پنجشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۹:۳۵

پنجشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۹:۳۵

بیانیه حزب مشروطه ایران(لیبرال دموکرات) درباره بی حرمتی به آرامگاه غلامحسین ساعدی
بی‌تردید تعرض و بی‌حرمتی به مزار هر انسانی عملی نکوهیده و زشت است و ما قاطعانه عمل نابخردانه فردی مجهول الهویه ولی ناقص عقل و احتمالا مزدور، در اهانت به...
۱۲ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: سردبير ماه
نویسنده: سردبير ماه
چگونه دفن یک ملت ممکن است؟
أردوغان هم مثل بقیه دیکتاتورها بعنوان یک جنایتکار در ذهنها باقی خواهد ماند. کُردهای سوریه و ترکیه با حق انتخاب و تعیین سرنوشت رویاهای خود را باز تعریف و بازتوليد...
۱۲ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: شمی صلواتی
نویسنده: شمی صلواتی
به بهانه تولد فروغ، بانوی شعر معاصر ایران!
فروغ در دنیایی به دنیا آمد که به او تعلق نداشت و به دلیل ناسازگاری با فرهنگ و هنجارهای رایج، از معیارهای خوشبختی متداول فاصله داشت و بیشتر عمر کوتاه...
۱۲ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
بیانیه  ۲۴۰ تن: يک گام مثبت...
اقدام اوباشانه این جماعت فقط اهانت به یک شخصیت ادبی و یک چهره فرهنگی نیست. این اقدام بازتاب یک نظام فکری و یک اندیشه سیاسی ارتجاعی و فاشیستی است که...
۱۱ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: سیاوش
نویسنده: سیاوش
آیا سوریه یک استثنا بود یا باید منتظر اتفاقات مشابه در سایر کشورهای خاورمیانه باشیم؟
شاید سقوط دیکتاتوری ۵۰ ساله رژیم اسد، آغازگر دور سوم از بهار عربی باشد، به‌ویژه اگر نتیجه خوبی حاصل شود. این موضوع می‌تواند در آن کشورهایی اتفاق بیفتد که خیزش‌های...
۱۱ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: آصف بیات
نویسنده: آصف بیات
چه بر سر زنان سوریه خواهد آمد؟
رؤیا‌پردازی‌های انقلابی تقریباً همیشه پشتِ درِ خانه‌ها متوقف می‌شود، و این باید ما را فوق‌العاده خشمگین کند. لولا ایتوربه، آنارشیست و مبارز اسپانیایی، در سال ۱۹۳۵ نوشت: «به نظر می‌رسد که...
۱۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: مونا طحاوی
نویسنده: مونا طحاوی
قمارباز
در آن سال‌های دور، بودن در پایتخت، برایم جذابیتی دو چندان داشت. هم فیلم و سینما بود و کوه و هم سرکشی مدام به کتابخانه اخوی‌ها... اخوی بزرگ، کتابخانه‌اش یک...
۱۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان

تکنوفئودالیسم

بازارها، به عنوان واسطۀ سرمایه‌داری، جای خود را به پلتفرم‌های تجارت دیجیتالی داده‌اند که شبیه بازار هستند، اما یکی نیستند، و بهتر به عنوان شاه‌نشین در رژیم فئودالی شناخته می شوند، و سود، موتور سرمایه‌داری، با سلف فئودالی آن یعنی رانت یا اجاره جایگزین شده است.

کتاب جدید یانیس واروفاکیس[i] تحت عنوان تکنوفئودالیسم[ii] اخیرا منتشر شده است و در اروپا قابل دسترسی است. برگردان پیشگفتار این کتاب به فارسی که چشم‌اندازی به درون این کتاب در اختیار می‌گذارد را در زیر می‌خوانید:

پیشگفتار

چند سال پیش تصمیم گرفتم تاریخ مختصری از سرمایه داری بنویسم. برای تعدیل عظمت کار، و مجبور کردن خودم به تمرکز بر آنچه سرمایه‌داری در آن خلاصه می‌شود، تصمیم گرفتم وانمود کنم که دارم داستان سرمایه‌داری را برای دختر دوازده ساله‌ام روایت می‌کنم. بنابراین، بدون کسب اجازه از زنیا (چیزی که او هرگز نمی گذارد فراموش کنم!)، شروع به نوشتن کتاب در قالب نامه‌ای طولانی برای او کردم. با توجه به عدم استفاده از اصطلاحات تخصصی (حتی کلمۀ سرمایه‌داری!)، مدام به خود یادآوری می‌کردم که آیا روایت من برای یک جوان معنادار است یا نه، در واقع این یک آزمون برای درک من از ماهیت سرمایه‌داری نیز بود. نتیجه یک جلد باریک با عنوان صحبت با دخترم: تاریخ مختصر سرمایه‌داری بود. نقطۀ شروع آن یک سئوال ظاهراً ساده بود که او می‌پرسید: چرا این همه نابرابری وجود دارد؟

حتی قبل از انتشار آن، احساس ناراحتی می کردم. بین تمام کردن نسخۀ خطی و گرفتن کتاب منتشر شده در دستان‌ام، انگار دهۀ ۱۸۴۰ بود و من در شرف انتشار کتابی در مورد فئودالیسم بودم. یا، حتی بدتر، مانند انتظار برای کتابی در مورد برنامه‌ریزی برای مرکزیت اتحاد شوروی برای دیدن روشنایی روز در اواخر سال ۱۹۸۹؛ البته با تاخیر.

در سال‌های پس از انتشار آن، ابتدا به یونانی و بعداً به انگلیسی، فرضیۀ عجیب من مبنی بر اینکه سرمایه‌داری در راه سقوط است (و نه تنها دستخوش یکی از دگردیسی‌های تأثیرگذار آن) قوت گرفت. در طول همه‌گیری کوید، این به یک اعتقاد تبدیل شد، و سپس به اصراری تبدیل شد تا افکارم را در کتاب دیگری توضیح دهم؛ اگر دلیل دیگری جز این نداشته باشم که به دوستان و دشمنانی که از نظریۀ من خشمگین شده‌اند، فرصتی بدهم تا با مطالعۀ کامل آن، آن را به درستی تحقیر کنند.

بنابراین، فرضیۀ من چیست؟ فرضیۀ من این است که سرمایه‌داری اکنون مرده است، به این معنا که پویایی آن دیگر بر اقتصاد ما حاکم نیست. و چیزی اساساً متفاوت جایگزین این نقش شده است، که من آن را «تکنوفئودالیسم» می نامم. در قلب تز من کنایه‌ای وجود دارد که ممکن است در ابتدا گیج کننده به نظر برسد، اما امیدوارم نشان دهم که کاملاً منطقی است: چیزی که سرمایه‌‌‌داری را کشته است … خود سرمایه است. نه سرمایه آن‌طور که از آغاز عصر صنعتی می‌شناسیم، بلکه شکل جدیدی از سرمایه است، جهشی از آن که در دو دهۀ اخیر به وجود آمده است، این جهش بسیار قدرت‌مندتر از نسل قبلی خود است و مانند یک ویروس در عین سادگی بیش از حد سرسخت است و توانسته میزبان خود را از پا درآورد. چه چیزی باعث شد که این اتفاق بیفتد؟ دو تحول اصلی: خصوصی‌سازی اینترنت در آمریکا و همچنین چین، شرکت‌های بزرگ فناوری. و دوم نحوۀ واکنش دولت‌های غربی و بانک‌های مرکزی به بحران بزرگ مالی سال ۲۰۰۸.

ابتدا باید تأکید کنم که این کتابی نیست در مورد این‌که فناوری با ما چه خواهد کرد. این کتاب در مورد چت-ربات‌های هوش مصنوعی که مشاغل ما را تصاحب می‌کنند، ربات‌های مستقلی که زندگی ما را تهدید می‌کنند، یا متاورزها به تصور مارک زاکربرگ نیست! نه، این کتاب در مورد آن چیزی است که قبلاً با سرمایه‌داری انجام شده است، و به عبارت دیگر در بارۀ آن‌چه که همۀ ما از طریق دستگاه‌های مبتنی بر صفحۀ نمایش و لپ‌تاپ خسته کننده و تلفن هوشمند که متصل به ابرسایبری استفاده می کنیم، است و در ارتباط با شیوه‌ای است که بانک‌های مرکزی و دولت‌ها از سال ۲۰۰۸ با آن عمل می‌کنند. جهش تاریخی سرمایه که من بر آن تاکید می‌کنم قبلاً اتفاق افتاده است، اما، ما درگیر در درام‌های فوری خود، از نگرانی بدهی و یک بیماری همه‌گیر گرفته تا جنگ‌ها و شرایط اضطراری آب و هوایی، به سختی متوجه آن شده‌‌ایم. وقت آن است که توجه کنیم!

اگر دقت کنیم، سخت نیست که ببینیم جهش سرمایه به چیزی که من آن را سرمایۀ سایبری می‌نامم، دو ستون سرمایه‌داری را از بین برده است: بازار و سود. البته، بازار و سود در همه جا حضور دارند – در واقع، بازار و سود در دوران فئودالیسم نیز همه جا حاضر بودند – آن‌ها فقط رهبری نمایش را در دست ندارند. آنچه در دو دهۀ گذشته اتفاق افتاده این است که سود و بازارها از کانون سیستم اقتصادی و اجتماعی ما بیرون رانده شده، به حاشیه رفته و جایگزین شده‌اند. با چی؟ بازارها، به عنوان واسطۀ سرمایه‌داری، جای خود را به پلتفرم‌های تجارت دیجیتالی داده‌اند که شبیه بازار هستند، اما یکی نیستند، و بهتر به عنوان شاه‌نشین در رژیم فئودالی شناخته می‌شوند، و سود، موتور سرمایه‌داری، با سلف فئودالی آن یعنی رانت(اجاره) جایگزین شده است. به طور خاص، این نوعی اجاره است که باید برای دسترسی به آن پلتفرم ها و به طور گسترده تر به فضای سایبری خصوصی پرداخت شود. من آن را اجاره سایبری می نامم.

در نتیجه، قدرت واقعی امروز در اختیار صاحبان سرمایه‌های سنتی مانند ماشین‌آلات، ساختمان‌ها، شبکه‌های راه‌آهن و تلفن، و حتی ربات‌های صنعتی نیست. آن‌ها همچنان از کارگران، از کارِ مزدبگیران سود می برند، اما مانند گذشته مسئول نیستند. همان‌طور که خواهیم دید، آن‌ها در رابطه با طبقۀ جدیدی از اربابان فئودال، صاحبان سرمایۀ سایبری، دست نشانده‌اند. در مورد بقیه ما، ما به وضعیت سابق خود به عنوان رعیت بازگشته‌ایم و علاوه بر کار مزدی که انجام می دهیم، وقتی فرصت پیدا کنیم با کار بدون مزد خود به ثروت و قدرت طبقۀ حاکم جدید کمک می کنیم.

آیا همۀ این‌ها به نحوۀ زندگی و در تجربۀ زندگی ما اهمیت دارد؟ قطعا ًاین کار را می‌کند. تشخیص این‌که دنیای ما تکنوفئودال شده است به ما کمک می کند تا معماهای بزرگ و کوچک را حل کنیم: از گریزان بودن از انقلاب انرژی سبز و تصمیم ایلان ماسک برای خرید توییتر گرفته تا جنگ سرد جدید بین ایالات متحده و چین، و چگونگی تزلزل در حاکمیت دلار به خاطر جنگ در اوکراین؛ از مرگ فرد لیبرال و غیرممکن بودن سوسیال دموکراسی گرفته تا وعدۀ دروغین رمزارزها تا این سئوال داغ که چگونه می‌توانیم خودمختاری و شاید آزادی خود را بازیابی کنیم.

در اواخر سال ۲۰۲۱، با مسلح شدن به این اعتقادات، و به دنبال یک بیماری همه‌گیر که آن‌ها را تقویت کرد، قالب ریخته شد: می‌نشینم و مقدمه‌ای کوتاه بر تکنوفئودالیسم می نویسم – واقعیت اجتماعی بسیار زشت‌تری که جانشین سرمایه‌داری شده است. یک سئوال باقی می‌ماند: آن را به چه کسی خطاب کنیم؟ بدون فکر زیاد، تصمیم گرفتم آن را خطاب به شخصی بنویسم که من را در جوانی به طرز مضحکی با سرمایه‌داری آشنا کرده بود – و مانند نوه‌اش، یک بار یک سئوال ظاهراً ساده از من پرسید که تقریباً هر صفحه از این کتاب را شکل می‌دهد: پدرم!

برای خوانندۀ بی‌حوصله، یک هشدار می دهم: توصیف من از تکنوفئودالیسم در آغاز ارائه نمی‌شود. و برای اینکه توصیف من منطقی باشد، ابتدا باید دگردیسی‌های شگفت‌انگیز سرمایه‌داری را در دهه‌‌های گذشته بازگو کنم. در ضمن، در ابتدای کتاب داستانی است که چگونه پدرم با کمک چند قطعه فلزی و شعر هزیود[iii]، خود من شش ساله را با رابطه شطرنجی تکنولوژی با بشریت و در نهایت با جوهر سرمایه‌داری آشنا کرد. این کتاب اصول راهنمایی را ارائه می‌کند که تمام تفکرات زیر بر آن‌ها مبتنی است، و با سؤال به ظاهر ساده‌ای که پدر در سال ۱۹۹۳ از من پرسید، به پایان می‌رسد. بقیه کتاب به شکل نامه‌ای است که خطاب به اوست. تلاش من برای پاسخ به سئوال اوست که در همۀ این سال‌ها با من بوده است.

زیرنویس‌‌ها:

[i] یانیس واروفاکیس، وزیر دارایی سابق یونان، رهبر حزب MeRA25 و استاد اقتصاد در دانشگاه اتن است.

[ii]تکنوفئودالیسم بنام نئوفئودالیسم نیز خوانده میشود و به طور کلی، به شکل فئودالیسم قرن بیست و یکم اشاره دارد – از برخی جهات شبیه به انچه در اروپای قرون وسطی دیده می شود، اما به عنوان یک پدیده در حال ظهور در دوران مدرن اشکار می شود. در استفاده اولیه از ان، این اصطلاح به عنوان انتقاد از چپ سیاسی و راست به کار گرفته شد.

یک مثال اولیه منتقد چپ، مقاله «نئو فئودالیسم» نوشته جان کنت گالبریت است که در سال ۱۹۶۱ منتشر شد.

از سوی دیگر، یورگن هابرماس از اصطلاح Refeudalisierung  در تحول ساختاری حوزه عمومی خود در سال ۱۹۶۲ برای انتقاد از خصوصی سازی شبکه های ارتباطات استفاده کرد که معتقد بود یک حوزه عمومی دوران روشنگری ایجاد کرده است. در حالی که او در مورد “نئو فئودالیسم” صحبت نمی کند، مفسران بعدی اشاره کرده اند که این ایده ها شبیه به ایده نئو فئودالیسم است.

[iii] Hesiod

تاریخ انتشار : ۱۶ آبان, ۱۴۰۱ ۱۱:۱۳ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!

غلامحسین ساعدی نه فقط یک نویسنده، بلکه صدای رنج و امید مردم ایران بود. هرگونه بی‌احترامی به او یا دیگر چهره‌های فرهنگی، بی‌اعتنایی به میراثی است که هویت ما را شکل داده است. احترام به بزرگان هنر و ادبیات، وظیفه‌ای ملی و تاریخی است که پاسداشت فرهنگ و تاریخ ما را تضمین می‌کند.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات غیرانسانی دیگر صرف نظر از نوع اتهام یا انگیزه و اعتقاد محکومان، چیزی جز نابودی و ظلم نیست و باید برای همیشه از دستگاه قضایی حذف شود.  نه به اعدام، نباید فقط شعاری باشد، بلکه باید به منشوری تبدیل شود که کرامت انسانی و حقوق برابر را برای همه، فارغ از جنسیت و جایگاه اجتماعی، به رسمیت بشناسد.

مطالعه »
بیانیه ها

اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!

غلامحسین ساعدی نه فقط یک نویسنده، بلکه صدای رنج و امید مردم ایران بود. هرگونه بی‌احترامی به او یا دیگر چهره‌های فرهنگی، بی‌اعتنایی به میراثی است که هویت ما را شکل داده است. احترام به بزرگان هنر و ادبیات، وظیفه‌ای ملی و تاریخی است که پاسداشت فرهنگ و تاریخ ما را تضمین می‌کند.

مطالعه »
پيام ها

پیام گروه کار روابط عمومی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به مناسبت برگزاری دهمین کنگرهٔ سراسری حزب اتحاد ملت ایران اسلامی!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) تلاش‌های مؤثرحزب اتحاد ملت ایران اسلامی در جبههٔ اصلاحات برای ایجاد تغییر در اوضاع اسفناک کشور را ارزشمند می‌داند. حضور پررنگ زنان در شورای مرکزی حزب شما، گامی شایسته در راستای تقویت نقش زنان در عرصهٔ سیاسی کشور است.

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

بیانیه حزب مشروطه ایران(لیبرال دموکرات) درباره بی حرمتی به آرامگاه غلامحسین ساعدی

چگونه دفن یک ملت ممکن است؟

به بهانه تولد فروغ، بانوی شعر معاصر ایران!

بیانیه  ۲۴۰ تن: یک گام مثبت…

آیا سوریه یک استثنا بود یا باید منتظر اتفاقات مشابه در سایر کشورهای خاورمیانه باشیم؟

چه بر سر زنان سوریه خواهد آمد؟