پرداختن به نقش نیروهای مذهبی خصوصا آیت اله کاشانی در کودتای ٢٨ مرداد بدون نگاهی کوتاه به سابقه ونقش این روحانی در حوادث و روندهای سیاسی در فاصله سالهای ١٣٢٠ تا ١٣٣٢ نمیتواند دقیق باشد:
در شرایطی که آشفتگی و قحطی پسا انقلاب مشروطیت مراجع عظام نجف را به نوعی پشیمانی تاریخی در حمایت از انقلاب مشروطه دچار ساخته بود، و روحانیت طراز اول شیعه در ایران با فاصله گیری از سیاست به نوعی مرخصی تاریخی رفته بود، و رضا خان هم در ایران درهای سیاست را به روی روحانیت بسته بود و در غرب ایران امپریالیسم انگلیس در عراق سر شار از نفت در گیر مبارزه ای سخت برای تحمیل قیمومیت بر عراق بود
کم کم نام یک روحانی ایرانی در اوایل دهه بیست شمسی در ایران بر سر زبانها افتاد :
آیت اله سید ابوالقاسم کاشانی.
آیت اله کاشانی ومبارزات ضد استعماری مردم عراق
در پایان جنگ جهانی اول عراق تحت قیمومیت انگلستان قرار گرفت. به دنبال هجوم و ورود انگلستان به عراق مبارزات ضد استعماری در عراق بالا گرفت که روحانیون شیعه از جمله آیت اله کاشانی به همراه پدرش و پانزده نفر دیگر از روحانیون طراز اول نجف نقش مهمی در بسیج عشایر عراق علیه انگلیسیها داشتند. این مبارزات در پشت پرده از سوی آلمانها پشتیبانی میشده است. نتیجه این مبارزات پذیرش استقلال عراق به جای قیمومیت و به سلطنت رسیدن ملک فیصل در عراق بود. آیت اله کاشانی که در عراق تحت تعقیب انگیسیها بود هم زمان با کودتای رضا خان(ششم اسفند ١٢٩٩) وارد ایران شد.
کاشانی و تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی
آیت اله کاشانی در سال ١٣٠۴ جز منتخبین مجلس موسسانی بود که باید تغییر سلطنت از خاندان قاجار به پهلوی را که قبلا در مجلس شورای ملی تصویب شده بود به تصویب میرساند. کاشانی در این مجلس پس از سخنرانی در حمایت از رضا خان به تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی رای داد. رضا شاه هم برنامه خود را خیلی کوتاه در دوبند اعلام می کند: اجرای احکام دین مبین وتامین رفاه مردم!
روابط آیت اله کاشانی با رضا شاه در طی حکومت بیست ساله او روابطی دوستانه و حمایتآمیز بود و به جز مسئله حجاب که چالشی کوچک میان رضا شاه و برخی روحانیون شیعه پدید آورد، در بقیه موارد رضایت همراه با سکوت بوده است.
در ادامه اختلافات دولتین ایران و انگلیس بر سر قرارداد نفت در سال ١٣١٢ رضا شاه در ژستی عوامفریبانه این قرارداد را لغو و آنرا در بخاری سوزاند و سپس به دستور رضا شاه و با تهدید توخالی انگلیسیها تقیزاده قرار داد نگین ١٩٣٣را با آنان به امضا رساند، یعنی قرارداد دارسی برای ۶٠ سال دیگر تمدید شد و مجلس شورای ملی هم در آن زمان این قرار داد را با اتفاق آرا تصویب کرد، از واکنش آیت اله کاشانی نسبت به این قرارداد سندی در دست نیست.
مصدق بعدها در مجلس چهاردهم که به بررسی این قرار داد در مجلس اختصاص داشت گفت: “تاریخ عالم نشان نمیدهد، که یکی از افراد مملکت (رضاخان) به وطن خود در یک معامله ۱۶بیلیون و ۱۲٨هزار ریال ضرر زده باشد، و شاید مادر روزگار دیگر نزاید کسی را که به بیگانه چنین خدمتی کند”
نقش سیاسی آیتاله کاشانی پیش از نخست وزیری مصدق از سال ١٣٢٠ تا ١٣٢٩
آیت اله کاشانی که در دوره ٢٠ ساله حکومت رضا شاه در مورد تعطیلی احکام اسلام و کشف حجاب مهر سکوت بر لب زده بود، در ١٧ مهر ١٣٢٠یعنی تنها ٢٢ روز پس از خلع رضا شاه از سلطنت، نامه بلند بالایی به فروغی مینویسد و خواهان اجرای احکام اسلام میشود. فروغی بر این نامه کاشانی وقعی نمیگذارد.
آیت اله کاشانی به خاطر سابقه قبلیاش در جنگ جهانگیر اول در جنگیدن علیه انگلیسیها در عراق، در ٢٧ خرداد ١٣٢٣ در گلابدره تهران دستگیر میشود. علیرغم دستگیریاش جز منتخبین مجلس چهاردهم قرار میگیرد، شاید مصونیت پارلمانیاش منجر به رهایش وی از بند شود. پس از پایان جنگ کاشانی بعد از تحمل ١۴ماه حبس از زندان آزاد میشود و به تبعید میرود.
کاشانی در سال ١٩۴٧(١٣٢۶ شمسی) همزمان با درگیری در سرزمینهای فلسطینی و تحمیل دولت استعماری اسرائیل به فلسطینیان، طی اعلامیهای آنرا محکوم میکند و فراخوان تظاهرات اعتراضی در ٢٠ دیماه ١٣٢۶ را در مسجد شاه می دهد، به علت ممانعت از سخنرانی وی آیت اله فلسفی به جای کاشانی سخنرانی می کند. میتینگ ضد اسرائیلی دومی به دعوت کاشانی و با سخنرانی وی در سیام اردیبهشت ١٣٢٧ در مسجد شاه با شرکت جمعیت کثیری برگزار میشود.
ترور محمدرضا شاه و هژیر
در روز ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ محمدرضا شاه در دانشگاه توسط فردی بنام ناصر فخر آرایی خبرنگار روزنامه پرچم اسلام ترور می شود، تروری که البته نافرجام ماند. این ترور دستآویزی میشود تا شاه مخالفان خود را قلع و قمع کند.
شاه ترور را به حزب توده و آیتالله کاشانی منصوب میکند. حکومت نظامی اعلام میشود. حزب توده غیر قانونی اعلام، و گروه زیادی از کادرهای حزب توده دستگیر میشوند.
آیت الله کاشانی هم پس از دستگیری مدت کوتاهی در فلک الافلاک زندانی میشود و بعد به لبنان تبعید میشود.
موقعیت مناسبی برای قانونی کردن افزایش اختیارات شاه در قالب تشکیل مجلس سنا و همچنین تصویب قرار داد الحاقی نفت پیش میآید.
چون قرارداد الحاقی گس-گلشاهیان امکان تصویب در مجلس پانزذهم را نیافته بود، انتخابات دوره شانزدهم و نیز انتخابات مجلس سنا، برای دربار و انگلیسیها بسیار مهم میشود.
انتخابات بنا بود در روز ۲۰ مهر ١٣٢٨ به مدت پنج روز برگزار شود. اما با شروع انتخابات برای مخالفان کاملاً مشخص شد که نیروهای نزدیک به شاه قصد تقلب در انتخابات را دارند.
در کشاکش بین دربار و شاه از یکسو و ملیون به رهبری مصدق از دیگر سو بر سر تقلب دربار در انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورا و مجلس در شرف تاسیس سنا، راهپیمایی بزرگی به رهبری مصدق و جمعی از ملیون به سمت کاخ شاه صورت میگیرد. مذاکرات مصدق و ملیون با شاه و وزیر دربارش هژیر راه به جایی نمیبرد. مصدق و جمعی از ملیون نزدیک به وی جبهه ملی را تشکیل میدهند.
در اعتراض به این تقلب بزرگ در انتخابات، و نیز تلاش شاه برای افزایش قدرت خود توسط مجلس سنا، در روز ١٣ آبان ١٣٢٨ عبدالحسین هژیر وزیر دربار به دست محمد امامی از فدائیان اسلام ترور می شود، شاه میهراسد و در مقابل مصدق و جبهه ملی مجبور به عقب نشینی میشود و با برگزاری مجدد انتخابات موافقت میکند. نمایندگان جبهه ملی از جمله مصدق و همچنین آیتاله کاشانی موفق به راهیابی به مجلس میشوند.
آیتاله کاشانی در پنجم خرداد ١٣٢٩ با استقبال گسترده مردمی، در فرودگاه مهرآباد به ایران باز میگردد.
مجلس شانزدهم – ملی شدن صنعت نفت و آیتاله کاشانی
رزم آرا که یکی از مهمترین موانع در مقابل ملی شدن نفت بوده است، بعد از نخست وزیر شدن وی، آیت الله کاشانی اعلامیه شدیداللحنی صادر و مردم را به مقاومت در مقابل حکومت وی دعوت می کند. مقاصد حکومت رزم آرا که برای سرکوبی نهضت ملی ایران و توافق با شرکت انگلیسی قدرت یافته بود، با مبارزات مردم عقیم می ماند. رزم آرا توسط خلیل طهماسبی از گروه فدائیان اسلام ترور می شود. به دنبال این ترور آیت الله کاشانی در یک مصاحبه مطبوعاتی صریحاً اعلام می کند:
“قاتل رزم آرا باید آزاد شود، زیرا این اقدام او در راه خدمت به ملت ایران و برادران مسلمانش انجام شده و در حقیقت حکم اعدام رزم آرا را ملت صادر کرده است.”
پیامد قتل رزم آرا این بود که نمایندگان وابسته به انگلیس در مجلس شانزدهم که مانع ملی شدن صنعت نفت بودند، عقب نشینی کرده، و با نفوذ مذهبی و سیاسی آیت الله کاشانی و کوشش نمایندگان اقلیت مجلس شانزدهم، خصوصاً دکتر مصدق، اصل ملی شدن صنعت نفت در ٢۴ اسفند ١٣٢٩ شمسی به مجلس شورای ملی ارائه و در ٢٩ اسفند در مجلس سنا به تصویب رسید.
کاشانی پیش از این و بعد از بازگشت از تبعید به لبنان، پیامی درباره این قرارداد صادر کرده بود که توسط دکتر مصدق در مجلس قرائت شده بود، در بخشی از این پیام آمده بود:
“وقتی که مسئله نفت مطرح شد، وظیفه دینی و ملی دانستم که نظر ملت ایران را در باب مظالم شرکت نفت و حقوق مغصوبه ملت ایران در طی اعلامیهای منتشر کنم و جدّاً استیفای حقوق از دست رفته آنها را بخواهم و مخالفت مردم را با هر قرارداد یا عملی که مُشعِر بر تثبیت و تأیید عمل اکراهی… باشد، اظهار نمایم…. نفت ایران متعلق به ملت ایران است و به هر ترتیبی که بخواهد نسبت به آن رفتار میکند.”
بعد از انتشار این اعلامیه، اجتماع بزرگی در مسجد شاه (سابق) برپا میگردد و در آن، سخنرانان راجع به ابطال قرارداد نفت ١٣١٢ ش. (١٩٣٣ م.) به سخنرانی می پردازند و خواستار ملی شدن صنعت نفت میشوند. به دنبال آیت الله کاشانی، آیت الله العظمی خوانساری، آیت الله بهاءالدین محلاتی، آیت الله شاهرودی و حجت الاسلام سیدمحمود روحانی قمی و عده ای دیگر از علما و مراجع تقلید، با صدور فتوایی، ضمن تجلیل از آیت الله کاشانی، نظر ایشان را در مورد ملی شدن صنعت نفت قویاً مورد تأیید قرار دادند.
نقش آیت اله کاشانی بعد از ملی شدن صنعت نفت
آیت اله کاشانی بعد از ملی شدن صنعت نفت چه در مقابله با تهدیدات انگلیسیها و تمهیدات آنان در حمله به ایران (عملیات بوکانیر) و چه در تشویق مردم به خرید اوراق قرضه نقش مهمی داشت.
دولت انگلیس، ایران را به دخالت نظامی تهدید و چند کشتی جنگی به سواحل ایران اعزام کرده بود. در دادگاه بین المللی لاهه علیه ایران شکایت و خرید نفت ایران را تحریم نموده بود و بدین وسیله، نهضت ملی شدن نفت ایران را با مخاطرهای جدی مواجه ساخته بود.
آیت الله کاشانی در مقابل تهدید نظامی انگلستان سخن از اعلام جهاد به میان آورد. انعکاس این تهدید به گونهای بود که روزنامه فرانسوی «لوموند» در این باره نوشت:
«آیت الله کاشانی، پیشوای سیاسی و مذهبی ایران، دنیای غرب را به جنگ مقدس بر سر نفت، تهدید میکند و قدرت او در به راه انداختن چنین جهاد مقدسی، به قدری زیاد است که حتی ممکن است میلیونها مسلمان شوروی را هم از پشت پرده آهنین، به میدان جهاد و جدال بکشاند.»
رادیو باکو اعلام کرد: که در صورت اعلام جهاد از سوی آیت الله کاشانی، هیچ نیرویی نمی تواند سی میلیون مسلمان شوروی را از انجام وظیفه دینی خود باز دارد.
زمانی که مرحوم دکتر مصدق به انتشار اوراق قرضه ملی دست زد، آیت الله کاشانی طی اعلامیه مفصلی لزوم خرید آن اوراق و یاری دولت را این گونه فتوا داد: «خریداری اوراق قرضه ملی که از هر جهت معتبر و اسنادش مورد اطمینان است و به وسیله این حکومت ملی و مورد اعتماد خودتان به مصارف مقتضی و ضروری مقدمات کار نفت خواهد رسید، فرض ذمه آحاد مسلمانان ایران است.”
نقش آیت الله کاشانی در قیام سی تیر
هنگامی که شاه درخواست دکتر مصدق برای واگذاری پست وزارت جنگ به وی را اجابت نکرد و دکتر مصدق به نشانه اعتراض استعفا داد و شاه قوام را به نخست وزیری گمارد.
آیت الله کاشانی طی اعلامیه ای مردم را به جهاد و مبارزه دعوت کرد: «… بر عموم برادران مسلمان من لازم است که در این جهاد اکبر، کمر همت محکم بر بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعماری ثابت کنند که تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سیطره گذشته، محال است…» و به دنبال آن با خبرگزاری های داخلی و خارجی مصاحبه و سوگند یاد کرد که اگر قوام کنار نرود، اعلام جهاد خواهد نمود و شخصاً کفن پوشیده، مردم را همراهی خواهد کرد.
مردم به دعوت حزب توده و جبهه ملی و آیت اله کاشانی به خیابان آمدند. در برخی از شهرها از جمله تهران، برای جهاد، کفن پوشان به خیابان ها ریختند و مأموران قوام هم بسیاری از آنان را به خاک و خون کشیدند.آیت الله کاشانی به حسین علاء وزیر دربار گفت:
«به اعلیحضرت بگویید که اگر بی درنگ دکتر مصدق بر سر کار باز نگردد، شخصاً به خیابان خواهد رفت و مبارزه مردم را مستقیماً متوجه دربار خواهد کرد». شاه که خود را در خطر میدید، ناچار شد مصدق را دوباره به نخست وزیری انتخاب کند. این پیروزی با اعلام رأی دادگاه لاهه به نفع ایران همراه شد و شادمانی مردم را دو چندان کرد.
در جریان قیام ملی سی تیر اتحاد نیروهای ملی و مذهبی و چپ منجر به عقب نشینی شاه شد و مصدق باز به نخست وزیری باز گشت.
نمایندگان مذهبی و کودتای ٢٨ مرداد
اتحاد بینظیر نیروهای جبهه ملی و حزب توده و آیت اله کاشانی که به بهترین شکل خود در قیام ملی سی تیر تبلور یافته بود، نتوانست پایدار بماند. وقتی ضرورت اتحاد سه گانه قربانی سهم خواهی و یا اهریمن انگاری از رقیب شود، کار طراحان کودتا هم راحتتر میگردد.هدف طراحان کودتا هم فروپاشی این مثلث اتحاد به هر قیمتی بود.
شبکه دست ساخت انگلیس”بدامن” که کارش مدیریت عملیات جنگ روانی و پراکندن کمونیسم هراسی در میان دینداران بود، نقش تفرقه افکنانه خود را به خوبی ایفا نمود. این شبکه به رهبری شاپور ریپورتر و یا شاپور جی در پیش از به قدرت رسیدن مصدق در ایران فعال شده بود.
شاپور جی در پایان جنگ دوم و به عنوان کارشناس جنگ روانی سرویس اطلاعاتی بریتانیا برای مقابله با جنبش استقلال هندوستان به این سرزمین اعزام شده بود و به خوبی امتحان خود را پس داده بود. شاپور جی حدود سال ١٩۴٧ به ایران بازگشته بود تا به دستور انگلیس ماموریت جدید خود را به انجام رساند، شبکه مخفی اسداله علم که حول و حوش نفوذ در احزاب دیگر خصوصا حزب توده فعالیت می کرد، همان شبکهای قدیمی و مورثی انگلیسی اردشیر جی ریپورتر بود. شاپور جی به کمک اسداله علم اداره این شبکه قدیمی را به عهده گرفتند، آنرا گسترش دادند و در عملیات جنگ روانی ضد مصدقی و پراکندن کمونیسم هراسی و شوروی هراسی در میان متدینین ودعلمای دین از هر طریق ممکن سنگ تمام گذاشتند، از نامههای تهدید آمیز به علما با امضای حزب توده گرفته تا دست زدن به تخریب و تظاهرات در روزهای ٢۶ و ٢٧ مرداد سال ٣٢ به نام حزب توده .
بدیهی است سوالها و اما و اگرهای فراوانی در باره اجتناب پذیری و پیشگیری از این تفرقه وجود دارد. تفرقه ای که کلید پیروزی کودتای ٢٨ مرداد بوده است. کلید واژه پر تکرار در اذهان مردم مذهبی آن زمان اتهام کفر و کمونیسم به دولت مصدق والقای این مطلب در اذهان عمومی بود که مصدق میخواهد ایران را به شوروی الحاق کند. این اتهام هدفی دوگانه داشت که هم باعث میشد دولت مصدق فاصلهاش را با حزب توده حفظ کند و از اتحاد با آن بپرهیزد و هم باعث فاصله انداختن میان آیت اله کاشانی و دولت مصدق میشد.
اسناد تازه منتشر شده از آرشیو اسناد ملی آمریکا در سال ٢٠١٧ در مورد دخالت روحانیون در کودتای ٢٨ مرداد به خودی خود گویاست:
در پایین صفحه ۶۵، اشاره میشود که طراحان نقشه کودتا تلاش کردند تا «روحانیون سرشناس قم را متقاعد سازند که فرمان جهاد مقدس علیه عوامل کمونیسم را صادر کنند» اما «هیچ نتیجه قطعی از آن حاصل نشد». این بخش به وضوح به آیتالله بروجردی اشاره دارد و نشان میدهد که مقامات سیا هم باور داشتند که برخلاف انتظار آنان بروجردی نقشی در عملیات ایفا نکرده است .
سند شماره ١٩٢ وزارت امر خارجه آمریکا که در سال ٢٠١٧ از رده بندی خارج و منتشر شده، درخصوص عناصر مذهبی موثر بر کودتا صحبت شده و مورد نقش آیت اله بروجردی را ناچیز شمرده زیرا «نمیتوان او را متقاعد کرد» تا از نفوذ و قدرت خود برای حمایت مستقیم از شاه استفاده کند. (ص۵۳۰، ۵۳۴-۵۳۳)
یکی دیگر از اسناد مجلد وزارت امور خارجه، تلگرامی از پایگاه تهران به دفتر مرکزی سیا به تاریخ ۱۹ آگوست ۱۹۵۳ است که شامل یک درخواست بسیار اضطراری برای حمایت به روشهای مختلف است، از جمله درخواست از روحانیون عراقی که «تلگرامی به بروجردی برای درخواست از او تا فرمان جهاد علیه کمونیسم را اعلام کند.» (ص ۶۹۸)
پیداست که تاکتیک به رویارویی کشاندن آیت اله بروجردی با مصدق با ترفند مقابله با کمونیسم و الحاد درمورد آیت اله بروجردی کارگر نیفتاده، هرچند آیت اله محمد بهبانی وآیت اله کاشانی و پیروانشان تلاشهای فراوانی برای انداختن آیت اله بروجردی در این دام داشتند.
در سپتامبر ١٩۵١ یعنی اواخر تابستان ١٣٣٠ انگلیسیها با تدارک عملیات بوکانیر درصدد تصرف آبادان بودند که این عملیات با مخالفت شدید آمریکا مواجه شد. در همان زمان سلمان اسدی رابط سفارت انگلیس در تهران به انگلیسیها اطلاع داده که آیت اله بروجردی از طریق دکتر هومن پیامی نوشته تا تسلیم دربار شود. بروجردی در این پیام خطاب به شاه میگوید :دولت مصدق از پشتیبانی کامل وی برخوردار است. شاه در ملاقات با هندرسن محتوای پیام بروجردی را فاش میکند. پیامی که در آن خواستار اتحاد یکپارچه ایرانیان مقابل انگلیس شده بود.
در ماجرای نهم اسفند ١٣٣١ و بلوای به پا شده برای جلوگیری از خروج شاه از کشور که کاشانی و بهبهانی را به هم نزدیک شده بودند و هدف آنان جز دمیدن بر آتش اختلاف میان مصدق و شاه نبود، آیت اله بروجردی بر خلاف این دو روحانی سعی وافری بر ریختن آب بر این آتش اختلاف داشت. طبق اسناد موجود آیت اله بروجردی تلاش زیادی بر برقراری نوعی مصالحه بین مصدق و شاه از طریق ناصر قشقایی داشته است.
حسین علا هم که برای جلب موافقت آیت اله بروجردی با جایگزینی زاهدی به جای مصدق در اسفند ١٣٣٠ به قم سفر کرده بود دست خالی برگشت.
تنها ١٧ روز پیش از کودتای اول دادخواست حمایت از دولت مصدق توسط آیت اله روح اله کمالوند نماینده رسمی آیت اله بروجردی در لرستان در مجلس قرائت شد. این بیانیه حکایت از پیشرفت در مواضع سیاسی آیت اله در حمایت از مصدق بود.
چهار روز پیش از کودتا روزنامه ملت ما متعلق به شمس قنات آبادی و آیت اله کاشانی خطاب به آیت اله بروجردی نوشت: حضرت آیت اله، دولت مصدق قانون منع استفاده از مسکرات را یک سال دیگر به تعویق انداخت ولی شما هنوز ساکت هستید!
همین روزنامه باز در روز کودتا در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ بروجردی را مورد عتاب قرار داد و نوشت که: حضرت آیت اله تهران دست بلشویکهاست و شما ساکتید!
با وجود تمام این جوسازیها و شانتاژهای محور بهبهانی-کاشانی، آیت اله بروجردی کلامی علیه دولت مصدق نگفت و ننوشت.
در طرح اولیه آژاکس برای کودتا، روی همکاری هم روحانیان سیاسی و هم غیر سیاسی با کودتا حساب باز شده بود و گفته شده بود انتظار میرود نمایندگان مذهبی در شش مرحله با کودتا همکاری کنند:
اول – عدم توافق خود با مصدق را علنی کنند.
دوم – آشکارا از شاه پشتیبانی کنند.
سوم – تظاهراتی را به نفع مذهب وعلیه مصدق به راه اندازند.
چهارم – دولت ونمایندگان طرفدار مصدق را تهدید کنند.
پنجم – شرکت خود وطرفدارانشان را در عملیات برای سرنگونی مصدق تضمین کنند.
ششم – پس از پایان کودتا از طریق منابر و تریبونها و رادیو به حکومت جدید مشروعیت مذهبی ببخشند.
این پیش بینی اگرچه در رابطه با بهبانی و کاشانی تقریبا درست از کار در آمد، اما در مورد آیت اله بروجردی و نواب صفوی چنین نشد.
آیتاله کاشانی و کودتای ٢٨ مرداد
کاشانی یک روحانی ضد انگلیسی شناخته شده بود و بر خلاف آیت اله بروجردی و بهبهانی دیانت و سیاست را از هم قابل تفکیک نمیدانست. کاشانی چنانکه قبلا گفته شد یکی از ستونهای اصلی سیاسی پشتیبانی از مصدق و جنبش ملی شدن نفت بود و در جریان قیام سی تیر نقش اساسی در برگرداندن مصدق به قدرت داشت. کاشانی سیاست مداری زیرک بود و طبق گزارش میدلتون به وزارت خارجه انگلیس کاشانی در آبان ١٣٣١ ارتباطهایی را با دربار برقرار نمود. طبق همین گزارش کاشانی همچنین از آن زمان به بعد ارتباطهایی را با سفارت آمریکا برقرار کرد که طبق گفته خودش جلب حمایت آمریکا برای حمایت از ملی شدن نفت و برای مقابله باکمونیسم بود.
کاشانی که فردی جاه طلب بود. متوجه فرسایش قدرت و نفوذش طی زمامداری دکتر مصدق شده بود و مصدق را عامل کاهش نفوذ خویش میدانست، از اینرو با انحلال مجلس و تمدید ششماهه اختیارات فوق العاده نخست وزیر به مخالفت برخاست. این امر کاشانی را به اردوگاه زاهدی و شاه و انگلیسیها نزدیک کرد. یکی از اعضای عالیرتبه سفارت انگلیس میگوید چنین وضعیتی حاصل کار برادران رشیدیان بود.کاشانی با این توهم با کودتا همراه شد، که بعد از کودتا بتواند دوباره مقام مذهبی-سیاسی خود را به دست آورد. این تغییر جهت ناشیانه کاشانی وی را در موقعیتی بسیار شکننده و نامطمئن قرار داد. طنز قضیه این بود که کاشانی در این وضعیت شکننده و ناپایدار باید با آن نیروهایی که عمری با آنها مبارزه کرده بود، متحد شود. نیروهایی که هدف غایی آنان جلوگیری از ملی شدن نفت ایران بود. طراحان کودتا نگاهشان به نیروهای متنفذ مذهبی از جمله کاشانی هم صرفا نگاهی ابزاری بود.
برای شخصیت روحانی همچون آیت اله کاشانی که اعتبار ونفوذش مرهون مبارزه با استعمار انگلیس و مبارزه برای ملی شدن نفت ایران بود البته پیوستن به اردوگاه ضد مصدق یعنی دربار و انگلیسیها نه تنها افتخاری نداشت بلکه تعریفی جز خودکشی سیاسی هم نمیتوانست داشته باشد. تلخی نزدیکی با دربار البته به تلخی نزدیکی با انگلیسیها نبود.
از تابستان ١٣٣١ کاشانی گلایههای قدیمیاش نسبت به آیت اله بهبهانی را کنار گذاشت و به وی نزدیک شد. از سوی دیگر از شهریور ١٣٣١ آیت اله کاشانی که از انذارهای پی در پی مصدق به کاشانی در مورد دخالت در امور دولت برآشفته بود و به میزان محبوبیت ونفوذ سیاسی خویش هم غره گشته بود، از مصدق فاصله گرفت و به زاهدی نزدیک شد.
در این زمان میدلتون کاردار سفارت انگلیس فهمید که کاشانی مایل به برکناری مصدق است، مشروط به این که به اعتبار و نفوذ سیاسی وی خللی وارد نشود. در این میان بلوای نهم اسفند ١٣٣١ به بهانه جلوگیری از خروج شاه از کشور، و به قتل رساندن افشار طوس توسط ایادی زاهدی و تحصن زاهدی در مجلس، و همچنین عدم انتخاب مجدد کاشانی به ریاست مجلس دلایل خوبی بودند، برای فاصله گیری کاشانی از مصدق و جبهه ملی.
از این زمان به بعد بود که توپخانه تبلیغاتی بقایی و کاشانی به کار افتاد و در فضای عمومی ایران دولت مصدق همان پل پیروزی شوروی و حزب توده قلمداد شد و در اعلامیههای آتشین آنان گردن مصدق، شایسته طناب دار شد.
آیتالله کاشانی رفراندوم تعطیلی مجلس را تحریم کرد. در بخشی از اعلامیه تحریم رفراندوم که روز ١٠ مرداد ١٣٣٢ دو روز پیش از برگزاری آن منتشر کرد، آن را خانه برانداز دانست و به این واقعیت تأکید کرد که این رفراندوم «با نقشه اجانب طرحریزی شده» و به نقش حزب توده اشاره و از این حزب به نام «خائنین وطنفروش» یاد و در بخشی از آن تأکید کرد: «… و البته هیچ مسلمان وطنخواهی شرکت نخواهد کرد. اگر چه ممکن است بعضی از اشخاص غافل و بیاطلاع از حقایق و مضار آن و خائنین وطنفروش برای انجام مقاصد شوم دیگران در رفراندوم شرکت کنند”.
این در حالی بود که مخالفت بهبهانی که کاملا درگیر پروژه کودتا علیه مصدق بود، در ظاهر با دولت مصدق، ملایمتر و حساب شدهتر و خونسردانهتر بود.
در حالی که طراحان کودتا روی همراهی کاشانی با کودتا حساب باز کرده بودند و ملاقاتهای کاشانی با سفارت آمریکا طی اسناد منتشره محرز شده و خود آقای کاشانی به این ارتباطها اذعان نموده است، فرزند آیت اله این ملاقاتهای پدرش با سفارت را امری عادی می داند.
محمود کاشانی می گوید: “مقامات آمریکایی به مناسبتهای گوناگون به دیدار پدرش میشتافتهاند.”
برای نمونه آورل هریمن، فرستاده ویژه رئیس جمهور آمریکا روز ۲۳ تیر ۱۳۳۰ برای کمک به حل اختلاف ایران و انگلیس بر سر موضوع نفت به ایران آمد و دیداری با مصدق روز ۲۴ تیر داشت، درروز ۲ مرداد نیز دیداری دو ساعته با آیتالله کاشانی در خانه یکی از دوستان وی در قلهک داشت. روزنامههای «ایران ما» در ۲ مرداد و «شاهد» در ۶ مرداد ۱۳۳۰ متن کامل گفتوگوهای هریمن با آیتالله کاشانی را منتشر کردند. آیتالله کاشانی در بخشی از سخنان خود خطاب به مامورین سفارت آمریکا گفته است: «در هر صورت ما از شما هیچ چیز نمیخواهیم و هیچ کمکی توقع نداریم، جز اینکه در کار مملکت ما مداخله نکنید و به خصوص با انگلیسها که به کشور ما فشار وارد میکنند همکاری و مساعدت ننمایید”.
محمود کاشانی در مصاحبهای که در تاریخ ٨ شهریور ٩٣ با سایت تاریخ ایرانی انجام داده است، سفر فرستاده دولت آمریک اورل هریمن در تابستان ١٣٣٠ به ایران را در راستای حل و فصل مناقشه نفتی ایران و انگلیس ارزیابی کرده و معتقد است حزب توده با تظاهرات ضد امپریالیستی که در این تاریخ علیه سفر این مقام آمریکایی انجام داده این ماموریت را عقیم گذارده و راه را بر مصالحه بسته و به انگلیسیها خدمت کرده است!
محمود کاشانی سخت به “معجزهی آمریکایی” برای حل مناقشه نفتی بین ایران و انگلیس باور دارد. باوری که میبایست پس از کودتای آمریکایی-انگلیسی ٢٨ مرداد علیه دولت مصدق شکسته شود ولی محمود کاشانی باز با گذشت شصت سال از کودتا در سال ٩٣ هنوز از معجره و فرصت گریزگاه آمریکایی در پیچ تاریخی ٢٨ مرداد میگوید!
اسناد منتشره سال ٢٠١٧ از سفارت آمریکا ادعا می کند که ده هزار دلار برای طرفداران کاشانی فرستاده اما از رسیدن آن به دست آیت اله کاشانی مطمئن نیست.
در این سند برای نمونه دو مامور سیا که در کودتا شرکت داشتند و در اواسط دهه ۱۹۸۰ در مصاحبه با گازیوروسکی شرکت کردند، به صورت جداگانه عنوان کردهاند که مبلغ ۱۰۰۰۰ دلار را به یک واسطه دادهاند تا به دست آیتالله کاشانی برسد تا او تظاهرات ترتیب دهد، ولی هر دو گفتهاند که نمیتوانند تائید کنند که آیا این پول به دست کاشانی رسیده است یا خیر. (مالکوم برن در سال ۲۰۰۰ با یکی از این افراد مصاحبه کرد؛ او نیز همین اطلاعات را آورده است).
اردشیر زاهدی هم سند ارائه شده توسط بی بی سی در مورد پرداخت پول توسط وی به آیت اله کاشانی را تکذیب کرده است.
از مجموع ٣٩٠ هزار دلاری که در جریان کودتا توسط دو دولت انگلیس وآمریکا خرج شده تا به دست اوباش شناخته شده برسد، سهم اساسی از آن برادران رشیدیان وآیت اله بهبهانی بوده است.
البته دستمزد پنج میلیون دلاری موفقیت کودتا ی ٢٨ مرداد به فضل اله زاهدی از طریق علی امینی وزیر دارایی دولت زاهدی پرداخت شد. طبق گفتهی برادر علی امینی یعنی ابوالقاسم امینی تا مدتی دریافت این مبلغ از طرف دولتهای حامی کودتا توسط وزیر دارایی (دکتر علی امینی) کتمان شده بود. زاهدی از طریق جراید از دریافت این مبلغ اطلاع یافت و مطالبه پول از وزیر دارایی نمود. علی امینی هم در جواب گفته بود همه این پول خرج شده و به کسانی داده که هرگز نامشان را فاش نکرد. طبق نامه افشاگرانه ابوالقاسم امینی پس از این رسوایی دکتر علی امینی وی مجبور شد دو میلیون دلار از حامیان خارجی کودتا بگیرد و برای رضایت زاهدی به وی بدهد.
لوی هندرسن سفیر آمریکا در ایران نیز بارها از جمله روزهای ۲۹ مرداد ۱۳۳۱ و ۷ آبان ۱۳۳۱ با آیتالله کاشانی دیدار کرده است که خبرهای آن در روزنامههای کشور بازتاب دارند. هندرسن در بخشی از گزارشی که از دیدار خود با آیتالله کاشانی به وزارت خارجه آمریکا فرستاده و در سند شماره ۱۴۰ به تاریخ ۹ نوامبر ۱۹۵۲ برابر با ۱۸ آبان ۱۳۳۱ و در برگهای ۳۹۸ تا ۴۰۰ اسنادی که در ۱۵ ژوئن ۲۰۱۷ برابر با ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ از سوی وزارت خارجه آمریکا انتشار یافت بازتاب دارد چنین گفته است: «به رغم زبان ناخویشتندار، کاشانی از شخصیتی دارای روحیه دوستانه برخوردار است و گاهگاه در گفتوگوی خود ملایم و همراه با جوکگویی و داستانهای خندهآور است. من نمیدانم قصد او در گفتوگوهای بعدی چیست؟«
اما روایات رسمی جمهوری اسلامی و مرکز اسناد انقلاب اسلامی تقریبا به نقش آیت اله در یک ساله آخر دولت مصدق و نقش آفرینی کاشانی در سقوط دولت ملی نمی پردازند. تمام روایات رسمی حکومتی جمهوری اسلامی برای تبرئه کاشانی و نقش وی در کودتا تنها به این نامه آیت اله کاشانی به مصدق در روز ٢٧ مرداد سال ١٣٣٢ پرداخته اند:
حضرت نخست وزیر معظم جناب آقای دکتر مصدق دام اقباله
“عرض میشود، اگر چه امکاناتی برای عرایضم نمانده ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علیرغم غرضورزیها و بوق و کرنای تبلیغات شما، خودتان بهتر از هر کس میدانید که همِّ و غم در نگهداری دولت جنابعالی است، که خودتان به بقاء آن مایل نیستید.
از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازیهای اخیر بر من مسلم است که میخواهید مانند سیام تیر کذایی یک بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف این جانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندوم نشنیدید و مرا لکه حیض کردید. خانهام را سنگباران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد بستید و حالا نه مجلسی است و نه تکیهگاهی برای این ملت گذاشتهاید.
زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحتنظر و قابل کنترل نگاه داشته بودم با لطایفالحیل خارج کردید و حالا همانطور که واضح بوده درصدد به اصطلاح کودتا است. اگر نقشه شما نیست که مانند سیام تیر عقبنشینی کنید و به ظاهر قهرمان زمان بمانید، و اگر حدس و نظر من صحیح نیست که همانطور که در آخرین ملاقاتم در دزاشیب به شما گفتم و به هندرسن هم گوشزد کردم که آمریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیسیها کمک کرد و حالا به صورت ملی و دنیاپسندی میخواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد.
و اگر واقعاً با دیپلماسی نمیخواهید کنار بروید، این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود، که من شما را با وجود همه بدی های خصوصیتان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا به وسیله زاهدی که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم، که فردا جای هیچگونه عذر موجهی نباشد. اگر به راستی در این فکر اشتباه میکنم با اظهار تمایل شما، سیدمصطفی و ناصرخان قشقایی را برای مذاکره خدمت میفرستم، خدا به همه رحم بفرماید. ایام به کام باد.
سیدابوالقاسم کاشانی/ ٢٧ مرداد ۱۳۳۲»
مصدق در جواب این نامه به دستخط خود آیت اله کاشانی می نویسد:
“٢٧ مرداد ماه مرقومه حضرت آقا توسط آقای حسن سالمی زیارت شد “اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم.” والسلام. دکتر محمد مصدق
دکتر محمد علی همایون کاتوزیان، علی میر فطروس و مجید تفرشی بر اصالت این نامه و دستخط کاشانی و مصدق تاکید دارند. احسان طبری هم تائید می کند که کپی این نامه سالها قبل از انقلاب توسط یکی از دوستان در اختیار وی قرار گرفته است.
حسن سالمی نوه دختری کاشانی تاکید میکند پس از آزادیش از زندان در روز ٢۶ مرداد، یک روز بعد یعنی در ٢٧ مرداد نامه کاشانی را به دست مصدق رسانده و متقابلا جواب نامه را هم به آیت اله کاشانی باز گردانده است.
چنین که آیت اله کاشانی در این نقل قول در غروب ٢٧ مرداد ٣٢ به مصدق هشدار می دهد و وی را از اعتماد به آمریکایی ها برحذر میدارد. باید پرسید پس خود آیت اله در ملاقاتهای متعدد با آمریکاییها و شخص سفیر دنبال به دست آوردن چه چیزی بوده است؟
واضح است که مصدق در روز ٢٧ مرداد ٣٢ و زمانی که دیداری با هندرسن سفیر آمریکا در تهران داشته و هندرسن هم نحوه برخورد مصدق با خویش را انعکاس داده است، دیگر نه تنها امیدی به آمریکاییها نداشته بلکه به آنها مشکوک بوده است. و در عین حال با اعلام حکومت نظامی به زعم خودش دنبال مقابله با کودتا و تسلط بر اوضاع بوده است. بلاتکلیفی مصدق تا ظهر روز ٢٨ مرداد ادامه داشته چرا که چنانچه در خاطرات دکتر کیانوری هم آمده است، مصدق پیشنهاد حزب توده برای حمایت از مصدق را تا ظهر آن روز بی پاسخ گذاشته، تنها در بعد از ظهر آن روز بوده که در پاسخ به پیشنهاد حزب توده برای کمک میگوید: “همه بمن خیانت کرده اند، هر کاری میتوانید انجام دهید”، یعنی زمانی که کار از کار گذشته بوده است!
در همین نامه آخری آیت اله کاشانی به مصدق (اگر فرض بر اصالت آن بگیریم) دو نکته هویداست، اول این که کاشانی فرض را بر این قرار داده که اگر مصدق مجلس را منحل نمی ساخت همان مجلس مصدق را از نخست وزیری برکنار میکرده است (چرا که بنا به گفته مصدق ٣٠ نفر از هفتاد نفر مجلس توسط انگلیسی ها خریده شده بودند واگر بیش از شش نفر دیگر آنان هم خریده میشدند کار از کار می گذشت.) و ایدهآل کاشانی نیز همین بوده است. دوم این که کاشانی می گوید اگر نمیخواهید با دیپلماسی کنار بروید، پس بدانید که من شما را از وقوع کودتا ی زاهدی که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم!
تمام اینها در حالی است که مصطفی کاشانی پسر آیت اله کاشانی و محمود شروین در عصر ٢٨ مرداد در ایستگاه رادیو حضور یافته اند و پیروزی کودتاچیان را از جانب آیت اله کاشانی تبریک گفته اند!
آنچنان که از اسناد تاریخی برمیآید،آیت اله کاشانی فهمیده بوده است که دیگر از دیگ دولت مصدق آبی برایش گرم نمی شود، پس دنبال برکناری مصدق از طریق مسالمتآمیز بود، نوعی همراهی با شاه و زاهدی که البته خللی به حوزه نفوذ مادی و معنویاش وارد نسازد. کاشانی مانند مصدق ابتدا روی جلب حمایت آمریکایی ها از ملی شدن نفت ایران حساب باز کرده بود، اما در اواخر از آمریکاییها میخواست حداقل در دعوای ایران و انگلیس بر سر نفت بیطرف بمانند.
کاشانی در این آخرین نامهاش، مصدق را از وقوع کودتایی مطلع ساخته که پیشاپیش از آن مطلع بوده است! جواب کوتاه مصدق به کاشانی در این نامه مبنی بر این که من مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم، یا از در شرف وقوع بودن کودتای دوم بی اطلاع بوده، یا در جواب کاشانی که وی را به برکناری مسالمت آمیز از قدرت فرا می خوانده خواسته است بگوید اگر کودتای دومی هم در کار باشد، به پشتیبانی ملت (شرکت کنندگان در رفراندوم انحلال مجلس و یا شرکت کنندگان در قیام سی تیر) آن کودتا را به شکست خواهد کشاند.
طنز قضیه اینجاست که مصدق داشت روی ملتی حساب بازمی کرد که پیشاپیش فرو پاشیده و منحل شده بود! از سه ضلع مثلثی که در سی ام تیر یک سال پیش مصدق را به قدرت باز گردانده بود، یک ضلع مهم آن یعنی نیروهای مذهبی یا بیطرف شده بودند (فدائیان اسلام و آیت اله بروجردی) و یا به اردوگاه دشمن پیوسته بودند (طرفداران آیت اله کاشانی و آیت اله بهبهانی).یادمان باشد فدائیان اسلام به عنوان بازوی نظامی نهضت ملی هژیر و رزم آرا را به قتل رسانده بودند، و دربار و شاه را به عقب نشینی واداشته بودند، اما اکنون در منازعه قدرت مصدق و دربار بیطرف بودند.
ضلع دوم این مثلث حزب توده بود که هرچند وقوع کودتای اول را به اطلاع مصدق رسانده بود، اما شبکه نفرتافکن “بدامن”در روزهای ٢۶ و ٢٧ مرداد چنان ماهرانه به جلد حزب توده رفته بود و چنان در روزهای فرار شاه به نام این حزب اقدامات تند روانه و افراطی انجام داده بود که تشخیص تودهایهای واقعی از قلابی ساده نبود، تمام این صحنهسازیها انجام شده بود تا روزنامه شمس قنات آبادی بنویسد تهران دست بلشویکهاست، تا مصدق یک روز قبل از کودتای دوم حکومت نظامی اعلام کند. تا ضلع دوم مثلث مقاومت یعنی حزب توده خنثی و بلاتکلیف شود. شبکه افسری حزب توده در آن زمان بدون اذن واجازه مصدق در آن زمان نمیتوانستند در حمایت از وی وارد عمل شوند.
ضلع سوم این مثلث مصدق و ملیون بودند که فکر می کردند بر اوضاع مسلطاند! شهر در اختیار کودتاچیان و اوباش بود و خانه مصدق زیر آتش گلوله کودتاچیان، مصدق تنها در بعد از ظهر روز ٢٨مرداد فهمید که “همه به وی خیانت کرده اند”.
نکته اینجاست وقتی آیت اله کاشانی و شبکه تحت نفوذ وی در ماههای آخری منتهی به کودتا سخت درگیر مقابله با مصدق بوده اند وخواسته یا ناخواسته بخشی از عملیات روانی وتبلیغاتی کودتا بودهاند، نامه آیت اله به مصدق و هشدار کودتا به وی در عصر روز ٢٧ مرداد چه معنی میتوانست داشته باشد؟
کاشانی در ماههای منتهی به کودتا از پشتیبانی کامل از مصدق به دشمنی و رویارویی کامل با مصدق تغییر موضع داده بود و قادر نبود لحن تندروانه و حماسی خود علیه مصدق را در ماههای منتهی به کودتا کنار بگذارد. لحن تند آیت اله کاشانی در همان نامه وی به مصدق در روز ٢٧ مرداد در مخالفت با همه پرسی وانحلال مجلس هفدهم آشکار است.
بعد از کودتا پشیمانی و عذاب وجدان تنها نصیب آیت اله کاشانی از همراهی با کودتاچیان بود. حسن سالمی نوه دختری آیت اله، (کسی که نامه کاشانی را در روز ٢٧ مرداد به مصدق رساند) می گوید: ” زمانی که آیت اله کاشانی شنید که پسرش و محمد شروین در ایستگاه رادیو تهران حضوریافته اند و پیروزی کودتا را تبریک گفته اند، آنها را مورد عتاب قرار داد که چرا چنین کرده اند، این کار شما باعث میشود که مردم گمان کنند که این کار(کودتا) کار ما بوده است”.
آیت اله کاشانی در غروب ٢٨ مرداد به نخست وزیر کودتا زنگ می زند و میگوید: “اینان چه کسانیاند که سرکار آوردهاید؟ نکند نقشه شما این است که ما را دست انگلیسیها بدهید”. زاهدی هم در جواب میگوید: حضرت آیت اله ما که هنوز کسی را سرکار نیاورده ایم. اوضاع هنوز در هم وبرهم است.
آیت اله کاشانی پس از ٢٨ مرداد
اما کوتاه زمانی پس از کودتا آیت اله کاشانی میانهاش با دربار و دولت زاهدی شکرآب شد. این اتحاد تاکتیکی آیت اله کاشانی با اردوگاه کودتا ناشی از سهمخواهی و باد نخوتی بود که در مغز وی افتاده بود.علاه بر آن توهم نفوذ مذهبی و محبوبیت مردمیاش همراه با اهریمن انگاری از شوروی و حزب توده که علی الدوام توسط طراحان کودتا و بوق چیان آنان به جامعه پمپاژ میشد، کاشانی مبارز و ضد استعمار انگلیس را به مجری ناخواسته آژاکس مبدل ساخت. بررسی این موضوع که اقدامات مصدق در برگزاری رفراندوم به منظور انحلال مجلس و اقدامات دیگر وی در آن زمان که منجر به جدایی نیروهای مذهبی از جمله کاشانی از مصدق شده و زمینهساز پیروزی کودتا گشته است، مجال دیگری میطلبد.
مهمترین فعالیت سیاسی کاشانی پس از کودتا، موضع گیری وی در برابر لایحه کنسرسیوم بود، این لایه تحمیلی استعمار گران به مجلس، قانون ملی شدن نفت ایران را ملغی الاثر میساخت.
پس از شش ماه مذاکره بین کنسرسیوم بینالمللی نفت متشکل از نمایندگان هشت شرکت نفتی و دولت زاهدی، در ٢٨ شهریور سال ١٣٣٣ قرارداد معروف کنسرسیوم را به امضا رساندند و یک ماه بعد (٢٩ مهر ٣٣) آن قرارداد مورد تصویب مجلس شورای ملی قرار گرفت. نمایندگان مجلس هجدهم شورای ملی، قراردادی را به تصویب رساندند که برخلاف قانون ملی شدن صنعت نفت و خلع ید اجانبِ مصوب مجلس قبلی بود.
دکتر مصدق از زندان ٢ زرهی طی پیامی، لایه کنسرسیوم را مغایر با روح قانون ملی شدن نفت و اعاده سلطه استعمارگران بر کشور دانست، آیت اله کاشانی هم طی بیانیهاى امریکا را مورد سرزنش قرار داد و متذکر شد: «دولت آمریکا که خود را پیشآهنگ اصول دمکراسى و مبتکر منشور آتلانتیک و پشتیبان سازمان ملل مىداند، در این معامله بیشرمانه و انتقام جویى وقیحانه با انگلستان مکار و حیلهگر همکارى مىنماید.» کاشانی تصریح کرد: ملت ایران حق دارد «از آزادى و آزادیخواهى ناامید و نسبت به تمام ادعاهاى دنیاى غرب بد گمان گردد».
در این بیانیه آخر آیت اله کاشانی به توافق پنهان آمریکا وانگلیس برای عقیم گذاری ملی شدن نفت ایران اذعان می کند. اما تا امروز هم طیف طرفداران کاشانی از جمله پسرانش هیچکدام وقایع ٢۵ تا ٢٨ مرداد ٣٢ را کودتا نمی دانند. آنان به شکل طنزآمیزی معتقدند که دکتر مصدق به دنبال تحویل دادن قدرت به زاهدی بوده است!
آنان معتقدند اگر مصدق با کاشانی کنار میآمد (که ترجمان آن نوعی سهم دادن به طیف طرفدران کاشانی در قدرت بوده است)، اگر مصدق فدائیان اسلام را منکوب و مرعوب و ساکت نمی کرد، اگر مصدق مجلس هفدهم را با رفراندوم منحل نمیساخت، اگر بین خودش و دربار فاصله نمیانداخت و با عناوین مختلف آنان را محدود نمی کرد، امکان نوعی مصالحه بین مصدق و نیروهای مذهبی و شاه برای صیانت از قانون ملی شدن نفت وجود داشت.
اما با نگاهی دقیقتر به روندها و وقایع یک ساله قبل از کودتا در مییابیم که پس از تصویب قانون ملی شدن نفت و پس از انصراف انگلیس از عملیات نظامی علیه ایران، انگلیسیها با برنامهریزیهای دقیق به دنبال نوعی کودتا بر علیه مصدق بودهاند.تقریبا در اواخر سال ١٣٣١ انگلیسیها توانستهاند آمریکا را با خود همراه سازند. ستاد عملیاتی کودتا پس از بسته شدن سفارت انگلیس در ایران در مهر ١٣٣١ به سفارت آمریکا و سازمان سیا منتقل شده است. اسناد از طبقه بندی خارج شده سفارتین آمریکا و انگلیس نشان میدهد اصلا در آن زمان نه حزب توده و نه شوروی، نه موقعیتی برای کسب قدرت در ایران داشته اند و نه برنامهای. بزرگنمایی خطر کمونیسم و حزب توده تنها برای همراه کردن آمریکا با این کودتا و جدا کردن نیروهای مذهبی از مصدق صورت گرفته است. دربار و شخص شاه هم اراده و عاملیتی در این میان از خود نداشته و آمریکاییها و انگلیسیها تصمیم داشتهاند، کودتا را با و یا بدون شاه انجام دهند.بخشی از نمایندگان شاخص مذهبی (آیت اله کاشانی) ناخواسته و برخی دیگر آگاهانه و منفعت طلبانه (آیت اله بهبهانی) در خدمت طرح آژاکس قرار گرفتهاند.
م – نوید
٢۵ مرداد ١۴٠٢
*** توضیح اینکه در تهیه بخشی از این مقاله (نیروهای مذهبی و کودتا) از کتاب پشت پرده کودتا-(ارتشیان- اوباش جاسوسان) نوشته علی رهنما استفاده شده است.