(بخش دوم)
چرا سرمایه داری نخستین بار در قرن هجدهم در انگلستان پدید آمد؟
از آنجایی که سرمایهداری پدیدهای تاریخی است، بایسته است که پیدایی، فرگشت و دورۀ رسایی یا رسیدگی آن در گذر زمان بازبینی شود.
اما این پدیدۀ تاریخی، از سوی نظریهپردازان اقتصادی، بیشتر همانند یک قانون طبیعی و فیزیکی عرضه، و با فرمولهای ریاضی بیشماری توصیف میشود.
در حالی که برآمد شیوۀ تولید سرمایهداری، پیرو قوانین فیزیک و جبریت نیست، بلکه به طور تصادفی پدید آمده، دستآورد فرهنگی خود انسآنها است و نیز، احتمالاً شگفتانگیزترین اختراع و برساختۀ انسان. چرا که، سرمایهداری نخستین نظام پویای آفریدۀ بشر است که در چارچوب آن، اقتصاد پیوسته در حال رشد است (البته همراه با بحرآنهای دورهای (یا ادواری) در جهان).
سرمایهداری مدرن، در شمال باختری انگلستان در حدود سال ۱۷۶۰پدید آمد؛ یعنی زمانی که تولید کنندگان نساجی، دست به مکانیزه کردن ماشینهای بافندگی و کارخانههای نخریسی شدند.
برای هزاران سال، از عصر نوسنگی تا سدۀ هجدهم، مردم زندگی یکنواختی و همانندی داشتند: خوراکشان عمدتاً از غلات یا حبوبات بود و بیشتر با در آمدی ناچیز روی زمین کار میکردند. اما با صنعتی شدن، یکباره به گونهای نامنتظر امکان رونق تولید و زندگی اقتصادی فراهم شد.
به درستی این پرسش پیش میآید، که چرا اقتصاد رُم باستان، با وجود پیشرفتهای فوقالعاده در همۀ زمینهها به اقتصاد سرمایهداری فرا نرویید؟
در اینجا شایان بیان است، که رُم باستان دارای شهرهای بزرگی با جمعیتی انبوه بود، در شهر رُمِ باستان بیش از یک میلیون نفر زندگی میکردند، اسکندریه و انطاکیه هر کدام حدود سیصدهزار نفر سکنه داشتند.
معماران رومی برای بر طرف کردن کمبود مسکن، مانند همکاران خود در سدۀ نوزدهم، به ساختن خانه های هفت طبقه موسوم به “insulae” روی آوردند.
پیشرفت سازهها در رُمِ باستان، امروز هم زبانزد همگان است؛ پلها، جادهها و بزرگراهها، مانند «جاده آپیا“Via Appia که حدود سیصد سال پیش از میلاد مسیح ساخته شد، اولین بزرگراه اروپاست. شبکههای آبرسانی به شهرهای رُم باستان شگفتانگیز اند.
در تمام شهرهای امپراتوری رُم، همواره “اقتصاد بازار“ رونق داشت. همۀ شهرهای رُم باستان از انبارها و تالارهای بزرگ بازار، بهعنوان پیشنیاز اقتصاد بازار، برخوردار بودند. در این شهرها، شهروندان و بازرگانان ثروتمند بسیاری زندگی میکردند، که آرامگاههای مجلل آنها امروزهِ گواه ثروت آن زمان آنهاست. بنابراین، کمبود سرمایه بیانگر آن نیست، که چرا رُمیها سرمایهدار نشدند.
در رُم باستان، یک اقتصاد پولی بسیار کارآمد نیز وجود داشت. بانکها، با دریافت سپرده از شهروندان، وام مسکن میدادند و سود دریافت میکردند. حتی در آن نظام پولی، معاملات و پرداختهای غیرنقدی جریان داشت. در اوایل سدۀ سوم پیش از میلاد، در مصر در دوران بطلمیوس پرداختها از راه انتقال بانکی انجام میشد. حتی رُمیها، پس از زمانی، دریافتند که برای ایجاد تعادل بین هزینهها و درآمدهای دولتی در استآنها، آسانتر آن است، که پردازشهایِ غیرنقدی بهکار گرفته شوند، تا از حمل و نقل سکهها میان استآنها و شهرها کاسته شود.
از دیگر ویژگیهای چشمگیر رُم باستان، دست داشتن “حقوق مدون شهروندی و مالکیت خصوصی” است که بر قوانین مدرن شهروندی و مالکیت خصوصی امروز هم تاثیرگذار بوده است.
در پهنۀ امپراتوری رُم، پانصد رشتۀ تولیدی گوناگون، همچون مصالح ساختمانی، سرامیک، نساجی، شیشهسازی و فلزکاری، سرگرم تولید انبوه بودند.
ویژگی دیگری که، برای تاریخنگاران علوم و فناوری نیز شگفتآور است، همانا آشنایی مهندسان رُم باستان (هرون اسکندرانی) به نیروی بخار است. نیروی بخاری که، گفته میشود بدون آن، صنعتی شدن در سدۀ نوزدهم شدنی نبود. اما، برخلاف فرزندان خود، رُمیها نمیدانستند با این سرچشمۀ انرژی چه کنند – و تنها از آن به عنوان یک اسباببازی بهره میگرفتند.
ثروتمندان رم باستان، همانند سرمایهداران امروز، بیگمان به دنبال افزایش پول خود بودند. در ویرانههای پمپئی دیوارنگاریهایی با این مضمون به زبان لاتین دیده میشود:
ـ “زنده باد سود” salve lucrum
و یا
ـ “سود شادی است” lucrum gaudium،
که جاودانه شدهاند.
بنابراین، تنها به دنبال سود بودن راه را برای فرارویی سرمایهداری نمیکند.
فینلی Moses I. Finley یکی از برجسته ترین تاریخنگاران باستانی سدۀ بیستم، به این پرسش تاریخی “که چرا در امپراطوری رُم باستان با آن همه امکانات، رشد تصاعدی اقتصادِ سرمایهدارانه پدید نیامد؟” اینگونه پاسخ میدهد:
“آنچه بیش از هر چیز در بررسی متون تاریخی و نوشتههای رُم باستان و یونان جلب توجه میکند، آن است، که در هیچ یک از این متون قدیمی از “وام سرمایهگذاری” صحبت به میان نمیآید. بیگمان یونانیها و رمیها با ایده و کانسپت گرفتن وام و استفاده از آن پول برای افزایش کارایی تولید و بهدنبال آن، دستیابی به سود و پول بیشتر، بیگانه بودند. هرگز به فکر سناتورهای ثروتمند رُم باستان نمیرسید که برای افزایش درآمد خود وام بیشتری گرفته و در کاهش هدفمند هزینۀ املاک خود تلاش کنند.”
“نگاهی به اسناد و قراردادهای وامهای دوران باستان، نشان میدهد که، هدفِ گرفتن وامها یا تامین مالی برای تجارت های راه دور بوده ، یا برای خرید کالاهای مصرفی لوکس و ساختن ساختمآنهای مجلل یا تامین جهیزیه برای دختران و یا وامهای اضطراری، بهدنبال ناکامی و برداشت بد محصول در یک سال، برای تامین معاش به ویژه برای خردهمالکان.
اما، در میان کلیۀ اسناد و قراردادهای وامهای دوران باستان، هیچگونه سند و قرارداد از وام و اعتبارهای تجاری دیده نمیشود. چرا که تفکر ثروتمندان آن دوره، با کارآفرینان امروز کاملاً متفاوت بود. یونانیها و رمیها اشتیاق به درآمد بیشتر خود را، با استثمار برده و یا در تجارتهای پر درآمد با کشورهای دیگر برطرف میکردند.”
بنابراین، همانگونه که در بالا اشاره شد، جوهر بنیادین شیوۀ تولید سرمایهداری جز آن نیست، که “سرمایه” با انگیزۀ دستیابی به “سرمایۀ بیشتر”، یعنی “سود”ورزی، زمینۀ رشد تصاعدی را فراهم کند، که البته این درک و دریافت برای ثروتمندان رُم و یونان باستان ناآشنا بود.
برای نخستین بار در تاریخ، مارکس این “جوهر بنیادین” را بیان کرد و با به تصویر کشیدن فرآیند دائمی و فزاینده سیستم “گردش تولید، توزیع، مصرف” معنای جدیدی به واژه “سرمایه” داد.
پیشتر، اقتصاددانان، “سرمایه” را عنصری ثابت میپنداشتند و برای آنان پول و ماشینآلات “به خودی خود” دارایی و ثروت بهشمار میرفت. در حالی که در نزد مارکس، پول و ماشینآلات به خودی خود و بیرون از فرایند تولید دارای هیچ ارزشی نیست. “سرمایه” تنها زمانی “سرمایه” میشود، که فرایند تولید آغاز گردد. یعنی کالاهایی خلق شوند، تا با سود بیشتری فروخته شوند.
به گفتۀ مارکس:
“سرمایهدار اگر بخواهد در رقابت بماند، نباید هرگز آرام بگیرد و به آنچه به دست آورده، بسنده کند. گردش سرمایه طلب میکند، تا سرمایهدار سودِ بهدست آوردهِ را، دوباره سرمایهگذاری کند.”
تخریب خلاق در سرمایهداری و مراحل انقلاب صنعتی و علمی- فنی
برخلاف تمام شیوههای تولید ایستایِ پیشاسرمایهداری، شیوۀ تولیدِ سرمایهداری، از ابتدا یک شیوۀ تولید انقلابی است، که دائماً با واژگونی نیروهای مولده کهنه، سبب بالندگی و توسعۀ آنها میگردد.
دو سدهونیمی که از برآمدن اقتصاد سرمایهداری میگذرد، نشان میدهد که، به گفتۀ مارکس، سرمایهداری اقتصادی پویا است، که به گونهای درنگناپذیر از ژرفنای خود هر دم دگرگون میشود. این دگرگونیها، در پی رقابتها و فعالیتهای نوین اقتصادی، با بهکار گرفتن تکنولوژی مدرن و پدید آمدن روشهای تولیدیِ نوین و به همراه آن بازآفرینی کالاهای نو و یا فرصتهای تازۀ تجاری در گُسترۀ صنعتی موجود پدیدار میگردد. بنابراین، هم کالاهای تولیدی و هم شرایط بازار یعنی؛ تولید، توزیع و مصرف همواره در فرایند تغییر قرار دارند. هر وضعی پیش از پای گرفتن، واژگون میشود. در جامعۀ سرمایهداری، پیشرفت اقتصادی با جوشش و آشفتگی هممعنا است.
ژوزف شومپیتر، یکی از اقتصاددانان برجستۀ جهان، مفهوم نوینی را میآفریند: “تخریب خلاق” schöpferische Zerstörung. او، این مفهوم را از نظریات کارل مارکس برگرفته، و به عنوان یک تئوری برای توضیح نوآوری اقتصادی و چرخۀ کسب وکار مطرح کرد. شومپتر فرآیند «تخریب خلاق» را در رابطه با تجدید و بهبود مداوم روندهای تولید و محصولات ناشی از رقابت بهکار برده است. به گفته شومپیتر، “تخریب خلاق”، “روند جهشی تحولات صنعتی را توصیف میکند، که پیوسته به گونهای انقلابی ساختار اقتصادی را از درون دگرگون میکند، کهنه را نابود و نو را جایگزین آن میکند”. شومپیتر، فرآیند تخریب خلاق را، که در آن کالاهای قدیمی و روندهای تولید دائماً با کالاهای جدید جایگزین می شوند، موتور توسعه اقتصادی میداند.
از برآمدن سرمایهداری تا به امروز، علم و کاربرد آن در سیستم های فنی (همچون صنایع نوین، منابع و سیستم های جدید انرژی، سیستمهای حمل و نقل و ارتباطات) همواره به طور فزایندهای به عامل کلیدی در توسعهِ تولیدِ اقتصادی تبدیل شده است.
امروزه از این دگرگونیهای علمی ـ صنعتی با عنوان انقلابهای چهارگانۀ صنعتی یاد میشود.
انقلاب صنعتی نخست
نخستین انقلاب صنعتی، از اواسط سدۀ هجدهم (حدود ۱۷۶۰ میلادی) تا سدۀ نوزدهم، در اروپا و آمریکا رخ داد. طی این دوره، جوامع عمدتاً کشاورزی و روستایی به جوامع صنعتی و شهری تبدیل شدند. پیشرفت در مهندسی و ساخت موتور بخار، از فناوریهای اصلی در شکلگیری این انقلاب بود. صنعت نساجی، معادن زغالسنگ و آهن، نقش محوری در این انقلاب صنعتی ایفا کردند. جالب است که، در دوره ۱۷۶۰ تا ۱۸۳۰، انقلاب صنعتی تا حد زیادی محدود به انگلیس بود. انگلیسیها، که از پیشگام بودن خود در فنآوری صنعتی آگاه بودند، صادرات ماشینآلات، کارگران ماهر و فنون ساخت را ممنوع کردند، اگر چه، انحصار انگلیس نمیتوانست برای همیشه دوام داشته باشد. سال ۱۸۰۷، بلژیک، نخستین کشور قاره اروپا بود که به این فنآوری دست یافت. انقلاب صنعتی بلژیک مانند نسخه انگلیسی خود، بر آهن، ذغال سنگ و منسوجات تمرکز داشت.
فرانسه که، در سال های ۱۷۸۹ تا ۱۸۱۵ درگیر “انقلاب کبیر” خود بود، نسبت به انگلیس یا بلژیک با سرعت و عمق کمتری صنعتی شد. در سال ۱۸۴۸، فرانسه دیگر به یک قدرت صنعتی تبدیل شده بود، اما همچنان از انگلیس عقبتر بود.
دیگر کشورهای اروپایی بسیار عقب مانده بودند. بورژوازی آنها، از ثروت، قدرت و فرصتهای همتایان انگلیسی، فرانسوی و بلژیکی خود بیبهره بود. شرایط سیاسی در سایر ملل نیز مانع گسترش صنعتی شد. به عنوان مثال، آلمان با وجود منابع عظیم ذغال سنگ و آهن، گسترش صنعتی خود را تا پس از تحقق وحدت ملی در سال ۱۸۷۰ آغاز نکرد. پس از آغاز، تولیدات صنعتی آلمان به سرعت رشد کرد، به طوری که، در اواخر سدۀ، این کشور در تولید فولاد از بریتانیا پیشه گرفته و در صنایع شیمیایی رهبر جهانی شده بود. قدرت صنعتی ایالات متحده در سدۀ ۱۹ و ۲۰ سر برداشت و از کامیابیهای اروپا بسیار پیشی گرفت. ژاپن نیز، با موفقیت چشمگیر به انقلاب صنعتی پیوست.
انقلاب صنعتی دوم
در اواخر سدۀ ۱۹ و اوائل سدۀ ۲۰، تا آستانه جنگ جهانی اول، نشانههای زیادی به چشم می خورد که پیامآور آغاز انقلاب دوم صنعتی یا انقلاب فناوری بود.
در دوران انقلاب صنعتی دوم، علاوه بر الکتریسیته، نفت و منابع انرژی جدید، که به کارخانهها امکان داد خطوط تولید مدرن را گسترش دهند، صنعت مدرن شروع کرد به بهرهبرداری از بسیاری از آن منابع طبیعی و مصنوعی که تا آن زمان مورد بهرهبرداری قرار نگرفته بود: فلزات سبکتر، آلیاژهای جدید و محصولات مصنوعی مانند پلاستیک. دگرگونی در دستگاههای ساخت کاغذ، که در آغاز سدۀ ۲۰ رخ داد، در بالندگی و گسترش دانش جمعی، اخبار و ادبیات در تمامی جهان نقش موثری ایفا کرد. اختراع تلگراف، تلفن و رادیو را میتوان از دیگر نوآوریهای ارزشمند این دوران دانست که به پیشرفت در ارتباطات یاری رساند. اگرچه برخی از بخشهای صنعت، در اوایل تا اواسط سدۀ نوزدهم، کم یا بیش مکانیزه بودند، اما با بهرهبرداری از نیروی برق، فرایند تولید انبوه شکل گرفت و عملکرد اتوماتیک، در نیمۀ دوم سدۀ بیستم، به جایگاه عمدهای دست یافت.
در این دوره، سیستم حملونقل کاملا نوین و پیشرفته، در راستای جابهجایی تولید کالاهای انبوه به وجود آمد. در شماری از کشورهای پیشرفته، زیرساخت پیچیدۀ ریلی جدید ساخته شد و با توسعۀ موتور توربین بخار، شریآنهای آبی هم تغییر کردند. بازارها نیز، در این دوره، بهدلیل افزایش تولیدات و سرعت حملونقل و کاهش هزینههای تولید، دگرگون شدند.
مالکیت بر ابزار تولید نیز دستخوش تغییراتی گردید. مالکیت الیگارشی بر ابزار تولید، که انقلاب صنعتی را در اوایل تا اواسط سدۀ نوزدهم مشخص کرد، جای خود را به توزیع گسترده تری از مالکیت داد، آن هم از راه خرید سهام عادی از سوی افراد و موسساتی مانند شرکتهای بیمه.
در نیمۀ اول سدۀ بیستم، بسیاری از کشورهای اروپا بخشهای اساسی اقتصاد خود را عمومی کردند. در آن دوره نیز تغییراتی در نظریههای سیاسی به وجود آمد: به جای ایدههای laissez-faire نویسنده در بخش اقتصاد بازار به این مفهوم بیشتر خواهد پرداخت) که بر اندیشۀ اقتصادی و اجتماعی انقلاب صنعتی کلاسیک مسلط بودند، دولتها به طور کلی به حوزۀ اجتماعی و اقتصادی وارد شدند، تا نیازهای پیچیدهتر صنعتی خود را برآورده کنند.
در این دوره، اقتصاد رشد سریعی پیدا کرد و بهرهوری افزایش یافت. حجم تولید آهن، فولاد و قطعات ماشینآلات فزونی گرفت و بسیاری از قطعات در ابعاد استاندارد تولید شدند، همانند پیچها و نوارهای فلزی استاندارد. همچنین صنعت نفت، صنعت فولاد، و صنعت برق پدیدار شد و با بهرهبرداری از نیروی برق، فرایند تولید انبوه شکل گرفت. مهمترین اختراعات این دوره عبارت بودند از تلفن، چراغ برق، ضبط صوت و موتور احتراق درونسوز.
سومین انقلاب صنعتی؛ انقلاب دیجیتال
سومین انقلاب صنعتی، موسوم به انقلاب دیجیتال، مربوط به تحول فنآوریهای الکتریکی و مکانیکی آنالوگ به فنآوریهای دیجیتال میشود. این انقلاب از بعد از جنگ جهانی دوم، با ابداع ترانزیستور آغاز میشود. اما دگرپویی اساسی از دهه ۱۹۸۰ به بعد رخ میدهد. نکته اساسی در این انقلاب تولید انبوه و بهرهبرداری گسترده از منطق دیجیتال، (Metall-Oxid-Halbleiter-Feldeffekttransistor) (ترانزیستورهای MOS) تراشه های مدار مجتمع (IC) و فنآوریهای مشتق شده از آنها، از جمله رایانهها، ریزپردازندهها، تلفنهای همراه دیجیتال و اینترنت ، دوربینهای حرفهای و ابر یارانه ها ، و حتی پهپادها است. این نوآوریهای فنآوری، تولیدات سنتی و تکنیکهای تجاری را دگرگون کرده است.
در حالی که انقلاب دیجیتال، خصوصاً از نظر دسترسی به اطلاعات، فواید زیادی برای جامعه داشت، اما نگرانیهای زیادی در این خصوص وجود دارد. قدرت گسترش ارتباطات و به اشتراکگذاری اطلاعات، افزایش قابلیتهای فنآوریهای موجود و ظهور فنآوری جدید، فرصت های بالقوه زیادی برای بهرهبرداری را با خود به همراه آورده است.
انقلاب صنعتی چهارم یا عصر سیستمهای سایبر فیزیکی
هم اکنون ما در آستانۀ یک انقلاب فنآوری ایستادهایم، که اساساً نحوۀ زندگی، کار و ارتباط ما با یکدیگر را دگرگون خواهد کرد. در حالی که انقلابهای صنعتی پیشین تحولات علمی و فنآوری پیشرفتی خطی داشتند، انقلاب صنعتی چهارم سرعتِ نَمایی (رشد تصاعدی) دارد.
هیچگاه در طول تاریخ، انسآنها، چه از نظر مقیاس، شتاب، دامنه و پیچیدگی چنین بالندگیها و فرازپوییهای علمی و فنآوری را تجربه نکرده بودند.
سیستمهای سایبر فیزیکی از ترکیب دستگاهها، ماشینها و اشیا با موجوداتی زنده با سیستمهای بیولوژیکی تشکیل میشوند که در بستری از سیستمهای پرظرفیت و پرسرعت دیجیتالی با هم ارتباط برقرار میکنند.
امکانات میلیاردها انسان متصل به دستگاههای تلفنِ همراه با قدرت پردازش، ظرفیت ذخیرهسازی و دسترسی به دانش بی سابقه، نامحدود است. و این پیشرفتها با کامیابی در زمینۀ فنآوری در پهنههایی مانند هوش مصنوعی، رباتیک، اینترنت اشیا، وسایل نقلیۀ خودمختار، چاپ سهبعدی، فنآوری نانو، بیوتکنولوژی، علوم مواد، ذخیرۀ انرژی و محاسبات کوانتومی چند برابر خواهد شد. در حال حاضر، هوش مصنوعی دوروبر ماست؛ از اتومبیلهای خودران و هواپیماهای بدون سرنشین گرفته تا دستیارهای مجازی و نرمافزارهایی که ترجمه یا سرمایه گذاری می کنند. در سالهای اخیر، پیشرفت چشمگیری در هوش مصنوعی بدست آمده است، که از افزایش تصاعدی قدرت محاسبات و در دسترس بودن انبوه داده ها سرچشمه می گیرد، هم چنین از نرمافزار مورد استفاده برای کشف داروهای جدید گرفته تا الگوریتمهای مورد استفاده برای پیشبینی علاقهمندیهای فرهنگی ما. در همان حال، فنآوریهای ساخت دیجیتال به طور روزمره با دنیای بیولوژیک در تعامل هستند. مهندسان، طراحان و معماران با تلفیقی از طراحی محاسباتی، تولید مواد افزودنی، مهندسی مواد و زیستشناسی مصنوعی میتوانند همزیستی بین میکروارگانیسمها، بدن ما، محصولات مصرفی و حتی ساختمآنهایی را که در آن زندگی میکنیم، بهبود ببخشند.
فرصتهایی که در نظام سرمایهداری پدید آمد
تمام آمارها و پژوهشهای علمی نشان میدهند که هزاران سال، از عصر نوسنگی پس از یکجانشینی و آغاز تولید کشاورزی تا قرن هجدهم، در تولید ناخالص سرانۀ کشورها تغییر قابل اندازهگیری دیده نمیشود. به عبارتی دیگر مردم در این دوران کم وبیش زندگی مشابهی داشتند: بیشتر آنها روی زمین کار میکردند و عمدتاً درآمدی اندک برای گذران زندگی در اختیار داشتند.
از آغاز قرن هجدهم، با استقرار نظام سرمایهداری افزایش متوسط استاندارد زندگی به بخشی جدایی ناپذیر از زندگی اقتصادی در بسیاری از کشورها تبدیل شد. (نموداهای زیر)
این افزایش شگفت انگیز که انقلاب سرمایهداری نیز نامیده میشود، از طریق پیشرفتهای تکنولوژیکی و تقسیم کار اجتماعی و تخصص در تولید محصولات، منجر به افزایش تولید و ثروت شد.
هیچ سندی به شیوایی «مانیفست کمونیست» که کارل مارکس و فردریش انگلس در سال ۱۸۴۸ منتشر کردند، دستآوردهای بورژوازی و نظام سرمایهداری را توصیف نمیکند:
«بورژوازی، از طریق رشد سریع همۀ ابزار تولید و از طریق وسایل فوقالعاده تسهیل شدهِ ارتباطات، همۀ جهانیان را، به مدار تمدن کشانده است. قیمت ارزان کالاهای او به مثابه توپ های سنگینی است که همۀ دیوارهای چین را در هم کوبیده است، …. بورژوازی همۀ ملل جهان را وادار میسازد اگر نخواهند نابود شوند، شیوۀ تولید بورژوازی را بپذیرند و به اصطلاح «مدنیت» را در کشورهای خویش رواج دهند و به بیان دیگر بورژوا شوند. در یک کلام، بورژوازی، جهانی می سازد بسان و سیمای خویش. بورژوازی توانسته شهرهای عظیمی بپا کند و روستا را زیر تسلط شهرها در آورد…. به همانگونه که روستا را تابع شهرها کرده… ملل روستائی را تابع ملل بورژوایی و شرق را تابع غرب کرده است. بورژوازی، بیش از پیش پراکندگیِ جمعیت، ابزار تولید و مالکیت را از بین میبرد، جمعیت را متراکم میکند، ابزار تولید را متمرکز ساخته، و مالکیت را در دست عدهای محدود متمرکز کرده که برآیند ضروری آن تمرکز یافتگی سیاسی است. سرمایهداری ایالتهای مستقلی را که دارای منافع گوناگون بوده و تنها یک ائتلاف تقریبی آنها را با یکدیگر مرتبط می کرد را در چارچوب یک ملت واحد، یک دولت واحد، یک قانونگذاری واحد با منافع طبقاتی ملیِ واحد و یک مرکز گمرکی واحد وارد کرده بههم پیوند میدهد. بورژوازی، در عرض کمتر از صد سال سیادت خویش، در قیاس با مجموع تمام نسلهای پیشین، نیروهای مولدهای با کمیت و عظمت بیشتر پدید آورده است. رام کردن نیروهای طبیعت برای انسان، تولید با ماشین، بهکار بردن شیمی در صنعت و کشاورزی، کشتی با نیروی بخار، راههای آهن، تلگراف برقی، معمور کردن قارههای بزرگ برای کشاورزی، قابل کشتیرانی کردن رودخانهها، و پیدایش جماعاتی که مثل قارچ از زمین سر بر میکشند- در کدام یک از سدههای پیشین میتوانستند گمان ببرند که چنین نیروهای مولدهای در بطن کار اجتماعی نهفته است.» مانیفست کمونیست ص ۲۹ و ۳۰
لازم است در همین جا یادآور شد که نگاهی همهجانبه و سنجشگرانه به توزیع ثروت جهانی نشان میدهد؛ درست است که در شمال جهانی، گرسنگی و بیماریهای همهگیر کموبیش از میان رفته و رفاه نسبی، آموزش همگانی، برابری و دموکراسی نسبی به دست آمده است. همچنین در سراسر جهان در مبارزه با فقر و بیماری و دسترسی به برق نیز موفقیت های چشمگیری به دست آمده است. اما این رشد انفجاری تولید و ثروت جهانی به گونهای متوازن میان شمال و جنوب جهانی تقسیم نشده و نه تنها کاهش فقر نسبی بدست نیامده ، بلکه شکاف میان فرودستان و ثروتمندان در جهان عمیقتر شده است.
تحقیقات و گزارشهای سالانه سازمان ملل متحد و اکسفام نشان میدهند که سالهاست شمار افرادِ به شدت ثروتمند و افراد شدیداً فقیر همزمان افزایش یافته است. به گفتۀ سازمان غیردولتی آکسفام، حدود یکدهم انسانها در جهان از گرسنگی رنج میبرند و دارایی ۱۰ ثروتمندترین مرد جهان در جریان پاندمی دو برابر افزایش یافته است.
به گفتۀ این سازمان در همین دوران «پیشبینی میشود که بیش از ۱۶۰ میلیون تن به فقر سقوط کردهاند.»
به جز نابرابرهای بیسابقهِ (بیپیشینهِ) اقتصادی این انفجار تولید وثروت با خود تهدیدهای فزایندهای برای محیط زیست نیز به همراه داشته است، که ما در بخشهای دیگر به آن خواهیم پرداخت.
تغییرات آبوهوایی، بیماریهای همهگیر، جنگها، قحطی و فقر از ویژگیهای عصر کنونی است. اما با این حال، این موضوعات تنها بخشی از واقعیت را نشان میدهد و پیشرفتهای تمدنی را که در دوران اقتصاد سرمایهداری ممکن شده را نمیتوان نادیده گرفت. در پیوند با آنچه در بالا به آن اشاره شد، شاید بازگو کردن چند نمونۀ انضمامی فرصتهایی را که نظام سرمایهداری پدید آورده است را دریافتنیتر کند.
افزایش طول عمر انسانها در قرن گذشته
وبگاه خبری علمیِ لایو ساینس LiveScience در ۱۵ اکتبر ۲۰۱۲ گزارشی از پژوهشگران انستیتوی علمی ماسک پلانک منتشر کرد، که در آن پژوهشگران نتایج علمی خود را چنین بیان میکنند؛ «در این تحقیق جدید داده های مرگومیر از پیش منتشر شده در سوئد، فرانسه و ژاپن، انسانهای «شکارچی- گردآورنده» دوران کنونی و شمپانزههای وحشی جمعآوری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. انسانها حدود هشتهزار نسل است که روی زمین زندگی میکنند، اما صرفااً در چهار نسل گذشته است که میزان مرگومیر آنها به حد پائین کنونی رسیده است. دادههای جمعآوری شده نشان میدهند که میانگین طول عمر انسانهای «شکارچی- گردآورنده» مشابه شمپانزهای وحشی بوده است.»
این پژوهشگران میگویند: « چهار نسل پیش، احتمال مرگ یک «سوئدیِ متوسط» و یک انسان بدوی “شکارچی- گردآورنده” یکی بوده است. اما بهبودها در شرایط زندگی از جمله بهداشت و درمان توسعۀ پزشکی و دارویی، بهبود محیط و آب آشامیدنی سالم (که تغییرات “زیست محیطی” نامیده میشوند) موجب افزایش طول عمر انسانها در صدساله گذشته به حد فعلی آن انجامیده است.
این پژوهشگران میگویند این روند افزایش طول عمر نه مختص به کشورهای معینی است و نه بر اساس ژنتیک قابل توضیح است. اسکار برگر سرپرست این پژوهش علمی در گفتگویی میگوید:
“انتظار ما این بود افزایش طول عمر انسانها انسانهای شکارچی- گردآور تا کنون رشد ثابت و تدریجی داشته باشد. اما بر خلاف انتظارمان نتایج این بررسیها ما را شگفتزده کرد و نشان داد که این تغییر به گونهای انفجاری رخ داده است که این جهش بزرگ عمدتاً در طول چهار نسل گذشته اتفاق افتاده است.”
امروز حد متوسط سن مردان ۷۷/۵ و زنان ۸۲/۵ سال می باشد.
در قرن ۱۸حد متوسط طول عمر تنها ۲۸ سال بود، زیرا که ۴۰درصد از نوزادان در همان سال اول به دلیل بیماریهای گوناگون از جمله بیماریهای گوارشی و بیماریهای عفونی مانند دیفتری، مخملک، سرخک، سل و آبله از بین میرفتند. بر اساس اسناد موجود از جمله لیستهای مالیاتی شهروندان قرون ۱۴ و ۱۵ میتوان تعیین کرد که مرگومیر زنان بین سنین ۲۰ تا ۴۰ سال (به دلیل حاملگیها و زایمانهای پرشمار ۲۰ زایمان در یک ازدواج غیر معمول نبوده) به طور چشمگیری بیش از مردان بوده است . مضاف بر آن کارهای فیزیکی سنگین خانه و کار میدانی، بیش از بیش موجب کاهش میانگین طول عمر زنان یعنی تنها ۲۹/۸ سال شده بود. برای جلوگیری از بارداری، مانند سقط جنین، تحت تأثیر کلیسا مجازات اعدام داشت. در نهایت از ۲۰ فرزند یک مادر قرون وسطایی تنها یک تا دو فرزند به سن ازدواج میرسیدند.
مادر آلبرشت دورر، Albrecht Dürer نقاش برجستۀ آلمانی باربارا هولپر (۱۴۵۲-۱۵۱۴)، در عرض ۲۵ سال ۱۸ فرزند به دنیا آورد. از ۱۸ فرزند فقط آلبرشت دورر و دو برادرش زنده ماندند. در سرمایهداری به همراه رشد اقتصادی قد افراد نیز در حال افزایش است. در قرن امروزه مردان آلمانی به طور متوسط ۱/۷۸ متر قد دارند. زنان آلمانی ۱/۶۵ متر قد دارند. این باعث میشود حدود ده سانتی متر از اجدادشان بلندتر باشند. این جهش رشد ناگهان شروع شد – و در حدود سال ۱۸۸۰ آغاز شد. قبل از آن، تقریباً هیچ چیز از نظر طول بدن طی هزاران سال تغییر نکرده بود، به جز نوسانات جزیی. آلمانیها در دوران باستان تقریباً به اندازۀ هلشتاینها یا هسیها در قرن هجدهم بودند.
همۀ کشورهایی که کمترین میانگین امید به زندگی را دارند در آفریقا هستند. امید به زندگی در جمهوری آفریقای مرکزی تنها ۵۴ سال است.
یادآوری
این نوشتار بخش دوم مقالۀ «شیوۀ تولید سرمایهداری: گشایشها، فاجعهها، تنگناها و بنبستها» میباشد.
نویسنده میکوشد در این سلسله مقالات، عناصر، نهاد ها و مفاهیم مهم اقتصاد سرمایهداری را در یک واکاوی خاص و جداگانه و نیز با درهمسنجی با یکدیگر بررسی کرده، در دسترس خوانندگان قرار دهد.
در اولین شمارۀ بخش اول به مفاهیم «پول و سرمایه» ، «انباشت سرمایه» و «انباشت اولیۀ سرمایه» (که پیشتر در همین سایت ارائه شد ) پرداخته شد.
در بخش دوم که هماکنون در دسترس شما میباشد ، به اینکه «چرا سرمایهداری نخستینبار در قرن هجدهم در انگلستان پدید آمد؟»، «منشأ سرمایهداری صنعتی»، «تخریب خلاق در سرمایهداری و مراحل انقلاب صنعتی و علمی- فنی» و همچنین به «فرصتهایی که در نظام سرمایهداری پدید آمد» پرداخته است.
بخش سوم و چهارم «لیبرالیسم و سرمایهداری» ، «سرمایهداری و دموکراسی» و «لیبرال دموکراسی» پیشتر در همین سایت منتشر شد.
بخش پنجم لیبرالیسم نو (نئولیبرالیسم)،
بخش ششم «سرمایهداری و اقتصاد بازار»، و در نهایت بخش پایانی با عنوان «سرمایهداری و محیط زیست و اقتصاد سبز» ارائه خواهد شد.
سیاوش قائنی
۱۷ اسفند ۱۴۰۲