات کودتا خبر داشت از مصدق خواست از طریق توسل به مردم و گذاردن سلاح در اختیار اعضای حزب توده دست به اقدام متقابل در برابر کودتاچیان بزند ولی مصدق درخواست او را رد کرد چه از یک طرف نمیخواست مردم به خاطر حفظ او جان خود را ازدستبدهند و بعلاوه به هیچوجه مایل نبود برای ادامهی زمامداریش به کمونیستها تکیه کند۳۳.»
«این وضع راه را برای تاخت و تاز روزولت باز گذارد و بزودی ژنرال رابرت مک کلار رئیس هیئت مستشاری نظامی آمریکا در ایران نیز به وی پیوست.
مک کلار وظیفه سروسامان دادن به قدرت ارتش در جهت پیروزی کودتا را به عهده گرفت و در تلاشی برای آنکه حین اجرای عملیات کودتای دوم، سرتیپ تقی ریاحی رئیس ستاد ارتش را از تهران دور نگاهدارد از او دعوت کرد باتفاق چند روزی به استراحت و ماهیگیری بروند. ریاحی این دعوت را رد کرد ولی مک کلار به او گفت از آنجا که هیئت مستشاری آمریکا مأمور خدمت در دربار است او در برابر مصدق به هیچوجه احساس مسئولیتی نمیکند و اضافه کرد هر دوی ما باید از شاه حمایت کنیم. ریاحی با این نظریه نیز مخالفت کرد و گفت هر دوی ما موظف به خدمت به ایران هستیم.
ژنرال مک کلار تصمیم گرفت شخصاً با فرماندهان نظامی تماس برقرار کند. روز ۱۶ اوت او به اصفهان رفت و از ژنرال م. دولو فرمانده پادگان آن شهر خواست دستور دهد نسخههایی از فرمان عزل مصدق و انتصاب زاهدی را بهعنوان نخست وزیر جدید میان افسران خود پخش کند. از این هم بالاتر از ژنرال دولو گستاخانه خواست ستونهایی از لشکر اصفهان را به تهران اعزام دارد تا از نیروهای کودتا در برابر نیروهای دولت مصدق که به نظر وی دیگر غیرقانونی بود حمایت نمایند. مک کلار گفت وی با سرهنگ تیمور بختیار، فرمانده پادگان کرمانشاه تماس گرفته و بختیار با اعزام نیرو به تهران موافقت کردهاست. دولو در جواب قاطعانه گفت خود را در برابر نخست وزیر مصدق و ستاد ارتش مسئول میداند نه در برابر یک افسر آمریکایی. مک کلار ناچار جلسه ملاقات را با ادای این جمله پایان داد: «من مصدق را با اردنگ از دفترش بیرون میاندازم۳۴.»
۲۰ـ نفت، قدرت و أصول، دکتر مصطفی علم
ترجمهی غلامحسین صالحیار، ص.۶۶ ـ ۴۶۵.
Mostafa Elm
Princips, power and oil*
۲۱. ص. ۴۶۶.
۲۲. صص. ۶۷ـ ۴۶۶.
پینوشتهای
۳۰ اسناد وزارت خارجه آمریکا ۹۲ (CCS) ایران (۴۸-۲۳-۴) بخش ASO یادداشت از ژنرال اف اف اورست مدیر کل USAF از ستاد مشترک به وزیر دفاع ۱۹ ژوئن ۱۹۵۳
-۳۱ ویلبر ماجرا. صفحات ۸۹-۱۸۸
۲۳. ص. ۴۶۸.
پینوشتهای
۳۲ روزولت ضدکودتا. صفحه ۱۴۵.
۳۳. گاسیورووسکی کودتای ۱۹۵۳ صفحه ۲۷۳
۲۴. صص. ۶۹ـ ۴۶۸.
پینوشت
۳۴- اشرف پهلوی صورتها در آینه صفحات ۴۰-۱۳۴.
۲۵. ص. ۴۶۹.
پینوشت
۳۵ روزولت ضد کودتا صفحات ۴۹-۱۴۷.
۲۶. ص.۴۷۰.
پینوشت
۳۶ اسناد عمومی رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا دوایت آیزنهاور صفحه ۵۴۱.
۳۷ لمینگ پایان امپراتوری صفحات ۲۰-۲۱۹ روزولت ضد کودتا صفحات ۶۳ و ۶۶.
۲۷. ص.۴۷۱.
پینوشتهای
۳۸ سرهنگ غلامرضا نجاتی و جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران صفحات ۸۵ ـ ۳۶۳ سرهنگ نجاتی که با غالب افسرانی که در کودتای نافرجام ۱۵ اوت مصاحبه کرده جزئیات مشروحی از جریان وقایع را در کتاب خود آوردهاست.
۳۹ تایمز چاپ لندن ۱۷ اوت ۱۹۵۳ گاسیورووسکی کودتای ۱۹۵۳ صفحه ۲۷۳.
۲۸. صص. ۴۷۲ ـ ۴۷۱.
پینوشت
۴۰ باختر امروز شماره ۱۶ اوت ۱۹۵۳.
۲۹. ص.۴۷۳.
پینوشتهای
۴۱- سند شماره ۳۷۱/۱۰۴۶۵۹ وزارت خارجه انگلیس از سفارت انگلیس در بغداد به وزارت خارجه ۱۷ اوت ۱۹۵۳
۴۲ همان منبع ۱۹ اوت ۱۹۵۳
۴۳ همان منبع یادداشت داخلی باوکر. ۱۹ اوت ۱۹۵۳.
۴۴ دیلی تلگراف چاپ لندن ۱۹ اوت ۱۹۵۳
۴۵- سند شماره ۳۷۱/۱۰۴۶۵۹ وزارت خارجه انگلیس از مکینز به وزارت خارجه ۱۸ اوت ۱۹۵۳
۳۰. ص. ۴۷۴.
پینوشتهای
۴۶- مصاحبه با محمـد حسین قشقایی لندن ۱۶ آوریل ۱۹۸۵ در ۱۹۵۳ قشقایی نماینده مجلس بود. در و پیرسن قدرت پس از کندی در دست سیا است واشنگتن پست. ۲۹ ژانویه ۱۹۶۲
۴۷ گاسپورووسکی کودتای ۱۹۵۳ صفحه ۲۶۷
۳۱. صص. ۷۵ ـ ۴۷۴.
پینوشتهای
-۴۸ روزولت ضد کودتا صفحه ۱۸۰
۳۲. ص. ۴۷۵.
پینوشت
– لمینگ پایان امپراتوری صفحه ۲۲۰.
۳۳. ص. ۴۷۵.
پینوشت
۵۰ روزنامه به سوی آینده ۹ اوت ۱۹۵۳. ف. جوانشیر تجربیات ۲۸ مرداد. چاپ تهران صفحه ۳۱۲ لپینگ پایان امپراتوری صفحه ۲۱۵.
۳۴. صص. ۷۶ـ ۴۷۵.
۵۱ ـ مصاحبه با سرهنگ م. متین لندن سرهنگ متین در ملاقات ژنرال دولو و ژنرال مک کلار حضور داشته است. سرهنگ نجاتی در کتاب جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران مصاحبه خود را مستند به اظهارات سرتیپ ریاحی کرده است. صفحه ۴۰۴.