رفیق على اکبر حیدریان از خانواده اى زحمتکش و روستایی، از اهالى روستاى گرجى محله شهرستان بهشهر- استان مازندران بود.
وى معلمى زحمتکش انسانى خودساخته و شریف و همراه همیشگى مردم و از کوشندگان راه عدالت و ازادى بود.
رفیق على اکبر حیدریان از اوایل دهه پنجاه شمسى به سازمان چریک هاى فدایی خلق گرایش داشته و بهمین سبب بلافاصله بعد از انقلاب جذب تشکیلات سازمان در منطقه شد. او از ابتداى کار تشکیلات یکى از اعضاء حوزه روستایی بود. او بعد از انشعاب اقلیت، بهمراه سازمان اکثریت باقى ماند.
این رفیق از سالها قبل از انقلاب در منطقه زندگى و کار خود، به فردى دگر اندیش و برابرى خواه، شناخته شده بود. به همین سبب بارها هم از جانب ساواک، و هم از طرف عوامل نظام اسلامى مورد تعرض قرار گرفته بود. تا اینکه چند روز قبل از سى خرداد سال شصت، به بهانه هاى واهى از طرف سپاه پاسداران روستاى محل اقامت خود دستگیر شد. علیرغم فعالیت رفقاى سازمان در شهرستان بهشهر براى ازادى رفیق على اکبر، وی را در باز داشت نگه داشتند. تا اینکه در چند روز بعد از هفتم تیر ماه سال شصت، یعنى بعد از انفجار دفتر حزب جمهورى اسلامى، وى را نیز بهمراه دو تن دیگر از رفقاى سازمان در بهشهر، در یکى از بیدادگاه هاى کوردلان رژیم قرون وسطایی، بر مبناى قوانین ضد انسانى شان، به اعدام محکوم کردند.
بعد از اعدام، از دفن این رفیق در قبرستان عمومى جلو گیرى نمودند. بهمین سبب وى را در حیاط منزل مسکونیش در همان روستا دفن کردند. که تا حال نیز مقبره او در همان جاست.بعد از رفتن رفیق، همسر شریف و زحمتکش او، علیرغم تمامى فشار ها و ازارهاى عوامل رژیم در روستا، یک تنه و با تلاش هاى غیر قابل وصف و دلاورانه، به زندگى ادامه داده و فرزندان خردسالش را به ثمر رساند.
و فرزندان خردسالش نیز شبانه روز با در اغوش گرفتن قبر پدرشان، لحظه لحظه ى زندگى را تا به امروز گذراندند!
ویدیو زیر را به نقل از کانال اینستاگرامی دخترش فریبا به مناسبت روز معلم با شما به اشتراک می گذاریم. یاد رفیق علیاکبر حیدریان را گرامی و زنده میداریم!