از به پرواز درآمدن پهبادها و همزمان با آن شلیک موشکها در بامداد یکشنبه ۲۶ فروردین توسط جمهوری اسلامی به سوی اسرائیل، که نزدیک سیصد قلم برآورده شده است، سه روز هم نمیگذرد. اما طی همین مدت کوتاه و با گذشت هر ساعت از رخداد مزبور، آگاهیهای پیوسته بیشتری در مورد مقدمات سیاسی و دیپلماتیک این عملیات نظامی روآمده و دست داده است. اطلاعاتی که نشان میدهد: ۱) فضا، جنگی است؛ ۲) طرفین آن و ذیدخلهای جهانی و منطقهای به دنبال جنگ تمام عیار نیستند؛ و ۳) در همانحال معلوم هم نیست که رویکرد عمومی اجتناب از جنگ حتماً جواب بدهد.
بر پایهی رونمونهای تاکنونی، در پی حملهی پر تلفات اسرائیل به نشست نظامی سپاه قدسیها در کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق، تصمیم خامنهای بعد مشاوره با کارشناسان سیاسی و نظامی مطیع خویش این شد که حکومت او باید به تلافی برآید. اما صرفاً «تنبیه»ای کنترل شده تا به جنگ بی مهار فرانروید. عملیاتی که «قدرت بازدارندگی» جمهوری اسلامی به اسرائیل و منطقه را پیام دهد و برای درونمرزیها و در درجهی نخست بدنهی نظام، قدرت بنماید. پدافند باشد و نه آفند، زیرا تخاصم با اسرائیل اگر برای این نظام حیاتی است ولی در رابطه با بقایش، لزوماً «نعمت» نیست!
در جریان قرار دادن پیشاپیش غیر مستقیم آمریکا و طبعاً و تبعاً اسرائیل در عملیاتی که باید انجام گیرد، بخشی از این عملیات بود. جمهوری اسلامی به دولتهای عراق، عمان، عربستان و اردن خبر داد که تصمیم به عملیات هوایی از خاک ایران به خاک اسرائیل دارد. عملیاتی که ناگزیر از آسمان کشورهای حد فاصل خواهد گذشت. با این کار، قدرتهای جهان و کشورهای منطقه مرتبط با فضای جنگی و نیز مشخصاً دولت اسرائیل را از قبل نسبت به حمله، آگاهی سیاسی و نظامی داد تا برای پیشبرد مشی کنترلپذیری جنگ، آمادگی در شکل جمعی تامین شود؛ نام این، هماهنگی جنگی است.
اینکه تقریباً جز چند موشک پرتابی که به صحرای نقب رسید و عمدتاً هم فرود آمده در منطقهی غیر مسکونی با تلفاتی ناچیز، اما در عوض رهگیری و خنثی کردن بیشترینه پهبادها و موشکها توسط آمریکا، انگلستان، فرانسه و حتی اردن، تنها با اطلاعات دقیق پیشاپیش امکانپذیر بود. جالب آنکه این مقابلهی موفقیتآمیز به حساب اسرائیل تبلیغ میشود تا با پیروز نشاندادن ناتان یاهو، دست او برای عملیات متقابل بسته بماند. آمریکای چفت استراتژیک اسرائیل، از زبان بایدن میگوید اسرائیل در امر دفاع ما را کنار خود بداند در تهاجم ولی روی ما حساب نکند. هشداری که، اروپاییها هم دادند.
جمهوری اسلامی هم، فقط چند ساعتی از عملیات پرسروصدای به لحاظ نظامی فاقد اهمیت نگذشته بود که جشنی از پیش تدارک دیده شده به مناسبت «پیروزی» چه در مجلس و خیابانها و چه مطبوعات و رسانههایش راه انداخت تا چنین پیام دهد که این، فقط یک «عملیات بازدارنده» قدرتنمایانه بود وگرنه قصد جنگ ندارد. موضعی که، بفرموده از زبان مقامات نظامی آن به این شکل بیان شد که از نظر ایران عملیات نظامی پایان یافته است. در تل آویو هم بعد پایان جلسهی طولانی کابینهی جنگی، اعلام شده است که «پاسخ اسرائیل عقلایی خواهد بود و نه احساسی».
با همهی اینها اما هیچ هم قطعی نیست که فعل و انفعالات مقطعی برای اجتناب از جنگ در همین مسیر و راستا باقی بماند و شبح جنگ به غول جنگ تبدیل نشود. در ایران ما، حکومتی سرکار است که فقط سودای بقای خود را دارد. حکومتی که، حاضر به آتش زدن قیصریه برای رسیدن به یک دستمال خونالود است. نظامی که، دشمن مردمش است و درست در همان ساعاتی که پهباد روانه دشمن خارجی میکند و پین پرتاب موشک را میکشد، به «حجاب بانان» دستور میدهد تا به بهانه فضای جنگی، جنگ با زنان آزاده – این دشمن داخلیاش – را بی هیچ ملاحظهای به اجرا بگذارند.
نگرانی این نظام ضد ایران آن نیست که اگر آتش جنگ گُر گیرد، چه تلفات عظیم انسانی بجا خواهد گذاشت و چه حد از نابودی زیرساختهای کشور در پی خواهد داشت. جنگی که مشخصهی آن نه پیاده نظام و قوای زرهی، بلکه جنگ موشکها و جتهای جنگنده با درجهی بسیار بالای تخریب است. دغدغهی نظام اینست که جنگ، تهدید جدی علیه بقای آنست. دلواپسی آن نه تشدید دهشتناک فقر، تورم مضاعف و سقوط فزایندهی پول ملی با نتیجهی فشردهشدن باز هم بیشتر گلوی میلیونها تن از مردم کشور، بلکه ناتوانی در رودررویی با جبههی خصمی است که خودش آن را شکل داده است.
در اسرائیل هم دولتی سرکار است که در پی شش ماه و اندی جنایت در پی جنایت علیه مردم غزه و فلسطینیها با مشکلات عدیدهی برون کشوری و درون کشوری ناراضی از ناتان یاهوی بد کارنامه دست و پنجه نرم میکند. دولتی راستگرا که زیر فشار احزاب موتلفهی فوق راستی خود مستعد ارتکاب هر جنگ افروزی است. ترکیبی که بارها نشان داده مفر برای نجات از موقعیت تنگنا را در ورود به ماجرایی دیگر تا سطح جنگ جستجو کرده و میکند. هم از اینرو، فضای جنگی با حریفانی از ایندست نه فقط منطقا بلکه نیز عملاً فاصلهی چندانی با راهاندازی جنگی مهیب ندارد.
از یاد نباید برد که لحظهی خطرناک کنونی، یک نقطه عطف دیگر در مسیری دیرینه و باطل است. نتیجهی مشی تبهکارانهی « نابودی اسرائیل» جمهوری اسلامی طی ۴۵ سال گذشته، که با آن انواع تحریککردنها برای تولید و تشدید تخاصم را به نمایش گذاشته است. رویکردی که از سوی دیگر نیز متقابلاً چیزی جز بهرهگیری رندانهی راستگرایان اسرائیلی از آن برای پیشبرد سیاست تجاوزکارانه و اشغالگرایانهشان علیه مردم دردمند و تحت ستم فلسطین طی این چند دهه نبوده و نیست. چرخهی باطلی که خطر فرارویی آن به جنگ، هیچگاه نمیتواند منتفی تلقی شود.
خشم انباشته علیه جمهوری اسلامی چنان نیرومند است که روانشناسی اجتماعی عظیمی برای به زیر کشیدن این بختک افتاده بر جان ایران و مردم در جامعهی ما عمل میکند. حاملانی از این روحیه، از سر غیظ شعار «اسرائیل بزن بیت» سر میدهند و بخشی از اپوزیسیون یا خود پرورانندهی این شعار است و یا بر چنین آرزویی سیاست بنا میکند. هم از اینرو، تلاش برای جلوگیری از جنگ، فقط به مبارزه با ماجراجویی و تنش و تشنج آفرینی جمهوری اسلامی نیست بلکه مخالفت با سیاستی را هم لازم دارد که برای تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی دخالت نظامی از خارج را تبلیغ میکند.
هر آن سیاستی از سوی هر جریان پوزیسیونی و اپوزیسیونی که با حساب بازکردن روی جنگ به تحریک و تحریص جنگ افروزانه برآید، در برابر مردم قرار دارد. چه تشویق جمهوری اسلامی برای تشدید تخاصم با اسرائیل از موضع «محور مقاومت» و اسرائیل ستیزی باشد و چه سرکوفت زدن به آن از موضع اپوزیسیونی بخاطر ناتوانی نظامی در مقابله با اسرائیل؛ ارکستری برای تشدید فضای جنگی. در این شرایط، تنها یک صدا را باید طنینانداخت: جنگ نه! زیرا بر ضد مردم ایران، علیه مردم اسرائیل، خلاف مصالح مردم فلسطین و به زیان همهی منطقه است.
۲۸ فروردین ۱۴۰۳ برابر با ۱۶ آوریل ۲۰۲۴
برگرفته از: اخبار روز