غذا، نخستین نیاز بشر و ستون بقای حیات اجتماعی است؛ اما فراتر از یک ضرورت زیستی، آینهای از عدالت اقتصادی، ساختار اجتماعی و میزان احترام به کرامت انسانی است. سفرهی هر جامعه، تصویری واقعی از وضعیت توسعه و برابری در آن جامعه است. از همینرو، مسئلهی غذا دیگر تنها موضوعی کشاورزی نیست، بلکه شاخصی از عدالت اجتماعی و سیاستگذاری اقتصادی هر ملت به شمار میرود.
روز جهانی غذا، که هر سال در ۱۶ اکتبر (۲۴ مهرماه) برگزار میشود، فرصتی است برای تأمل دوباره در این حقیقت ساده و دردناک: در جهانی که ظرفیت تولید مازاد غذایی دارد، هنوز میلیونها انسان از گرسنگی و سوءتغذیه رنج میبرند. . سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو، FAO) با شعار امسال خود، «دست در دست هم برای غذاهای سالمتر و آیندهای بهتر»، یادآور میشود که بحران امروز بشر نه کمبود غذا، بلکه ناتوانی در توزیع و مدیریت عادلانهی آن است.
سوءتغذیه فقط به معنای کمغذایی نیست؛ چاقی نیز نوعی سوءتغذیه است، زیرا بدن کالری فراوان دریافت میکند اما از مواد مغذی ضروری محروم میماند. بسیاری از افراد چاق ناگزیر به مصرف غذاهای ارزان، پرکالری و فاقد ارزش تغذیهایاند، خوراکیهایی که در ظاهر سیرکنندهاند اما به «گرسنگی پنهان» میانجامند.
افزون بر فقر و نابرابری، کمبود آگاهی و سواد تغذیهای و هجوم تبلیغات فستفود چهرهی دیگری از سرمایهداری غذایی را نشان میدهد؛ عواملی پنهان که به تداوم سوءتغذیه دامن میزنند. این «فقر دانشی» باعث میشود حتی در جوامعی که غذا بهظاهر در دسترس است، گرسنگی پنهان و کمبود ریزمغذیها گسترش یابد.
طبق گزارشهای اخیر فائو، بیش از ۷۰۰ میلیون نفر در جهان از گرسنگی مزمن رنج میبرند و بیش از دو میلیارد نفر با بیماریهای ناشی از تغذیهی ناسالم زندگی میکنند. این واقعیت نشان میدهد که بحران غذا نه از کمبود منابع، بلکه از بیعدالتی ساختاری در دسترسی و مصرف ناشی میشود. صنایع بزرگ غذایی، تغییرات اقلیمی، فقر و سیاستهای نابرابر اقتصادی، چرخهای این نابرابری جهانی را به گردش درمیآورند.
در ایران نیز نشانههای «سوءتغذیهی ساختاری» نگرانکننده است. براساس گزارش فائو در سال ۲۰۲۴، ایران از میان ۱۶۷ کشور در رتبهی ۹۰ قرار دارد. این بدان معناست که اگرچه کشور بر گرسنگی گسترده غلبه کرده، اما هنوز با امنیت غذایی پایدار فاصله دارد. فقر، گرانی مواد غذایی و نابرابری منطقهای، دسترسی بسیاری از مردم را به غذای سالم محدود کرده است.
مطالعات وزارت بهداشت و مرکز پژوهشهای مجلس (۱۴۰۳) نشان میدهد تنها حدود ۱.۷ درصد از خانوارهای ایرانی مصرف روزانهی پروتئین دارند، و بیش از یکچهارم خانوادهها هیچ منبع پروتئینی در رژیم غذایی خود ندارند. این آمار در استانهای محروم کشورمانند سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد، کرمان، خوزستان و هرمزگان وخیمتراست. در کنار آن، مصرف میوه، لبنیات و فیبر نیز کاهش یافته است؛ نشانهای از فقر غذایی که سلامت نسل آینده را تهدید میکند.
اما بحران غذا صرفاً اقتصادی نیست؛ بُعدی حقوق بشری دارد. طبق اعلامیهی جهانی حقوق بشر (مادهی ۲۵) و میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (مادهی ۱۱)، هر انسان حق دارد از سطحی مناسب از زندگی شامل خوراک، پوشاک و رفاه برخوردار باشد. سازمان ملل این حق را به معنای دسترسی پایدار، سالم و بدون تبعیض به غذا تعریف میکند، حقی ذاتی، نه لطف دولتها. از این منظر، دولتها موظفاند زمینهی اقتصادی و اجتماعی لازم را برای تحقق این حق فراهم کنند.
در ایران، افزایش فاصلهی طبقاتی، تورم شدید مواد غذایی و سیاستهای محدود حمایتی، نتوانستهاند حق غذای کافی را برای اقشار کمدرآمد تضمین کنند. بسیاری از خانوادهها، بهویژه در مناطق روستایی و جنوبی، میان تأمین کالری و کیفیت تغذیه مجبور به انتخاباند؛ انتخابی که سلامت عمومی و توسعهی آینده را تهدید میکند.
در کنار فقر، هدررفت گستردهی مواد غذایی نیز چالشی جدی است. برآوردها نشان میدهد حدود ۳۰ درصد از تولید غذایی ایران پیش از رسیدن به سفرهها نابود میشود، اتلافی که در کشوری با ناامنی غذایی، نهفقط اقتصادی بلکه اخلاقی است و نشانهی ضعف مدیریت و سیاستگذاری ناپایدار کشاورزی است.
تحقق حق به غذا تنها با افزایش تولید ممکن نیست؛ بلکه نیازمند اصلاح ساختارهای توزیع، آموزش تغذیهای، حمایت از کشاورزان و زنان روستایی و سیاستهای زیستمحیطی پایدار است. برنامههای کوتاهمدت یارانهای شاید بتوانند گرسنگی را کاهش دهند، اما بدون تغییر بنیادین در سیاست اقتصادی و فرهنگی، امنیت غذایی پایداردستیافتنی نخواهد بود.
در نهایت، مسئلهی غذا صرفاً دغدغهای اقتصادی نیست؛ بلکه آزمونی اخلاقی و اجتماعی برای هر ملت است. غذای کافی و سالم، سادهترین بیان از کرامت انسان است؛ و جامعهای که نتواند آن را برای همهی اعضایش تضمین کند، هرچقدر هم ثروتمند باشد، هنوز از توسعهی انسانی فاصله دارد.
توسعه، از سفرهی مردم آغاز میشود؛ جایی که عدالت، کرامت و بقا در سادهترین شکل خود معنا مییابد.