یادداشت نویسنده در فیسبوک: چند روز پیش این نوشته من (یادآوری فیسبوک) را در اینجا بازنشر کردم ولی ابتدا تصویر و سپس خود متن سانسور و ناپدید شد. بار دیگر آن متن را منتشر می کنم و هزار بار دیگر از انتشار آن خسته نخواهم شد.
شهاب برهان
****
۱۹۶۵ ( پنجاه سال پیش) آغاز یکی از وسیع ترین و خونین ترین قتلعامهای تاریخ معاصر و نسل کشی چپها و دموکراتها، به دست لیبرال ها و” دموکرات” هاست. در این روز [اول اکتبر ١٩۶۵]، ژنرال سوهارتو با نقشه و تدارک سی.آی.ای. دست به کودتا زده و حمام خونی در اندونزی راه اندخت که طی آن سه میلیون نفر از جمله یک میلیون نفر از اعضای حزب کمونیست اندونزی در عرض چند هفته قتل عام شدند. اندونزی آن زمان با صد میلیون جمعیت، بزرگترین حزب کمونیست بیرون از قدرت در جهان را داشت با سه و نیم میلیون عضو؛ حزبی علنی و قانونی که دارای سازمانهای توده ای عظیم در میان دهقانان، زنان و جوانان، با ظرفیت بسیج تودهای حدود پانزده میلیون نفر بود. سوکارنو، رئیس جمهور دموکرات و ضد امپریالیست اندونزی، در سیاست داخلی با گرایشی کمرنگ به چپ، دست به رفرمهائی زده، امکان داده بود که کارگران، دهقانان، سرمایهداران، نظامیان و گروههای مذهبی در پارلمان نماینده داشته باشند. او در اوت ۱۹۵۹ اقتصاد برنامه ریزی شدهی بقول خوداش «در راستای مبارزه با بهره کشی انسان از انسان» ( شعار کمونیستی) را «مانیفست» خود اعلام کرده و در ۱۹۶۰ رفرمی را به تصویب رساند که با دو مطالبهی دیرین حزب کمونیست اندونزی همخوانی داشت: محدود سازی میزان مالکیت زمین و باز توزیع آن. این سیاستها مورد حمایت حزب کمونیست قرار گرفتند. در ۱۹۶۱ سوکارنو اعلام کرد که از این پس شالودهی سیاست اندونزی، ائتلاف ناسیونالیسم، مذهب و کمونیسم خواهد بود. به این ترتیب حزب کمونیست وزنهای مهم و تاثیرگذار در کشور شد. سوکارنو، یکی از بنیانگذاران «سازمان کشورهای بی طرف» (به همراه نهرو، تیتو، نکرومه، عبدالناصر..) در سال ۱۹۶۵ پس از خروج از عضویت سازمان ملل متحد، تشکیل یک سازمان جایگزین بر محوریت چین، ویتنام شمالی، کره شمالی، و کامبوج و اندونزی را اعلام میکند که سه کشور اول کشورهای کمونیستی شناخته میشدند. از دید واشینگتن، یک دمل چرکین به وجود آمده است که خطر توسعه به غرب را دارد و باید جراحیاش کرد. و خطر بزرگتر این که حزب کمونیست از هر انتخابات به انتخابات بعدی، بزرگتر و نیرومندتر میشود و دمکراسی دارد هر روز خطرناکتر می شود. سرهنگ لاتیف، فرمانده هنگ پیاده مستقر در جاکارتا، که از ۱۹۶۵ تا ۱۹۹۹ در زندان بود، گواهی داده است که ژنرال سوهارتو، فرمانده کل ستاد ارتش اندونزی، در جریان توطئه قرار داشت. نقشه این بود که در شب سیام سپتامبر، چهار نظامی را ربوده و تحت این عنوان که گویا از نزدیکان حزب کمونیست بوده و قصد کودتا علیه پرزیدنت سوکارنو را داشته اند، کشتند. به این بهانه زیر عنوان دفاع از «انقلاب» و برای محافظت از «پرزیدنت سوکارنو»، یورش گستردهای را به حزب کمونیست بعنوان مسئول توطئه ی کودتا علیه سوکارنو آغاز میکنند. جهاد رسمی علیه «بی خدایان» صادر می شود و یک قتل عام و سرکوب کم نظیر (با بی تفاوتی بی نظیر) آغاز می شود. حزب کمونیست، همهی سازمانهای تودهای نزدیک به آن، سندیکاها، فدراسیونهای آموزگاران، سازمانهای جوانان، سازمانهای زنان و غیره، در عرض چند هفته منحل و قلع و قمع می شوند. ژنرالهای همکار سوهارتو از جمله «Sudomo» و «Sarwo Edhie» اعتراف کرده اند که بین پانصد هزار تا دو میلیون نفر در چند هفته به قتل رسیده اند. روزنامه واشینگتن پست در ۱۹۹۰ از قول Robert J. Martens یک عضو دایره سیاسی سفارت آمریکا در جاکارتا فاش کرد که خود وی سرپرستی یک گروه کارمندان دولتی سی. آی. ای. را بر عهده داشته که مأموریتاش تهیه لیست اعضای حزب کمونیست اندونزی بوده است. از اعتراف او بر میآید که واشینگتن از ۱۹۶۳ (زمان کندی) در تدارک برای قلع و قمع کمونیستهای اندونزی بوده است. بر اساس همین گزارش واشینگتن پست، سفارت آمریکا (در زمان لیدن جانسن جانشین کندی) منظماً لیست کمونیستها – از رهبران مرکزی تا کادرها و اعضا در روستاها – را در اختیار کودتاچیان می گذاشته تا ترتیب کشتارشان را بدهند و افسران اندونزیائی هم در عوض می توانستند افتخار دریافت امتیاز «خوب» و «خیلی خوب» از رهبری سی. آی. ای. را در مسابقه برای لیستهای هر چه بلندتر خود داشته باشند. از ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۰ سوهارتو ۲۲ تن از رهبران حزب کمونیست، سندیکاها وافسران مترقی را که بیست و پنج سال بود در زندان ها می پوسیدند، مخفیانه سر به نیست کرد. بیش از یک میلیون نفر به مدت ده تا پانزده سال زندانی یا به جزیره «بورو» تبعید شدند بی هیچ محاکمه و محکومیتی و بعد، با مُهرّ «زندانی سیاسی سابق» چون جزامیها به حاشیه جامعه رانده شدند.